کارتونهای Looney Tunes هیچگاه نمیمیرند
مجموعه کارتون لونی تونز (Looney Tunes) از آن دسته انیمیشنهایی است که تقریبا همه آوازه آن را شنیده و چه بسا بسیاری از قسمتهایش هم را تماشا کرده باشند. این مجموعه کوتاه کمدی با محوریت ...
مجموعه کارتون لونی تونز (Looney Tunes) از آن دسته انیمیشنهایی است که تقریبا همه آوازه آن را شنیده و چه بسا بسیاری از قسمتهایش هم را تماشا کرده باشند. این مجموعه کوتاه کمدی با محوریت شخصیت محبوب آن، یعنی باگز بانی، توسط برادران وارنر ساخته شده و از سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۸۲ در تلویزیون پخش میشد و تا امروز هم به سر و شکل مختلف وارد دنیای تلویزیون و سینما شده است.
برای بسیاری، لونی تونز به عنوان یک دستاورد بزرگ در زمینه فیلمهای کمدی آمریکایی در دوره فیلمهای صدادار یا فیلمهای گویا است. این اثری برای مخصوصا آمریکاییها مانند یک کارتون ساده نیست که فقط در صبح روزهای تعطیل خود آن را تماشا کرده باشند، بلکه بهترین اثر کلاسیکی است که با گذشت زمان هرگز قدرت خود را از دست نمیدهد. در سال ۱۹۵۹، چند سال قبل از تعطیلی استودیو، چاک چونز (کارگردان لونی تونز) در نامهای به نویسنده اصلی خود، عناوینی مانند Daffy Duck و One Froggy Evening را با فیلمهای صامت چارلی چاپلین مقایسه کرده بود.
اما او حتی نمیتوانست پیشبینی کند که کار خودش و سایر کارگردانان لونی تونز مانند باب کلامپت (خالق توییتی) و باب مک کیمسون (خالق Foghorn Leghorn) تا چه مدت و چه اندازه میتواند موفق بماند. به عقیده نویسنده این متن در وبسایت thewalrus در آن زمان طبیعی به نظر میرسید که یک کودک متولد ۱۹۷۶ صبح شنبه خود را به تماشای کارتونهای دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی بگذراند. حال نکته اینجاست که بسیاری از افراد نسلهای بعد، تمایل دارند کارتون لونی تونز را تماشا کنند؛ آثاری که حتی پیش از به دنیا آمدن آنخا خلق شده است! بخشی از این قضیه به تاریخچه تلویزیون و تقاضای آن برای عناوین بیپایان با هزینه نسبت بالا بود.
بنابراین بخشی از موفقیت پایدار Looney Tunes نشان دهنده قدرت ساده پول است. آنها واقعا برای یک نمایش بزرگ ساخته شده بودند و درحالی که بودجه آنها با کارتونهای دیزنی قابل مقایسه نبود، زمان و پول بسیار زیادی نسبت به سایر کارتونهای تلویزیونی در اختیار داشتند. لونیها با سریالهایی رقابت داشتند که باید ۲۲ دقیقه در هفته پخش میشدند و شبیه آنها بودند: مانند Kissyfur and The Smurfs و Rubik, the Amazing Cube.
موضوع این است که بچهها اهمیت نمیدانند کارتونهای لونی تونز چقدر قدیمی است و برنامههای تلویزیونی آنقدر پیچیده نبودند تا رده سنی فیلمها یا وضعیت بد تصویر آن را نشان دهند. به علاوه اینکه، لونی تونز هیجانانگیز تر کارتونهای جدید به نظر میرسید. هرچقدر هم که سانسورچیها بخشهایی از آن را حدف کنند، نمیتوانند روح آن را از بین ببرند. کارتونهایی که باگز بانی المر فاد را فریب میدهد تا به دافی داک تیراندازی کند، با شکایت هرساله والدین کمتر میشود.
اما حتی با از بینرفتن خشونت، آنها همچنان کارتونهایی درباره مردی با تفنگ ساچمهای و دو شخصیت محبوب بودند که قصد تیراندازی به یکدیگر را داشتند. هرقدر که بچهها تماشای Looney Tunes را دوست داشتند، کارتونهای دیگر هرگز اعتباری را که سزاوار آن بودند به دست نیاوردند و نقدهای اصلی درمورد آنها وجود نداشت. زمانی که کارتونهای جدید ساخته میشدند، تقریبا توسط همه منتقدان، به جز دو نفر نادیده گرفته میشدند: جیمز ایجی و منی فاربر.
بعدها پس از شروع نمایش کارتونها در تلویزیون، منتقدان جوانتر علاقهمند شدند و مجله کامنت فیلم در سال ۱۹۷۵ یک شماره کامل را به کارتون های کلاسیک هالیوود و به ویژه برادران وارنر اختصاص دادند. اما کارگردانان هنوز چیز زیادی درمورد اینکه چرا Looney Tunes بسیار عالی است، صحبت نشده.
