تنهاترین کاراکترهای دنیای بازیها
تنهایی، شاید یکی از عجیبترین اتفاقاتی باشد که انسانها با آن درگیر میشوند. گاهی اوقات این حس تنهایی، اثر متناقضی بر زندگی فرد دارد و میتواند به شیوههای مختلف تاثیرگذار باشد. گاهی باعث موفقیت میشود ...
تنهایی، شاید یکی از عجیبترین اتفاقاتی باشد که انسانها با آن درگیر میشوند. گاهی اوقات این حس تنهایی، اثر متناقضی بر زندگی فرد دارد و میتواند به شیوههای مختلف تاثیرگذار باشد. گاهی باعث موفقیت میشود و آرامش به همراه دارد و اوقاتی دیگر ناراحتکننده است و دلیل شکست. در دنیای بازیها عمدتا با کاراکترهای کاریزماتیکی روبرو میشویم که علیرغم جذابیتهایشان، تنها هستند. از آنجا که بازیها آثار تعاملی هستند و بازیکن به طور مستقیم با کاراکتر اصلی داستان ارتباط دارد، گاهی این انتظار وجود دارد که کاراکتر اصلی باید یک فرد پرصحبت باشد و اخلاقی دوستانه و جذاب داشته باشد. اما برخی آثار ثابت کردند که کاراکترهای تنها و بعضا درونگرا هم میتوانند به اندازه کافی جذاب باشند و با مخاطب ارتباط برقرار کنند.
در این مقاله از ویجیاتو قصد داریم تا به کاراکترهای داستانهایی بپردازیم که در دنیایشان تنها هستند و مخاطب میتواند به راحتی تنهایی او را درک کند. با ما همراه بمانید.
- 1 The Doom Slayer – DOOM
- 2 Susan Ashworth – The Cat Lady
- 3 You – Lone Survivor
- 4 Squall Leonhart – Final Fantasy 8
- 5 Max Payne – Max Payne Games
- 6 The Chosen Undead – Dark Souls
- 7 The Bigby Wolf – The Wolf Among Us
- 8 Sunny – Omori
- 9 Sam Porter Bridges – Death Stranding
- 10 Isaac Clarke – Dead Space
- 11 Gris – Gris Game
The Doom Slayer – DOOM
فرض کنید تنهایی در جهنمی فضایی با خیل عظیمی از دشمنان بجنگید و هیچ دوستی هم قرار نیست که به شما کمکی کند. این وضعیت، زندگی معمولی کاراکتر اصلی سری محبوب DOOM است. فردی که محکوم شده تا در دل جهنم، موجودات جهنمی از پا دربیاورد. کاراکتر داستان DOOM پس از ریبوت بازی در سال 2016 دوباره در راس توجهها قرار گرفت. این که او چگونه محکوم به گذراندن این سفر عذابآور شده و چگونه تنهایی با همه چیز سر و کله میزند همیشه برای طرفداران جذاب بوده است.
با این حال در طول این سی سال به نظر نمیآید که Doom Slayer از این وضعیت ناراحت باشد و با کمال میل سلاخی کردن موجودات جهنمی را قبول کرده است. به طور کلی فضای بازی DOOM هم برای هرکسی ساخته نشده و بسیاری از افراد نمیتوانند پالت رنگی عمدتا قرمز و موسیقی متال پسزمینه را تحمل کنند و یکتنه به نبرد با شیاطین بپردازند. از طرفی هم بسیاری دوست دارند تا چنین وضعیتی را تجربه کنند و به سریعترین و بیرحمانهترین شکل ممکن شیاطین را مجازات کنند.
