سری بازی پرسونا (بازی Persona) مانند برخی از دیگر بازیهای نقش آفرینی ژاپنی مشهور مانند سری فاینال فانتزی و دراگون کوئست و تیلز و استاراوشن و سویکودن و... آنچنان قدیمی نیست و عمر چند ده سالهای ندارد اما توانسته خودش را خیلی خوب در دل دوستداران این سبک، جا کند. البته که پرسونا خودش زیرمجموعهای از سری بازیهای شین میگامی تنسی است که این سری قدمتی زیاد دارند ولی واقعیت اینجاست که از دل این سری، فرنچایز پرسونا توانسته به محبوبیت جهانی زیادی دست پیدا کند. محبوبیت پرسونا هم بخصوص با بازی پنجم بسیار زیاد شد و نام و آوازهاش در همهجای دنیا پیچید. با این شهرت خیلی زیاد و محبوبیت فراوانی که بازی پنجم پیدا کرد، کمپانی Atlus سراغ بازیهای قدیمی این سری رفته که بین هواداران شناخته شده بوده ولی حالا با وجود هواداران خیلی خیلی بیشتر، عرضه مجدد آنها صرفه اقتصادی و معنوی دارد! بازی Persona 3 portable درواقع بازسازی بازی سوم این سری است و در کنار بازسازی نسخه چهارم، اخیرا برای کنسولهای نسل هشتم و پیسی عرضه شده است. با نقد بازی Persona 3 Portbale همراه ویجیاتو باشید.
قسمت سوم بازی پرسونا از دید بسیاری از هواداران جدی این سری، بهترین نسخه از این بازیها است. راستش را بخواهید من هم با آنها همنظر هستم و داستانی که قسمت سوم روایت میکند را برتر از همه داستانهای دیگر در این سری میبینم (هرچند اگر دروغ نگویم، قسمت اول را بهکلی بازی نکردم اما تا آنجایی که درباره آن خواندم، چیز خاصی را هم از دست ندادم!) واقعیت اینجاست که سری پرسونا پس از قسمت سوم بود که در دنیا شناخته شد و یک پوستاندازی تازه کرد. تا پیش از بازی سوم، بازیهای این سری تنها محدود به بازار داخل ژاپن بود و بازی سوم روی کنسول پلی استیشن ۲ بود که توانست دنیای ویدیوگیم را بترکاند و در بین بازیهای JRPG (نقش آفرینی ژاپنی) شناخته شده شود.
بازی به حدی محبوب شد که بعدها یک دیسک الحاقی به آن اضافه شد و داستان جدیدی به پایانبندی آن افزوده شد. سپس دو سال پس از عرضه در پلی استیشن ۲، یک نسخه دیگر برای کنسول PSP عرضه شد که تفاوتهای زیادی در گیمپلی و داستان با نسخه کنسولی خود داشت. نسخه PSP بازی پرسونا ۳، اثری بود که از برخی جهات خیلی کاملتر به حساب میآمد و سازندگان هم برای عرضه دوباره این بازی در سال ۲۰۲۳، ترجیح دادند به سراغ این ورژن از بازی بروند و از همین رو نام Persona 3 Portable را برای این موضوع انتخاب کردند. هرچند از نظر من بازی Persona 3 آنقدر بزرگ و جذاب بود که لیاقت یک ریمیک تمام عیار را داشته باشد ولی بهنظر میرسد کمپانی Atlus که چندان هم ولخرج نیست و خساستش معروف است، با من و سیل عظیمی از طرفداران، همنظر نیست که نیست.
داستان اصلی: 55 ساعت
داستان + ماموریتهای فرعی: 68 ساعت
ساعت تاریکی در این دنیا، زمانی است بین یک روز و یک روز دیگر که در نیمههای شب رخ میدهد و هیچکس از آن آگاهی ندارد. در این ساعت شیطانی، تمامی مردم وارد یک سری تابوت میشوند بجز عدهای معدود که میتوانند در ساعت تاریکی، همچنان روی دوپای خود باقی بمانند! قهرمان داستان و برخی از همکلاسیهایش جزو این عده هستند و آنها به این پی میبرند که در ساعت تاریک، مدرسه دبیرستانشان تبدیل به برج بزرگ و تو در تویی به اسم تارتاروس میشود. این برج بسیار بلند بوده و در آن هزاران سیاهچاله و هزاران سایه تاریکی وجود دارد. این گروه از بچهها با یکدیگر متحد شده و گروهی به نام SEES را تشکیل میدهند تا بتوانند راز و رمزهای «ساعت تاریک» و برج تارتاروس را پیدا کنند. آنها برای اینکه بتوانند با سایهها شیطانی در این ساعت بجنگند، باید چیزهایی به اسم Persona را اظهار کنند و این کار را با یک خودکشی جعلی انجام میدهند. آنها با تفنگهایی قلابی به اسم Evoke به مغز خود شلیک کرده و پرسوناها را احضار میکنند تا بتوانند سایهها را شکست دهند.