اول از همه بیایید محدودیتهای آنها را بپذیریم. برخی از کمدیهای بزرگ حتی علاوه بر فضای طنزگونهای که سعی در ایجاد آن دارند، بسیار تاثیرگذار و عمیق نیز هستند. چند کارتون Looney Tunes وجود دارد که باید آنها را جدی گرفت، مانند : One Froggy Evening، که در واقع تمثیلی از طمع انسانها را نشان میدهد. اما بیشتر کارتونها، کمدی محض هستند و خارج از آن پیام یا مضمونی برای ارائه ندارند. برخلاف کمدیهای صامت بزرگ، اکثر شخصیتهای ساخته برادران وارنر عمق ندارند. چاپلین، باستر کیتون و هارولد لوید همگی شخصیتهایی خلق کردند که نهتنها طنز بودند، بلکه میل انسان به عشق و احترام را نیز در ذهن مخاطبان شلعهور ساختند. نکته اصلی اینجاست که آنها واقعی به نظر میرسند و ما میتوانیم حتی هنگامی که کار خندهداری انجام نمیدهند آنها را دوست داشته باشیم.
آنها همچنین شخصیتهای مستضعفی بودند که با جامعه یا بلایای طبیعی یا همه چیزهایی که ما را در جای خود قرار میداد مبارزه میکردند. برخی از شخصیتهای کارتونی کلاسیک در آن قالب قرار میگیرند، مانند Popeye (ملوان زبل)، که (هم در کمیک و هم در انیمیشن) زندگی میکند تا با مشت در دهان قلدرها بکوبد. این مورد حتی گاهی برای شخصیتهای لونی تونز هم اتفاق میافتد که نقش افراد ضعیف جامعه را ایفا میکنند، اما هرگز به اندازه موارد مذکور قانعکننده نیست، چراکه این شخصیتها در واقع با هیچچیز مبارزه نمیکنند. آنها به ندرت مجبور میشوند تا برای چیزی سخت تلاش کنند.
به عنوان مثال میتوانند سلاحی می توانند را از ناکجاآباد بسازند، و وحشتناک ترین اعمال خشونتآمیز هیچ واکنشی قوی تر از عصبانیت برای آنها ایجاد نمیکند. در یک کمدی جدیتر، شخصیتها نسخه اغراقآمیزی، اعم از خشم، ترس یا عزم را احساس میکنند. ما معمولا نمیتوانیم خیلی با یک شخصیت لونی تونز همذات پنداری کنیم، زیرا میدانیم که هیچ چیز عواقبی برای آنها ندارد. حتی شخصیت وایل ای. کایوت (گرگ مشهور کارتون میگ میگ) گاهی او را به یک بازنده بزرگ در چنین کارتون صامتی تبدیل میکند. موضوع دیگر عدم ثبات شخصیتهاست. برلی مثال شخصیت لونی تونز ممکن است یک یا دو ویژگی داشته باشد که او را تعریف میکند، و همه چیز بسته به خنده دارتر بودن آن لحظه میتواند تغییر کند.
دافی داک آنقدر ناسازگار است که مردم او را تقریبا دو شخصیت مجزا با یک نام میدانند: یکی یک گلوله وحشی که المر فاد را دیوانه میکند، دیگری یک بازنده عصبانی که مدام توسط المر به صورتش شلیک میشود. همه اینها تحت عنوان کلی «هر چیزی برای خنده» قرار میگیرد. این آن چیزی نیست که ما از هنر درجه یک انتظار داریم. حتی هنر عامه پسند قرار نیست با ارائه هر چیزی به مخاطب او را بخنداند. قرار است چیزهایی را نقض کننده جهان یک هنرمند است، کنار بگذارد.
استودیو United Productions of America معمولا هنریترین و جاهطلبانه ترین کارتونها را برای ساخت در نظر میگرفت. افراد در UPA عموما فکر میکردند که تمایل آنها برای اجتناب از غفلت آسان و بیاعتنایی ناگهانی به واقعیت باعث برتری اثر آنها نسبت به کارتونهای برادران وارنر شده است. اما نگرش سازندگان کارتون در برادران وارنر به این شکل است که اگر بین ساختن یک سبک خاص و جوک انتخابی داشته باشند، بدون شک تقریبا همیشه جوک را انتخاب میکنند.
اما باید این نکته را در نظر گرفت که برای تجلیل از عظمت آثار هنری، باید محدودیتهای آنها را بپذیرید، جنبههایی از جهان را که نمیبینند یا نمیتوانند ببینند. کارتون های لونی تونز تجربیات انسانی زیادی را کنار گذاشته و تنها با یک نوع بیان صحبت می کنند. آنچه ما از هنر می خواهیم این نیست که همه چیز را به ما بگوید، بلکه این است که چیزی به ما بگوید، سبک و دیدگاهی داشته باشد که برای ما معنادار باشد. هر کارتون خوب Looney Tunes این ویژگی را در خود جای داده است.
