یادداشت طنز سینمایی هفته – تنها در خانه با وودی و باز لایتیر
هفته پیش طبیعتاً یادداشت طنز هفته نداشتیم و این هفته هم با اینکه دست و دلمان رفت و روده درازی کردیم ولی یادمان نرود که نباید به همین راحتی یادمان برود! بگذریم و بحث سیاسی ...
هفته پیش طبیعتاً یادداشت طنز هفته نداشتیم و این هفته هم با اینکه دست و دلمان رفت و روده درازی کردیم ولی یادمان نرود که نباید به همین راحتی یادمان برود! بگذریم و بحث سیاسی را به همان اندرون تاکسی ارجاع بدهیم بخصوص تاکسیهای خطی انقلاب-آزادی و خلاصه که... اصلا بالا غیرتا بگذریم.
احتمالا در جریان هستید که والت دیزنی نام فاکس را از اسم این کمپانی شونصد ساله (بطور دقیق 80 سال که مصادف با ابوی بزرگ همسر بنده هست) برداشت. (این عبارت حذف نام فاکس روا با صدای یوهاهاها جادوگرهای دیزنی هم میتوانید بخوانید).
دیزنی در طی بیانیهای اعلام کرده: عشقمون کشید؛ کردیم. پولشم دادیم؛ کردیم. البته دیزنی نگفت اگر جای دیگری بجز عشق ازش کشیده میشد چه میکرده.
این اتفاق باعث میشود که روز به روز بیشتر به آثار فاکس با طعم دیزنی روبرو شویم و حدسیات ما اینست که فیلمهای متعلق به فاکس به چنین بلایی دچار شوند:
بیگانه: یک بیگانه گلبهی با پوست اکلیلی که از دست آلوده شدن زمین توسط زمینیان ناراحت است به یک سیاره با شکل کیک خامه ای (با شمع تک شاخ) حمله کرده و در طی این حمله سه نفر سرما میخورند. صحنه های ترسناک فیلم حول عطسه های وحشتناک سرنشینان و بیرون آمدن بیگانه از داخل بستنیهای روی میز است که باعث میشود این بستنی قرمز توت فرنگی به سر و صورت بازیگران بپاشد (از بستنی وانیلی برای پاشیدن به صورت بازیگران اکیدا اجتناب شود).
آواتار: پوکوهانتس با قهرمانان فیلم آواتار روبرو شده و به خوبی و خوشی تا ابد با یکدیگر زندگی کردند (با یکی از قهرمانان طبیعتاً نه به صورت گروهی).
عصر یخ: بر اساس یک تله پورت اسکراچ به این دنیا میآید و با چیپ و دیل که از نوادگانش هستند آشنا میشود. این سه به دنبال بلوط سحرآمیز هستند تا بتوانند سه آرزوی خود را بکنند. این بلوط در دستان دانلداک بدذات است که معلوم نیست چرا از نوادگان سید به حساب می آید.
ددپول: نامش به الایوپول تغییر نام می یابد و بر اساس بوسه یک قورباغه تمام زخمهایش التیام مییابد؛ قورباغهای که کاشف به عمل میآید همان همسر مرده اش بوده و به دست جادوگر بدذات طلسم شده بوده و نمرده بوده.
مردان ایکس: نزدیک کریسمس شده و مردان ایکس که خانه شان توسط شهرداری شهر برای ایجاد یک پاساژ میخواهد خراب شود باید جلوی شهردار پلید بایستند. صحنه آخر دست در دست هم جلوی جرثقیلها میایستند و با انرژی یکدیگر میتوانند دوستی را بر شر پیروز نمایند. (شخصیت ولورین در اینجا کباب زن قهاری است و با سیخ دستانش کبابی باز کرده تا پول برای بازپرداخت وام خانه جور کند).
