این روزها ناتی داگ را با Uncharted و Last Of Us میشناسیم ولی زمانی این استودیو بازیسازی یک گوهر ناب به نام «کرش بندیکوت» را ساخت که خواسته و ناخواسته تبدیل به برند پلی استیشن ۱ شده بود و به نوعی در کنار ماریو و سونیک، جزو غولهای بازیهای پلتفرمر محسوب میشد. سرنوشت کرش بندیکوت اما بارها و بارها دستخوش تغییرات شد و فراز و نشیبهای زیادی را طی سالهای متمادی تجربه کرد و حالا پس از 21 سال از عرضه نسخه سوم توسط ناتی داگ، بالاخره قسمت رسمی چهارم بازی با نام Crash Bandicoot 4: It's About Time توسط ناشر و سازنده دیگری عرضه شده، بازی که در یک کلمه باید گفت «شما را دیوانه خود میکند.»
به قول اسم خود بازی، واقعا دیگر وقتش بود و از ندیدن یک کرش بندیکوت جدید خسته شده بودیم (بازسازیها به کنار! یک بازی جدید و اصیل). باید بدانید سرنوشت کرش در طول تاریخ بیست و چند ساله خود سرنوشت تقریبا غمانگیزی است که میتوانید بخشی از آن را در ویدیو بچههای ویجیاتو ببینید و بفهمید بلایایی که سرش آمد چه بود، به طور خلاصه باید گفت که یونیورسال (دارنده حق IP این سری) با استودیو ناتی داگ سر ساخت بقیه شمارههای بازی پس از ساخت قسمت چهارم (Crash Team Racing) راه نیامد و مستقلا خودش با کمپانیهای بازیسازی مختلف هدایت سرنوشت کرش را برعهده گرفت.
حاصل بازیهای منتشر شده توسط Universal Interactive چند عنوان متوسط بود و نهایتا با تبدیل شدن این استودیو به Vivendi Universal Games بود که بازیها کمی تا قسمتی کیفیت بهتری پیدا کردند. گل سرسبد بازیهای کرش طی سال اول دهه ۲۰۰۰ بازی Twinsanity بود که با تعدد شخصیتها و گیمپلی بامزه یک اثر جذاب را خلق کرد. در نهایت اما با ادغام Vivendi Universal Games و اکتیویژن، این بازیها به کنترل این ناشر کاربلد افتاد و هرچند هفت هشت سالی خاک خورد و در واقع کرش بندیکوت که زمانی نماد پلی استیشن بود ردپایش در پلی استیشن ۳ دیده نشد.
کرش اما چند سال پیش با یک بازسازی موفق به میدان برگشت و استودیو Toys for Bob که سری اسکایلندرز (برخاسته از بازیهای اسپایرو که به نوعی رقیب کرش حساب میشدند و حالا حق ساخت آن هم در دستان اکتویویژن قرار گرفته) را در کارنامه خود داشت، نشان داد که دنیای کرش بندیکوت را کاملا میشناسد. این نمایش جذاب در بازی جدید هم عیان است و Crash Bandicoot 4: It's About Time که عملا دنباله رسمی بازی بیست سال پیش است، در عین وفاداری و خلق حس نوستالژیک، الهامات خوبی از عناوین پلتفرمر برتر کنسولهای دیگر گرفته و همچنین چاشنی خلاقیت را نیز بدان اضافه کرده است.
در زمان عرضه سری کرش از سونیک و ماریو سری جدیدتری حساب میشد و در همان سالها ناتی داگ سعی کرد با خلق یک گیمپلی کاملا متفاوت، بازی خودش را با این عناوین متمایز کند. این استودیو حتی در ساخت بازی Crash Team Racing (یا همان کرش ماشینی خودمان) هم تمام تلاش خود را کرد تا با ماریوکارت اشتباه گرفته نشود و توانست از زیر سایه این رقیب قدرتمند کاملا بیرون بیاید.
