با بهترین فیلمهای دیستوپیایی آشنا شوید
تفاوت بین فیلمهای دیستوپیایی و یک داستان آخرالزمانی بسیار کم است. این موضوع که یک دیستوپیا پس از آخرالزمان رخ میدهد و یک دنیای دیستوپیایی اغلب ماهیت واقعی خود را پنهان میکند و تنها پس ...
تفاوت بین فیلمهای دیستوپیایی و یک داستان آخرالزمانی بسیار کم است. این موضوع که یک دیستوپیا پس از آخرالزمان رخ میدهد و یک دنیای دیستوپیایی اغلب ماهیت واقعی خود را پنهان میکند و تنها پس از انباشته شدن مکاشفههای ظریف خود را نشان میدهد، بسیار متداول است. «H.G. Wells» یکی از اولین نویسندگانی بود که داستانهای دیستوپیایی را با فیلم «The Sleeper Awakes» رواج داد. داستان مردی که به کما میرود و قرنها بعد از خواب بیدار میشود و منافع مالی انباشته شدهاش او را صاحب دنیا میکند. در این میان، شورایی از نخبگان از پول او برای ایجاد یک منظره جهنمی مستبدانه استفاده میکند.
فیلمهای دیستوپیایی درباره جهانهای شکستهای هستند که در دست دلایل طمعآمیز یا خشونتآمیز قرار دارند. سیستم فساد اجتماعی یک نمونه از آن است. مانند بسیاری از محیطهای علمی تخیلی، دیستوپیا راهی برای انعکاس مشکلات واقعی و بالقوه در جامعه ما است. بسیاری از فیلمهایی که برای این فهرست انتخاب شدهاند، فیلمهایی هستند که در آن شخصیتها نگاهی به علل دیستوپیای خود میکنند. برخی از این افراد حتی راههایی برای به چالش کشیدن وضعیت بد خود پیدا میکنند. شاید بتوانیم از اشتباهاتی که ساکنان این دنیاهای تیره و تار مرتکب شدهاند درس بگیریم، قبل از اینکه همان بدبختیها به سرمان بیاید.
«Daybreakers»
فیلم «Daybreakers» یک داستان خونآشامی است که در آن «Willem Dafoe» با بازی کمنظیر خود، صحنههای فیلم را چندین برابر جذابتر میکند. یکی دیگر از موضوعات جذاب این فیلم، کمبود منابع است. خونآشامها پیروز شده و بر دنیای فانیها چیره شدهاند و جامعه را به بازسازی شبانه زندگی اسبق خود بازگرداندهاند. اما در این عصر جدید نظم جهانی، «Big Blood» جایگزین «Big Pharma» میشود. رهبری خونآشامها گمان نمیکردند که تسلط بر جهان به این معنی است که وعدههای غذایی پیادهروی آنها که زمانی فراوان بود، کمیاب شود. «Ethan Hawke» که واقعاً از حضور در غیر منتظرهترین مکانها لذت میبرد، در آزمایشگاه هیدروپونیک کار میکند. آنها در حال کار بر روی جایگزینهای خونی جدید هستند تا از کمبود قریبالوقوع غذا جلوگیری کنند. این یک چرخش در تم کلاسیک بسیار دیدنی است و تنها چیزی که مانع پیشرفت این فیلم میشود قطعا اصرار فیلم جهت جلوگیری از پیدا کردن راهحل است. فیلم «Daybreakers» یک فیلم اکشن با شکارچیان خونآشام بوده که برداشتی نسبتاً بدیعی در بازپسگیری جهان از خونخواران دارد. تماشای این فیلم بسیار سرگرمکننده و جذاب است.
