نقد سریال مسئله سه جسم (3Body Problem)
جدیدترین سریال نتفلیکس با عنوان مسئله سه جسم (3Body Problem) یک درام علمی تخیلی پیچیده است که برای سازندگان «بازی تاج و تخت» یک گام رو به عقب شمرده میشود. این سریال علمی تخیلی که ...
جدیدترین سریال نتفلیکس با عنوان مسئله سه جسم (3Body Problem) یک درام علمی تخیلی پیچیده است که برای سازندگان «بازی تاج و تخت» یک گام رو به عقب شمرده میشود. این سریال علمی تخیلی که توسط دیوید بنیاف و دی. بی. وایس تولید شده، براساس کتاب Three-Body Problem نوشته لیو سیشین ساخته شده است. اکنون ما در بررسی زیر به شما میگوییم که طرفداران اثر اصلی (کتاب) و به طور کلی ژانر علمی تخیلی باید از این سریال چه انتظاری داشته باشند. در ادامه با نقد سریال مسئله سه جسم (3Body Problem) همراه ویجیاتو باشید.
اقتباسی دیگر از سازندگان گیم آو ترونز - معرفی سریال مسئله سه جسم
ند استارک در سریال بازی تاج و تخت گفت: زمستان در راه است، هشداری که تبدیل به یکی از معروف ترین عبارات سریالی شد که توسط دیوید بنیاف و دی. بی. وایس بر اساس مجموعه رمانهای «نغمه یخ و آتش» اثر جورج آر آر مارتین ساخته شد. اکنون در جدیدترین سریالِ تیم سازنده بازی تاج و تخت، ما بازهم شاهد یک سناریو مشابه هستیم. این یعنی ورود یک تهدید در مرکز داستان The 3 Body Problem قرار دارد، یک سریال جدید از نتفلیکس که دوباره توسط بنیاف و وایس نوشته شده و با الهام از رمان علمی تخیلی به همین نام (برنده جایزه معتبر هوگو)، پروژهای به همان اندازه جاه طلبانه با جهان روایی وسیع است که قصد دارد به یکی از سریالهای شاخص نتفلیکس تبدیل شود.
پیش از هر چیزی باید بدانید که این سریال یک سفر عظیم در وسعت فضا و پیچیدگیهای احساسات انسانی است. دامنه این سریال بسیار بزرگ است و از دوران پرآشوب انقلاب فرهنگی چین تا دورترین نقاط جهان امتداد دارد. و داستان آن روایتی سرشار از جستارهای فلسفی و معضلات کیهانی را ارائه میدهد که درک آن در نگاه اول سخت و پیچیده به نظر میرسد. به طور کلی مسئله سه جسم یک مدل روایی است که مضامین شکنندگی تمدن، معضلات اخلاقی پیشرفت تکنولوژی و جستجوی ابدی برای درک مکان ما انسانها در جهان را بررسی میکند.
بنابراین، یک نکته در نوع نگاه سازندگان به این اقتباس وجود دارد و آن این است که سریال برای مخاطب عام اثری سرگرم کننده نیست؛ شاید داستان این سریال گروهی از مخاطبان را به خود جلب کند، اما این سریال جدید فضای پاپکورنی بازی تاج و تخت را ندارد. حتی در نگاه اول محتوای این سریال پایههایی را که جوامع و قطبنماهای اخلاقی ما بر آن بنا شدهاند نیز زیر سؤال میبرد. با تمام این تفاسیر این سریال در لحظاتی میتواند بین هیجان یک ماجراجویی علمی تخیلی و کاوشهای عمیق فلسفی تعادل برقرار کند.
داستان مسئله سه جسم در سال 1966 آغاز میشود، زمانی که یک فیزیکدان جوان چینی به دلیل کارش به طور علنی محاکمه میشود. در مواجهه با انتخاب بین زندگی در حبس و همکاری با دولت، این فیزیکدان دانش خود را در خدمت دولت قرار میدهد. با پرش داستان به سال 2024، متوجه میشویم که کار او با وقایع گروهی از دانشمندان دیگر در هم آمیخته که با توالی خودکشی برخی از آنها و البته شکافهایی در قوانین فیزیکی که این گروه کل کار خود را بر اساس آن بنا کردهاند، متزلزل شده است.
