خورشید نور سوزانش را بر سر مار زنگی میتاباند. مار که تازه از خواب بیدار شده بود، با تابش نور بر سرش، خون سردش به جوش میآید و مجنون میشود. مار در اثر این جنون دست به قتل موجودات اطرافش میزند، اما بخاطر این کار منفور میشود و همه از او فاصله میگیرند. مار که چیزی برای از دست دادن ندارد، تصمیم میگیرد انتقام این بلایی که سرش آمده را از خورشید که ریشه مشکل تازهاش است، بگیرد. بله، اگر خوب دقت کنیم، مار زندگی خودش را بدون این که با کسی کاری داشته باشد، میگذراند. این خورشید بود که آتش فتنه را شعلهور کرد. پس رفیق، یادت باشد که هیچوقت آتش زیر خاکستر را دستکم نگیر.
همانطور که در عنوان مقاله ذکر کردم، در این مقاله قصد داریم تا بازی Weird West را که محصول استودیو تازهکار Wolfeye (متشکل از اعضای سابق آرکین و بتسدا) است را به شما معرفی کنیم که میتواند این مورد ضمانتی باشد بر روی پیشانی بازی. اما آیا با سوابقی که سازندگان این بازی سراغ داریم (خلق عنوان Dishonored)، بازی Weird West میتواند مخاطبان را جذب خود کند؟ برای پاسخ به این سوال در ادامه مقاله بررسی با ویجیاتو همراه باشید.
طبق رسم ویجیاتو در مقالات بررسی، اول از داستان بازی شروع میکنیم. داستان این عنوان جدید از ۵ قسمت تشکیل شده که در هر قسمت آن با کاراکتر قابل کنترل متفاوتی روبرو میشویم. برای این که در جامعه گیمرها محکوم به اسپویل نشویم، ماجرای یکی از ۵ قسمت را جوری برایتان تعریف میکنم که نه سیخ بسوزد و نه کباب.
داستان از این قرار است که گروهی بیرحم و غارتگری به اسم Stillwater، به اذیت و آزار مردم میپردازد و به کل، امنیت منطقه Weird West را نابود کرده است. در میان این همه شلوغی و وضعیتی که سگ صاحب خود را نمیشناسد، شما در نقش زنی به اسم Jane Bell که یک هفتتیرکش قدیمی است یا یک شیرزن واقعی است بازی را شروع میکنید.
خانم Bell یکی از هفتتیرکشهای کارکشته منطقه است و بخاطر این که خانوادهاش را دچار حواشی نکند و زندگی آرامی داشته باشد، هفتتیرکشی را کنار گذاشته است. اما این وضعیت دوامی ندارد تا زمانی که گروهک منحوس Stillwater چوب در لانه مار میکند. گروهک فرزند خانم Bell را میکشد و همسرش را گروگان میگیرد. بازی از جایی شروع میشود که خون خانم Bell به جوش آمده و یک فکر در سر دارد، و آن هم چیزی نیست جز انتقام. بازی شخصیتهای مختلفی دارد و فقط به خانم بل محدود نمیشود. یکی از نقاط مثبت بازی هم روایت آن از دید چندین شخصیت مختلف است.
داستان این قسمت بیشباهت با داستان جان مارستن (قهرمان قسمت اول سری Red Dead Redemption) نیست. همین هم باعث میشود که داستان کمی کلیشهای به نظر برسد. اما سازندگان با گنجاندن داستانهای فرعی کمی این قضیه کلیشهای بودن را رفع کردند. نکته مثبتی که در داستان نظر بنده را جلب کرد، وجود شخصیتپردازی نسبتا عمیق برای چنین عنوانی بود که در بخش گیمپلی چرایی آن را توضیح میدهم. این مورد باعث شد که حس کنم در محیط مردهای قرار ندارم و قرار است که با دنیایی هوشمند درگیر شوم. در کل داستان بازی میتواند شما را درگیر خود کند و دارای جذابیت است.
گیمپلی بازی با چیزی پیوند داده شده که در نگاه اول دل بنده حقیر را زد، دل شما را هم خواهد زد، مطمین باشید! آن چیزی نیست جز زاویه دوربین بازی. زاویه دوربین بازی هر چه باشد محترم است البته در عناوینی که سبک و سیاق با این دوربین همخوانی دارد. در عنوانی که ماجراهای غرب وحشی روایت میشود، وجود زاویه دوربین به اصطلاح Top-down تیر خلاصی است که میتواند بسیاری را از دمِ در برگرداند، و این بد است.
اما باز هم سازندگان کاری کردهاند که این زاویه دوربین گلوگیر نباشد، و آن هم چیزی نیست جز جزییات بیشتر گیمپلی. گیمپلی بازی دارای جزییات زیادی است، بطوری که اوایل بازی بنده را بسی سردرگم کرد، اما باعث شد تا در گیمپلی غرق شوم و بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. مثل بازیهای نقشآفرینی شما حق انتخاب دارید که چگونه بازی را پیش ببرید، حق انتخاب دارید تا چه سلاحی برای مبارزه به کار ببرید و حتی حق انتخاب دارید که یک ماموریت را چگونه شروع و چگونه به پایان برسانید. این حق انتخابهایی که گفتم اساس گیمپلی بازی را تشکیل میدهند.