«High-Rise»
«Ben Wheatley» فیلم «High-Rise» را در سال ۲۰۱۵ و با بودجه اندک و بازیگران فوقالعاده اقتباس کرد. فیلم «High-Rise» که نسبت به فیلم «Crash» دارای زرق و برق کمتری است، به بررسی معماری فرسایشی سلسله مراتب اجتماعی در برجی میپردازد که در آن افراد فوق ثروتمند زندگی کرده و ارتباط خود را با بقیه جامعه کاملا قطع میکنند. البته این احساس وجود دارد که یک چیزی در دنیای بیرون کاملاً درست نیست، اما از آنجایی که برج میتواند تمام نیازهای ساکنان خود را پشتیبانی کند، این سؤالات بیاهمیت میشوند. برج استعاره از تجسم دارد و موقعیت اجتماعی با میزان مرتفع بودن آپارتمان شما در ارتباط مستقیم است. این برج همچنین از داخل هم در حال متلاشی شدن است. یک پادشاه با کنترل روانی بر ساکنان برج وجود دارد که حتی پلیس هم پول میگیرد تا در این امور دخالتی نکند. قهرمان داستان باید از برج بالا برود تا به «Kingpin» برسد، و به تدریج خشونت و انسانیت اولیه زیادی به نمایش گذاشته میشود. اما «Robert Laing» با بازی «Tom Hiddleston» معمار برج را سرنگون نمیکند. بازی «Jeremy Irons» در نقش الهه برج، لینگ را به سمت خود جلب میکند و او را به بخشی از این آزمایش بزرگ معمار برج، تبدیل میکند. پاداش لینگ برای پذیرفتن جایگاهش در پادشاهی معمار یک جنون وحشتناک است. این درحالیست که او از بالکن خود منظرهای ستودنی دارد.
«Equilibrium»
برای چند سال پس از اکران فیلم «The Matrix» مسابقهای در جریان بود که ببینیم چه کسی میتواند شیکترین و غیرقابل نفوذترین فیلم شبه فلسفی محرمانهای را با اسلحه و هنرهای رزمی بسازد. «Equilibrium» در سال ۲۰۰۲ برنده آشکار این ژانر است. «Equilibrium» یک فیلم بسیار زیبا است که انسانزدایی فیلم «THX 1148» و کنترلهای مستبدانه رمان «Fahrenheit 451» را به خمیربازی تبدیل میکند و آنها را با مقداری کره سفید به هم میچسباند. البته مبارزات رقاصانه در این فیلم به طرزی زیباست که آن را احمقانه جلوه میکند. «Christian Bale» در طی فیلم چهره شخصیت خود از فیلم «American Psycho» را گرفته بود، مجسمهای مرمرین که به تدریج احساسات را در خود ایجاد میکند و وقتی تصمیم میگیرد که حادثهای رخ داده است و یکی از بهترین لحظات را در تاریخ فیلمهای اکشن به دست میآورد. بیل خودش را در یک گردباد مخرب میچرخاند و در نهایت به رهبر فاشیست این پادشاهی بیهوش میرسد که البته یک ریاکار مطلق است. نتیجه این فیلم به قدری تکراری و یکنواخت است که آن را شبیه به فیلمهایی کرده که روزانه در شبکههای تلویزیونی آنها را تماشا میکنیم. ولی باز هم ارزش یکبار تماشا کردن را دارد.
«Scanners»
پیشفرض فیلم «Scanners» با سلیقه و کارهای عجیبوغریب کارگردان این فیلم یعنی «David Cronenberg» پوشیده شده است، اما با توجه به آثار هنری پیشین این کارگردان، این فیلم مقداری آرامتر است. چیزی که زمانی یک فیلم ترسناک بدنی به نظر میرسید که قدرت منحصر به فردی را در دستان نسل بعدی رادیکالهای سیاسی قرار میداد، حال به این موضوع بررسی میکند که اگر شرکتهای نظامی خصوصی دست خود را رو به فرا جهانبینان بگیرند، چه اتفاقی میافتد که نتایجش هم بسیار وحشتناک است. در فیلم «Scanners» مزیت بالقوهای که این مردان به دنبال آن بودند در واقع خصوصی شدن، مسلح شدن، غیرقانونی شدن، و رها شدن در جامعهای است که مجتمع نظامی-صنعتی را به یک دولت در سایه و مخفی تبدیل کرده است.