Susan Ashworth – The Cat Lady
بازی The Cat Lady از جمله عناوین مستقل ترسناک است که بسیار مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت و با استقبال خوبی روبرو شد. یکی از دلایلی که به راحتی میتوان با فضای بازی ارتباط برقرار کرد، کاراکتر اصلی داستان یعنی سوزان اشورث (Susan Ashworth) است. زنی که تنها زندگی میکند و با افسردگی دست و پنجه نرم میکند و از طرفی عاشق گربه است. این بازی از جمله عناوینی محسوب میشود که به وجهه تاریکی تنهایی میپردازد و اتفاقات ترسناکی که ممکن است برای فرد تنها رخ دهد را به شکلی سورئال روایت میکند. سوزان فردیست که از زندگی روزانهاش که به شکل یکنواختی طی میشود خسته شده و خودش را با انواع و اقسام قرصها به خواب میبرد تا شاید حتی روزی زندگیاش به پایان برسد.
اما این اقدامات، او را وارد مسیر عجیبتری میکند. جایی که او باید با افسردگی و غولهای ترسناکش مبارزه کند و برای بهتر شدن مسیر بجنگد. مبارزه سوزان با افسردگی ناشی از تنهایی، به شکل بسیار جذابی طراحی شده و بازیکن را وادار میکند تا عمیقا به سوزان توجه کند و مشکلات او را ریشهیابی کند. این عنوان ترسناک شاید برای دوستداران این ژانر جذاب باشد و بازیکنان را با مسائلی حقیقی و تاریک زندگی آشنا کند.
You – Lone Survivor
بازی Lone Survivor هم به مانند اثر قبلی یکی دیگر از آثار مستقل ترسناک است که بسیار مورد توجه مخاطبان و بازیکنان قرار گرفت. عنوانی که توسط جسپر بایرن (Jasper Byren) تحت نام SuperFlat Games ساخته شد. بازیکن در نقش فردی بینام قرار میگیرد که اغلب با «شما» یا همان You خطاب میشود که تنهایی در آپارتمانی زندگی میکند تا اینکه بیماری همهگیر در شهر رخ میدهد و زامبیها پیدایشان میشود.
مرد تنهای داستان ما نمیداند که آیا بازمانده دیگری در جهان مانده یا نه و برای پیدا کردن جواب این سوال باید به دل شهر آخرالزمانی بزند و بازماندههای دیگر را پیدا کند. این کاراکتر یک بقاجوی حرفهای نیست و حتی هیچ سلاحی هم برای مبارزه ندارد. بنابراین برای پیدا کردن تجهیزات و آذوقه باید به همه سرنخها توجه و با شنیدن رادیوها و حاشیهنویسیهای شهر مکانهای احتمالی امن را پیدا کرد. این بازی فضای هیجانانگیز و داستانی روانشناسانه و از منظری ترسناک دارد و برای طرفداران این ژانر میتواند بسیار جذاب باشد. با اسم ساده You بسیار راحت میتوان با کاراکتر اصلی ارتباط برقرار کرد.
Squall Leonhart – Final Fantasy 8
داستانهای سری فاینال فانتزی همواره کاراکترهای جذابی داشته و اکثر آنها با مشکلات روحی مختلف و آشنایی سر و کله میزنند که همین نکته آنها را برای مخاطبان جذاب میکند. در نسخه هشتم، بازیکنان هدایت کاراکتر اسکوال را برعهده دارند که به طور مشخصی نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند و ترجیح میدهد که تنهایی همه کارها را انجام دهد. حتی دیگر کاراکترها از او به عنوان شخصیتی سرد و متمرکز یاد میکنند و چندان از همسفر شدن با او استقبال نمیکنند.
با این حال بعد از ملاقات با کاراکتر رینوآ (Rinoa)، خلق و خوی اسکوال نیز با تغییراتی همراه میشود و او یاد میگیرد چگونه یک دوست و مهمتر از اون، یک عاشق باشد. پس از مکالمات با رینوآ است که اسکوال پرصحبتتر از قبل میشود و از ماجراجویی که دارد صحبت میکند. همین اتفاقات باعث میشود تا بازیکن با او ارتباط بگیرد و شاید حتی او را در بین برترین کاراکترهای سری قرار دهد.