داستان بازی Persona آنقدر پیچیده و تو در تو است که از دل آن یک سری مانگا، یک سریال تلویزیونی با نام ترینیتی سول Trinity Soul (یک انیمه ۲۶ قسمتی) و چهار انیمه سینمایی بلند مدت استخراج شده است! داستان بازی همانند تمامی بازیهای این سری با کندی آغاز میشود و برای اینکه روی دور بیفتد، مدت زمان نسبتا طولانی را میطلبد. نسخه PSP که درواقع منشا اصلی نسخه فعلی بوده، سعی کرده بسیاری از کاتسینها را تبدیل به ویژوال ناول کند و داستان بازی را دیالوگ محور پیش ببرد تا بتواند با دقت و جزییات بیشتری، قصه را روایت کند. متاسفانه داستان بازی نهتنها فقط کند است بلکه بخاطر سیستم زمانی بازی، گاهی شما را مجبور میکند تا کندترتر هم روایت بشود! در واقع گشت و گذار شما در برج تارتاروس تا زمانی که به یک تاریخ خاص از تقویم بازی نرسید، محدود است و تنها پس از گذشت از فلان روز خاص بر اساس تقویم بازی است که میتوانید به نقطه جدیدی از این برج برسید. این مساله وقتی آزاردهنده میشود که به عنوان مثال شما یک باس را شکست میدهید ولی باید یک هفته (نه یک هفته در دنیای واقعی! یک هفته در دنیای بازی) بچرخید تا بتوانید به بخش مهم دیگری از سیاهچالهها دست پیدا کنید.
گیمپلی بازی پرسونا از دو بخش تشکیل میشود، یک سری مراحل در روز روشن و در امنیت کامل از سایههای شیطانی در جریان قرار دارد و یک سری مراحل نیز مربوط به نیمه شب و همان ساعت تاریک است که شما و یارانتان را وارد سیاهچالههای مختلف برج بیانتهای تارتاروس میکند. در زمان روز بازی، شما باید به جاهای مختلف سر زده و با کاراکترهای متفاوت بازی به صحبت بنشینید. در این بخش چیزی به اسم Social Link وجود دارد که در پیشروی بازی بسیار مهم و تاثیرگذار بوده و باید حواستان به آن باشد. سوشیال لینک دقیقا چیست؟ پاسخ کوتاه: ارتباط شما با دیگر کاراکترها! اینکه شما با هر کاراکتر چه رابطهای دارید و چقدر با یکدیگر خوب هستید، روی روند بازی و مبارزات تاثیر دارد. شما میتوانید با برخی کاراکترها هم وارد رابطه عاشقانه بشوید و داستان بازی را کمی تا قسمتی عوض کنید.
ویژگی سوشال لینک در بخش روز را جدی بگیرید چرا که تاثیر بسیار بسزایی در بازی و ویژگیهای شما در مبارزات شب دارد و میتواند برگ برنده شما در سیاهچالهها باشد. هر پرسونایی و قدرت آن یک جورهایی به سوشال لینک شما هم مربوط است و شما با ارتباطات قویتر با سایر کاراکترها، میتوانید قدرت بیشتری در مبارزات شب داشته باشید و با تجهیزات کاملتری، ساعت تاریکی را شروع کنید و خیالتان راحت باشد که زورتان به سایهها میرسد و قرار نیست زود بمیرید! استفاده از پرسوناها و ترکیب پرسونای شخصیتهای مختلف در تیمتان نیز استراتژی خاصی میطلبد و با آزمون و خطا و راهنماییهای بازی باید بتوانید به ترکیبی منحصر به فرد دست پیدا کنید تا قدرتتان را در شب و مبارزات، افزایش دهید.