«THX 1138»
قبل از اینکه مجموعه «Star Wars» از «George Lucas» یک تایتان ابرقدرت بسازد، او فیلم «THX 1138» را کارگردانی کرد. این فیلم عجیب تقریباً حال و هوای روسیه در سادگی و خودپسندیهای فلسفی خود را میدهد. همچنین همان ایراداتی را که لوکاس هنگام ساختن سهگانه «جنگ ستارگان» داشت را دوباره تکرار میکند و این آشکار است که این مرد تخیل جهنمی دارد، اما نمیتواند بدون کمک و الهامگیر داستانی احساسی بسازد. پس این به نفع اولین فیلم لوکاس است که درباره دنیایی بدون احساسات اثری خلق کند. حتی زمانی که داروهایی که زندگی آرام «Robert Duvall» را تحت کنترل نگه میدارند، کنار گذاشته میشوند، ارتباط عمیقی در زندگی وی وجود ندارد. با اینکه ارتباطات سطحی و خشن وجود دارد اما اثری از عشق در زندگی وی نیست. دین در اینجا نقش خود را در قالب هشداری مکانیکی و دور از گناه ایفا میکند. غرفه اعتراف با یک پرتره بزرگ از عیسی بازسازی شده است که به «OMM» تغییر نام داده است. تصویری از یک مارمولک که در داخل دستگاهی که «OMM» را اجرا میکند، میچرخد و نشان میدهد که طبیعت به آرامی همه چیز را بازپس میگیرد و هیچکس به آنچه «THX» برای گفتن دارد اهمیت نمیدهد. حتی پایان این فیلم یک استعاره بیرحمانه است. «THX» موفق میشود تا از پلیس ربات پیشی بگیرد و به سمت غروب آفتاب برود، اما فقط به این دلیل که هزینه دستگیری مجدد او یک خط قرمز در نمودار بودجه است.
«Akira»
نئو توکیو پس از یک رویداد ویرانگر که حدود ۳۰ سال قبل رخ داد، بازسازی شد اما نیروهایی که باعث آن تخریب شدند، از این تجربه درس نگرفتند. فیلم «Akira» محصول سال ۱۹۸۸ یک فیلم انیمهای است، فیلمی که ثابت کرد این رسانه میتواند داستانی را با برخی اخلاقیات روانگردان تعریف کند. همانند فیلم «Scanners» در «Akira» نیز نیروهای نظامی به دنبال باز کردن ارتش جدیدی از روانشناسان هستند، با موفقیتهای اندکی که به نام «Espers» شناخته میشوند. پس از اینکه «Akira» قویترین خلقت آنها، همه چیز را به جهنم برد، وزارت دفاع ژاپن با خود به فکر چارهای افتاد که خوب پیش نرفت. در «Akira» چند مثال از قدرت دوستی به نمایش گذاشته میشود. و برای طرفداران وحشت بدنی باید گفت که شخصیت «Tetsuo» با برخی از عجیبترین دگرگونیهایی روانی و جسمانی روبهرو میشود. بقیه جامعه نیز با این شهر پراکنده که توسط اقدامات تروریستی و خشونت گروهی تکان خورده است، مقاومت نمیکنند. قهرمانان ما نیز اعضای یک باند هستند و هرکدام آنها پیچیدگی رفتاری خود را دارند.
«Minority Report»
تماشای پروندههای سریال «Law And Order»شما را تبدیع به یک وکیل نمیکند، اما حداقل باعث میشود ما محدودیتهای سیستم حقوقی ایالات متحده را درک کنیم. ما عموماً از حقوق خود بر اساس قانون و آنچه که نظام باید و نباید اجازه انجام آن را داشته باشد، میدانیم. فیلم «Minority Report» که بر اساس داستان کوتاه «Philip K. Dick» و با بازی «Tom Cruise» ساخته شده است، فلسفه اراده آزاد را با فساد اجتناب ناپذیر یک سیستم قضایی «کامل» در هم میآمیزد. در اینجا، پلیس خوشحال است، چراکه فرض میکند همیشه درست است که یک جنایتکار را قبل از ارتکاب جرج دستگیر کند، زیرا همه اینها توسط سرنوشت از پیش تعیین شده است. این مفهوم برای ترساندن هر کسی کافی است. فیلم به معماهای فلسفی داستان «Philip K. Dick» نمی پردازد ولی این کمک میکند که همه اجراها عالی باشند. «Max von Sydow» به عنوان کارگردان این فیلم نیمهجنایی به بخش عمده داستان کاملاً اطمینان دارد. این فیلم نگاهی خوب به دنیایی دارد که در آن احتمال جنایت فکری کافی است تا ما را از همسایگان خود فراری دهد.