Max Payne – Max Payne Games
شاید یکی از تراژیکترین و غمانگیزترین داستانهای دنیای بازی مربوط به تراژدی مکس پین باشد. فردی که همسر و بچهاش را از دست میدهد و برای گرفتن انتقام، نیویورک را به خون میکشد. او در این مسیر تنهاست و همه چیز را از دست داده و هر چه بیشتر پیش میرود، چیزهای بیشتری از دست میدهد. او دو شبانه روز به دنبال قاتلین خانوادهاش میگردد و باید با گنگسترهای مخفی شهر را یکتنه از راه کنار بزند.
البته لازم به ذکر است که مکس دوستان زیادی دارد اما او اجازه نمیدهد تا آنها وارد بازی انتقامش شوند. البته این داستان تا جایی ادامه دارد که کاراکتر مونا ساکس (Mona Sax) وارد داستان میشود و مکس باری دیگر روی عشق را میبینید. البته این داستان عاشقانه هم چندان خوب پیش نمیرود و سرنوشت تلخ باری دیگر جلوی راه مکس سبز میشود. تنهایی مکس حتی در نسخه سوم هم ادامه داشت و البته او در این قسمت بیشتر با دوستان و همراهانش ارتباط برقرار میکرد. با این حال شاید در این لیست، او غمانگیزترین داستان را داشته است.
The Chosen Undead – Dark Souls
غیرممکن است که از تنهایی در بازیهای ویدیویی صحبت کنیم و به بازیهای سولزلایک استودیوی فرام سافتور اشاره نکنیم. جایی که منتخبهایی برگزیده میشوند تا در نبردهای این جهانها قدم بگذارند و جایگاه خودشان را پیدا کنند. به طور کلی میتوان گفت که در اکثر بازیهای سولزلایک، کاراکتر اصلی یک فرد تنهاست که باید با دشمنان مبارزه کند تا در مسیری که پیش گرفته قدمهای بزرگی بردارد. البته در این مسیر افرادی حضور دارند که سعی میکنند یک راهنما برای منتخب داستان ما باشند و او را آماده چالشهای پیشرو کنند.
سری دارک سولز به طور ویژهای انزوا و تنهایی را روایت میکند. چرا که بازیکن در دنیایی قرار میگیرد که باید با همه بجنگد و هرگز هم تسلیم نشود. دنیایی که اصلا آسان نمیگیرد و انگاری با ظلم آمیخته شده است. اما در این دنیای ظالم هیچ کاری جز مبارزه نمیشود انجام داد و شاید همین موضوع است که جهان دارک سولز را از هر عنوان دیگری متفاوت میکند و آن را به یک بازی جذاب و ارزشمند تبدیل میکند.
The Bigby Wolf – The Wolf Among Us
عنوان The Wolf Among Us یکی از بهترین آثاری بود که استودیوی تلتیل در روزهای خوبش ساخت. از طرفی با بازگشت تلتیل، ساخت نسخه دوم دوباره از نو آغاز شد و قرار است که بازیکنان قرار است باری دیگر به این جهان فانتزی و جذاب سفر کنند. جالب است بدانید که داستان بازی از سری کمیک The Fables نوشته بیل ویلینگهام (Bill Willingham) الهام گرفته است.
شخصیت اصلی داستان در حقیقت بیگبی ولف است که پیشتر او را در انیمیشنهای قدیمی دیدیم و از این طریق او را میشناسیم. در دنیای این بازی، او یک کارآگاه است و باید جرم و جنایتهایی که در سراسر شهر Fabletown رخ میدهد را کشف کند و معماهای ایجاد شده را حل کند. با وجود اینکه او یک کارآگاه خبره است اما سخت میتواند با کاراکترهای دیگر ارتباط برقرار کند و اتفاقا همین امر باعث میشود تا مردم شهر دید خوبی نسبت به او نداشته باشند. البته که ماهیت شرورانه بیگبی ولف هم که در افسانههای قدیمی وجود داشته چندان بیتاثیر نیست. بیگبی با این موضوع کنار میآید و تبدیل به یک کارآگاه گوشهگیر میشود. البته که در این بین کاراکترهای نامآشنا و جذابی حضور دارند که به گرگ تنهای ما کمک میکنند و با او تعامل میکنند.
