بررسی بازی Death Stranding – عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن

بررسی بازی Death Stranding – عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن

عشق، عذاب، رستگاری

۳ آذر ۱۳۹۸ ۴.۵ ذخیره

Death Stranding قطعا یکی از متفاوت‌ترین بازی‌های نسل هشتم کنسول‌های بازی است اما آیا همانطور که کوجیما وعده داده بود یکی از شاهکارهای این صنعت هم به حساب می‌آید؟ برای پاسخ به این سوال، در این مقاله به بررسی Death Stranding، ساخته تازه هیدئو کوجیما می‌پردازیم و خوبی‌ها و بدی‌هایش را زیر ذره‌بین می‌گذاریم. پس تا انتها با ویجیاتو همراه باشید.
Death Stranding بازی عجیبیست و نوشتن در مورد آن سخت. شاید دلیلش این باشد که دست پخت تازه کوجیما، اثر واقعا متفاوتی است که درک و هضم چه گیم‌پلی و چه منطق داستانی آن نیازمند گذر زمان است.

بازی برای من عین یک سفر بود. یک سفر طولانی که باید سختی‌های آن را به جان می‌خریدم تا به مقصد رازآلودی که مد نظر یکی از خلاق‌ترین کارگردانان صنعت بازی‌های ویدیویی بود برسم.

می‌دانید، بازی عین این است که یک روز از خواب بیدار شوید و قصد فتح یکی از بلندترین قله‌های دنیا را داشته باشید.

خب شاید گرفتن چنین تصمیمی کار ساده‌ای باشد اما یا می‌دانید که برای رسیدن به مقصد باید چه سختی‌هایی را تحمل کنید یا نمی‌دانید و در میانه راه، خود سفر کاری می‌کند که خوب این قضیه را درک کنید.

Death Stranding هم دقیقا چنین چیزی است. البته با این تفاوت که جهان بازی با جهان ما تفاوت‌های بسیاری دارد. در این جهان، زندگی روی زمین به سرنوشت غایی خود هر روز نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.

به عبارت دیگر در Death Stranding، حیات به معنایی که ما می‌شناسیم در حال تغییر است و شکل و ظاهر تازه‌ای که زمین پس از انفجارهای ناشی از این تغییر به خود گرفته، باعث شده تا انسان‌ها به انزوا کشیده شوند و از هم دور بیفتند.

اما این طور که آخرین رئیس جمهور وقت آمریکا باور دارد، یک نفر هست که می‌تواند این انزوا را در هم بشکند و با متصل کردن انسان‌ها به یکدیگر، روند انقراضشان را به تاخیر بیندازد.

این شخص کسی نیست جز سم پورتر بریجز (نورمن ریداس یا همان دریل واکینگ دد). سم یک پورتر است یا به عبارتی دیگر همان کسی که محموله‌ها را جا به جا می‌کند. اما چرا یک پورتر باید چنین وظیفه‌ای را بپذیرد؟ خب پاسخش ساده‌است: عشق

برای تهیه جدیدترین بازی‌های پلی استیشن 4 به فروشگاه GameSys مراجعه کنید.

Death Stranding
بررسی Death Stranding
  • امتیاز کاربران
    125 ratings8.3/10
  • امتیاز متاکریتیک 83
  • ژانر اکشن-ماجرایی
  • تاریخ انتشار ۱۷ آبان ۱۳۹۸
  • پلتفرم‌ها پلی‌استیشن 4
  • ناشر بازی سونی
  • سازنده کوجیما پروداکشنز
  • حالت بازی تک نفره
  • درجه سنی بازی مناسب برای ۱۷ سال به بالا
بررسی بازی Death Stranding - عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن - ویجیاتو

عشق

عشق دقیقا همان چیزی است که تمام وقایع Death Stranding را به هم متصل می‌کند و به آن‌ معنا می‌دهد. اگر بخواهم مثال نزدیکی برای درک بهتر جایگاه عشق در Death Stranding بیاوریم، شاید بهترین نمومه فیلم Interstellar کریستوفر نولان باشد.

