اساطیر و خدایان یونان باستان همواره دستمایهی اقتباسهای گوناگون در مدیومهای مختلف داستان گویی بودهاند. از ایلیاد و ادیسهی هومر که یکی از قدیمیترین آثار ادبی مکتوب بشر است تا همین سری گاد آو وار که یکی از محبوبترین فرنچایزهای تاریخ ویدیوگیم هاست. غلظت دراماتیک بالا و پیچیدگی روابط و شخصیتها، که در طول تاریخ کهن شکل گیری و توسعهشان پختهتر و هدفمندتر شدهاند، باعث میشود شنیدن قصهی خدایان، از زئوس و المپ تا هادس و تارتاروس، همچنان برای بشر جذاب باشد. چه رسد به اینکه بخواهی کنترل یکی از آنها را به دست بگیری و برای فرار از جهنم کمکش کنی.
بعد از اینکه زئوس با کمک تعالیم مادربزگش گایا، توانست پدرش کرونوس را شکست و برادران و خواهرانش را، که توسط کرونوس خورده شده بودند، نجات بدهد در کوه المپ مستقر شد و حکومت را به دست گرفت. برای جلوگیری از شورش و طغیان احتمالی برادرانش، هادس و پوسیدون، به هر کدام کنترل مناطق دور افتادهای را داد تا از مرکز دور شوند و سرشان به مملکت داری خودشان گرم شود. پوسیدون ارباب دریاها شد و هادس به جهان زیرین یا تارتاروس اعزام شد. تارتاروس تاریکترین و ترسناکترین و زشتترین جای دنیای خدایان بود. یک دنیای نمور و تاریک که ارواح و شیاطین در آن زندگی میکنند.
بازی هادس (یا اگر خیلی خارجی تلفظ میکنید هیدیس) در همین جهان میگذرد، اما شخصیت اصلی آن هادس نیست. شما در این بازی در نقش جوانترین پسر هادس به نام «زاگریوس» ظاهر میشوید. پسری که از جایی که در آن زندگی میکند راضی نیست و سودای مهاجرت به المپ و همنشین شدن با خدایان باکلاس و اشرافی آن را در سر میپروراند. تمام هدف بازی همین است. فرار از تارتاروس برای رسیدن به المپ. داستان بازی ساده و خطی است ولی خرده پیرنگها و دیالوگهای بازی به قدری گیرا، قوی و درست طراحی شدهاند که شما هر بار با انگیزهی بیشتری برای فرار اقدام میکنید. میپرسید چگونه؟ عرض میکنم.
هادس یک بازی روگلایت محسوب میشود. سادهترین تعریف روگلایت و روگلایک این است که هر بار که بمیرید، باید بازی را از اول شروع کنید. سادهترین تفاوت بین این دو نیز در منطق پیشرفتتان در بازی است. در هر Run (هر بار که بازی را شروع میکنید تا زمانی که بمیرید و برگردید خانهی اول، یک Run محسوب میشود.) شما با پیشروی در مراحل محتلف شخصیتتان را با آیتمها و سلاحهای مختلف قویتر میکنید. در روگلایک بعد از مرگ تمام پیشرفتهایتان دود میشود و میرود هوا، اما در روگلایت بعضی از پیشرفتها همیشگیاند. در هادس هم همین قاعده وجود دارد. در هر تلاشتان برای فرار، آیتمهایی را به دست میآورید که بعضی از آنها بعد از مرگ از بین میروند و بعضی دیگر برای همیشه با شما میمانند.
با این تعاریف از ژانر، باید بگویم بازی در ژانر خودش کم نظیر است. طراحی مراحل در این بازی یکی از بهترین نمونههای حفظ ریتم در گیمپلی است. اتاقهای تو در توی تارتاروس، هرکدام الگوی منحصر به فرد خودشان را دارند و با الگویی مترویدونیایی در کنار هم چیده شدهاند. ترکیب این اتاقها با دوبین آیزومتریک باعث میشود شما بهعنوان بازیکن، به تمام اتفاقاتی که در اتاق در جریان است تسلط داشته باشید. هر اتاق شامل چند موج از دشمنان مختلف است که باید با استفاده از تکنیکهای دور، نزدیک و محیطی متنوع آنها را از بین ببرید تا دربهای مرحلهی بعدی باز شوند. این حفظ ریتم دقیقا همینجاست. هر اتاق یک الی دو دقیقه درگیری باکیفیت و نفسگیر و بعد کمی آرامش که در آن میتوانید تصمیم بگیرید اتاق بعدی کدام باشد.