Sunny – Omori
عنوان Omori یک بازی نقشآفرینی ترسناک و روانشناختی است که در پایان، تاثیر زیادی بر بازیکن میگذارد. شخصیت اصلی یک منزوی اجتماعی است که پس از یک حادثه، خودش را به مدت چهار سال در یک اتاق حبس میکند و خودش را در یک دنیای رویایی و خیالی که درست کرده غرق میکند. او این دنیا را خلق کرده تا از یک نیروی بدخواه که میخواهد او را آزار دهد فرار کند و به طریقی زنده بماند. سانی با کاراکترهای دیگر ارتباط برقرار میکند تا راهی برای شکست دادن این نیرو پیدا کند. با این شرایط دو احتمال وجود دارد که یکی از آنها شکست دادن این نیرو است و دیگری تسلیم شدن است که باید با وجود این نیروی ترسناک کنار بیاید و قبول کند که او تا آخرین لحظه، یک فرد تنهاست. عنوان Omori اثری احساسی است و میتواند اشک را بر چشمان مخاطب جاری کند.
Sam Porter Bridges – Death Stranding
دنیای بازی Death Stranding یک جهان از همگسیخته است و همین وضعیت باعث شده تا بازماندههای این آخرالزمان از یکدیگر جدا و ارتباطشان از یکدیگر قطع شده باشد. با این که برخی از سازمانهای دولتی و خصوصی و در طرفی دیگر شرورهای دنیا با یکدیگر متحد شدند و میخواهند بر این جهان حاکم باشند، افرادی هستند که میلی به هیچ سمتی ندارند و تنهایی در این جهان زندگی میکنند. سم پورتر بریجز یکی از همین اشخاص است. فردی که در اصل پسر یکی از مقامات بالارده است اما در سالهای ابتدایی آخرالزمان همسر باردارش را از دست میدهد. تنهایی و انزوا، راه فرار سم میشود و او از خانواده مشهورش جدا میشود و به یک باربر تبدیل میشود.
مفهوم انزوا به شکل خوبی در بازی Death Stranding تعریف میشود و بازیکن متوجه میشود که او تنها فردیست که حاضر است در این جهان آخرالزمانی قدم بردارد و ارتباطات را بین افراد دیگر برقرار کند. اگرچه که سیستم Strand بازی باعث شده تا آثار اقداماتی که انجام میدهید بر تجربه بازیکنان دیگر تاثیر بگذارد و این پیام را برساند که در این دنیا تنها نیستید و افراد دیگر هم همان کاری که شما میکنید را انجام میدهند. سم پورتر هم در طول این ماجراجویی، ارزش دوستی و ارتباط با دیگران را میفهمد و متوجه اهمیت آن در زندگی میشود. با این حال قدم زدن در این جهان از هم گسیخته و شنیدن موسیقیهای جذاب، دنیای Death Stranding را به یک تجربه جذاب تبدیل کرده است.
Isaac Clarke – Dead Space
سری Dead Space و به خصوص بازی اول، تعریف جذابی از موضوع تنهایی دارد. جایی که یک تیم امنیتی طی اتفاقاتی از هم جدا میشوند و تحت تاثیر فضای ترسناک سفینه ایشیمورا قرار میگیرند. آیزاک کلارک به عنوان مهندس فضایی وظیفه سنگینتری به دوش دارد و باید قطعات سفینه را درست کند تا دیگر بازماندگان جان سالم به در ببرند. از طرفی همسر آیزاک هم در این سفینه حضور داشته و مدتی شده که خبری ازش نیست و آیزاک باید از سرنوشت او هم باخبر شود.