در هر دو اثر این عشق است که آغازگر سفر شخصیت‌های اصلی می‌شود. عشق است که باعث می‌شود سختی‌ها را تحمل و برای بقا تلاش کنند. و در نهایت باز هم عشق است که در انتها نجاتشان می‌دهد و ماجرا را فیصله می‌دهد.

این در حالی است که چه Interstellar و چه Death Stranding در نگاه اول اثری عاشقانه به نظر نمی‌رسند. چراکه هر دوی آن‌ها در مورد پایان دنیا هستند و این وسط برای توضیح این اتفاق پای کلی مباحث علمی را وسط می‌کشند.

اما وقتی وارد جریان آن‌ها می‌شوید و به عمق هویتشان نگاه می‌اندازید می‌بینید که رشته‌های داستانشان عجیب به معنای حقیقی عشق گره خورده. خوشبختانه کوجیما هم همانند نولان به زیبایی این عشق را لا به لای وقایع پر رمز و راز Death Stranding پنهان کرده و آنقدر هنرمندانه به آن می‌پردازد که اگر کل قضیه را درک کنید عجیب عاشق بازی می‌شوید.

بررسی Death Stranding
این وسط استفاده از بازیگران خوشنام هالیوودی هم راه را برای رساندن بهتر این احساسات انسانی تا حدودی هموارتر کرده. می‌گویم تا حدودی چون احساسم بر این است که کوجیما می‌توانست از برخی بازیگران من‌جمله نورمن ریداس و تامی ارل جنکیز (بازیگر نقش دای‌هاردمن) بازی بهتری بگیرد و سکانس‌های جذاب‌تری با آن‌ها خلق کند.

متاسفانه اینطور نشده. این قضیه خصوصا در مورد سم بیشتر هم صدق می‌کند. بشخصه از یک جایی به بعد دیگر برایم مهم نبود که دارم نورمن ریداس را کنترل می‌کنم. در حالی که وقتی اولین تریلر Death Stranding منتشر شد و فهمیدم که بازیگر نقش دریل دیکسون در سریال واکینگ دد قرار است شخصیت اصلی بازی باشد، سر از پا نمی‌شناختم.

مسئله اینجاست که کوجیما پرداخت خوبی نسبت به شخصیت اصلی و خیلی از شخصیت‌های دیگر بازی تازه‌اش نداشته. حتی هیگز هم که تروی بیکر نقش آن را فوق‌العاده بازی کرده هم پرداخت خوبی ندارد و کوجیما نگذاشته به شخصیت یکی از شرورهای خوب آخرالزمانش از زوایای مختلف نگاه بیندازیم.

با این حال، تمام بازیگرانی که در Death Stranding حضور دارند، وقتی کوجیما به آن‌ها نیاز داشته بهترین کار خود را به نمایش گذاشته‌اند. از همه بهتر مدز میکلسن. مدز میکلسن در Death Stranding بی‌نظیر است و با اینکه زمان کم‌تری را جلوی دوربین کوجیما سپری کرده اما با بازی محشرش و اکت‌هایی که به نمایش می‌گذارد، غوغا می‌کند.

اتفاقا از نظر گیم‌پلی هم بهترین لحظات بازی مربوط جایی می‌شود که مدز میکلسن در نقش کلیف آنگر پا به جهان Death Stranding می‌گذارد. باور کنید این لحظات با آن کارگردانی فوق‌العادشان محشرند و مطمئن باشید وقتی بازی به پایان برسد با خودتان می‌گویید که کاش کوجیما زمان بیشتری را به مدز میکلسن اختصاص می‌داد. البته به شرطی که بتوانید بازی را تا دیدن آن لحظات تحمل کنید.