درواقع باید تاکید کرد در بخش شب دیگر وقت عشق و عاشقی و کارآگاه بازی نیست و باید تمرکزتان را روی مبارزات معطوف کنید. مبارزات به صورت نقش آفرینی نوبتی بوده و شاهد یک گیمپلی کلاسیک هستیم که البته هنوز کهنه نشده است. خوشبختانه برخلاف نسخه پلی استیشن ۲ که فقط امکان بازی با قهرمان اصلی فراهم بود، در نسخه کنسول دستی PSP پرسونا، امکان هدایت و کنترل تک تک کاراکترهای هر تیم وجود دارد و میتوانید جای همه بازیکنان در میدان نبرد بازی کنید. البته ناگفته نماند هوش مصنوعی بازی بسیار باشعور و دقیق است و میتوانید مثل یک دوست دلسوز و خوب روی آن حساب کنید! هوش مصنوعی همیشه مراقب خط سلامتی و خط قدرت جادویی شماست و عیب و ایرادی ندارد اما بازی کردن با سایر کاراکترها به دست خودتان، بیشک لذت دوچندانی به گیمپلی بازی میبخشد.
متاسفانه طراحی سیاهچالههای تارتاروس پاشنه آشیل بازی به شمار میرود چرا که خیلی زود به ورطه تکرار میافتد. هر سیاهچاله از یک سری بلوک تشکیل شده و شما با تمام کردن هر بخش، به بخش دیگری میروید که در نود در مواقع، شبیه به هم هستند و تفاوت خاصی بین آنها پیدا نمیکنید. تفاوت در دشمنان نیز بهخاطر طولانی بودن بازی، بهندرت رخ میدهد و گاه پیش میآید که در چندین طبقه از سیاهچالهها، در یک جای همشکل و با دشمنان تقریبا مشابه میجنگید و این موضوع خیلی زود، گیمر را دلزده میکند. شاید داستان بازی بتواند این تکراری بودن را تا حدی نجات دهد ولی این موضوع صبر زیادی را میطلبد و میتواند دفعکننده تعداد زیادی از بازیکنان باشد.
در هر مبارزه باید نقطه ضعف سایهای که با آن درافتادهاید را پیدا کنید و اگر بتوانید اینکار را در وهله اول انجام دهید و نگذارید که دشمنان یک سیاهچاله، حرکتی علیه شما بزنند؛ بازی حواسش به هوش و درایت شما است و جایزهای به نام ALL OUT ATTACK به شما میدهد که با آن میتوان کل تیم را سر یک گروه بزرگ از سایهها خراب کرد و خاندانشان را به باد فنا داد! درکل گیمپلی بازی با وجود اینکه نوبتی است و از دور شبیه به بازیهای کهنه است ولی بهجرات میتوان گفت که اصلا چنین نیست و سیستم مبارزات بازی، پس از گذشت بیش از هفده سال، همچنان جذاب است.
بازی چندین درجه سختی برای مخاطبین خود در نظر گرفته و از سختترین حالت تا آسانترین حالت ممکن را در خود جای داده تا بتواند داستان خود را برای هر نوع گیمری روایت کند. باید بدانید به پایان رساندن بازی چیزی بیشتر از ۶۰ ساعت وقت میبرد و نکته قابل توجه در بازی Persona 3 Portable اینست که تقریبا با دو بازی در یک بازی روبرو هستیم! درواقع سازندگان در نسخه کنسول دستی پرسونا، شخصیت مونث و قهرمان جدیدی را به بازی اضافه کردند که میتوان در بدو شروع بازی، او را به عنوان کاراکتر اصلی انتخاب کرد. خود سازندگان شدیدا توصیه کردند که در صورت به پایان رساندن بازی اصلی با قهرمان اصلی آن، به سراغ شخصیت دختر جدید بروید تا بتوانید داستان بازی را از زاویهای تازه ببینید. قهرمان مونث ما که میتسورو نام دارد برخلاف یوکاری (قهرمان اصلی بازی) شخصیت حرافی است و میتوان با دیالوگهای آن ارتباط بهتری برقرار کرد. بازی با میتسورو یک پرسونا ۳ دیگر را به گیمر نشان میدهد و نهتنها بازی اصلی را از زاویه دیگری روایت میکند بلکه به بسیاری از پرسشها نیز پاسخ میدهد.