«Soylent Green»
خواندن نقدهای اصلی در مورد فیلم «Soylent Green» محصول سال ۱۹۷۳ درواقع یک سفر محسوب میشود. شاید برای همه جالب نباشد اما برای برخی از بینندگان مضمون خندههای تلخ، عالی به نظر میرسد. این فیلم، یک معمای قتل در میان نابرابری شدید اجتماعی و یک سناریوی محیطی روز قیامت است که در آن زمان ملودراماتیک نامیده میشد. «Charlton Hesto» در طول مسیر خود کاملا اخمآلود است که این هم به نوعی یک انتقاد اجتناب ناپذیر است. اما تماشای وداع زیبای «Edward G. Robinson» با دنیایی که وجود داشت بسیار تکان دهنده بود. همچنین اگر روایت کارگردان این فیلم یعنی «Attenborough» و لحظات پایانی «Robinson» را نیز در نظر بگیریم، این داستان به بخشی از دنیای امروز ما تبدیل میشود، با افزایش سطح دریا و درجه حرارت، که منجر به افزایش کمبود محصول میشود. در مورد بررسی نیویورکر، ما همیشه در مورد فاجعه زیست محیطی در انتظارمان فریاد میزدیم ولی مشکل در کسانی است که تصمیم میگیرند گوش ندهند. هنوز برای درس گرفتن از اشتباهات این دنیای خیالی دیر نیست.
«Gattaca»
مضمون طراحی ژن هنوز زمانی که «Gattaca» در سال ۱۹۹۷ منتشر شد، علمی تخیلی محسوب میشد، اما وحشت اخلاقی اصلاحنژادی از قبل بخشی از زندگی ما بود. اولین فیلم بزرگ «Andrew Niccole» داستانی تلخ در مورد دنیایی را روایت میکند که در آن محدودیتهای آینده یک فرد توسط ژنتیک تعیین میشود. این مقدمهای است که نشان میدهد وقتی پتانسیل روح انسان را به نفع یادگیری ریاضیات و فیزیک نادیده میگیریم چه اتفاقی رخ میدهد. «Ethan Hawke» نقش یک انسان «نامعتبر» را بازی میکند. مردی ژنتیکی که سرنوشتش برای کارهای پست و زندگی کوتاه است، اما رویاهای ستارهها او را از پیشبینیهای الگوریتمی دور میسازد. «Jude Law» به گونهای تربیت شده بود که از نظر فیزیکی کامل باشد، اما ذهن و روح او نمیتواند با این انتظارات عالی مطابقت داشته باشد. آنها با هم وضعیت موجود را از بین میبرند. همانطور که داستان آنها شروع میشود، ما اجمالی از جهان منجمد شده توسط کمالگرایی را میبینیم. آیندهنگری شیک، جامعهای را نشان میدهد که از پیشرفت و شکست میترسد. کمال این دنیا نقصهای همدلانه آن را رد میکند. انسانیت رویاهای هاک به ما یادآوری میکند که اگر قلب نداشته باشیم تا همه افراد را با خود همراه کنیم، کمالگرایی بیهوده است.
«Children of Men»
منشأ ناباروری نه تنها هرگز در فیلم «Children Of Men» فاش نمیشود بلکه به استعارهای قوی از کمبود انسانیت تبدیل میشود. به راحتی میتوان به این جامعه در حال فروپاشی نگاه کرد و مشکوک شد که این عکسوالعمل و دفاع بوم شناسی است که دیگر به ما نیازی ندارد. با نزدیک شدن به پایان جهان با هر ضربان قلب، یکی از آخرین جوامع نیمه باثبات حتی بیش از هر زمان دیگری، جزیرهای و نژادپرستانه شده است. این پادشاهی ویرانگر «Herod» بوده و دختر پناهنده «Kee» با حاملگی معجزه آسای خود، آخرین شانس امید را به وجود آورده است. تغییرات بزرگی در رمان اصلی «P. D. James» وجود دارد، اما این فیلم تجربهای به همان اندازه تأثیرگذار است. ترس تنیده «Kee» و فرزند متولد نشدهاش در یک سکانس هیبتانگیز که آتشبس کریسمس جنگ جهانی دوم را تداعی میکند به نمایش گذاشته میشود. اگرچه «Children Of Men» دارای پایانی باز و مبهم است اما امید همچنان کلید زنده ماندن در این آینده دیستوپیایی است. از طریق مبارزه چند انسان شایسته، پسر «Kee» سالم به دنیا میآید و گونه ما ممکن است فرصتی دوباره برای رشد در زمین به دستآورد.