در ادامه NPCهایی هستند که میتوانید با آنها صحبت کرده و ماموریت دریافت کنید، میتوانید حتی به آنها دستبرد زده و نفرین آنها را به جان بخرید. اما توصیه من این است که در این بازی کار بد نکنید، چون محبوبیتتان در شهر چنان کاهش پیدا میکند که برای ادامه بازی کارتان سخن میشود (کاری نکنین که وقتی وارد شهر شدین اهالی بگن باز این اومد!). در بازی بخش Inventory وجود دارد که میتوانید آیتمهایی را با خود حمل کنید و در موقع نیاز استفاده کنید، البته فضای محدودی دارد که باید مدیریت کنید.
دو نکته وجود دارد که از نظر من ضدحال خالص محسوب میشوند. اول این که محیط بازی Open-World نیست و Open-Area است، پس از الان اگر تصمیم به تجربه بازی گرفتهاید، پی این قضیه را بر بدن بمالید. دومین نکته نبود اسبسواری در این بازی است. واقعا جای تعجب است که در یک عنوان غرب وحشی نتوانیم یک اسب که چه عرض کنم یک الاغ برانیم. درکل اگر آدم انعطافپذیری هستید و اگر میتوانید نان و پنیر را جایگزین پیتزا کنید، تبریک میگویم؛ چون با گیمپلی این بازی هم میتوانید کنار بیایید.
و بلاخره رسیدیم به بحث گرافیک؛ یادتان باشد قبل از ۲۰۱۰ تمام سازندگان تلاششان این بود که گرافیک بالایی را در محصولاتشان ارائه بدهند و همین هم میشد و هر ساله شاهد گرافیکهای پیشرفتهای بودیم. اما بعد از سال ۲۰۱۰ بود که بعضی از سازندگان دنده را خلاص کردند و تا میتوانستند گرافیکهای بصری عجیب و غریبی را ارائه کردند. این بازی هم از همین قائده پیروی میکند.
حال باید خدمت شما عرض کنم با این که گرافیک بازی باب میل من نبود، اما اساسا همه چیز خوب و بجا طراحی شده و در کل گرافیک بازی چشمنواز است. اما آن چنان دهن پرکن نیست که بشود با آن پز داد.
موسیقی بازی اصلا تاثیرگذار نبود، اصلا. عناوینی هستند که با استفاده از جادوی موسیقی توانستهاند مخاطب را تا آخر با خود همراه کنند. اما این موسیقی این بازی اینگونه نیست. زمانی که بازی نسخه دوم اساسینز کرید عرضه شد، در فضای وب هر کجا که سر میزدید، با مطلب «دانلود ساندترک اساسینز کرید ۲» مواجه میشدید. چون به قدری موسیقی بازی خوب بود که همه درگیر آن بودند. متاسفانه و صد متاسفانه در عناوینی که تازه عرضه شدند به جز Middle-earth Shadow of War، موسیقی که بنده را تحتتاثیر قرار دهد مشاهده نکردم. موسیقی این بازی هم همین وضعیت را دارد.
متاسفانه وضعیت موسیقی در دنیای بازی و حتی سینما وضعیت اسفناکی دارد و جدیدا آنطور که باید و شاید تاثیرگذار نیستند. زمانی بود که عناوین Prince of Persia، Metal Gear، Silent Hill و یا حتی عناوین سینمایی Gladiator، Lord of the Rings و Braveheart بودند ما را با موسیقی بینظریشان مجذوب خود میکردند الان هم میکنند. ولی متاسفانه بختک جوری بر پیکره صنعت موسیقی گیم و سینما افتاده که هنوز هم از نبود موسیقی خوب رنج میبریم.
صداگذاری بازی دقیق کار شده و اصلا اذیت نمیکند؛ اما یک چیزی که بسیار برای من ناخوشایند واقع شد، نبود صدای شخصیتها بود. وقتی با شخصیتی در حال گفتگو هستیم، فقط و فقط متن میبینیم و هیچ صدایی نمیشنویم. در واقع بازی به صورت صامت قصهگویی میکند یا شاید هم مثل ایستراگ بازیها، بعدها کشف کنیم که تمام مردم منطقه Weird West توسط گروهک تروریستی Stillwater زبانشان بریده شده و لال شدهاند. در کل این بخش هم تعریفی ندارد.
بازی Weird West برای کنسولهای نسل هشتمی و PC عرضه شده که به لطف قابلیت نسل نهم، میشود این بازی روی کنسولهای نسل نهم هم تجربه کرد.
خلاصه بگم که...
عنوان Weird West قصد دارد تا دنیای غرب وحشی را از زاویهای خاص روایت کند و شما را با ابعاد دیگری از این دنیا درگیر کند. این بازی توانسته در بخشهای مختلفی موفقیتهایی کسب کند اما نتوانسته به یک عنوان تمام عیار تبدیل شود.
میخرمش...
اگر به بازیهای وسترن، نقشآفرینیهای کلاسیک و پارامتر انتخاب در بازیها علاقه دارید، Weird West را به هیچ وجه از دست ندهید.
نمیخرمش...
زاویه خاص دوربین بازی و نبود موسیقی تاثیرگذار عواملی هستند که در طول گیمپلی ممکن است برای گیمر خستهکننده باشند. پس اگر این موارد برای شما اذیتکننده است، به سمت این بازی نروید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
جهان باز بودن بازی هم یک مزیت نیست نبودش رو برای هر سبک بازی نمیشه نقص در نظر گرفت
باز سلیقه ای هست من خودم ترجیح میدم خطی باشه
سلام خدمت نویسنده آقای حسینی
به نظر من یه مقدار از روی سلیقه شخصی نقد انجام شده
زاویه دوربین از بالا به پایین در بازی های وسترن
مثل دسپرادو هم وجود داره
اونجا هم از اسب در بازی استفاده نمیشه
دمتون گرم آقای حسینی نقد عالی ای بود