نقد فیلم Sharper | بازی حدس و گمان
این فیلم شبکهای از رازها، دروغها و کلاهبردارانی را ایجاد میکند که سعی در اخاذی از میلیاردرهای منهتن دارند؛ اما در نهایت فیلم این سوال قدیمی را مطرح میکند: در این نبرد چه کسی دیگری ...
این فیلم شبکهای از رازها، دروغها و کلاهبردارانی را ایجاد میکند که سعی در اخاذی از میلیاردرهای منهتن دارند؛ اما در نهایت فیلم این سوال قدیمی را مطرح میکند: در این نبرد چه کسی دیگری را مخدوش و نابود میکند یا از اساس درون این بازی چه کسی به چه کسی خیانت میکند؟! اگر یک اثر مهیج با رگههایی از فیلمهای نئونوآر دوست دارید، در ادامه با نقد فیلم Sharper همراه «ویجیاتو» باشید.
خلاصه داستان: پنج شخصیت اصلی به روشهای مختلف برای ثروت با هم رقابت میکنند. البته، خیلی چیزها آن چیزی نیست که در ابتدا به نظر میرسد. گروهی از شخصیتها برای کسب پول و ثروت، تا آنجایی که میتوانند به یک دیگر دروغ میگویند و این هسته یک پازل معمایی است که در آن به آشناترین و مهربانترین فرد جلوی دوربین نیز نمیتوان اعتماد کرد. لازم است بدانید، بیان نکات بیشتر از داستان فیلم، شما را وارد دایرهای از اسپویل میکند؛ پس هر چه کمتر بدانید به سود خود شماست. (نکته: این فیلم شامل فیلمنامهای است که در لیست سیاه محبوب ترین فیلمنامههای بدون فیلم در سال 2020 قرار داشت.)
هر فیلم هیجانی و مهیج درباره اعتماد به نفس مردان (یا زنان) مرموز معمولاً دو سؤال در برابر خود دارد: چگونه این فیلم قرار است یک قدم جلوتر از من به عنوان مخاطب باقی بماند؟ یا اینکه چگونه این فیلم قصد دارد به شعور من توهین کند؟ فیلم هیجانانگیز Sharper به کارگردانی بنجامین کارون، مرتکب غرور و گناه سینمایی بزرگ نمیشود و با وجود نقاط ضعف، اما عمدتاً یک قدم جلوتر از تماشاگرانش میماند. فیلم با تام (جاستیس اسمیت) کتابفروشی شروع میشود که با یک دختر جوان و جذاب به نام ساندرا (برایانا میدلتون) آشنا میشود. آنها در مورد موضوعات مختلف و مدرسه فارغ التحصیل خود یک گفتگوی رو در رو خوب دارند و خیلی زود، تام از ساندرا میخواهد با هم قرار بگذارد و او میپذیرد.
بنابراین، خیلی زود بعد از آن، دو مرغ عشق برای قرار ملاقات در رستوران، دور هم جمع شدن دوستان و صحبتهای شیرین باهم، عاشق یکدیگر میشوند. ممکن است ابتدا گیج شوید یا عنوان فیلم را دوباره بررسی کنید زیرا ۱۵ دقیقه اول این فیلم به جای یک تریلر شیک و خوشساخت (که شارپر در بیشتر اوقات قطعاً چنین است) احساس یک رمان عاشقانه نیویورکی را به شما میدهد. بنابراین، در ۱۵ دقیقه اول است که فیلم به طرز زیرکانهای ترفند اعتماد به نفس خود را بر روی تماشاگر پیاده میکند؛ و این خود به تنهایی باعث میشود دروغی را که هسته مرکزی روایت میگوید باور کنید.
همین ابتدا باید بگویم شارپر یا «کلاهبردار» فیلمی خوش ساخت با صحنهپردازی بی عیب و نقص و از نظر رسمی جذاب است، اما فیلمنامه دارای پتانسیل آن نسبتاً معمولی باقی مانده است. اگر برخی گرههای کور آشنا درون فیلمنامه نبود، شارپر میتوانست باهوشتر و مهمتر از همه سرگرمکنندهتر باشد، زیرا این فیلم همه چیز را برای خوب بودن داشت. با این تفاسیر، فیلم ساختار ژانر خود را تغییر نمیدهد. اما کاری را که انجام میدهد با مهارت و سرگرمکننده انجام میدهد. تریلری شیک که نه به شعور مخاطبش توهین میکند و نه پیچ و خمهای در ذات مسخرهای را ارائه میکند. سورپرایزها موثر هستند، اجراها عالی و داستان قابل قبول است. در دنیایی که سرگرمی و گذراندن اوقات خوش کافی است، شارپر هر دو را دارد و باعث میشود یک سواری خوش ساخت و سرگرمکننده داشته باشید.