اما اتفاقات فراطبیعی که در جهان دد اسپیس رخ داده، تاثیر زیادی بر بازماندگان میگذارد و تنهایی به یک محرک اصلی برای نابودی ذهن کاراکترها تبدیل میشود. آیزاک کلارک هم گرفتار این موضوع میشود و برای متوقف کردن این وضعیت باید هر کاری انجام دهد. اما در این بین فقط آیزاک قربانی نیست و تقریبا تمامی کاراکترها به شکلی با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند. به طوری که کاملا متوجه میشوید که تنهایی در سفینه ایشیمورا بدترین اتفاقیست که ممکن است برای یک بازمانده رخ دهد. تاثیرات تنهایی به روان کاراکترها هم محدود نمیشود و آیزاک کلارک داستان ما باید یکتنه همه موجودات بیگانه و نکرمورفهای عجیب و غریب را از بین ببرد.
Gris – Gris Game
گریس، دختریست که به ناگهان صدای خواندنش را از دست میدهد. اما چرا؟ گریس درگیر اتفاقی بسیار سهمگین و تلخ میشود و رنگها از دنیای اطرافش پاک میشوند. در ابتدا فقط سیاهی و سفیدیست که اطراف او را گرفته و گریس با پاهای خستهاش باید قدم بردارد. اما با پیش رفتن و گذر کردن از موانع مختلف، گریس به رنگهای مختلف میرسد و در نهایت دوباره جهان اطرافش را بازسازی میکند. گریس در طول داستان همراههایی پیدا میکند اما به طور کلی او باید به تنهایی با دنیای افسرده ذهنش مبارزه کند.
سازندگان در بازی Gris تلاش داشتند تا پنج مرحله سوگواری را نشان دهند. پنج مرحلهای که شامل انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و در نهایت پذیرش میشود. تمامی این پنج رکن در غالب رنگها تعریف میشوند. اتفاق تلخی که برای گریس رخ میدهد یک اتفاق آشناست و در نهایت میفهمیم که گریس سوگوار چه اتفاقیست. اما گذر کردن او از غول افسردگی به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده و تنهایی در بازی به شکل خوبی احساس میشود.
به طور کلی تنهایی را نمیتوان یک موضوع تماما منفی دانست و گاهی اوقات همه ما نیاز داریم تا برای لحظاتی هم که شده تنها باشیم. با این حال باید از این موضوع هم آگاه باشیم که تنهایی هم ممکن است برخی اوقات صدمه جبرانناپذیری بزند. پس باید از اهمیت این موضوع آگاه باشیم به خصوص در جهانی که ارتباطات با دیگران بسیار پیچیده و سخت شده. همچنین باید بدانیم که تنهایی برای هر فردی معنا و آثار مخصوص خودش را دارد. این لیست جمعآوری شده ما از کاراکترهای تنهای دنیای بازیها بود! شما هم کاراکترهایی که در طول بازیها تنهایی کارهایشان را انجام میدهند را حتما کامنت کنید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یا حتی میشد به جیمز ارل کش هم اشاره بشه شخصیت اصلی قسمت اول منهانت
اول که تو پنج شهر تحت تعقیب بود و بعد توسط پلیس ایالات سان آندرس دستگیر شد و بعد به صورت کاملا دروغین اعدام شد و بعد تک و تنها میان یک لشکر روانی و خطرناک استارکودر مقابله میکنه حتی جورنالیست که به اون کمک کرد که از مسابقات اسناف فرار کنه هم درجا میره اونو لو میده که زندس و هنوز نمرده جیمز ارل کش نه تنها تنهاست بلکه خیلی هم بدشانسه هر کاری میکنه توی دردسر میوفته انگار توی جهنم گیر افتاده
کلود اسپید جی تی ای سه هم میشد اشاره کنید چون کلود اسپید تنهاترین کاراکتر سری جی تی ای هست که همه ی دوستاش حتی دوست دخترش هم به اون خیانت میکنن همه توی شهر به دنبال کشتن اون هستن و هر قسمت شهر یه گنگی در کمینه که کلود رو به قتل برسونه
پس بازی های far چی ؟
مثلاً far changing tides یا far lone sails
سم پورتر بریجز برا من تنها ترین شخصیتی بوده که دیدم.
احساس میکردم که خودم تنهام وقتی که بازی میکردم
استیو ماینکرافت :)
اونایی که منفی دادن همیشه با دوستانشون بازی میکنن.