گرافیک بازی در حال حاضر یک گرافیک خارج از رده به حساب میآید و به هیچوجه نمیتوان به آن برچسب گرافیک قابل قبولی چسباند. بازی Persona 3 Portable در واقع یک دستی به سر و شکل بازی پرسونا در کنسول دستی PSP کشیده و آن را دوباره عرضه کرده است. اتفاقا چندی پیش اسکوئر انیکس نیز همین کار را با بازی Crisis Core از سری فاینال فانتزی کرد اما این کجا و آن کجا! Persona 3 Portable گرافیک خوبی ندارد اما طراحی کاراکترهای آن و طراحی هنری آن (که آغازگر تم و قیافه سری پرسونا بهطوری که الان میشناسیم است) قابل قبول است. از آنسو سازندگان سعی کردند در بخش موسیقی و صداگذاری این نقص گرافیکی را جبران کنند که تقریبا از پس کار خود برآمدند. قطعات موسیقی بازی ترکیب موزیکهایی از جنس هیپ هاپ، راک و جز بوده و کاملا با اتمسفر تاریک و سیاه بازی همخوانی دارد. موسیقی در صحنههای نبرد ضرباهنگ تندتری پیدا میکند و میتواند لحظات نبرد با پرسوناها و سایهها را تبدیل به جنگی حماسی کند.
متاسفانه در نسخه فعلی که سازندگان عرضه کردند، خبری از محتواهای اضافه این بازی که نام FES برای کنسول پلی استیشن ۲ عرضه شده بود نیست. بازی در واقع کپی پیستی با سر و شکلی تر و تمیزتر از نسخه ۲۰۰۹ برای کنسول PSP است و سازندگان سعی نکردند محتوای جدیدتر و اضافه بر سازمانی را برای گیمرها تدارک ببینند. اما همین محتوای کنونی و بازی فعلی، در نوع خود بینظیر است. بازی Persona 3 Portable بهترین بازی در سری پرسونا است که حالا میتوان آن را دوباره تجربه کرد؛ تجربهای که میتوانست با تبدیل شدن به یک ریمیک یا ریمستر قویتر، تجربهای بسیار بهتر باشد اما حالا با وجود این نواقص، همچنان هم پذیرفتنی است چرا که یک شاهکار، به هر شکلی که در تاریخ دوباره عرضه شود، همچنان ابهت خود را حفظ میکند! تجربه Persona 3 Portable برای همه دوستداران این سری که با نسخه پنجم وارد دنیای عجیب و غریب پرسونا شدند و یا کسانی که قصد انجام یک بازی نقش آفرینی قدرتمند ژاپنی با داستانی قوی را دارند؛ به شدت توصیه میشود.
خلاصه بگم که...
بازی Persona 3 Portable تکرار تجربه یکی از بهترین بازیهای نقش آفرینی ژاپنی در دو دهه اخیر است؛ دیداری مجدد که میتوانست باشکوهتر باشد ولی همین ضیافت کنونی هم قابل قبول است و میتوان با چشمپوشی از برخی نقصها و کجسلیقگیها، همچنان شاهد یکی از بهترین بازیهای JRPR دوران بود.
میخرمش...
اگر با سری پرسونا از قسمت پنجم آشنا شدید و دوست دارید با گذشته این سری آشنا شوید، تجربه قسمت سوم که بهترین گزینه در این فرنچایز است را نباید از دست بدهید. Persona 3 Portable یک بازی طولانی نقش آفرینی ژاپنی است که بیش از ۶۰ ساعت زمان برای پایان رساندن آن لازم است و داستانی بس غنی و قوی را روایت میکند که البته این روایت کند است اما صبر کردن برای شنیدن آن، خیلی میارزد!
نمیخرمش...
گرافیک بازی از رده خارج است و رسما گرافیک زشتی برای سال ۲۰۲۳ به حساب میآید، هرچند طراحیهای کاراکترها جذاب است ولی این مساله در کنار گیمپلی تکراری بازی در چند ساعت اولیه آن، میتواند مانع از لذت بردن بازی برای سیل زیادی از گیمرها شود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
از نظر شما بهترین نسخه سری بازی های persona کدام هست و ایا گرافک خوبی داره
اگر چشم داری، میتونی گرافیکشو رو ببینی تو این پست
برای گرافیک نرو سراغ سری