البته من به چنین اثری یک تریلر جنایی خوب از مد افتاده میگویم؛ اما چرا؟ چون خیلی شبیه به فیلمهای هیجان انگیز دهه 90 میلادی است. با بسیاری از بازیگران خوب، اما با فیلمنامهای که به کندی ساخته میشود و به سمت رویکردی واقع گرایانه میرود، در حالی که خود داستان در نگاه اول به سمت تحولات دور از باوری میرود. این فیلم گروهی از شخصیتها را دنبال میکند که اکثرشان کلاهبردار هستند، در حالی که وارد و خارج از زندگی یکدیگر در نیویورک میشوند و به روشهای مختلفی به هم متصل میشوند. بنابراین، در تعریف ساده، این فیلم یک تریلر جنایی روانشناختی خوب و قدیمی است که تماشاگران دیگر به ندرت آن را میبینند و اگر 15 تا 20 سال پیش اکران میشد، احتمالاً در گیشه موفق میشد.
همانطور که گفته شد، این فیلم رویکردی غیرخطی به داستان سرایی خود دارد و به همین دلیل، مخاطبان زمان زیادی را صرف تلاش برای کنار هم قرار دادن قطعات میکنند تا بفهمند چگونه قرار است با هم ارتباط برقرار کنند. این یک رویکرد مخاطره آمیز است که گاهی اوقات میتواند به شدت به یک فیلم آسیب برساند، اما در بیشتر موارد این رویکرد در اینجا کار میکند زیرا پیچ و تابهای زیادی را که این فیلم دارد به دلیل وجود آن تماشاییتر میکند. با توجه به اینکه این فیلمی در مورد کلاهبردار است، هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست، و بنجامین کارون کارگردان و برایان گیتوود و الساندرو تاناکا فیلمنامه نویس، کار خوبی را انجام میدهند تا تماشاگران را تا آخرین لحظات آن حدس و گمان بزنند.
در بیشتر موارد، این فیلم هنوز هم یک تریلر کوچک هوشمندانه است که خوشبختانه هرگز آنطور که به راحتی میتوانست، پیچیده یا گیجکننده نمیشود. بنابراین، به نوعی من نیز واقعاً داستان را تحسین میکنم، که وقتی متوجه میشوید که از کجا به کجا میرود بسیار مبتکرانه است. خطوط داستانی به خوبی در هم تنیده میشوند و روابط متقابل بین شخصیت ها همیشه متفاوت از آنچه در ابتدا فکر میکردید به نظر میرسد.
همچنین خوشبختانه، این فیلم دارای یک تیم بازیگر عالی است که همگی بازی درجه یک خود را ارائه میکنند و به این شخصیتها کمک میکنند تا زوایای شخصیتی بسیار بیشتری را برای مخاطب به تصویر بکشند. سباستین استن احتمالاً بیشترین زمان نمایش را در بین هر کسی دارد و او یک اجرای عالی دیگر ارائه میکند که ممکن است بهترین عملکرد او در چند وقت اخیر باشد. او تقریباً خیلی خوب نقش مرموزش را بازی میکند زیرا نیات یا خواستههای واقعی او برای تماشاگران یک راز باقی میماند. جولیان مور نیز طبق معمول قوی است و واقعاً نیمه دوم فیلم را در نقش مادلین مال خود میکند، حتی اگر زمان زیادی طول بکشد تا کسی که انتظار دارید معرفی شود.
با این حال، بزرگترین عنصر برجسته بازیگران با فاصله زیاد برایانا میدلتون است که به راحتی در فیلم جذاب ترین و توسعه یافته ترین شخصیت، یعنی ساندرا را بازی میکند. بدون اینکه چیزی را در اجرا از دست بدهد، او باید طیف وسیعی از احساسات را ارائه کند و از اساس ساندرا شخصیتی است که به راحتی میتوان به او اعتماد کرد. در مجموع، این بازیگران خیلی خوب با هم کار میکنند و همگی با یکدیگر ترکیب بسیار خوبی دارند.