تنها در خانه: کوین که بزرگ شده و با اندی؛ باجناق خود رابطه صمیمانهای دارد در یک شب که هر دو از خوردن آب پرتقال مدهوش شده اند متوجه می شود که اسباب بازی ها موجودات زنده ای هستند و او یاد تمام اسباب بازی های که برای با تار و مار کردن دزدان به فنا داده بود میفتد و عذاب وجدان میگیرد. کوین یک روز در خانه تنها میشود و اسباب بازی ها با او یک جنگ را آغاز میکنند و کوین از عموی خود دای هارد تلفنی کمک میخواهد. (اهداف:تشکیل یونیورس)
سیاره میمونها: میمونها به دنبال یک سرزمین موعود که موز داشته باشد میروند و در این میان با سیمبا آشنا میشوند که در حال مبارزه با یک موجود قاتل جنگلی به اسم غارتگر است که دائم به آذوقه آنها دستبرد زده و میگوید با اجازه من یک موز بر میدارم و در میرود. میمونها میگویند کمک میکنیم به شرطی که موز بدهی و سیمبا میگوید سگ خور.
جن گیر: دختر خانواده رابینسون رفتار عجیبی از خودش نشان میدهد و گاهی پرواز میکند و گاهی لباسهای تنگ و کوتاه سبزی میپوشد که گشت ارشاد را هم واویلا میکند. او علاقهای به پوشاندن خود با برگ دارد و شبها غیبش میزند. مادرش که فکر میکند جنی شده با یک جن گیر حرف میزند و در مراسم جن گیری؛ تینکر بل که به خاطر بادهای نامساعد داخل بدن این دختر گیر کرده از دماغ او (نه هیچ جای دیگر) بیرون میآید.
فانتاستیک فور: چهار شگفت انگیز بخاطر بدهی شات مجبور به جابجایی به یک نقطه دیگر میشوند و از قضا همسایه جدیدشان خانواده آقای شگفت انگیز است. اعضای این دو خانواده با هم کل کل دارند ولی در نهایت با ازدواج ضرب... نه ببخشید با ازدواج دختر و پسر هر دو خانواده همه چیز به صلح کشیده میشود (یک فیلم کمدی ابرقهرمانی)
اندراحوالات داخلی
جشنواره فجر: از آنجایی که برخی هنرمندان جشنواره فجر را تحریم کرده و یک پویش برای تحریم آن به خاطر حوادث اخیر راه انداختند و از سوی مردم غیور مام میهن نیز به شدت مورد استقبال گرفتند. این دومینو ادامه یافت و مردم شریف ایران نیز در روز فروش بلیت جشنواره فجر کولاک به پا کرده و در راستای حمایت و همگامی با هنرمندان. ظرف بیست دقیقه بلیتها را ته دادند در یک حرکت ملی و خداپسندانه بر تمام حمایتها و حرفهای اخیر خود پایبند ماندند.
سریال دومینو: حالا که در بالا عبارت دومینو نوشته شد تا یادم نرفته یک پرده برداری و افشاگری اختصاصی از نحوه پخش سریال محیر العقولی به اسم دومینو برایتان بکنیم. این سریال که هر قسمتش به زور اندازه تایم قضای حاجت سرپایی هم بشود داستانی دارد که از ذهن و تخیل بنده برآمده و بعید نیست که واقعیت هم داشته باشد.
سازندگان در حال ساخت چند استوری بودند که دیدند رم گوشی شان کفاف میدهد و گفتند خب بیشتر از استوری بسازیم و به پدیده iGTV روی آوردند. در همین لحظه باجناق برادر عموزاده خاله دوست صمیمی همسایه سابق نگهبان دم ورودی منزل آقای کارکردان یکی از آشنایان در فیلیمو از آب در آمد و گفت که خب برادر مومن به جای پخش توی ای جی تی وی بیا توی VOD پخش کن و از این حرفا. نتیجه این شد که آگهی طراح تیتراژ دادن توی همشهری و دومینو نام سریال را یدک کشید و همه را انگشت به دهان گذاشت. گفته میشود بینندگان بعد تماشای این چند دقیقه از خود بیخود شده و جامه ها دریدند و با یک کفن سفید بیرون رفتند (البته فقط چهارشنبه ها این کار را میکنند).
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی بود
واقعا خسته نباشید خیلی لذت بردیم،هم دیزنی رو آسفالت کردی هم سینمای پر بار داخلو!!
شما هم خسته نباشید