نقد سریال Barbarians – روایت نبرد تاریخی جنگل توتوبورگ
مینی سریال آلمانی و جدید نتفلیکس تحت عنوان Barbarians - "بربرها" بر اساس یکی از معروفترین لحظات تاریخی اروپای قرون وسطی شکل گرفته است. این حادثه تاریخی پیرامون جنگِ جنگل توتوبورگ بین قبیله ژرمنیها و ...
مینی سریال آلمانی و جدید نتفلیکس تحت عنوان Barbarians - "بربرها" بر اساس یکی از معروفترین لحظات تاریخی اروپای قرون وسطی شکل گرفته است. این حادثه تاریخی پیرامون جنگِ جنگل توتوبورگ بین قبیله ژرمنیها و امپراطوری روم بوده است.
جالب است بدانید امپراتوری روم که توسط بسیاری به عنوان بزرگترین نیروی نظامی زمان خود شناخته میشود، در اوج قدرت خود تا 5 میلیون کیلومتر مربع امتداد داشت. و این یعنی در سال 9 میلادی که وقایع این سریال در آن جریان دارد، امپراتوری روم یک ماشین ترسناک و غیرقابل توقف بوده است.
در واقعیت، نبرد توتوبورگ جنگی است که مسیر تاریخ را در آن منطقه برای همیشه تغییر داد، و در کُتُب تاریخی به ثبت رسید. حالا این لحظه محوری به عنوان زمینه آخرین حماسه تاریخی Netflix عمل کرده و باعث شکل گیری سریال بربرها شده است.
در حالی که این رویداد به خودی خود حماسی است، اما مجموعه 6 قسمتی آلمانی نتفلیکس با ایجاد یک قوس دراماتیک و عاشقانه سعی کرده است این حماسه را کمی ملودرام نیز جلوه دهد. با این مشخصات، بازهم این سریال تاریخی از هم قطاران خود، یعنی آثاری مثل Vikings یا The Last Kingdom به شکل محسوسی عقبتر است. در واقع هر دو سریال نام برده شده از نظر گستردگی و داستان سرایی از این مجموعه جدید نتفلیکس پیشی میگیرند.
از برخی جهات این موضوع شرمآور و تاسفبار است زیرا فضای کلاستروفوبیک جنگل توتوبورگ میتوانست فضایی برای نمایش یک اکشن تاریخی و دلهرهآور باشد. همچنین این فضا میتوانست حجاب بزرگی برای نمایش یک داستان دراماتیکتر از داستانی باشد که به ما ارائه شده است.
اما باید گفت داستان این سریال از یک حد عادی و متوسط فراتر نمیرود. ما در این اثر شاهد قبایل پراکنده بربر هستیم که در زیر سلطه رومیها قرار دارند. رهبر آنها به سبک فصل جدید فارگو پسران خود را جهت اجرای صلح به امپراطوری رم فرستاده - و این مهمترین قوس و مکمل پیشران این داستان را شکل میدهد.
با این حال، سریال بربرها با شروع درگیری جنجالی بین نیروهای رومی و ژرمنی رشد بهتری میکند. در این میان، عامل جوشش و خلق تنش در قصه سریال شخصیت محوری آرمینیوس است که توسط پدرش سالها پیش به رومیها داده شده. حالا او عامل مقابله با خانداش شده، و این موضوع نکته مهم این داستان تاریخی است.
در طول شش قسمت، شخصیت آرمینیوس به واسطه وابستگیاش به هر دو طیف درگیری، در جایی قرار میگیرد که وفاداری او به صورت نهفته دچار تضاد میشود. برای من بیننده این داستان یک ماجرای سیاه و سفید است. یعنی لحظهای درگیرکننده پیش میرود، و گاهی به شدت کلیشهای میشود.
نحوه پیشرَوی داستان حتی به لطف ریتم به ظاهر تُند کار، در لحظاتی کسل کُننده میشود. در واقع رسیدن سریال به نبرد پایانی در طول شش قسمت، از یک درگیری نهچندان چشمگیر به یک هیاهوی گسترده چیز جالبی نیست.
در طول این مسیر، ما در سریال شاهد یک مثلث عشقی کلیشهای و گاهاً دلپذیر، خورده روایتهای متزلزل بین قبایل بربر و شخصیتهای سادهِ کُهن الگویی هستیم، که هرگز رشد نمیکنند.