کرش جدید هم خواسته و ناخواسته با عناوین پلتفرمر موفق این روزها مانند ماریو مقایسه میشود، هرچند شانسی که الان وجود دارد اینست که بازار بازیهای پلتفرمر تبدیل به یک کویر برهوت شده و عملا خبر خاصی در این مارکت (لااقل پیش استودیوهای بزرگ و نه بازیهای مستقل) نیست. Toys for Bob بعد از بازسازی سه گانه کرش و آشنا کردن گیمرهای امروزی با جهان دیوانه وار این باندیکوت جهش یافته، فرصت خوبی برای توسعه آن پیدا کرده است.
داستان بازی دقیقا پس از قسمت سوم روایت میشود و با اینکه مانند روال همیشه این سری، قرار نیست با یک داستان عمیق آشنا شویم ولیکن قصه کرش جدید در نوع خود فراتر از قابل قبول ظاهر میشود. همه چیز بازی حالا آپدیت شده و در سال ۲۰۲۰ که «جهانهای موازی و بعدهای دیگر» ترند است، قرار است که ما با کرش و کوکو این بار وارد دنیاهای مختلفی بشویم. هر دنیا هم ماسک قدرتمند خودش را دارد و آکو آکوی دوست داشتنی در برابر آنها عملا هیچ حرفی برای گفتن ندارد!
داستان بازی نیز مانند گیمپلی و طراحی و دیگر عناصر حاکم در بازی که تلفیقی از گذشته و امروز است، پر از اجراعات به بازیهای قدیمی و داستان نسخههای فرعی این سری است و Cameoهای زیادی از دیگر کاراکتر نظیر اسپایرو و... در آن دیده میشود و از این حیث توانسته بسیار مفرحبخش ظاهر شود و بتواند با مخاطبین قدیمیتر خود ارتباطی تازه بگیرد. کمدی موجود در داستان بازی نیز کاری کرده که تماشای آن برای هر مخاطبی جذاب باشد.
اگر پیشتر و در بازیهای گذشته کرش با تایتانهای مختلف به قدرتهای متفاوتی میرسیدیم، حالا قرار است با ماسکهای دیگر که دوستان آکو آکو به شمار میروند، تواناییهای خارقالعادهای کسب کنیم. یک ماسک زمان را کند میکند و دیگری قدرت چرخش بینهایت و پرزوری را به کرش میدهد و یا یکی از ماسکها جاذبه زمین را دگرگون میکند. همه این موارد تاثیر کاملا محسوسی روی گیمپلی بازی میگذارند، یعنی نقطه قوت و هسته و قلب اصلی این بازی.
قلب Crash Bandicoot 4: It's About Time مانند هر بازی پلتفرمر دیگری در گیمپلی آن میتپد. البته که بازی حواسش به ذائقه گیمر امروزی است و از آنجایی که قرار نیست یک عنوان مستقل به شمار بیاید، گرافیک فنی و هنری چشمنوازی را نیز ارائه میدهد. بازی با رنگها و گرافیک جذاب بازی کاری کرده که گیمر سخت پسند در این موارد هم به کرش نمره قبولی را بدهد. طراحی کاراکترها با دقت بسیاری صورت گرفته و شاید کرش به پای رچت و کلنک از منظر گرافیکی نرسد ولی نهایتا یک پله عقبتر از آن میایستد.
همان شروع بازی و دقایق ابتدایی بازی، سازندگان به گیمر نشان میدهند که حواسشان معطوف به ارزش و قدمت این عنوانی که در دستشان قرار گرفته شده و نمیخواهند حس و حال قدیم را نابود کنند. مرحله اول بازی ادای دینی است به مرحله اول بازی کرش بندیکوت و پس از فوران حس نوستالژی در گیمر، آرام آرام ورقهای جدیدی از بازی رونمایی میشود که همگی دلبرانه عمل میکنند.
همه چیز در Crash Bandicoot 4: It's About Time رنگ و بوی سری قدیم را میدهد با این تفاوت که پر از عناصر جدید است. شما میتوانید هم در نقش کرش و هم کوکو ظاهر شوید و در برخی مواقع کنترل شخصیتهای دیگری از این سری را نیز برعهده میگیرید.