عذاب

بله درست خواندید، ممکن است هیچ وقت پایان Death Stranding را نبینید. Death Stranding یک تجربه متفاوت است. کلیت تجربه گیم‌پلی آن حس خوبی دارد. خصوصا تجربه دو ساعت ابتدایی آن بی‌نظیر است و به جرات می‌توانم بگویم Death Stranding یکی از بهترین افتتاحیه‌های نسل هشتم را دارد.

لحظه‌ای که اولین سفر سم شروع می‌شود و برای اولین بار پا به جهان بزرگ و متفاوت بازی می‌گذارد، ناگهان دوربین به عقب کشیده می‌شود و کوجیما در همان لحظه با پخش یک موسیقی دلنشین، وسعت دنیای زیبای بازی تازه‌اش را به نمایش می‌گذارد.

این لحظه یکی از بی‌نظیرترین و جذاب‌ترین لحظات بازی است و قطعا پس از تماشای آن در دل خود می‌گویید: «عجب کارگردانی‌ای». اما کوجیما دیگر آن را تکرار نمی‌کند و می‌گذارد لذت تجربه‌اش برای همیشه در ذهنتان جاودانه شود. به نظرم این تصمیمی است که فقط یک کارگردان باهوش می‌تواند بگیرد.

با این حال، مشکل اصلی بازی آرام آرام پس از دیدن این سکانس فوق‌العاده به نمایش در می‌آید. بخواهم واقع‌بین باشم بازی تازه کوجیما فقط یک ایراد بزرگ دارد. ایراد بزرگی که واقعا به تجربه و حس دلنشین بازی ضربه مهلکی زده و ممکن است کاری کند که برخی‌ها عطای حس دلنشین تجربه Death Stranding را به لقایش ببخشند و از تمام کردن آن امتناع کنند.

قضیه این است که بیشترین زمان خط داستانی بازی به فصل سوم اختصاص پیدا کرده. فصل سومی که واقعا خالی است، داستان خاصی در آن روایت نمی‌شود و حرف خاصی برای گفتن ندارد. اما همین فصل از Death Stranding، بیشتر از ۱۰ الی ۱۵ ساعت از شما زمان می‌گیرد و متاسفانه به جز راه رفتن و سفر از یک نقطه به نقطه دیگر کاری برای انجام دادن وجود ندارد.

بررسی بازی Death Stranding - عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن - ویجیاتو

جالب اینجاست که کوجیما در طول این مدت آرام آرام المان‌های اساسی گیم‌پلی و نحوه استفاده از ابزار آلات مختلف را به شما آموزش نمی‌دهد که حداقل بگویید در طول این ۱۵ ساعت داشتم با مکانیزم‌های بازی آشنا می‌شدم.

نه Death Stranding در فصل سوم شما را مدام از یک نقطه به نقطه‌‌ای دیگر می‌برد و آنقدر با ماموریت‌های اصلی و فرعی ساده و نه چندان خوبش عذابتان می‌دهد که ممکن است پیش از شروع فصل چهارم و درست جایی که بازی تازه اصل خودش را نشان می‌دهد، از آن خسته شوید و سفر خود را به پایان برسانید.

به بیان دیگر، بازی شروع نشده، خسته‌کننده می‌شود و احتمالا این تنها دلیلی هم هست که خیلی‌ها حس خوبی نسبت به تجربه یا خرید Death Stranding ندارند. شاید اگر کوجیما این فصل را کمی کوتاه‌تر می‌کرد و خلاصه‌تر به مسائلی که در آن مطرح می‌شد می‌پرداخت، با بازی یکدست‌تری طرف بودیم.

با این حال، این اتفاق نیفتاده و مجبورید از فصل سوم گذر کنید تا بازی بالاخره خود واقعیش را نشانتان دهد. آن وقت است که می‌فهمید Death Stranding آن تجربه عذاب‌آوری که فکرش را می‌کردید یا در موردش شنیده‌ بودید، نیست.