بخشی از این کیفیت ویژه شامل یک رابطه غنی و منحصر بهفرد بین کمدی بصری و کلامی است. فیلم های انیمیشن آمریکایی اغلب در طنز بصری قوی تر از دیالوگ هستند. میکی موس به عنوان یک شخصیت صامت شروع شد و معمولا خطوط بسیار کمی داشت. فهمیدن دیالوگ دونالد داک تقریبا غیرممکن بود. ملوان زبل به همان اندازه که صحبت میکرد غر میزد و تام و جری تقریبا هرگز صحبت نمی کردند. اما کارتون های برادران وارنر بدون شک بهترین موسیقی متن فیلمهای کمدی آمریکایی را داشتند.
مل بلانک که صداپیشگی همه شخصیتهای تکراری مهم به جز المر فاد را برعهده داشت، آنقدر برای استودیو ضروری بود که به عنوان اولین صداپیشه اعتبار کارتونهای کوتاه را دریافت کرد. کارل استالینگ، آهنگساز، از زمانی که برای دیزنی کار میکرد اساسا هنر موسیقی فیلمهای انیمیشنی را ابداع کرد، بیشتر دوران حرفه ای خود را در برادران وارنر گذراند و با کارگردانان (و جادوگر جلوه های صوتی ترگ براون) همکاری نزدیکی داشت تا سرعت مناسبی را برای همه انیمیشنها تنظیم و مطمئن شوند صداها و حرکات کاملا مکمل یکدیگر هستند. نتیجه همه اینها در کنار هم سریالی است که دیالوگها لحن عاقلانه و سرعت کمدی سریع دارد، موسیقی، انیمیشن و جلوههای صوتی خندهدار است و هیچکدام از آنها هرگز کاری زائد انجام نمیدهند. آنها مشکل نحوه ترکیب صدا را بدون از دست دادن علاقه بصری حل کردند.
حال مبحث خشونت وجود دارد. نمیتوان بدون اشاره به خشونت در مورد Looney Tunes صحبت کرد. کارتونهای برادران وارنر بهخاطر خشونتآمیز شروع نشدند - مطمئنا خشونتآمیزتر از ملوان زبل نبود، جایی که هر کارتون با مشتهای بزرگ تمام میشد. در اوایل دهه ۱۹۴۰، خشونت یک ابزار استاندارد در اکثر کارتون های لونی تونز بود.
احتمالاً شناخته شدهترین جنبه کارتون های کلاسیک Looney Tunes این است که به نظر می رسد قوانین فیزیک را به گونه ای زیر پا میگذارند که گویی در یک جهان جایگزین با قوانین خاص خود وجود دارند. اگر یک شخصیت به آن نیاز داشته باشد، می توان هر چیزی را از هر جایی بیرون کشید. گرانش تا زمانی که به پایین نگاه نکنید کار نمیکند، و حتی در آن زمان، گاهی اوقات ممکن است در مقابل جاذبه مقاومت کنید و به حالت امن بازگردید.
منطق کارتونی همچنین اجازه می دهد تا اتفاقاتی بیفتد که کاملاً با داستان واقعی متناقض است. در این فیلم این جهشهای منطقی شامل غذا می شود. در یک صحنه، کاستلو در حال خوردن یک سیب نشان داده میشود در حالی که بابیت آماده میشود تا او را به سمت لانه توییتی پرتاب کند. المان دیگری وجود دارد که کارتون برادران وارنر را حتی از بهترین آثار استودیوهای دیگر متمایز می کند. لونی تونز قدرتی بر تماشاگر دارد که فراتر از کیفیت لحظههای طنز آن است. مقایسه کارتون برادران وارنر با موسیقی عمدی است. قدرت موسیقی به شکلی است که ما را وادار میکند چیزهایی را احساس کنیم که گفتن آن آسان نیست لونی تونز نیز قدرتی فراتر از کلام دارد.
هر اتفاقی که در آینده بیفتد، تعداد کمی از فرنچایزها میتوانند با توانایی Looney Tunes در پیشرفت و حتی رشد مخاطبانش فقط بر اساس قدرت مواد قدیمی اش مقایسه شوند. برخی از شخصیتها برای زنده نگه داشتن آنها به مواد جدیدی نیاز دارند، زیرا سلیقهها و سبکها بسیار تغییر میکند و یک نسل چیزهای مشابه دیگری را دوست ندارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فقط یه چهل دفعه دیگه هم ریبوت میشه ??