«Mad Max»
فیلم «Mad Max» نگاهی طعنهآمیز به دنیای آخرالزمان دارد. آب به اندازه بنزین کمیاب و مقدس است. داستان فیلم اخر زمان محور «Mad Max» در سال ۱۹۷۹ تنظیم شده، اولین باری که «Max Rockatansky» بر جادههای در حال فروپاشی استرالیا تسلط یافت و آخرین باری که او فردی بود که کاملاً بر ذهن خود کنترل داشت. علل ناآرامیهای جهانی چندان مورد بررسی قرار نگرفته است، اما دهه ۷۰ با بحران نفتی خدشهدار شد و واضح است که این موضوع، الهام بخش فیلم «Mad Max» است. سهمیهبندی گاز و رکود مالی باعث تغییرات اجتماعی شد. این فیلم درواقع از دریچه مبارزات آدمهای کوچک به دنیای شکستهاش مینگرد. مکس یک ابرقهرمان یا یک مقام دولتی نیست. او یک گشت بزرگراه است که به اعماق زمین میافتد. مکس دنیایی را که در آن هدف فقط تلاش برای زنده ماندن است منعکس میکند. او سختگیر اما پرشور، همه چیز را کنار هم نگه میدارد تا زمانی که دیگر دلیلی برای اهمیت دادن نداشته باشد. مکس با خانوادهاش که توسط دشمنش نابود میشود، به چهره عصر بعدی آخرالزمان استرالیا تبدیل میشود. زندگی جدید مکس زندگی سادهای است که بر انتقام و بقا تکیه دارد.
«The Matrix»
فیلم «The Matrix» مضامین آخرالزمانی و دیستوپیایی را از نزدیک در هم میآمیزد، اما واقعیت شبیه سازی شدهای که در آن بقایای وصل شده بشریت زنده میمانند، بسیار آشنا و نزدیک است. اینکه اعضای تازه جدا شده «Zion» دست به دامان جنبشهای ضدفرهنگ شوند، طبیعی و عمدی است. موضوع بازیابی خود منحصر بهفرد ما در سراسر فیلمهای دیستوپیایی ادامه دارد و به تولد مجدد پیروزمندانه خواهران «Wachowski» به عنوان زنانی که برای این هدف متولد شدهاند، ختم میشود. هنگامی که در فیلم دوم «Zion» نشان داده میشود که بین یک حکومت همدل اما گاهی ناکارآمد و یک جناح ستیزهجو تقسیم میشود، بسیار آشنا و نزدیک است. «Morpheus» مرز بین هر دو را طی میکند و هر دو طرف را از طریق انسانگرایی معنویاش به هم نزدیک میکند، اما آنطور که او میخواهد این کار را انجام دهد آسان نیست. در پایان فیلم اصلی «The Matrix» هنوز این امید وجود داشت که «Neo» بتواند چرخهای را که ماتریکس و رئال را با هم زنجیر میکرد، بشکند. تماشای تریلر «The Matrix Resurrections» و فهمیدن این که او ممکن است شکست خورده باشد، بسیار هیجان انگیز و دیدنی است.
«A Clockwork Orange»
علاوه بر فساد دولت، یک دیستوپیا نیز میتواند با مرگ انسانیت ما مشخص شود. هیچ فیلمی هر دو مضمون را به وضوح «A Clockwork Orange» که توسط «Stanley Kubrick» کارگردانی شده است، نشان نمیدهد. آشفتگی اقتدارگرایانه جامعه،انسان لکهداری5 مانند «Alex» را ممکن میسازد. این دنیایی است که به پسرانش اجازه میدهد هرکاری بکنند فقط تا زمانی که این هیولاهای سمی، افراد اشتباه را ناراحت نکنند. باندهای ترسی مانند الکس و دزدانش، کار ایالت را آسانتر میکنند و فقرا را از خیابانها دور نگه میدارند تا مبادا طعم خشونت فرابنفش قدیمی را بچشند. الکس با این قوانین ناگفته مخالفت میکند و آن را با آرامشی قابل توجه میپذیرد. او از حبس خود لذت نمیبرد و از کار خود پشیمان نیست، اما میداند که توجه کسی را جلب کرده که مهم بوده است. توانایی اهمیت دادن به قدرتها در واقع تنها قدرت در این انگلستان جدید است. برخی از افراد سابق الکس در طول حبس او به پلیس ملحق میشوند، با استفاده از زور وحشیانه و عدم همدلی دقیقاً همان کاری را انجام میدهند که قبلا از طریق میلههای شیر و خزیدن در کانال انجام میدادند. آنچه الکس از محاکمههایش میآموزد، در حالی که دوباره درگیر شکنجه فانتزیهای ویولنهای «Ludwig Van» میشود، احتمالاً روزی او را به یک وکیل دادگستری تبدیل کند.
