نقد انیمیشن Pinocchio | اثر هنری دست ساز
«پینوکیو گیرمو دل تورو» اثری خارقالعاده است؛ جدیدترین انیمیشن نتفلیکس با روایت افسانهای تلخ، تأیید میکند که خالق آن یک داستانسرای چیرهدست و حرفهای است. با این فیلم زیبا دلتورو قسمت تاریک داستان پینوکیو را ...
«پینوکیو گیرمو دل تورو» اثری خارقالعاده است؛ جدیدترین انیمیشن نتفلیکس با روایت افسانهای تلخ، تأیید میکند که خالق آن یک داستانسرای چیرهدست و حرفهای است. با این فیلم زیبا دلتورو قسمت تاریک داستان پینوکیو را بررسی میکند و به مخاطب نشان میدهد میتوان از دل یک داستان تکراری اثری متفاوت و تازه خلق کرد. در ادامه با نقد انیمیشن Pinocchio همراه ویجیاتو باشید.
بدون شک همه شما داستان پینوکیو را میدانید: یک منبتکار تنها تمام وقت خود را با عشق و تنهایی وقف تولید یک پسر عروسکی میکند؛ سپس یک پری جادویی عروسک را زنده میکند و در ادامه بینی پسر چوبی وقتی که دروغ میگوید رشد میکند و تحت هدایت وجدان یک جیرجیرک میفهمد که پسر واقعی بودن به چه معناست. بنابراین، پینوکیو اثر گیرمو دل تورو اولین برداشت از این داستان نیست. حتی این اثر اولین اقتباس امسال از این روایت کلاسیک نیست؛ اما این انیمیشن یکی از متمایزترین، جذابترین و به یاد ماندنیترین اقتباسهای داستانی است که تاکنون ساخته شده است.
همین ابتدا میگویم من یکی از طرفداران پر و پا قرص گیرمو دل تورو هستم، اما وقتی شنیدم که او در حال کار روی یک فیلم پینوکیو است، اعتراف میکنم که شگفت زده شدم. نگاه دل تورو به پینوکیو واقعاً چه شکلی است؟! همانطور که مشخص است، پاسخ در یک کلمه «باورنکردنی» است. پینوکیوی دل تورو واقعاً پینوکیویی است که قبلاً آن را ندیدهاید. البته نکات و لحظات آشنا به اندازه کافی در آن وجود دارد تا با آنچه قبلاً از داستان میدانیم (راهنمایی کریکت، وسوسه در برابر مسئولیت، بینی در حال رشد) هماهنگ شویم. اما در عین حال، دل تورو داستانی را که سالها میشناسیم میگیرد و آن را دگرگون میکند.
برای مثال پری آبی تبدیل به یک موجود افسانهای متفاوت میشود، نهنگ به هیولای دریایی و کریکت به یک رمان نویس مشتاق تبدیل میشود. در واقع داستان به همان اندازه که به شخصیتها مربوط میشود، به محیط متمایز نیز میپردازد. و در نهایت، همه اینها به یک چیز کاملاً جدید تبدیل میشود.
شاید با خود بگویید مگر پینوکیو دل تورو چیست؟ جواب روشن است؛ این فیلم هنوز هم داستان یک عروسک چوبی است که زنده شده، اما همچنین داستانی درباره ظهور فاشیسم در ایتالیای دهه 1930 میلادی و درباره وحشت جنگ، به ویژه تأثیر آن بر کودکان است. این اثر درباره معنای زندگی و مرگ و قدرتهای خارقالعاده فراتر از درک ماست. به طور مشخص این انیمیشن در هسته خود یک پینوکیو است، در حالی که هیچ شباهتی به هیچ اقتباسی از داستانی که تا به حال دیدهاید ندارد.
همانطور که هر طرفدار گیرمو دل تورو به خوبی میداند، بین «داستان کودکانه» و روایتی که از دیدگاه کودک بیان میشود، تفاوت اساسی وجود دارد. برای مثال: دل تورو در «هزارتویپن» به کاوش از دست دادن، جنگ و امپریالیسم از نگاه یک کودک میپردازد، و حتی «پسر جهنمی» او نیز با فلاشبکی به شخصیت اصلی در دوران جوانیاش باز میشود. این یعنی دل تورو میداند که آنچه ما را در کودکی میترساند، ما را در بزرگسالی نیز به وحشت میاندازد، و او در نسخه نفسگیر خود از پینوکیو از یک رویکرد ساده و فریبنده استفاده میکند. ممکن است فکر کنید که داستان را میدانید، اما دیدگاه دل تورو بسیار عمیقتر و تاریکتر از هر نسخهای است که قبلاً دیدهاید.
برای درک تفاوتها به این نکته دقت کنید که ماجراجویی دل تورو در فضای اصلی رمان ایتالیای فاشیستی قرار میگیرد. در حالی که اقتباس اخیر رابرت زمکیس از دیزنی پلاس، سوگواری ژپتو برای پسرش را به عنوان ملودرام تلخ به تصویر میکشد. در مقابل دل تورو نشان میدهد که چگونه چوبتراش دلشکسته (با صدای زیبای دیوید بردلی) تلاش میکند تا کودکی را که میداند دیگر هرگز نخواهد دید را احیا کند. همچنین پینوکیو نسخه دل تورو (با صدای گریگوری مان ، تازه وارد با استعداد) موجودی جاودانه است که برای جایگزینی چیزی ساخته شده که برای همیشه از دست رفته است.
