نقد فیلم Reptile – زندگی شرورانه ماموران دولت
Reptile فیلمی مهیج و جنایی، محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا است که کارگردانی آن را گرانت سینگر (Grant Singer) بر عهده دارد. Reptile که اولین نمونه کارگردانی فیلم بلند سینگر است، بر اساس فیلمنامهای که او ...
Reptile فیلمی مهیج و جنایی، محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا است که کارگردانی آن را گرانت سینگر (Grant Singer) بر عهده دارد. Reptile که اولین نمونه کارگردانی فیلم بلند سینگر است، بر اساس فیلمنامهای که او با همکاری بنجامین برویر (Benjamin Brewer) و بنیسیو دل تورو (Benicio Del Toro) به رشته تحریر درآورده، بر پرده نقرهای سینما اکران شده است. این فیلم ۱۳۶ دقیقهای که توسط نتفلیکس توزیع شده، نتوانسته نظر منتقدان زیادی را به خود جلب کند.
دل تورو به عنوان نقش اصلی که یک کاراگاه پلیس است و تام نیکولس نام دارد به همراه همسرش جودی نیکولس که آلیسیا سیلورستون (Alicia Silverstone) نقش آن را بازی میکند با دیگر بازیگرانی از جمله، جاستین تیمبرلیک (Justin Timberlake)، اریک بوگوسیان (Eric Bogosian)، کارل گلاسمن (Karl Glusman) در Reptile نقش آفرینی میکنند.
آغاز یک داستان جنایی
سامر الزویک (Matilda Lutz) یک مشاور املاک است که حدود یک سال و نیم است که با ویل (Justin Timberlake) یک دلال زمین و املاک که خانوادهای شناخته شده دارد، زندگی میکند. سامر در خانه خود به قتل میرسد و کارآگاه پلیس تام نیکولز (Benicio del Toro) پرونده او را قبول میکند تا قاتل را پیدا کند. تام نیکولز خیلی از مسائل پرونده را با همسرش جودی نیکولز به اتمام میرساند. با این وجود تام، به هر کشفی که در این پرونده دست پیدا میکند، انگار بیشتر از مجرمهای احتمالی فاصله میگیرد .
در ابتدا به همسر قبلی سامر، سم گیفورت (کارل گلاسمن) مشکوک میشود اما در درگیری او را به ضرب گلوله میکشد و بعد نیز ایلای فیلیپس (Michael pitt) که یک مال باخته است و کینهای خانوادگی نسبت به ویل گریدی دارد را در معرض اتهام قرار میهد. چرا که او به طور دائم برای ویل و خانوادهاش مزاحمت ایجاد میکند. اما در ذهن تام همهچیز پیچیدهتر رقم میخورد به همین علت او پرونده را مختومه اعلام نمیکند.
با این حال تام نیکولز هر راهی را برای یافتن قاتل امتحان میکند اما به در بسته میخورد تا در نهایت ماشینی که در دوربین مداربسته اطراف خانه مقتول رویت شده است را در پارکینگ خانه رئیس خود رابرت (Eric Bogosian) که علاوه بر رئیس پلیس، رابطه خانوادگی هم با تام دارد، پیدا میکند. او در یک سوم انتهایی فیلم میفهمد که پلیس با این دلالان املاک برای معامله مواد همدست است.
یک چاله و صد چاه
Reptile یک فیلم دو ساعت و نیمه است که اواسط فیلم آنقدر شما را خسته میکند که به یک استراحت نیاز پیدا میکنید. کارآگاه تام کار خود را از یک پرونده قتل آغاز میکند اما این پرونده سر دراز دارد. چرا که قتل سامر به مواد فروشان و همدست بودن آنها با پلیسها و املاکیها مرتبط میشود. چه بسا بدتر که این پرونده به درون خانه تام نیز کشیده میشود.
به نظرم اینهمه چاله در پرونده برای پیچیدگی داستان نه تنها نیاز نیست بلکه شما را تا حد غیر لازمی هم گیج میکند. خستگی ذهن از تماشای این فیلم منجربه پایین آمدن کیفیت Reptile میشود. علاوه بر این احتمال وصل شدن و ارتباط داشتن قاتل به پلیسان منطقه بسیار دور از ذهن است. انگار تمام فیلم، مخاطب را به سمت راست سوق میدهد و در نهایت نتیجهای را در سمت چپ که غیر مرتبط با کل رویه داستان است، به خورد بیننده میدهد.
در واقع Reptile لبریز از انبوهی کاراکتر است که همگی دستی در این نقشه دارند. شاید این موضوع تنها دستآویز کارگردان برای دستانداز انداختن در مسیر داستان و علامت سوال بودن قاتل است! باید اعتراف کنم این روش برای پنهان کردن حقیقت به حد زیادی تکراری و قدیمی شده! و پیچیدگی و گمراهی حاصل از آن دیگر هیجان انگیز نیست.
پلیس خوب، پلیس بد
کارگردان اصرار ویژهای بر مقایسه کردن پلیس خوب با پلیس بد دارد. تا جایی که یک پلیس بد را مثل والی (Domenick Lombardozzi) به مخاطب نشان میدهد کسی که بد دهن است، شوخیهای نامناسب میکند و البته به طور واضحی پول را به کار خوب کردن ارجعیت میدهد. با این که روشن است که یک پلیس ناجوانمرد مطلقا همچین تیپ مستقیم و رویی ندارد! اما سینگر ترجیح داده شخصیتهای بد داستانش را مثل کف دست نمایان کند.