اعضای گروه که نگران پدیدههای عجیبی هستند که آنها را درگیر خود کرده، با یک هدست آیندهنگر مواجه میشوند که از طریق آن میتوانند از تجربههای فوقالعاده غوطهوری در دنیای مجازی لذت ببرند. در طول این جلسات، قهرمانان داستان با خطری برای کل سیاره روبرو میشوند. بنابراین داستان بر چنین پاشنهای میچرخد که فهم آن برای مخاطب دشوار است. در نتیجه برای درک داستان باید حوصله به خرج دهید. البته این موضوع از نگاه ریتم روایت خود یک مشکل است.
خطری برای سیاره؟ - بررسی سریال مسئله سه جسم
من بررسی این سریال را با یک پرسش ادامه میدهم که آیا مسئله سه جسم (3Body Problem) بازی تاج و تخت جدید است؟ باید بدانید همانطور که در مورد بازی تاج و تخت اتفاق افتاد، بنیاف و وایس همیشه سعی میکنند تا مجموعهای از رمانها را اقتباس کنند که فیلمبرداری آن در مدیوم تلویزیون دشوار یا غیرممکن است. اکنون با این نگاه سریال جدید نیز در چنین طبقهبندی قرار خواهد گرفت. اما بازی تاج و تخت حکم یک بلاکباستر عامه پسند را داشت. در مقابل سریال جدید بنیاف و وایس این حس مشابه را به من مخاطب نمیدهد.
پس باید اشاره کرد که سریال مسئله سه جسم در نوع خود یک گام رو به عقب است. اما این حرف به معنی کوچک بودن این سریال نیست. باید بدانید عناصر علمی تخیلی به خوبی در طرح این داستان ادغام شدهاند و برای داستانی تاریک و ناراحت کننده که اوج احساسی و بصری خود را در اپیزود جالب پنجم مییابد، این مدل روایی و ساختار بصری یک امتیاز است. بنابراین اگر بگویم «مسئله سه جسم» بلندپروازانهترین سریال نتفلیکس برای سال ۲۰۲۴ است، بزرگنمایی نکردهام. اما گیجکننده بودن داستان و ریتم کند روایت در هشت اپیزودی که به نظر تنها نوک کوه یخ یک داستان است، همان پاشنه آشیل سریال است.
البته بازهم میگویم که منظورم این نیست که تماشای این سریال ارزش ندارد، چون اگر دوستدار آثار علمیتخیلی تفکر برانگیز باشید از تماشای آن لذت خواهید برد، اما باید بدانید که در مدل قصهگویی این سریال به نظر سازندگان به جای شتاب گرفتن کامل، بارها با کند کردن لحن، پای خود را روی ترمز قصهگویی میگذارند. البته آرام گرفتن کارها در چنین داستانهای گیجکنندهای مزیتهای خودش را دارد، اما در این مورد و در خیلی از سریالهای دیگر مشابه انگار شما پای این مدل قصهگویی سرگیجه میگیرید.
جدای از این، حتی اگر نویسندگان این سریال تمام تلاش خود را برای سادهسازی داستان و مبنای علمی آن برای مجموعهای با هدف مخاطب گسترده و ناهمگون انجام میدادند، ارتباط قوی بین فیزیک و وقایع روایتشده در «مسئله سه جسم» همچنان میتوانست بسیاری از بینندگان را از خود دفع کند. اما چرا؟ چون این سریال نیز مانند رمان، عنوان خود را برگرفته از مسئله سه جسمی میداند که توسط نیوتن تئوری شده است. مفهومی که سریال چندین بار به آن بازمی گردد و این ایده و مفهوم بسیار فنیتر و ذهنیتر از تولید متوسطی است که مخاطبان عمومی را هدف قرار دهد.
هرچند برخی راهحلهای بصری اتخاذ شده و مهارتهای روایی نویسندگان به کاهش پیامدهای این محدودیت کمک میکند، اما تصور من این است که پس از آشکار شدن پیچیدهترین بخش مسئله، مخاطب در اولین زمانی که چیزی از مفاهیم را درک نکند، تماشای سریال را رها میکند. پس کماکان میگویم که این سریال با چنین رویکردی یک بازگشت به عقب برای سازندگان بازی تاج و تخت است.