Death Stranding از فصل چهارم به بعد تازه جان می‌گیرد، آرام آرام مفاهیم کلی گیم‌پلیش را برایتان جا می‌اندازد، ابزار بیشتری برای گذر از مناطق صعب‌العبور در اختیارتان می‌گذارد و در کل کاری می‌کند که از همراه شدن با سم و بی‌بی لذت ببرید.

این جاست که پیچش‌های داستانی و قصه‌ کاراکترهایی مثل فرجایل و ماما روایت می‌شوند و از این جا به بعد دیگر نیازی نیست که بازی را تحمل کنید، بلکه خودتان با کمال میل پای قصه جذاب آن می‌نشینید. محیط‌ها هم تنوع بیشتری به خود می‌گیرند.

یک دفعه از کوه‌پایه‌های سرسبز، پا به کوهستان‌های پر از برف می‌گذارید و تا می‌آیید کمی به سرما و نشستن برف روی صورت سم عادت کنید، خودتان را در میان دشت وسیعی می‌بینید که زیبایی سحرانگیزش چشمتان را نوازش می‌دهد. بله، این در اصل زیباترین اتفاقی است که در دنیای Death Stranding رخ می‌دهد؛ اینکه هر لحظه می‌توانید در جهان بازی از حرکت بایستید و از زیبایی وصف‌ناپذیر مناطق مختلف آن لذت ببرید.

رستگاری

جالب اینکه برای بازی به آن شکلی که انتظار دارید یا به آن عادت کردید، طراحی مراحل صورت نگرفته. طراحی مراحل بازی را جهان متفاوت آن رقم می‌زند. شما تقریبا به جز راه رفتن، استفاده از ابزاری چون نردبان و رساندن محموله‌ها کار خاصی انجام نمی‌دهید.

اما مسیری که من تا انتهای بازی طی کردم، قطعا با مسیری که شما قدم در آن می‌گذارید متفاوت است. بگذارید بهتر بگویم، جهان بازی طوری طراحی شده که مسیر همه ما و چالش‌هایی که با آن‌ها رو به رو می‌شویم، با هم متفاوت باشد.

این یعنی، ممکن است ترجیحتان این باشد که به جای درگیری با میول‌ها یا بی‌تی‌ها در ارتفاعات کم، از بلندترین قله جهان بازی با مشقت بسیار بگذرید. برعکس این هم صادق است و اگر اهل چالش باشید، می‌توانید به جای پناه بردن به ارتفاعات، از مسیرهای سر راست‌تری که با دشمنان پر شده و تایم‌فال به وفور در آن‌ها اتفاق می‌افتد، عبور کنید.

پس سفر من با سفر شما متفاوت خواهد بود و کوجیما کاملا این حق را برایتان قائل شده که خودتان انتخاب کنید. این زیباست و شاید تنها دلیلی است که باعث می‌شود Death Stranding از بازی‌های دیگر متفاوت باشد.

سفر ۶۰ ساعته من در جهان Death Stranding یکی از عجیب‌ترین تجربه‌هایی بود که در طول این سال‌ها داشتم. برخی مواقع واقعا از بازی زده می‌شدم و با خودم می‌گفتم چرا دارم یک کار تکراری را مدام و مدام و مدام تکرار می‌کنم. اما از یک جایی به بعد بازی با کارگردانی و قصه معرکه‌اش کاری کرد که از ساعات پیش رویم نهایت لذت را ببرم.

Death Stranding یک شاهکار نیست. یک بازی افتضاح و غیرقابل بازی هم نیست. بازی خوبی است که ایرادهای خاص خودش را دارد و به خاطر هایپ و مدل تبلیغات عجیب و نه چندان درست کوجیما، به این وضع دچار شده که همه نسبت به تجربه‌اش شک دارند.

اما همین کوجیمایی که به مدل تبلیغاتیش نقدهای بسیاری وارد است، نابغه‌ایست که توانسته از یک شبیه‌ساز راه رفتن ساده، اثری عجیب، متفاوت و تاثیر گذار بیرون بکشد که تا تجربه‌اش نکنید قادر به نظر دادن در موردش نیستید.