اینا هیچوقت حس یاس و ناامیدی تنهایی کلنگ زدن تو ماین شفت هارو درک نکردن
اون آهنگ تمش آدم و میکشه
این اگه ویدیو بود توی آپارات: پس ماینکرافت کو؟...
شخصیت اصلی بازی The forest هم میشه باشه
بیگبی ولف اونقدرا هم که میگین تنها نیست. بسته به انتخاب های بازیکن کراکترش رو میسازیم و در بهترین حالت همه ازش تقدیر میکنن. کراکتر The knight از Hollow knight هم میتونست تو لیست باشه.
جاش خالی بود
شخصیت اصلی هیلو ریچ (6 سیکس فکر کنم) هم میشه حساب کرد فکر کنم
اقا میشه به هیتمن هم اشاره کرد؟
اقا ۴ سال داره فرا میرسه
خبری از Doom جدید نیست؟
با تمام کارکتر های این میتونم ارتباط برقرار کنم، چون عملا تنها ترین آدم ممکن هستم 🥲
You are very sad and alone arthur
واقعا فرام سافتور خیلی به chosen undead ظلم کرد. کل کاراکترای اصلی سولزبورن یه همدم دارن
توی دارک سولز ۲ امرالد هرالد همیشه روی تخته سنگ نشسته و با چشماش نخ میده
توی دارک سولز ۳ فایرکیپر هست که همیشه هوامون رو داره
توی بلادبورن هم که گرمن عملا Doll رو داد و گفت "هر کاری میخوای باهاش انجام بده به من ربطی نداره"
توی سیکرو هم اِما هست و نوشیدنی میاره ( که البته من ازش خوشم نیومد و شمشیر رو زدم تو گلوش)
توی الدن رینگ هم ملینا و رانی پرتقال هستن
حتی توی دیمن سولز هم maiden in black هست
فقط دارک سولز ۱ از اینا نداره. که قبل کد های بازی معلوم شد پریسیلا قرار بوده نقش همدم کاراکتر رو بازی کنه و دقیقه نودی آوردن تبدیلش کردن به باس فایت
خیلی خوب میشد اگر عوضش نمی کردن. کلی meme با این تصمیم از بین رفت.
کریتوس کلاسیکم تنها بود راستی
مقاله باحالی بود
literally me
بنظرم xiao گنشین ایمپکت هم میتونه تو لیست باشه
اونایی که دیس دادن احتما 200 درصد گنشین بازی نکردن
احتمال میدم خیلی ها برای یکبار هم که شده با شخصیت های توی لیست احساس همدردی کردن ...
شما میتونی استیو رو با خیلی آدما آشنا کنی
و همینطور
میتونی تو یه دنیایی که از کره زمین هم مساحتش بیشتره تنهاش بزاری ( بدون در نظر گرفتن اند و ندر )
قصد توهین ندارم ولی چرا کل ویدیو گیم رو ماینکرافت میبینی ، بعدشم کاری ندارم ولی استیو اسکین حساب میشه چون داستانی نداره که
مقاله جذابی بود
چند تا ایندی ناب و درست حسابی پیدا کردم
حتی ماینکرفتم میشه به لیست ربط داد
فک کن تو جهانی به اون بزرگی تنها باشی:)
بخش آنلاین
حرفم بی ربط بود ببخشید
موضوع تنها بودن نیست
موضوع حس تنهاییه
هلبلید هم میشه در این لیست اورد ؟
سید تو چطور ۲۴ ساعته تو همه سایتا انلاینی
Gris...
یاد بازی های مستقلی افتادم که پدرام 2 یا 3 سال پیش بررسی میکرد.
ساعت 9 شب بررسی بازی های مستقل منتشر میشد.
چقدر خوب بود واقعا.
حیف شد.
الکس مرسر(چون الکس ویروس بود و حتی خواهرشم علیهش بود)
سرگرد واکر توی اسپک آپس (چون واکر مرده و همه هم تیمی هاش توهمن