«Blade Runner»
دلیلی وجود دارد که چرا فیلم «Blade Runner» یک پدیده علمی تخیلی است، و دلیل آن این نیست که بازیگر اصلی این فیلم یعنی «Harrison Ford» در دوران اوج خود بوده است. او یکی از بهترین بازیگران دهه ۸۰ میلادی بود، اما موضوع اصلی این نیست. نکته این است که ساختن جهانی جدید در این فیلم نوآر آیندهنگر، بینظیر بوده چرا که با هر قاب به بیننده چیز مهمی در مورد این دنیای تاریک جدید میگوید. بالگردهای آیندهنگر به فضیلت زندگی بهتر در مستعمرات خارج از جهان اشاره میکنند. بازرگانان در کوچههای کثیف، با «VIN» قابل ردیابی، حیوانات ارزانقیمت را شاهین میکنند. احتمال اینکه قربانی مصنوعی باشد، پلیس را از پیدا کردن دلیل قتل بازمیدارد. و «Eldon Tyrell» مانند خدای بابلی مردوک، در بالای یک زیگورات زندگی میکند که در آن معنای انسان بودن را تغییر میدهد. خلقت تایرل به خانه میآید تا سازندهاش را به چالش بکشد، و نتایج یک درس عینی در بازی خداست. چه چیزی در مورد او کمتر از مردمی بود که در میان آنها سرگردان بود؟ تکرارهای پایانی فیلم به عمد این سؤال را محو میکند و آن را به سؤال دیگری تبدیل میکند: چه کسی انسانتر است؟ تکرار کنندهای که علی رغم برنامه از پیش تعیین شده خود برای زندگی جنگید؟ یا همان «Replicant» که برای کشتن برنامه ریزی شده بود؟ در پایان، «Batty» به «Deckard» میآموزد که چگونه انسان باشد. این اشتیاق «Batty» است که فیلم «Blade Runner 2049» را ممکن میسازد، حتی اگر دنباله آن معمای وضعیت «Deckard» بهعنوان انسان یا ماشین را دوباره به هم بزند.
«Videodrome»
در سال ۱۹۸۵، برچسب «مشاوره والدین» برای اطلاع والدین از محتوای صریح در ضبطهای صوتی معرفی شد. در سال ۱۹۸۴ نیز صنعت فیلم متحرک از فشار والدین تسلیم شد و سیستم رتبه بندی خود را گسترش داد و «PG-13» را اضافه کرد. همچنین در سال ۱۹۸۳ «David Cronenberg» فیلم «Videodrome» را منتشر کرد که در آن دولت از رسانههای خرابکارانه و مستهجن برای به دام انداختن و نابودی منحرفان اجتماعی استفاده میکند. قهرمان فیلم «Videodrome» که نباید با قهرمان اصلی این فیلم اشتباه گرفته شود، «Max Renn» بوده. یک مدیر شلوغ تلویزیون که به دنبال هیجان ارزان بعدی است. او توسط رمز و راز سیگنال مالزیایی که فیلمهای مستهجن شکنجه صریح را پخش میکند، اغوا شده است. اما پس از اینکه متوجه میشود سیگنال از پیتسبورگ جعل میشود و زمانی که معشوق جدیدش ناپدید میشود تا خودش آن را تجربه کند، همه چیز به ویژه عجیبتر میشود. مکس چندین قدم از درک عمیقتر جنگ بین رژیمی که برای اجرای خلوص اجتماعی و جنبش مقاومت الهامگرفته از «Marshall McLuhan» ساخته شده است عقب مانده است. اما مخاطب درسی را میآموزد که در نهایت برای آن جان میدهد. رسانه پیامرسان است و کسانی که رسانه را دنبال میکنند باید پیام را کنترل کنند. فیلم «Videodrome» فیلمی است که قبل از یک اینترنت عمومی ساخته شده است، اما مثل همیشه جدید است.
نظر شما درمورد فیلمهای دیستوپیایی چیست؟ فیلم مورد علاقه خود را با ما درمیان بگذارید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دختری که روی تامبنیل هست برای چه فیلمی هست ؟ خیلی آشناست
Blade runner 2049
واقعا اتمسفر خفنی داره ، پالت رنگی فیلم منو کشته .