مدت زمان بازی

داستان اصلی: ۳۶.۵ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۵۲ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۹۳ ساعت

خلاصه بگم که...

خلاصش اینکه Death Stranding واقعا بازی متفاوتی است، داستانش به شدت شنیدنی خواهد بود و کارگردانی فوق‌العاده‌اش متعجبتان می‌کند. تنها ایرادش این است که کوجیما خیلی برای مراحل جانبی بازی وقت نگذاشته و فصل سوم آن را بیش از حد طولانی کرده. این موضوع باعث شده که بسیاری از گیمرها قبل از اینکه بازی واقعا شروع شود از آن خسته شوند. با این حال، همانطور که گفتم، Death Stranding آنقدر ویژگی خوب دارد که بتوان قصه آن را تا انتها دنبال کرد.

بررسی بازی Death Stranding - عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن - ویجیاتو
می‎خرمش

Death Stranding را باید تجربه کرد چون واقعا یکی از متفاوت‌ترین و خاص‌ترین تجربه‌های امسال است. بازی کارگردانی فوق‌العاده‌ای دارد که هر چه برایتان در موردش بگویم کم گفته‌ام. قصه بی‌نظیری دارد که تا انتها درگیرتان می‌کند و باعث می‌شود که تا آخرین لحظه پای بازی بمانید. و در کل آنقدر خوش ساخت است که واقعا می‌توان آن را جزو بهترین‌های سال قرار داد.

بررسی بازی Death Stranding - عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن - ویجیاتو
نمی‎خرمش

مراحل جانبی غیرضروری و ساده و فصل سوم خالی و بیش از حد طولانی، تنها دلایلی هستند که شاید به خاطر آن‌ها نباید Death Stranding را خرید. فصل سوم Death Stranding، پاشنه آشیل بازی است و آنقدر طولانی و خسته کننده‌ است که شاید هیچکس نتواند تحملش کند. پس اگر حال و حوصله ۱۰-۱۵ ساعت بیهوده چرخیدن در محیط را ندارید، به هیچ وجه سمت جدیدترین ساخته کوجیما نروید.

بررسی بازی Death Stranding - عاشقانه‌ترین آخرالزمان ممکن - ویجیاتو
  • امتیاز ویجیاتو80
  • امتیاز کاربران
    125 ratings8.3/10
  • امتیاز متاکریتیک83
کپی شد https://vgto.ir/5lk
نظرات (۵۴)
4.5 4 امتیازها
امتیاز مطلب
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
54 دیدگاه
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
دیدگاه درون خطی
نمایش تمام نظرات

من خیلی خوشم اومد فقط یه چیزی بازی احیاناً صحنه ناجوری که نداره هرچی کلا پدر مادر من روی صحنه های بازیا خیلی حساس هستن.

چون اکثر بازیها یه سبک مشابه رو دنبال میکنن ،برای همین این بازی براشون خسته کننده هست،اما با کمی دقت ،اون لحظه که سم خستس و این حس به شما هم انتقال پیدا میکنه ،یه موزیک بسیار ارام بخش براتون بخش میشه و وواقعا حالتون و خوب میکنه،و گاهی وقتا توی بازی بغیر از جایی که بی تی. ها بودن من حس میکردم ابرها در حرکت هستنن و جاهای مختلفی بارون میبارید، و مهمتر از همه شما در حین بازی با عملکردتون پاداش های جالبی میگرفتید ،کلا یازی. خوبی بود و منتظر ۲هستم

اگه برسی های ویدیویی بیشتر بشه خیلی بهتر میشه

تجربه عجیب و منحصربفردی بود ، این بازی کاملا مبتنی بر سلیقه و روحیات هست و هرکسی نمیتونه ازش لذت ببره !
من واقعا از این بازی لذت بردم هرچند یه جاهایی یه مقدار یکنواخت و خسته کننده میشد اما ارزشش و داشت.
در کل نقد بسیار خوبی بود ، ممنون

والله پول داشتم میخریدم قشنه اینجورکه به.نظرمیاد??