اما از نگاه محتوایی اگر بخواهیم به صورت کوتاه به سریال توجه داشته باشیم باید گفت که تمام این هشت اپیزودی که به صورت یکجا قابل تماشا هستند، روی یک نکته متمرکز شدهاند. اگر با ریتم کند و عدم توازن در قصهگویی کنار بیایید این سریال، اول از همه، میخواهد به طرز جالبی رفتار بشریت را قبل از یک فاجعه وجودی احتمالاً اجتناب ناپذیر و مخرب، اما هنوز کاملاً دور بررسی کند. نتیجه نیز واضح است: داستان میگوید ما به عنوان انسان قطعاً مستحق انقراض نیستیم. و در اینجا شخصیتها و کنشهای آنها نیز در همین جهت به منصه ظهور میرسند.
در سه گانه لیو سیشین، درگیری بین زمینیها و مهاجمان بیگانه به عنوان تمثیلی از روابط دشوار چین با قدرتهای غربی بود و اکنون با تقابل پکن و واشنگتن که در سالهای اخیر بدتر شده است، این نگاه بهتر طنین انداز میشود. با این حال، سازندگان سریال خطر تهاجم آینده را به عنوان پیامد اجتناب ناپذیر بی تفاوتی انسان نسبت به آینده کره زمین تفسیر میکنند. بهره برداری بی پایان از منابع طبیعی و تخریب آنها دیر یا زود به یک آخرالزمان اقلیمی منجر خواهد شد. پس موضوع نجات نسلهای بعدی از نابودی احتمالی در نهایت در اقتباس نتفلیکس مطرح میشود.
اما در بخش شخصیتپردازی نیز سریال قربانی همان پیچیدگی یاد شده در داستان شده؛ این یعنی ما شاهد قهرمانان زیادی در بخش شخصیتها هستیم که عمق احساسی قابل درکی برای من مخاطب ندارند. البته فرم بازیهای تیم بازیگری سریال خوب است، اما شخصیتهای توانایی ماندگاری ندارند. برای مثال ایزا گونزالس، جس هونگ، جووان آدپو، الکس شارپ و جان بردلی تمام تلاش خود را میکنند و کاریزما و فراگیری جذب مخاطب را برای سریال فراهم میکنند. با این حال، شخصیتهایی که آنها بازی میکنند توسط داستانی بسیار پیچیده از عناصر علمی تضعیف شده که اساساً آنها را مهرهای روی یک صفحه شطرنج بزرگتر میکند و پیامدهای منفی آن بر عمیقتر شدن رذایل، تضادها و روابط بینفردی آنها تاثیر مستقیم میگذارد.
بنابراین، در طول تماشای سریال مخاطب سردی روایی خاصی را درک میکند که سریالهای دیگر با طرحهای بخصوص پیچیده از منظر علمی (برای مثال Lost و Dark) در عوض توانستهاند از آن اجتناب کنند. اما سریال مسئله سه جسم قربانی این پیچیدگی شده است. حتی میشود گفت که شخصیتهای اصلی از کلیشههای رایج پرداخت دم دستی تشکیل شدهاند و شما به هیچ وجه با درامهای شخصی آنها همدردی نمیکنید. حرف من این است که انحرافات غنایی و روابط عاطفی بین شخصیتها با داستان تاریکی که رفتار تودهها را در مواجهه با تهدیدی وجودی که هر روز بیشتر میشود بررسی میکند، جور در نمیآید.
با تمام این ایرادات ریز و درشت، باید گفت ساخته جدید دیوید بنیاف و دی بی وایس از نظر دامنه حماسی و خشونت شدید در برخی قسمتها شبیه بازی تاج و تخت است. البته موسیقی این سریال علمی تخیلی را هم رامین جوادی نوشته است که هرچند به سطح بازی تاج و تخت نمیرسد، اما کماکان موسیقی بهجایی است. کیفیت بصری سریال نیز در بیشتر لحظات نفس گیر است. بنابراین نمیتوان در بحث اجرای نکات فنی ایراد خاصی از سریال گرفت.