این انتخاب اتاق بعدی یکی از ابتکارهای فوقالعادهی Supergiant Games در Hades است. در هر اتاق بعد از شکست دشمنان یک آیتم جایزه میگیرید. این آیتم میتواند عصارهی تاریکی (واحد پول اصلی بازی) باشد، یا پاورآپ یکی از سلاحهایتان، یا سلامتی یا چیزهای متنوع دیگر. قبل از ورود به هر اتاق، آیتمی که در آن جایزه میگیرید را، روی در آن میبینید. این مکانیسم باعث میشود که در هر ران، بتوانید بسته به اولویتهای استراتژیتان مسیرهای مختلف را بر اساس نیازهای کوتاهمدت و بلندمدت انتخاب کنید. مکانیسمی که زهر غیرقابل پیشبینی بودن بازیهای روگلایت را تا حدود زیادی گرفته و باعث میشود بازیکن از شکستهای مداوم -که البته جوهرهی اصلی این ژانر است- نا امید نشود.
در طرف دیگر نگه داشتن بازیکن در بازی، سیستم مبارزه و درگیری بینظیر بازی ایستاده است. تنوع بالای سلاحها و جادوها، و همچنین پویایی فوقالعادهی محیط و تنوع سرسامآور دشمنان، مبارزات در این بازی را تبدیل به تجربهای منحصر به فرد میکند. درگیریهایی که قلبتان را از هیجان و سرعت بالایشان به دهانتان میآید اما لحظهای غیرقابل کنترل نمیشوند. دشمنان مثل مور و ملخ از دور و نزدیک به سرتان میریزند، اما لحظهای غیرمنصفانه به نظر نمیرسند. باس فایتهایی که حتی اگر یک ضربه با شکست دادنشان فاصله داشته باشید و موفق نشوید، لحظهای خشمگین و ناامید نمیشوید. در هادس تعادل در متعالیترین درجهاش قرار دارد.
داستان اصلی: ۱۶ ساعت
صد درصد کردن: ۱۳۵ ساعت
نحوهی پرزنت کردن داستان هم در نوع خودش منحصر به فرد است. بعد از هر اقدام ناموفق به فرار، زاگریوس سر از قصر هادس در میآورد. محیط قصر هادس، به جز طراحی بصری جذابش، پر از داستانکها و ماجراهای کوچک و بزرگ است. به جز داستان اصلی که توسط دیالوگهای بین هادس و زاگریوس و نیکس (Nyx الههی تاریکی) پیاده میشود، جزئیات مختلف در محیط سرسرای اصلی و اتاقهایش هر بار تغییر کوچکی میکنند که کنجکاویتان را بر میانگیزد. درواقع بازی با قلقلک دادن حس کنجکاوی بازیکن، او را تحریک به جستجوی بیشتر میکند. تکنیکی که یکی از دشوارترین و ظریفترین روشهای روایت در ویدیوگیمهاست و به زیبایی توسط سوپرجاینت در این بازی پیاده شده است.
از منظر هنری هم بازی حقیقتا بی نقص است. گرافیک و آرت استایل هادس مثل تمام بازیهای قبلی سوپرجاینت (Pyre, Bastion, Transistor) دو بعدی با طراحی دستی است. با این تفاوت که شخصیتها در هادس، سه بعدی سل شید طراحی شدهاند اما این کار اینقدر ظریف و تمیز انجام گرفته که به سختی قابل فهمیدن است. شمایل بصری بازی کیفیتش مشخص است، در کمتر بازیای نظیرش را پیدا میکنید. من میخواهم دربارهی طراحی صوتی بازی بیشتر حرف بزنم.
صداگذاری، ترکیب صدا، موسیقی و بالاتر از همه اینها وویس اکتینگ در این بازی، از خیلی از عناوینی که تا به حال بازی کردهاید بالاتر است. چیزی که در نقدهای بازی کمتر به آن توجه شده. از آنجایی که تمام شخصیتهای بازی خدایان باستانی هستند، صداگذاری آنها دقیقا همان است که باید باشد. روحانی، قدرتمند و با آرامشی فرابشری. اغراق نکردهام اگر بگویم یکی از انگیزههای اصلی ادامهی بازی برای من شنیدن صدای زاگریوس، نیکس، هیپنوس، زئوس، آفرودیت و دیگران است. صدای هرکدام، دقیقا همانی است که باید باشد.
به نظر من هادس عنوانی است که هر گیمری باید بازی کند. خوشبختانه سیستم مورد نیاز بازی خیلی بالا نیست و روی رایانههای قدیمیتر هم قابل بازی کردن است. بازی تا کنون برای ویندوز، مک و نینتندو سوییچ عرضه شده و احتمال عرضهی آن روی کنسولهای سونی و مایکروسافت و حتی پلتفرمهای موبایل هم دور از ذهن نیست. قیمت بالایی هم ندارد. دیگر منتظر چه هستید؟
بازیهای ایندی کمی برای رسیدن به کمال تلاش میکنند و تعداد کمتری به آن دست پیدا میکنند. هادس یکی از آن هاست. کیفیتی درخور قامت خدایان!