پول داشتم چراکه نه خیلیم جالب میادش?

سلام
مشکلی که دارم اینه که با توجه به اینکه تعدادی گیم داشتم اقدام به خرید یک اکانت ترکیبی کردم که گیم های جدید بزنم ، منتهی الان گیم های قبلیم پریده متاسفانه قفل شده … الان چیکار باید بکنم ؟

بعد از سالها انجام بازی ماجرایی که اکثریت یه جور گیم پلی و داستان دارن نهایت ۴ تا ماموریت توشون فرق میکنه میگم دث استرندینگ برترین داستان برترین سبک بازی سبکی اخرزمانی ایجاد انگیزش برای یک سری ماموریتایی که انجامشو خیلی دشوار هستند یک سری ایجاد علاقه به بازیکن برای بدست اوردن چیزایی که ممکنه برا خودت نباشه ولی بخوایشون تلاشتو بیشتر کنی و انجامش بدی از همه مهمتر بعد از تمام کردن بازی در قسمت اوردر ها و پایان داستان تمام لحظات بازی به عنوان خاطره براتون میمونه ..هرچند بعد از اتمام دیگه حوصله ندارید ماموریت فرعی انجام بدید و درگیری عاشقانه داستان بازی شمارو ازانجام ماموریت فرعی وا میداره و ولش میکنید …خیلی طول کشید تموم بشه و این ۱۰۰ ساعت گیم پلی واقعا لذت داد .

اگه به عنوان یه فیلم به DS نگاه کنیم، باید بهش ۱۰/۱۰ بدیم… و اگه به عنوان بازی بهش نگاه کنیم، ۰/۱۰ … اگه این بازی اصلا گیم پلی نداشت و فیلم بود، واقعا شاهکار به تمام معنا میشد. ولی گیم پلی این بازی، بدترین چیزیه که من تاحالا تو عمرم دیدم ! خواهشا یکی برای من توضیح بده که چطوری راه رفتن و عبور از ۵۰ میلیارد سنگ که به طرز وحشتناکی اعصاب خرد کن و حوصله سر بره، میتونه یه گیم پلی خوب باشه! مهم نیست که چقدر داستان بازی قویه … فرق بازی با فیلم همینه : گیم پلی. وقتی وسایل نقلیه رو اصلا نمیشه کنترل کرد، وقتی مکانیزم های حرکتی یکسره باعث میشن بازی کندتر و عذاب آور تر بشه، دیگه هیچ ربطی به سلیقه نداره. گیم پلی باید روان و جذاب باشه ! اگه کوجیما این ایده رو بدون گیم پلی ، فقط به صورت فیلم منتشر میکرد، واقعا فوق العاده بود. داستان، کاراکترها ، دیالوگها، موزیک، جلوه های بصری، همشون بی نظیرن و تاحالا نمونشو ندیده بودم. و تاحالا نمونه گیم پلیش رو هم ندیده بودم! بدترین گیم پلی تاریخ …

شاید این بازی
آموزشی برای بهتر زندگی کردن است
که چگونه تصمیم بگیرم در شرایط سخت و در چه مکان هایی و موقعیت های چه کاری را انجام دهیم.