از نقطه نظر فنی، فیلم ترکیبی از درخشش بصری گرم و پر زرق و برق است که با کمک فیلمبرداری ظریف شارلوت برووس کریستنسن، مناظر شیک را در قاب بزرگتر میکند. کلینت منسل، که به طور منظم با دارن آرنوفسکی همکاری میکرد، موسیقی شیک خاصی را برای این فیلم آماده کرده است که به خوبی با لحن مخفیانه و مبهم آن ترکیب میشود. موسیقی شناور با اشاراتی از جان کارپنتر و آثار او که حال و هوای هیجان انگیزی را به پروژه میبخشد. فیلم ترسناک نیست، اما اثر دراماتیکی که موسیقی به فیلم میدهد در جلوههای بصری نیز منعکس میشود، این دو عنصر در کنار هم برای ایجاد یک نمای خاص از شهر نیویورک کار میکنند.
فیلمبرداری فیلم نیز به این هدف کمک میکند و مه آلود بودن شهر و درخشش مخملی براق و ثروتمندی را که در پسزمینه قابل مشاهده است، در کنار موسیقی قرار میدهد. تصاویر شارلوت برووس کریستنسن که شاید بیشتر به خاطر کارش در «A Quiet Place» شناخته شده باشد، از موضوعات انسانی این فیلم مانند مناظر رایج داستان با دقت و سبکی تمیز، سبکی که مخاطب را مجذوب خود میکند، در تصاویر و قابهایش بهره میبرد. این کمک میکند مخاطب عمیقتر به داستان و خود شخصیتها بپردازد.
به طور کلی، این فیلم تصویری از یک منهتن بسیار صیقلی ترسیم میکند که دنیای زیرین پیچیده و بی عاطفهای را در حاشبه خودش پنهان کرده است. اگرچه این فیلم هیچ مرزی را در ژانر جنایی نمیشکند، اما در کنار برخی از فیلمهای بهتر در نوع خود، جایگاه به نسبت مناسبی را حفظ میکند. موضوع سارقان کلاهبردار مدتهاست که سوژه فیلمهای جذابی بودهاند، و «Sharper» این جذابیت را به گونهای گسترش میدهد که احساس میکند مدرن شده و شایسته معمایی است که ما را مجبور به حل آن میکند. اما در اینجا باید امیدوار بود که تریلر شیک و فریبنده «کلاهبردار» مخاطبی را که شایسته آن است پیدا کند.
اما چرا میگویم باید امیوار بود؟ چون به شدت پیچیده است و این در نگاه من مخاطب نکته مثبت نیست. چرا که هرچه داستان بیشتر پیش میرود، بیشتر مشخص میشود که به اتفاقات بستگی دارد، در حالی که فیلم میخواهد باور کنید که همه چیز از قبل توسط شخصیتها طراحی و برنامهریزی شده است. و راستش، اگر فیلم حداکثر به یک، دو یا سه پیچش چسبیده بود، من با این فیلم خیلی همراهتر از الان بودم. با این حال، فیلم ترمز ندارد و پس از حدود چهار پیچش داستانی (بعد از مدتی واقعاً حسابم را از دست دادم) واقعاً احساس خواهید کرد که کار تمام شده است. از اینجا به بعد همه چیز به طور غیر ضروری پیچیده میشود. دنبال کردنش خیلی خوشایند نیست همچنین به این دلیل که با هر پیچ و تاب، همراهی واقعی با داستان سختتر میشود.
در پایان باید گفت: نیمه اول یا شاید حتی دو سوم اول Sharper بسیار عالی است و واقعاً مخاطبان را درگیر و سرگرم میکند که چه اتفاقی میافتد. اما متأسفانه پرده سوم نمیتواند کاملاً در این مسیر ادامه پیدا کند، زیرا پس از نشان دادن بیشتر کارتهای خود میلنگد. خواه عمدی بوده یا نه، پرده سوم نسبت به دو بخش اولش کمی پوچ و احمقانهتر میشود. هرچند پایان به طور کامل کل فیلم را از مسیر خارج نمیکند، اما مطمئناً آن را پایینتر از سطح انتظار میآورد و ممکن است عدهای را ناراضی بگذارد.
اگرچه شارپر خیلی بهتر از پایانش شروع میشود، اما همچنان ارزش تماشا را دارد، مخصوصاً برای کسانی که این نوع فیلمهای هیجانانگیز را دوست دارند. شاید آنطور که میتوانست بر اساس نیمه اول بهتر خود ساخته نشده باشد، اما با این وجود هنوز دیدن این فیلم مصداق زمان خوبی است که به دورانی برمیگردد که این نوع فیلمها چندان نادر نبودند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.