راستش را بخواهید پینوکیو گیرمو دل تورو با وام گرفتن از تاریخ واقعی ایتالیا و ادبیات ترسناک نمادین، افسانه کلاسیک را به مسیری مخوف میبرد که انسانیت یکی از نشانهای ساختاری آن است. این نسخه از پینوکیو هم ادای احترامی دوست داشتنی به منبع اصلی است و هم اثری درخشان در نوع نگاه یک داستان سرای حرفهای چون دل تورو؛ شاید این نگاه متفکرانه او در اخلاق است که پینوکیو را به یک اثر تماشایی و ماندگار تبدیل کرده است. از قضا، این انیمیشن داستان عروسکی است که بیش از هر چیز انسانی است. و این انسان و خالقش ما را به یاد هیولای فرانکنشتاین میاندازند.
هم پینوکیو و هم هیولای فرانکنشتاین قربانیانی هستند که هرگز به عنوان «انسان» پذیرفته نخواهند شد. تفاوت این است که هیولای فرانکنشتاین از غرور ویکتور به عنوان خالقش ساخته شده، در حالی که پینوکیو از عشق ژپتو به فرزند از دست رفتهاش شکل گرفته است. با نگاهی به فرم این انیمیشن نیز متوجه وجود رگههایی از ژانر وحشت در آن میشویم. برای مثال: فیلم با نجار ژپتو (دیوید بردلی) شروع میشود که با پسر ده سالهاش کارلو (گریگوری مان) در دهکده کوچک ایتالیایی زندگی بیدغدغهای را تجربه میکند، اما در ادامه پسربچه را میبیند که در یک بمباران در طول جنگ جهانی اول میمیرد. ژپتو در محل قبر کارلو، بیست سال بعد را در ماتم میگذراند تا اینکه شبی در غم و مستی درخت بالای قبر را بیرون آورده و به امید پر کردن خلاء از دست دادن پسرش، عروسکی از آن میسازد.
سپس به طور غیرمنتظره موجودی افسانهای تصمیم میگیرد به آرزوی ژپتو جامه عمل بپوشاند و عروسک را زنده کند و نام او را پینوکیو بگذارد. کل این سکانس ریشههای دل تورو در ژانر وحشت و فانتزی را نشان میدهد. برای نمونه خلقت پینوکیو مانند یک فیلم ترسناک فیلمبرداری شده و موسیقی پرتنش، زوایای کج دوربین، برشهای تیز و نالههای دلشکسته پدری عزادار نیز شاخصهای تصویری آن هستند. و درست صبح روز بعد، زمانی که ژپتو متوجه میشود که هنر دست او زنده شده است، به طور قابل درک وحشت دارد. در ادامه رابطه پرتنش بین پدر و پسر تبدیل به محور اصلی فیلم و چیزی میشود که دل تورو آگاهانه بر اساس فرانکنشتاین آن را طراحی کرده است.
اما فراتر از یک فیلمنامه اقتباسی درخشان، طراحی خیرهکننده عروسک و شخصیتها نیز از منظر فنی باشکوه است. طراحی شخصیتهای پینوکیو به سادگی خیرهکننده هستند. مردم کوچه و بازار آن بسیار متمایز و شبیه به زندگی واقعی به نظر میرسند؛ و از چشمهای خسته و گود رفته و خاک زیر ناخن هایشان گرفته تا بافت بافت لباسشان دارای هویت است. من انواع مختلف انیمیشن را به دلایل مختلف دوست دارم، اما عروسکهایی که برای این داستان استاپ موشن خلق شدهاند، واقعاً به گونهای عالی عمل میکنند که سبک دیگری اینطور نیست.
همچنین به نظر من عناصر فانتزی حتی بهتر هستند. دیدن هیولای دریایی که ژپتو و پینوکیو را میبلعد بسیار سرگرمکنندهتر از یک نهنگ است؛ و البته آن موجود افسانهای که جای پری را گرفته نوعی موجود اساطیری است که به نظر مستقیماً از شاهزاده مونونوکه هایائو میازاکی بیرون آمده است. بنابراین، همانطور که قبلاً گفتم، این پینوکیویی نیست که شما میشناسید. اما عجیب و غریب بودن آن جذابیت دل تورو متمایز را در سرتاسر خود دارد. پینوکیوی گیرمو دل تورو ممکن است سفری نباشد که انتظارش را دارید، اما در نوع خود یک افسانه است، هرچند تاریک و عجیب.
در نتیجه: این انیمیشن اثری زرق و برق دار و شیک است که صداپیشگی خیرهکننده و داستانی بیانتها از نکات مثبت آن هستند؛ در واقع گیرمو دل تورو با پینوکیو خودش یک داستان کلاسیک را از منظری منحصر به فرد دوباره به تصویر کشیده است.
چشم انداز اسکار: بهترین فیلم، بهترین انیمیشن بلند، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین طراحی تولید، بهترین موسیقی متن و بهترین ترانه اورجینال
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی زیبا بود و برای من احساس تازگی داشت، چون داستان رو مثل نسخه های قدیمی دقیقا در نیاورده بودن و هی برام سوال بود که الان چی میشه...(با اینکه مثلاً میدونستم الان یه یارویی گولش میزنه که بره توی سیرک ولی واقعا متفاوت بود)
و پایانش هم به نظرم خیلی جالب بودش
به نظر من موفقیت آثار استاپ موشن به خاطر اینه که همه عوامل فیلم سختی که برای هر ثانیه از فیلم کشیده میشه رو با پوست و استخوان درک میکنم و به خاطر همین تمام تلاششون رو میکنن که بهترین اثر رو به مخاطب ارائه بدن
بلاخره یه اثر شایسته از پینوکیو اقتباس شده انگار