جالبه

این بهترین نقدی بود که در مورد بازی خونده بودم . تبریک میگم به خاطر چنین قلمی

سلام
ممنونم از نقد خوبی که انجام دادین
چند وقتیه که دارم در مورد این بازی تحقیق میکنم و واقعا عاشقش شدم
به نظر من دلیل این که امسال دث استرندینگ از کال آف دیوتی شکست خورد این بود که بیشتر مردم به داستان فکر نمیکنن ، بیشتر مردم خون ریزی های پیشرفته میخوان ، هیجان بیشتر میخوان ، هدشات های گرافیکی میخوان ، بیشترشون اهمیت نمیدن که بازی چه مفهومی داره .
من از اولشم میدونستم که این بازی شکست میخوره چون مثل خیلی بازی های دیگه گیمپلی هیجانی نداره
خیلی دوست دارم بازی کنمش چون میدونم روش کار شده و فقط برای خالی کردن جیب مردم و حرص کونامی ساخته نشده
یه سری مشکلاتی داره درسته ولی اونقدر حاد نیست که ارزش بازی رو کم کنه
مثلا گفتین گیمپلی ، به نظر من کوجیما یه کوچولو تو طراحی گیمپلی مشکل داره مثلا من متال گیر سولید وی رو که بازی میکردم واقعا بعضی جاها به مشکل بر میخوردم یا مثلا همین دث استرندینگ:
به جای این که فکر کنیم چطوری باید مخفیانه دشمنارو بکشیم(هیجان)باید فکر کنیم چطوری کوتاه ترین مسیر رو پیدا کنیم(نردبون)
ولی بازم نظرم اینه که قسمت دوم این بازی پتانسیل بهترین بازی سال بشه
طولانی شد خداحافظ?

داستان شاهکار بود .به نظر من از فصل فرجایل تازه بازی خوب شد . ولی انلاین بازی کردنش بعد یکسال میشه بازی رو تو ده ساعت تموم کرد وقتی همه جا زیپلاین باشه و دیگه کلا به بی تی ها نخوریم. رابطه سم با بی بی و تویست آخر بازی راجع به بی بی فوق العاده بود . فلسفه وجود اکستینشن اینتیتی خیلی جای فکر داره . من واقعا کلاهمو برای این بازی می زارم زمین.

خسته نباشید آقا نیما ، نقدتون عالی بود ولی هنوز از کوجیما خوشم نمیاد?
من همه سبک بازی رو بازی میکنم و به خصوص عاشق سبک بازی های مخفی کاری و چالش هاش هستم…
من تا وقتی که آخرین سری متال گرید سایلد نیومده بود این مجموعه رو بازی نکرده بودم ولی با تبلیغات وسیعی که دیدم تصمیم گرفتم بازی کنم.
در ابتدا چون علاقه شدیدی به مجموعه اسپلینتر سل داشتم ، تجربه مراحل ابتدایی بازی عالی بودش ، مخصوصا سبک مخفی کاری استراتژی بازی ولی به محض این که تو بازی در سال ۱۹۷۰ در افغانستان ناگهان یه اسکلت به اندازه یه کوه از آسمان ظهور کرد و کلی سربازی با قابلیت تلپورت سرکلشون پیدا شد ، همونجا شیفت دلیت رو زدم.
این یوبیسافت هم هربار با اشاره ای به اسپلینتر سل داره قلقلکمون میده ، خواهشمندیم یه مطلب هم درباره این سری بازی تاریخی بنویسید ?

سلام
بازی برای اجرا شدن احتیاج به اینترنت داره؟

نقدتون خیلی یک طرفه بود.زیاد به استانداردهای گیمینگ اهمیت دادین و باعث شده انعطاف پذیریتون رو کم کنه و نتونید بدون مقایسه این بازی و گیم پلیش با اثرهای دیگه بهش بپردازید.ببخشید با این شکل از بررسی خشک میشه راجع به رد دد هم یه‌طور دیگه قضاوت کرد.مگه رد دد غیر از راه پیمایی های طولانی بین دو نقطه و تیراندازی به دشمنان در نقطه دوم و دزدی و بازگشت به کمپ،چی داشت؟این سوالیه که وقتی بخوای خشک و با دودوتا چهارتا یه اثر هنری رو قضاوت کنی.بازی کوجیما تعمدی قصد آزار دادن بازیکن رو داره تا به فکر ببره مخاطب رو تا درک کنه دنیایی که همه چیزش شده اینترنت در آینده چه شکلی میتونه بشه در صورت قطع اینترنت(کایرال).دلیل نداره چون باقی بازی ها یه جور دیگه شمارو سرگرم کردن این بازی هم همون کارو بکنه و اگر مسیر متفاوتی بره،کسل کننده باشه.فقط ریسک پذیری کوجیما برای تولید همچین اثری و شنا برخلاف جهت رودخانه،خودش باارزش ترین نکته است.کوجیمایی که چندین بازی شوتر بی نقص ساخته،قطعا می تونست کپی پیست کنه مکانیزم بازی های قبلیش رو که ملت خوشحال شن.اما ایشون هزینه یک بازی AAA رو هزینه کرد برای خلاقیت و نوآوری.