در پایان باید گفت: «مسئله سه جسم» محصولی چند ژانری است که داستانهای علمی تخیلی درباره یک تهدید بیگانه قریب الوقوع، یک داستان کارآگاهی عرفانی، یک رویه پلیسی، یک حماسه تاریخی و یک درام درباره مسئولیت را در هم میآمیزد. اما مشکل اصلی چنین سریال جاهطلبانهای در خوانش رمان پیچیده لیو سیشین نهفته است. سازندگان پروژه در تلاشی برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب با کیفیت بصری و نمایش صحنههای خارقالعاده، لحظات و نکات پیچیده درون رمان را بهصورت فرمولوار و کند به نمایش میگذارند. چنین رویکرد پر هرج و مرجی به مخاطب اجازه نمیدهد وحشت وجودی فراگیری را که در صفحات این رمانهای علمی تخیلی چینی وجود دارد، احساس کند.
در نتیجه سریال «مسئله سه جسم» شبیه یک جاذبه زیبا و گران قیمت است که به شدت فاقد عمق فلسفی و علمی منبع اصلی است، هرچند خود سازندگان سعی کردهاند با پیچیدگی این نکات را به داستان اضافه کنند. شاید این سریال واقعاً علاقهمندان به ژانر علمی تخیلی را جلب کند، اما طرفداران سریال بازی تاج و تخت به احتمال زیاد ناامید خواهند شد. در هر صورت، گردانندگان سریال «3Body Problem» قبلاً سه فصل دیگر را مورد توجه قرار دادهاند، اما اینکه آیا اقتباسهای بعدی میتوانند در جذب مخاطب بهتر عمل کنند یا خیر معلوم نیست، پس باید منتظر ماند و دید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اجازه بدید باهاتون مخالف باشم و نقد شما رو نقد کنم، موضوع اول اینکه من گیم آف ترونز رو ندیدم و صرفا مبنای نقد به سریال رو تماشای همین سریال میزارم، کاری که شما هم باید میکردید! موضوع دوم صرف استفاده از عبارات و کلمات درشت فارسی و سینمایی باعث فاخر شدن نقدتون نمیشه، موضوع بعدی چرا فکر میکنید مخاطب عام نمیتونه ساده ترین قوانین فیزیک رو درک کنه؟ شما نماینده سواد عمومی هستید یا نکنه خودتونو در جایگاه یه اخترشناس میبینید که میتونید برای بقیه جایگاه تعیین کنید؟
بریم خود سریال، سریال تا قسمت چهار سعی در ایجاد گره داره که نه تنها مخاطب عام که مخاطب خاص سینما رو هم خسته و کلافه میکنه، فکر کنم نمونه این متد رو قبلاً زیاد دیدیم و نزدیکترین تجربه احتمالا سریال دارک باشه، اما کارگردان و نویسنده بعد از قسمت پنجم به خوبی شکل روایت رو در دست میگیره و هر کسی که همراه سریال مونده رو غرق لذت میکنه. من رمان سیشین رو نخوندم اما حتی اگر وفادار به متن اصلی نباشه کلیت کار یه تجربه ی خوب تماشا در مدیوم تلویزیون رو فراهم کرده.
خوبه که نظر مخالف داری؛ از اساس نقد یک اثر یه جور باب گفتوگو رو باز میکنه تا نظرات موافق و مخالف شنیده بشه! پس ممنون بابت نظرت
من عاشق فیلم اینتراستلار بودم و این سریال باعث شد دوباره یه فیلم علمی زیبا مثل اون رو بعد از مدت ها ببینم.
نمیدونم چرا منتقدان زیبایی های فیلم رو نمیبینن! و فقط بلدن نقد کنن. این سریال یه شاهکاره. کسی که به علم نجوم علاقه داره میتونه خوب درکش کنه. امیدوارم طرفدارای زیادی پیدا کنه.
این دو تا خیارشور گند زدن به اقتباس سریالی نغمه آتش و یخ.
جوری که جرج مارتین میگه من هر چی بنویسم به این افتضاحی در نمیاد.
بعد ملت یه جوری رفتار می کنند که اینا برادران نولان هستند و هر کدوم ده تا شاهکار ساختند.
نه گیم آو ترونزی که ساختن خوب بود (فصل های ۶ تا ۸ رو اینها به صورت مستقیم و بدون حضور جورج یا اقتباس از کتاب، ساختند.) نه این سریالی که ساختن خوبه.