نگاهی به سریال Shrinking ـ هریسون فورد همچنان میدرخشد
شاید این روزها در سایتها و رسانههای مختلف نام سریال جدید هریسون فورد با عنوان Shrinking (روان درمانی) را شنیده باشید. دلایل قانعکنندهای برای تماشای این سریال و توجه به جنبههای مختلف آن وجود دارد ...
شاید این روزها در سایتها و رسانههای مختلف نام سریال جدید هریسون فورد با عنوان Shrinking (روان درمانی) را شنیده باشید. دلایل قانعکنندهای برای تماشای این سریال و توجه به جنبههای مختلف آن وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. هریسون فورد ۸۰ ساله در این سریال روان درمانی و درامدی (که ترکیبی از ژانرهای کمدی و درام است) نقش یکی از سه شخصیت اصلی داستان را بازی میکند که اپیزود اول آن در تاریخ ۲۷ ژانویه (۷ بهمن ۱۴۰۱) از سرویس اپل تیوی پلاس پخش شد.
فورد در این سریال نقش دکتر پال را بازی میکند که عضو ارشد یک مطب رواندرمانی و همکار جیمی ( با بازی جیسون سیگل) در این مرکز است که زبانی تند و تیز و قلبی مهربان دارد و همچنین مبتلا به بیماری پارکینسون است. اگر سریال را تماشا کرده باشید قطعا موافق هستید که او بجای سوار شدن بر این نقش، شخصیت پال را دوستداشتنیتر و جذابتر کرده و آرامشی به آن بخشیده که حتی همبازیهای او در سریال نظیر جیمی و گبی (با بازی جسیکا ویلیامز) او را بسیار تحسین میکنند. او به نوعی جای پدر جیمی و عموی جذاب گبی را پر کرده است.
شاید این سوال برایتان پیش بیاید که چرا بیشتر درباره هریسون فورد صحبت کرده و از بازی او تعریف میکنیم. خب متاسفانه باید به این نکته اشاره کرد که غیر از حضور او ایفای نقش پال، نقاط روشن زیادی در سریال Shrinking وجود ندارد. این سریال که این روزها بیشتر با نام «روان درمانی» شناخته میشود توسط برت گلدشتاین، بیل لارنس و جیسون سیگل ساخته شده است. برت گلدشتاین و بیل لارنس پیش از این با یکدیگر روی سریال پرطرفدار Ted Lasso (تد لاسو) نیز با یکدیگر همکاری کرده بودند.
جیسون سیگل که مخاطبان او را بیشتر برای بازی در سریال محبوب How I Met Your Mother میشناسند در این سریال سرویس اپل تیوی پلاس نقش یک مشاور روان درمانگر را بازی کرده که اکنون در غم و اندوه از دست دادن همسرش به سر میبرد و از همین رو با کنار زدن مرزهای اخلاقی تمام حقایق را به بیمارانش میگوید و به این ترتیب تغییرات عظیمی در زندگی سراسر آنها ایجاد میکند. جیمی یک دختر نوجوان به نام آلیس (با بازی لوکیتا مکسول) دارد که اساسا توسط همسایه همسایهشان لیز (کریستا میلر) بزرگ میشود. پس از مرگ همسرش، جیمی به نوعی از دخترش غافل شده و به اندازهای که باید به او توجه نمیکند. ابتدای سریال با صحنه بیدار شدن لیز با سروصدای همیشگی و گریه و اندوه جیمی شروع میشود.
البته در سر تا سر سریال روند امیدوارکنندهای را میبینیم که به سوی رشد شخصیتی جیمی و رستگاری او پیش میرود و به موازات آن داستانهای فرعی نیز وجود دارد. به عنوان مثال گبی بی باید با این واقعیت کنار بیاید که ازدواجش در حال از هم پاشیدن است، و پال معتاد به کار و از نظر عاطفی آسیب دیده است، باید رابطه خود را با دخترش ترمیم کند که در ظاهر در شرایط بسیار سختی به سر میبرد و مسئولیتهای بزرگی نیز بر دوش اوست. البته یادآوری این نکته ضروری است که سازندگان سریال، مخصوصا بیل لارنس افرادی هستند که علاقه زیادی به ساخت سیتکام دارند و با کمی دقت در مییابیم که Shrinking نیز از لحاظ ساختاری مانند یک سیتکام عمل میکند.
در صحنههایی میبینیم بیل که ظاهرا از بیماران غیرقابل اصلاح خود خسته شده، به یک مشاور روانشناسی تبدیل میشود که بی پرده به بیمارانش مشاوره میدهد. برای مثال به یکی میگوید که شوهرش را ترک کند و به دیگری توصیه میکند تا درباره قرار ملاقاتهای دیگری جاسوسی کند. چرخه فریاد زدن، گریه کردن و عذرخواهی به حدی ثابت است که حتی در قسمتهای مختلف، متوجه نمیشوید که مردم درباره چه چیزی فریاد می زنند و برای چه عذرخواهی میکنند. با این حال، از لحاظ کلی و بصری با یک سریال درام و آرام روبرو هستیم که در نتیجه زیاد متوجه هماهنگی اجزای مختلف آن با یکدیگر نمیشوید.
دسیسهها و افراط عواطف و احساسات در داست مانند سیتکام طراحی شده و به نوعی طنز است و سریع به فراموشی سپرده میشود. مثلا هنگامی که یکی از بیماران جیمی به نام شان ( با بازی لوک تنی) سربازی که به بیماری استرس عصبی پس از سانحه مبتلاست، به خانه جیمی و دختر ۱۷ ساله او آلیس نقل مکان میکند که یک وضعیت عجیب و نامناسب را در داستان سریال رقم میزند.
سریال Shrinking در حال تلاش برای نمایاندن یک موج طنزآمیز و مالیخولیایی است که به نظر میرسد خیلی در آن موفق نشده است. گویا مشکل واقعی این سریال کمبود ایده است؛ ایدهای که میگوید تنها راه مبارزه با احساس غم و سوگواری، روبرو شدن با آن و ورود به مسیری جدید است. جیسون سیگل بازی ساده و معمولی در نقش جیمی دارد و نتوانسته یک شخصیت متمایز را به عنوان شخصیت اصلی داستان خلق کند. ویلیامز در نقش گبی بهتر عمل کرده و مکسول بازی قابل قبول و تاثیرگذاری در نقش آلیس، یک نوجوان سرگردان ارائه کرده است. عنصر طنز عمدتا در بازخوانیهای کمدی و لایههای پنهان داستان نهفته است و بار آن بیشتر بر دو شخصیت سریال یعنی هریسون فورد و ویلیامز است.
در کل باید گفت که نباید انتظارات خود را از این سریال بالا ببرید؛ اما میتوانید به آن یک شانس برای دیده شدن بدهید و قطعا با تماشای چند قسمت از آن متوجه خواهید شد که آیا مایل به ادامه دادن هستید یا خیر. باز هم باید تاکید کرد که هریسون فورد برگ برنده این سریال بوده و تنها حضور او در داستان یکی از مهمترین دلایل تشویق مخاطبان برای تماشای آن است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.