این مشکلات ذکر شده در مورد عدم رشد شخصیت، در نهایت مانع بزرگ شدن این سریال میشود و آن را از ارتفاعات مطلوبی که میتوانست بدست آورد، عقب نگه میدارد. در سریال بربرها حتی یک شخصیت به یادماندنی هم وجود ندارد، هم آرمینیوس و هم فولکوین و حتی زنِ محوی قصه، احساس سایهای از شخصیتهای اصلی در سریالی چون وایکینگها را هم به دست نمیآورند.
بیتردید، این سریالِ درام در سایه آثار تاریخمحور دیگر قرار میگیرد، و این ناشی از ضعف قصه پردازی و خلق موقعیت در پرده یک داستان مستند تاریخی است. البته، بربرها تماماً سیاه و منفی نیست. مطمئناً چیزهای قانع کنندای مثل چند بازی خوب و صحنه آرایی هنری دلپذیر هم در آن وجود دارد. صادقانه بگویم، بسیاری از نیروی محرک دنبال کنندهِ سریال ناشی از تمایل به رسیدن به چیزهای خوب در پایان کار است. چرا که ما میدانیم حماسه جنگِ جنگل توتوبورگ در افق این اثر قرار دارد.
البته این انتظار هم به واسطه نامنظم بودن لحن و فرم کار، کمی ناامید کننده است. اگر واقعیت را بگوییم، چنین سریالهای کوتاهی شاید در لحظهِ تماشا بیننده را به واسطه ظاهر رومئو ژولیت گونه داخل آن به مرز سرگرمی هم برسانند، اما پس از اتمام کار نیز بلافاصله فراموش میشوند.
در نتیجه باید گفت: این سریال یک درام تاریخی پُر مشکل است که برای افراد بیتوجه به چنین تاریخهایی لزومی برای تماشا شدن ندارد. همچنین این اثر هر کلیشه مورد نیاز چنین سریالهایی را به نمایش میگذارد: صحنههای جنسی، خشونت، یک هسته به ظاهر واقعی از تاریخ، روشنایی تیره و تار، ستمگران مغرور، ظالمانِ گاهی صالح و غیره.
همچنین لازم به ذکر است که این سریال شامل صحنههای نبرد سنگین و متوالی هم نیست. در واقع همین مورد یک عامل شکست برای بربرها است. چرا که چنین سریالهایی با سکانسهای نبردشان زندگی میکنند و میمیرند. برای مثال، گاهی آثاری چون بازی تاج و تخت و وایکینگها با سکانسهای نبردشان شناخته میشوند.
بربرها بلافاصله پس شروع - آثارِ معروفتر و بهتری چون وایکینگها تا آخرین پادشاهی و اسپارتاکوس را به ذهن متبادر میکند که از زیبایی شناسی مشابهی برخوردار هستند. اما همانطور که پیشتر گفتم: همه اینها به سادگی سریالهای بهتری هستند و Barbarians کارِ چندانی برای تمایز خود از آن گروه انجام نمیدهد.
حرف پایانی: اگر از علاقهمندان به سریالهای قرون وسطایی هستید، دیدن بربرها برای شما ناامیدکننده نخواهد بود. اما باید بدانید گزینههای به شدت بهتری نسبت به این سریال وجود دارد که حتی تماشای دوباره آنها ارزش بیشتری به نسبت بربرها خواهد داشت.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ادمین سایت ویجیاتو خواهشا تایید کن نظرم رو
دوستان عزیزی که نقد مینویسند خواهش میکنم سن شون روهم بنویسن
سریال رو میبندید به نقد کوبنده ک هرکسی ندیده پشیمون میشه از دیدنش
این دوستی که این سریال 6 قسمتی رو نقد کرده در واقع تو سریال های هم سبک این سریال گیر کرده و فک میکنه قراره همه سریال ها در یک درجه قرار بگیره
سریال بربرها فقط 6 قسمت داشت هیچ چیز زیادی نداشت هر سریالی کمبود هایی داره
اما این سریال نه کسی رو خسته میکنه و نه پیشمون
امیدوارم فصل های بعدی سریال رو کامل تر کنه و لذت ببریم
بنظرم نقد خیلی کوبنده ای بود و مقایسه یه سریالی که فعلا تنها یک فصل پخش شده که اونم تنها شیش قسمت داشته در مقابل هیولا هایی مثل گات یا حتی وایکینگ هایی که خودشم تو فصل اول ایرادات زیادی داشت وبعدا جبرانش کرد کار درستی نیست وبهتر اگه برای چند فصل تمدید شد قضاوتش کنیم
خوب ادمین اون گزینه های به شدت خوبت چه سریالهایی هستن.سریالهای جدید بجز vikingو last kingdom
با یه فصل نمیشه گفت چجوریه باید فصل بعدم بیاد ولی در کل موافقم باهاتون .