Legends never die
فقط میگ میگ✌?✌?✌?
اه
جناب دیس شماره دو یه چیزی بگو
فعالیت مخفیانه دارن این دوتا?
سلام
من تازه واردم
البته این اکانتو یه عزیز بهم داده
ببخشید اسپم کردم
خوش اومدی
مرسی ❤️?
منظورم یوبیه
سلام خوش اومدی دوست عزیز من هم تقریبا تازه واردم
واقعا درست میگید همه این انیمیشنا کمدی هستن و نباید خیلی جدیشون گرفت
همه شخصیتا هم نرم و منعطف و نامیرا هستن ? ( برعکس دوستان شاد )
سورن دوبله کرده بود فکر کنم
حقیقتا سری لونی تونز مثل سینپسون ها تو ایران زیاد دیده نشده ولی در خارج طرفداران میلیونی دارع
لونی تونز دیده نشده؟!
به اندازه ای که تو آمریکا و خارج دیده شده تو ایران دیده نشده البته اگه از سری میگ میگ فاکتور بگیریم
میگ میگ کشکه ؟
میگ میگ فقط یکی از صدها انیمیشن های لونی تونزه
باب اسفنجی خعلی گاده ?
اسپک جام یک دو یکش خیلی بهتره نسبت به دوشه ?
یکش مایکل جوردنع
دوش لبران جیمزه
هعی یادش بخیر بچگی ?
.
.
ماهم با اینا بزرگ شدیم ?
واقعا شاهکار بود???
خیلی قشنگ بود انقدر که من دیدمش، تلویزیون نگاه نکردم???
ولی یه مقاله همینجوری هم راجب پلنگ صورتی، پت و مت، تام و جری و باب اسفنجی درست کنید
نیمه شاهکار چطور؟
خب شما شاهکار دوز پایین در نظر بگیر????
حق
باب اسفنجی و تام و جری خیلی بهترن
انیمیشنهای عالیای بودن ولی نسبت به بقیه انیمیشنها مثل باباسنجی و پلنگ صورتی، تام و جری و... چیزای سیاسی زیاد تری داشتن البته وقتی بچه بودم متوجه این مسائل نمیشدم اما چند وقت پیش رفتم قسمتهای جدیدش رو دیدم هرچند دوست داشتنی هستن اما نمیشه منکر این موضوع که جناهدار ساخته میشن! وارنر برادرز است دیگر......
تام و جری میگ میگ باب اسفن.جی و کار.تون مس.ترب.ین واس.م خدا بودن
تام و جری میگ میگ باب اسفنجی و کارتون مستربین واسم خدا بودن
خنده دار ترین انیمیشن بعداز باب اسفنجی با دوبله
اصن باب اسفنجی با دوبله یه چیز دیگش
واقعا
از وقتی سورن دختر کفشدوزکیو دوبله کرد میخوام از زندگی لفت بدک
وای چقد شماها حساسین و این چیزا?(انتقاممم از جمله خودت)
رو چی حساسیم دختر کفشدوزکی؟???
انقدر به خودت فشار نیار سر لیدی باگ چندانم بد نیست
راست میگی بد نیست افتضاحه??
اشکال نداره به کارتون مضخرف مثل دحتر کفشدوزکی ارزش این کارو نداره??
حله?
هیچی تام و جری نمیشه
باب اسفنجی خدای تمام انیمیشن های دنیاست
هیچی قیافه پاتریک توی قسمت اولش نمیشد???
فقط نمیدونم این بابا، پول زندگیشو از کجا در می آورد???
باید دندونامو اتو کنم شلوارمم مسواک بزنم?
اگر پشمات رو دوست نداری میخوای بریزن تو نت بنویس آهنگ برعکس باب اسفنجی
هر اتفاقی بیوفته باب اسفنجی بهترین انمیشین تاریخ بشره
چه ربطی به سن داره?
بابای من میشینه انیمیشن می بینه(حتی تنهایی ، بدون من)
ولی دقت کردین این کارتون ها خشن ترین آثار تاریخ بودند ?
چون کله همو باد میکردن نصف میکردن ذوب میکردن.........?
ولی چون به صورت طنز و باحال در آمده بود خیلی بامزه و باحال بود و منم مشکلی ندارم ?
تیتر = حق
روح کامرانی هم هرگز نمیمیرد...
نمکدون
نمک نپاش
بعد به ما میگه اسپم نکن
اول خودت یاد بگیر اسپم نکنی
اسپم نکن ای زلال دل
وگ.رنه به میا لند می.فرستمت
بلی روح کامرانی در کمین ماست???
چون اصولا روح ها نمی میرند?
یک کارتون عالی و کلاسیک که کلی باهاش خاطره دارم.فقط کاش دوباره عنصر خشونت برگرده چون واقعا خنده دار میکرد کارتون رو