منتظرشم شدید برای pc بیاد❤??
دمتون گرم بابت نقد و بررسی

بازی فقط DOTA

اقا کسی کمیدونه اگه باز های هکی بخوای به نت وصل شی فقط اپدیت کنی قفل میشه یا نه؟
خواهشا کسی میدونه جواب درست بده لطفا

ای کاش بررسی ویدیویی داشت! البته منظورم از بررسی ویدیویی این نیست که همین متنی رو که اینجا هست بصورت نریشن روی صحنه های بازی بیان کنید… به نظرم هنوز هیچ سایتی در دنیا نیست که یک بررسی واقعی انجام بده…

نقدتون بسیار زیبا بود ، همینطور ادامه بدید

اول بگم که بهتره اول نوشتتون مینوشتید اسپویل داره متنتون.

با حرفی که زدید واقعا موافقم، اولش خیلی طولانیه! درحدی که من وقتی خریدمش و بازی کردم به حدی حوصله ام رو سر برد که من رفتم دوتا بازی دیگه که اونها هم قبلا حوصلم و سر برده بودند و مونده بودند و برگشتم بهشون و تمومشون کردم. وقتی برگشتم روی دس استندینگ که دیگه هیچ گزینه ی دیگه ای نداشتم! ولی تازه بازی انگار شروع شد و خیلی هیجان انگیز شد.ولی وقتی تازه شروع میشه دیگه قابل زمین گزاشتن نیست.

من چون زبانم خوب نیست، هم خود داستان و شخصیت ها پیچیده هستند، من هنوز خیلی سوال و نکته درباره داستان و شخصیت های داستان دارم. اگه تونستید درباره داستان و شخصیت ها با همون ذکر اول یه مطلب بنویسید واقعا عالیه

نقد بسیار عالی. منتظر همین نقد بودم که یک نفر بیاد و به جای پرستش کوجیما به عنوان نابغه بی‌نظیر گیم که فقط شاهکار می‌سازه، ایرادات بازیش رو هم روشن کنه و در نهایت نمره ۱۰۰ از ۱۰ نده بهش. من کنسولش رو ندارم، وگرنه با وجود حس بدی که به شخص کوجیما و نحوه تبلیغات و خودشیفتگیش دارم، حتما بازی رو تجربه می‌کردم. متال گیر سالید ۵ یکی از بهترین و بدترین بازی‌هایی بوده که کردم. بهترین به خاطر حسّ عمیق تنهایی در جای جای بازی، و بدترین به خاطر داستان ناقص و تبلیغات اغراق‌شده.
البته این رو بگم که به نظر من کوجیما نابغه نیست. بازیساز خوبیه که به خاطر اینکه خیلی خودش رو bold می‌کنه، مشهور شده. وگرنه کلی آدم باهوش دیگه هم تو تیم سازنده بازی‌هاش هستن.
به هر حال، ممنون بابت نقد.

دست به قلم عالی نویسنده رو مشاهده کردیم! همینجور ادامه بده…

دمتون گرم عالی بود

چقدر نوشته سردبیر خوب بود و متفاوت. به نظرم ایده‌ی خوبیه و باید یه جوری تو همه نقدها باشه. یک نگاه متفاوت با ادبیات و لحن خواستش میتونه با ایجاد تنوع کاربران عجول ( مثل من) رو سرحال و تشنه تا آخر متن نگه داره

عاای بود نقدتونننننن ماشالا

54
0
نظرت رو حتما بهمون بگو!x