به عنوان مثال کاراکتر فراموششدهای مانند تاونا (دوست دختر سابق کرش بندیکوت!) با سر و شکلی کاملا جدید برگشته و این بار قرار نیست دختری باشد که منتظر مردش برای نجات است، بلکه خودش یک پا کماندو بوده و مراحلی خاص با قابلیتهای خودش را دارد. برخی دشمنان قدیمی کرش نیز به عنوان کاراکتر قابل بازی در چهارمین قسمت آن حضور پیدا کردند و گیمپلی منحصر به فرد هر یک از آنها، بازی را از یکنواختی نجات داده است.
طراحی مراحل بازی بینظیر است، سازندگان تک تک مرحلههای هر جهان را با تم مخصوص به خودش آرایش کردهاند، دزدان دریایی، عصر حجر، دنیای یخی، دنیای فانتزی، دنیای غذا و... و تمامی این مراحل طوری طراحی شدهاند که بازی تبدیل به یک اثر بچهگانه نشود و کاملا حرفهای رفتار کند.
بله. درست حدس زدید. Crash Bandicoot 4: It's About Time اصلا قرار نیست یک بازی ساده باشد و گاهی چنان سخت میشود که رد کردن یک بخش از یک مرحله، شادیبخشترین لحظه آن روز زندگیتان میشود. شما باید با کنترل کردن کرش عجین شوید و در آن غرق شوید تا بتوانید او را به درستی از همه موانع رد کنید. بازی پر از چالش است که میتوانید با آنها سر و کله بزنید و میتوانید از آنها چشمپوشی کنید و گذر کنید اما جوایزی که بازی وعدهاش را به شما میدهد و گیمیفیکشنی که ایجاد میکند، کرمی را در بدن گیمر میلولاند که با این چالشها سرشاخ شود.
اسکینهای مختلفی که در بازی قرار داده شده (در واقع سر و شکلهای مختلف و جذابی که برای کاراکترها ساخته شده) و جوایزی که بازی در صورت تکرار مراحل و یا صد در صد کردن آنها به شما میدهد و... از جمله مواردی هستند که رابطه وابستگی بینظیری بین گیمر و بازی خلق میکنند.
مراحل بازی در کنار گیمپلی برگ برنده بازی هستند و رد پای الهام گرفتن از بازیهای دیگر نیز در آنها به چشم میخورد. مثلا مرحلهای که در واقع موزیکال شده و سعی دارد موسیقی را نیز درگیر گیمپلی کند، به شدت تداعی کننده سری ماریو است ولی خوشبختانه تیم سازنده بازی جدید مانند ناتی داگ در سالهای دور عمل کرده و خودشان را با ترفندهای مختلف از زیر سایه تقلید رهانیدهاند. آنها این کار را با اسانس خلاقیت انجام دادهاند و به جرات میتوان گفت که بازی تا آخرین لحظه خودش، از سورپرایزهای گوناگونی برای گیمر در مراحل رونمایی میکند.
سختی و چالشی که در بازی وجود دارد البته چندان بیرحمانه نیست و خوشبختانه بازی با گیمر در برخی مواقع به شکل دلسوزانهای مدارا میکند. به عنوان مثال اگر در یک بخش طولانی از یک مرحله بازی، دائما شکست بخورید و از چک پوینتی دورتر از نقطه شکستتان بازی را شروع کنید، پس از چند بار ناموفق بودن مکرر بازی یک چک پوینت میانی در اختیارتان قرار میدهد تا بتوانید زودتر از بخشی که در آن گیر کردهاید نجات پیدا کنید.
یا در حالتی دیگر بازی پس از مرگ چندین باره شما، یک آکو آکو معمولی یا ویژه (قابلیت نوش جان کردن یک ضربه یا دو ضربه و نمردن!) را به شما میدهد تا بتوانید از جایی که گیر کردهاید زودتر خلاص شوید.
