بررسی فیلم Brightburn؛ حیله بزرگ آقای گان
ساخت فیلم بر اساس زندگی ضدقهرمان به یکی از ترندهای روز دنیای هالیوود تبدیل شده است. حال فیلم Brightburn این موضوع را با معرفی کردن یک پسر بچه شیطانی به عنوان شخصیت اصلی به سطح ...
ساخت فیلم بر اساس زندگی ضدقهرمان به یکی از ترندهای روز دنیای هالیوود تبدیل شده است. حال فیلم Brightburn این موضوع را با معرفی کردن یک پسر بچه شیطانی به عنوان شخصیت اصلی به سطح جدیدی رسانده است؛ سطح جدیدی که البته از یک ایده خوب فراتر نمیرود.
توری و کایل بریر یک زوج مزرعهدار هستند که بچه دار نشدن زندگی آنها را دچار مشکل کرده است. آنها برای بچهدار شدن تلاشهای متعددی را انجام میدهند که به نتیجه نمیرسد. البته همانطور که انتظارش را داشتیم، این پایان کار نیست و روزی جسمی از آسمان سقوط میکند که حاوی کودکی عجیب و غریب است. آنها تصمیم میگیرند تا از این کودک نگهداری کرده و او را به فرزندخواندگی قبول میکنند.
سالها بعد براندون بزرگ شده و متوجه میشود که تواناییهایی در حد و اندازه یک ابر قهرمان دارد. لبته اوضاع طبق انتظار پیش نرفته و ناگهان خانواده طی اتفاقی متوجه میشوند که نافرمانی براندون از آنها از قالب غرور نوجوانی خارج شده و در حد و اندازه خطرناکی قرار دارد.
تا به این جای داستان را در تریلرهایی که از این فیلم منتشر شده بود، مشاهده کرده بودیم. این قضیه در کنار حضور جیمز گان مشهور به عنوان تهیهکننده فیلم باعث شده بود تا بسیاری به Brightburn به عنوان یک فیلم انقلابی نگاه کنند؛ اتفاقی که به خاطر بازاریابی بسیار ضعیف فیلم و البته نیمه دوم آن به هیچ عنوان رخ نداده است.
وقتی ما از این موضوع که براندون یک کاراکتر عادی نیست آگاه میشویم، این انتظار وجود دارد که در ادامه داستان سعی کند با رو کردن تعلیقهای تازه، جذابیتش را تا انتها برای ما حفظ کند. این اتفاق به هیچ عنوان رخ نمیدهد. به این معنا که به هیچ عنوان پیچش خاصی در داستان فیلم رخ نمیدهد که حال بخواهید شاهد یک رفتار غیر منتظره از براندون باشید یا کاراکترهای توری و کایل آنقدر در داستان اهمیت داشته باشند که سرنوشت آنها برایتان مهم شود.
این قضیه در مورد دیگر شخصیتهایی که با گذشت زمان به فیلم اضافه میشوند هم صدق میکند و آنها از آبژههایی که براندون سعی میکند رفتارهای شخصیتی پیشبینی شده خود را رویشان آزمایش کند فراتر نمیروند.
لوکشینهای فیلم هم بسیار برای یک اثر ابرقهرمانی محدود هستند و جلوههای ویژه خاصی هم در فیلم رخ نمیدهد که طرفداران فیلمهای ابرقهرمانی را راضی کند. به نوعی، Brightburn در برزخی بین یک اثر درام یا ابرقهرمانی بودن گیر کرده و البته که در هیچ کدام از بخشها خوب عمل نمیکند.
در بعضی از لحظات حتی حس میکنید که فیلم به سمت ترسناک بودن حرکت میکند. این لحظات بدترین و غیر قابل تحملترین بخشهای Brightburn هستند. ترکیب استفاده از بازیگرهای نچندان مشهور و جلوههای ویژه ضعیف باعث شده که این لحظات همیشه به جای ترسناک بودن، خندهدار به نظر برسند.
فضاسازیهایی که در این فیلم انجام شدهاند هم چندان جالب نیستند. محیط سرد و خاکستری فیلم در کنار ریتم بسیار کند آن دلیل محکمی است که بخواهید تماشای این فیلم را در میانه کنار بگذارید. همانطور که پیش از این گفتیم، لوکشینهای Brightburn بسیار محدود هستند و همین لوکشینهای محدود در قابهای محدود فیلم باعث شده حس تماشای یک اثر تلویزیونی به تماشاگر دست بدهد.
واقعیت Brightburn هم همین است. یک فیلمی که مشخصا در مراحل پیش تولید خود به دلیل حاشیههای فراوان جیمز گان دچار مشکل شده و از نظر کیفی فاصله زیادی با یک اثر موفق دارد. و تنها ایده داستانی آن واقعا جذاب است. مارکتینگ ضعیف فیلم و اکران بی سر و صدای Brightburn در سینماهای آمریکا نیز همین موضوع را نشان میدهد که سونی و جیمز گان هم از اتفاق بدی که برای این فیلم رخ داده آگاه هستند.
در کل، چه قصد تماشای یک اثر ابرقهرمانی متفاوت را داشته باشید و چه قصد دیدن یک فیلم پاپ کورنی، تقریبا هر گزینه موجود انتخاب بهتری از فیلم Brightburn محسوب میشود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.