اگر به بازیهای ویدیویی و اساطیر یونان علاقه دارید و دنبال یک عنوان پرفکت برای بازی کردن میگردید، اینجا چه کار میکنید؟ بروید هادس بازی کنید.
اگر برگشتن به خانهی اول بعد از هر شکست برایتان غیرقابل تحمل است و خیلی به مبارزات شلوغ علاقه ندارید، و یا بازیهایی با گرافیک کارتونی دلتان را میزنند. هادس برای شما انتخاب مناسبی نیست.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
الان یه سوال من بازیو تموم کردم نزدیک به 7 بار ولی فقط پیش مادرش میره و به کوه المپ نمیره دلیل چیه؟
میدونم یهترین بازی ویجیاتو انتخاب شد ولی صد؟؟؟
صد ینی بی نقص؟
واقعا صد دادین؟؟؟؟؟؟ :/
هنوز نفهمیدم تخت خواب به چه کار میاد
و یه چیز دیگه اینکه چطوری ۱۶ ساعت گیمپلی؟
ینی ۱۶ ساعت باید یه کله بازی کنیم تا برسیم به کوه؟
بعد اگه ۱۶ ساعت رو رفتیم و سر باس آخر مردیم از اول دوباره؟
مدت زمان بازی
داستان اصلی: ۱۶ ساعت
صد درصد کردن: ۱۳۵ ساعت
چقدر اختلاف؟!
یعنی ۱۰ بار تمومش کنی برای ۱۰۰ درصد?
آقای یزدی عزیز ای کاش بازی های معروف و گرافیکی کنسولی گوشی رو هم بررسی میکردید .
من موبایل زیاد بازی نمیکنم، ولی بگید اسمش رو حتما بررسی میکنیم
تو استیم رایگان شد میگیرمش پول ندارم
فاز آی بله اونجا چی بود دقیقا???
داره میره کوه دیگه ? کوه المپ
??? عالی بود
ممنون از نویسنده گل سایت ولی نقدش خیلی خلاصه بود بازی هیدیس از نظر داستانی هی آدمو ترغیب میکنه ادامه ش بدی از لحاظ سلاح درسته که ۵تا بیشتر نیست ولی همین سلاحا با آپگرید کلی امکانات اضافی میگیره وقتی دیدم چقدر متن نوشتن برای مکالمه ها و صدا هم برای همه ضبط کردن آدم مجذوب این بازی میشه(من ۲۰ ساعت رفتم این بازی رو ینی باید ۱۱۵ ساعت دیگه برم؟)
بابا هادس چیه???
هیدیز میگن نه هادس.???
خدای جهنم یونانی ها هست.???
اسامی وقتی از زبان مبدا وارد زبانهای دیگه میشن، معمولا کمی تغییر تلفظ پیدا میکنن. خود یونانیها که صاحب این اساطیرن، این اسم رو «آدیس» تلفظ میکنند. از قدیم در منابع فارسی άδης فرمانروای تارتاروس و جهان زیرین، هادِس نوشته و تلفظ شده. این هیدیس یا هیدیز که شما میفرمایید تلفظ این اسم در زبان انگلیسیه که همونطور که گفتم باز با تلفظ اصل یونانیش متفاوته. ما چون متن فارسی بوده خب از اسمی که در فارسی رایج هست استفاده کردیم. این واکنش شما مثل این میمونه که ما در یک متن انگلیسی به اسم Cyrus بر بخوریم بعد طرف رو مسخره کنیم که بابا سایرس چیه، کوروش میگن نه سایرس:)))) شاه ایرانیهاست.
اگر اطلاعات بیشتر راجع به زبانشناسی و پدیدهی تغییر شکل اسامی در میان زبانهای مختلف میخوای بگو که یه سری منابع مطالعاتی بهت معرفی کنم..
مچکر بابت نقد خوبت به نظر من چون چون اسم اصلی بازی انگلیسی هست باید تلفظشم همونطور باشه
حالا به جز دلایلی که گفتم، مطلب باید به لحاظ سئو هم بهینه باشه. مخاطب فارسی از هادس بیشتر تو سرچ گوگل استفاده میکنه.
واقعا ممنونم که اهمیت دادی و پاسخ دادی. بسیاری از کارمند هاتون ازشون انتقاد میکنیم هیچ جوابی نمیدن یا حتی سوال هم میپرسی جوابی نمیدن. من تو بازی AC Odyssey شنیده بودم میگن هیدیز به خاطر همین گفتم.
ای کاش برای موبایل هم بیادش?
چه دلایلی برای خرید و نخریدن گذاشتید کف کردم :)
عوضش کردم برات :)))
چرا برسی ویدیوئی نمیزارید؟
میذاریم...تو برنامه بچهها هست...