بیشتر بخوانید:
ناگفته نماند که سازندگان بازی را در دو حالت رترو و مدرن عرضه کردهاند و همان ابتدای بازی از شما میخواهند که بین این دو گزینه، یک مورد را انتخاب کنید. حالت رترو یا همان کلاسیک یعنی اینکه شما «جان» خواهید داشت و پس از اتمام جانهایتان باید بازی را از نقطه سیو قبلی خود شروع کنید ولی حالت مدرن حال و هوای بازیهای امروزی را دارد و کمتر چالش ایجاد میکند به طوری که پس از رسیدن به هر چکپوینت، در صورت شکست به طور نامحدود از همانجا بازی را شروع میکنید و دغدغه «جان داشتن یا نداشتن» را ندارید.
توصیه دوستانهام اینست که حتی اگر جزو گیمرهای باسابقه کرش بندیکوت حساب میشوید و روی خودتان خیلی حساب ویژهای باز کردید، بازهم بازی را در حالت مدرن برای وهله اول پیش ببرید و پس از کمی غلبه کردن بر بازی و فتح کردن نقاط مختلف آن، به سوی ریسمان رترو چنگ بزنید و رستگار شوید.
بازی به هیچوجه تکراری نمیشود، حتی وقتی یک مرحله را برای بار چندم پیشروی میکنید نیز بازی حس تازگی و طراوت خودش را حفظ میکند. باس فایتهای بینظیر در کنار طراحی مراحلی که تا الان از آن دم زدیم را نیز نباید فراموش کرد، هرچند بالانس خوبی بین آنها برقرار نیست و برخی از آنها بسیار ساده شکست میخورند و برخیشان دمار از روزگار گیمر در میآورند.
این قسمت از بازی یک بخش دو نفره نیز در نظر گرفته که برخلاف خود بازی به سادهترین شکل ممکن طراحی شده و در واقع یک کل کل دوست داشتنی بین دو بازیکن است. بخش دو نفره حتی با یک کنترلر قابل اجراست و بازی قرار نیست تجربهای همزمان و Co Op را به شما اعطا کند بلکه قرار است با یکدیگر کل کل کنید که کدام یک میتوانید مراحل را زودتر و بهتر رد کنید.
این بخش از بازی جزو قسمتهای ناامید کننده بازی به شمار میرود و وجود آن نیازمند خرج خلاقیت بیشتری از سوی تیم سازنده است. شخصا ترجیح میدهم فکر کنم که این بخش از بازی یک پایلوت و تست برای تیم سازنده و ناشر به حساب میآید و قرار است یا در همین بازی یا در عناوین دیگری توسعه یابد.
بازی چهارم کرش یک دیدار بسیار دوستانه از یک فرنچایز قدیمی و دوست داشتنی است. به شخصه تعبیرم از تجربه این بازی مانند سر زدن به خانه قدیمی و دلنشین مادربزرگ و پدربزرگی است که سالهای سال به آن سر نزده بودید و حالا با ورود به آن، هم فک و فامیلی که بزرگ شدند را میبینید و داستانهای جدید آنها را میشنوید و هم همزمان با حس نوستالژیک خانه و قصههای کهن بازمانده در آن درگیر میشود.
تماشا کنید: کرش بندیکوت برگشته ولی تا حالا کجا بود
تجربه Crash Bandicoot 4: It's About Time در اواخر عمر نسل کنسولهای بازی یک فرصت بینظیر است و از اوجب واجبات است، آن را از دست ندهید. کرش خوشبختانه مسیر خودش را پس از چندین بار اشتباه رفتن و آزمون و خطا پیدا کرده و یحتمل آینده درخشانی را برای مسیر پیش روی خود رقم خواهد زد.
خلاصه بگم که...
بازی کرش بندیکوت جدید پس از سالها یک دیدار دوباره با این فرنچایز جذاب و دوست داشتنی است. بازی حس و حال عناوین گذشته را با ترکیبی از معجونهای جدید میکس کرده و محصول خروجی نهایی، کاری شده بس ارزشمند و قابل احترام که تجربه آن واقعا پرچالش، لذتبخش و روحانگیز است.