از پلیس خوب و ایدهال و موظف هم یک نمونه مثل تام رو میکند که مرتب و وظیفهشناس است. بین زندگی شخصی و کاری مرز مشخص میکند. لباسهای درخور و موجه میپوشد و همیشه خانواده خود را در الویت قرار میدهد و البته پیگیر شرایط جرم و جنایت هم هست حتی اگر در شیفت کاری او نباشد، جوری رفتار میکند که انگار کار یک پلیس وظیفه شناس هرگز تمام نمیشود.
به نظر میرسد اینها بیشتر از این که شخصیتهای منحصر به فرد باشند، دو مدل تیپ شخصیتی از قهرمان و ضد قهرمان هستند. این فیلم آنقدر روی این دو دسته مانور میدهد که دیگر فروشنده مواد و دلالهای املاک قاتل و مصرف کنندههای بی بند و بار شخصیتهای منفی آن دیده نمیشوند. البته این خط کشیهای معمول برای شخصیتهای خوب و بد کمی فیلم را غیر بزرگسالانه رقم میزند.
ثروت لجن گرفته!!
یکی از اهداف Reptile پافشاری بر پررنگ کردن تفاوت ظاهری و معنوی در دو قشر مختلف جامعه است. اول به طبقه بالا دست یا ثروتمند میپردازیم: بارها پیش آمده که در طول فیلم به خانههای لوکس و به ظاهر ایدهالی برخورد میکنیم که چیزی در آنها باعث انزجارمان میشود. مثلا با دیدن صحنهای از خانهای در حومه شهر که عظمت باغ و سرستونهایش چشمگیر است اما استخر لجن گرفته آن مثل یک نقطه سیاه بر صفحهای سفید میدرخشد!
به نظر من کارگردان این کار را انجام داده تا بتواند زنندگی یک زیست بیروح ثروتمند را به تصویر بکشد. او این کار را با پوست خشک شده ماری در اتاق خوابی لوکس نیز انجام میدهد. پوست مار را درست وسط یک زندگی اشرافی رها میکند تا شوم بودن این دسته از زندگی را که نه با احساسات بلکه با پول پیش میروند به تماشا بگذارد. البته که پوست خشک شده مار حکایت از مرگ زود هنگام سامر هم هست. درست مثله یک آژیر خطر!
با این وجود سازنده، در مقابل این سبک زیست، زندگی به دور از تجمل را نیز در معرض دید میگذارد که با وجود کم و کاستیها، صادق، با آرامش و صلح طلب پیش میرود. درست مثل زندگی کارآگاه تام نیکولز! تام را یک شیر لمسی آب آنقدر تحت تاثیر قرار میدهد که وقتی در صحنه جرم آن را میبیند، دقیقا همان مدل را سفارش میدهد.
در واقع او از کل یک آشپزخانه لوکس یک شیر آب را برای تنوع در زندگی خودش و همسرش الگو برداری میکند. انگار او در هر شرایطی به فکر خانه و خانواده است. تام نیکولز که یک مرد آرام و درونگرا را با کاراکترش تعریف میکند، به دور از همه این مادیگراییها تمام توانش را به کار میگیرد تا بتواند همسرش را در یک مهمانی رقص محلی همراهی کند. میشود گفت که او مرد ایدهال خانوادههای آمریکایی است!
سعی ناموفق در حس برانگیزی!
شخصیتهای زیادی در Reptile حضور دارند که انبوه آنها بارها ما را به فکر وا میدارد که از کجا آمدند. هدف حضورشان چیست و چطور آنقدر راحت و بی دلیل حذف میشوند. متاسفانه جوابی برای این سوالها در Reptile وجود ندارد. نه این که کارگردان برای به بهت فرو بردن ما کاراکترها را اینطور طراحی کرده باشد بلکه بیشتر به نظر میرسد اگر قرار بود داستان آنها هم بازگو شود باید چهار ساعت به پای تماشای این فیلم مینشستیم.
با این وجود نیاز بود که حداقل اطلاعات کمی راجع به آنها در دست داشتیم. Reptile گاهی حتی موضوع حیاتی و مهمی را در یک سکانس روایت میکند و بعد دیگر هرگز به آن نمیپردازد. مثلا از ترومای گذشته کاراگاه نیکولز میگوید که حتی میتواند منجربه خلع اسلحه او شود. اما به طوری از این موضوع پرش میزند که انگار اهمیتی برای گنجانده شدن در داستان ندارد.
در انتها باید گفت Reptile اسم نادرست و ترس برانگیزی برای این فیلم است که به مثابه هیچکدام از کاراکترها نیست. این فیلم که تا حدی پر تنش است فقط دارای یک نقش جالب جذاب با بازی بنیسیو دل تورو است. اما رمز و راز پیرامون این نقش اصلی تا انتهای داستان کشف نشدنی باقی میماند و دیگر از حالت اسرار امیز به خستگی بیپایانی تبدیل میشود که مخاطب را کسل میکند.
Reptile رشد شخصیت را برای هیچکدام از کاراکترهایش رقم نمیزند و برای دو ساعت مخاطب فقط یک نت ثابت و تکراری از غم را بدون فراز و نشیب به تماشا مینشیند. تمام صحنهها حال و هوای یکسانی دارند و ترس مبهمی که سعی در برانگیخته کردن حس تنش را دارد در طول فیلم حفظ میشود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.