میخرمش
گیمپلی جذاب و درگیرکننده در کنار طراحی مراحل بینظیر با داستانی قابل قبول و گرافیکی خیرهکننده برای یک بازی پلتفرمر تنها بخشی از مواردی هستند که میتوانند شما را به سمت خریداری کردن نسخه جدید کرش سوق دهند. بازی جدید تلفیقی از گذشته و امروز است و سلیقه هر گیمری، چه فن قدیمی این سری و چه تازهوارد، را درک میکند و برای هر دو قشر چیزهای زیادی در چنته دارد.
نمیخرمش
بعد از بیست و خردهای سال دنباله رسمی سه گانه کرش ساخته شده توسط «ناتی داگ» عزیز بیرون آمده، چطور دلتان میآید که آن را نخرید و خودتان را درگیر یک گیمپلی به شدت جذاب و اعتیادآور با گرافیکی خوش رنگ و لعاب نکنید؟ البته یادتان باشد، بخش چند نفره بازی فعلا حرف خاصی برای گفتن ندارد و به امید آن سراغش نروید.
برای تهیه این بازی میتوانید به وبسایت گیم سیستم مراجعه کنید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عاششششقشم زندگیمه این بازی تز ۱۰۰۰ نت بتزی اکشن کولد وارم بیشتر دارم امروز تمومش کردم خیلییی بازی حفنی هستش خیلییی دوسش دارم
بی تعارف میگم Pc گیمرا خار دارن.،،، برای pc نیومده،، چرا واقعا؟؟ هنوز کراش ریسینگ ریمستر هم برای pc نیومده و نخواهد اومد..
راستی کی یادشه زمان ps1 میومدیم مینشستیم با پدر مادر یا با فامیل میگفتیم بیا کراش ماشینی بازی کنیم میرفتیم بازی?
آقا یک یک نمره هم کم می کرده می گفتی چرا بر پی سی خار کذاشتن نا دل خنک می شدیم
یاد قدیما بخیر ، کلا دو تا کرش میشناختیم یه دو نه کرش بود پلتفرمر یه دونه هم بود ریسینگ ، می گفتیم کرش ماشینی
خدایش با ریسینگش خیلی حال میکردم
کرش همیشه نوستالژی و باحاله
آقای پارساپور واسه پی سی بیاد چشم میخرمش
حتما بخر
یه سوال الان اگه ps5 بیاد (که پول نداریم بخریم) اگه مثلا من واس ps4 دیسک بازیو خریده باشم
اگه همونو بزارم تو ps5 بدون مشکل بالا میاد ؟؟
به یاد قدیما حتما تجربش میکنم .
نموخام چرا برای pc نیومده :(
اوووووووه یادش بخیر... توی ps1 چقدر ب بدبختی مرحله هاشو با گرافیک 0 میرفتم جلو حال میداد.. برای pcاومده این نسخه اش الان؟
گرافیک بازی زمان خودش اصلا صفر نبود علیرضا!
من بیشتر اینکه با قسمت می خرمش تغریب شده با قسمت نمی خرمش تغریب شدم پ.ن حرف اقای پارساپور اینه یا باید بخری این بازیو یا باید نمی نخرید این بازیو ( نمی نخرید ) تمام زحمات فردوسی و حافظ و سعدی دهخدا با یکلمه زیر سوال بردم
یا باید بخری یا باید بخری و الا میکنمت تو گونی :|
آرامشتو حفظ کنxD
اینا از اسرات بی خوابی اخر شبه صبح اودم نگاه کردم میگم چه اسکلویی اینو نوشته بعد می بینم خودم نوشتم هرچی چرت پرت به ذهنم ریسده نوشتم
اسکل تو حرف نزنی بهتره
من نفهمیدم چی شد ابوالفضل الان. ولی باز تاکید میکنم که باید بخری
یادش بخیر،کلا بازیهای نوستالژی رو اگه خوب روش کار کنن حتما ارزش امتحان کردن داره
خیلی باحاله بازیش
از لحاظ بصری واقعا رشد کرده
شدیدا رشد کرده