ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم سینمایی

نقد فیلم Mother’s Instinct | خواست مادر بودن

فیلمی که یادآور آثار هیچکاک است!

حمزه سروری
نوشته شده توسط حمزه سروری | ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ | ۲۰:۰۰

فیلم Mother's Instinct، یکی از آثار کم سر و صدایی است که اخیراً به نمایش درآمده است؛ فیلمی پیچیده، غریب و در عین حال عمیق. برای خواندن نقد فیلم در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.

غریزه‌ی مادری، اولین فیلم به کارگردانی بنوا دلوم است که قبل از این، کارنامه‌ی خوبی به عنوان یک فیلمبردار رقم زده بود. او در اولین پروژه‌ی کارگردانی خود، فیلمی نصیبش می‌شود که یک بازسازی از فیلم 6 سال پیش به کارگردانی الیور مست دیپاس است. هر دوی این فیلم‌ها البته، اقتباسی از رمان فرانسوی Mothers' Instinct به نویسندگی باربارا ایبل هستند. در سال ۲۰۲۰، خبر آمد که خود الیور مست دیپاس برای کارگردانی پروژه در نظر گرفته شده است. همان زمان آن هتوی و جسیکا چستین برای بازی در نقش‌های سلین و آلیس انتخاب شدند. در ژوئن ۲۰۲۰، اعلام شد که بنوا دلوم جایگزین الیور مست دیپاس شده که به دلایل خانوادگی نتوانسته در ادامه‌ی پروژه حضور داشته باشد.

نقد فیلم Mother's Instinct | خواست مادر بودن
جسیکا چستین و آن هتوی، دو بازیگر مشهور هالیوودی اجرای نقش‌های اصلی در فیلم Mother's Instinct را برعهده داشتند

غریزه مادری، فیلمی است در مورد دوستی مادرانه، رقابت و حسادت مادرانه، عشق و نفرت مادرانه، و در کل همه چیزهایی که دو مادر را یا به هم نزدیک می‌کند یا در مقابل هم قرار می‌دهد. آن هاتاوی و جسیکا چستین، نقش دو مادر طبقه‌ی متوسط آمریکایی در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی را در این فیلم بازی می‌کنند که همسایه هستند و فرزندانشان با هم به یک مدرسه می‌روند. رفاقت این دو زن را، پیوندهای مادرانه محکم‌تر هم کرده است، اما این دو تفاوتی اساسی در روحیات و رفتارشان دارند و آن هم به گذشته‌ی شخصی هر یک از آن‌ها برمی‌گردد. اتفاقی در کودکی شخصیت چستین، باعث شده در ادامه‌ی زندگی‌اش ذهنیت و روحیاتی مضطرب و استرسی داشته باشد و طبیعتاً اضطراب او در نگهداری و مواظبت بیش از حد از فرزندش بروز پیدا کرده و روی او هم تأثیرات منفی گذاشته شده است. از آن سمت، شخصیت هتوی خوشبین و آرام است و همواره جوی از آرامش و بی‌خیالی در اطراف او، خانه و خانواده‌اش وجود دارد.

در ادامه اتفاقی فاجعه‌بار، رابطه‌ی بین دو مادر را مخدوش می‌کند. مرگ فرزند هتوی، شخصیت او را در هم شکسته و تأثیر این اتفاق باعث می‌شود سیاهی، شک و تردید جای خود را به رفاقت و هم‌دلی بدهد. از این لحظه به بعد، لحن فیلم هم همراه با احساسات آلیس عوض می‌شود، لحنی که سکانس ابتدایی فیلم هم برایش مقدمه‌چینی می‌کرد. حالا دیگر فیلم کاملاً به فیلمی هیچکاکی تبدیل می‌شود. زنان خوش‌پوش با موهای مرتب، اثاثیه‌های تمیز و باکلاس، ترس و استرس زیاد شخصیت‌ها، حدس زدن اهداف پنهان پشت رفتارشان، همگی طعم و بوی یک فیلم هیچکاکی را می‌دهد و این تا انتها و پایان‌بندی فیلم نیز ادامه دارد، در حدی که می‌توان گفت همه چیز در فیلم غریزه‌ی مادری، از اسم، درون‌مایه و محتوای خود گرفته تا دکور، گریم‌ها و لحن، کاملاً یک ادای دین به استاد تعلیق سینما آلفرد هیچکاک است.

حال، سؤال این جاست که آیا فیلم در الهام از هیچکاک موفق بوده؟ آیا به خوبی می‌تواند بینندگان را تا انتها در تعلیقی حدس‌ نزدنی نگه دارد؟ جواب این سوال هم مثبت است هم منفی. منفی از این جهت که، روایت داستان خوب عمل نمی‌کند و جا نمی‌افتد. در بسیاری از مواقع، بینندگان حق دارند بگویند برخی قسمت‌های فیلم از نظر منطقی با هم هم‌خوانی ندارند، یا برخی از لحظات فقط و فقط به این خاطر وجود دارد تا فیلم‌نامه روی ریل بیافتد؛ وگرنه زمانی که تصویر کلی را در نظر می‌گیریم حضور این لحظات در فیلم‌نامه به هیچ وجه لازم و منطقی به‌نظر نمی‌رسد. با این حال، فیلم Mother's Instinct توانسته الهامات هیچکاکی خود را به خوبی پیاده کند؛ اگر نگاه خود را از روند روایت فیلم برداریم و از فاصله‌ای دورتر به تصویر کلی قصه نگاه کنیم، می‌بینیم که فیلم در سورپرایز کردن تماشاچی، در تعلیق نگه‌داشتن او و ساخت پایان‌بندی مناسب، کاملاً موفق بوده است.

نقد فیلم Mother's Instinct | خواست مادر بودن
فیلم غریزه‌ی مادری در خیلی از سکانس‌های خود یادآور فیلم‌های تعلیق‌آمیز آلفرد هیچکاک است و به وضوح از آن‌ها الهام گرفته است

پس از مرگ پسر سلین، دیگر رابطه‌ی این دو زن به شکل سابق خود برنمی‌گردد، هر چند در خلال فیلم و با یادآوری سکانس اولیه، همواره این سوال در مخاطب بروز می‌کند: آیا اصلاً از همان ابتدا این دو رابطه‌ی خوبی با هم داشتند؟ یا این رابطه همواره چیزی سطحی و ریاکارانه بوده است؟ آیا این دو واقعاً با یکدیگر دوست بودند؟ یا تنها شمایلی ظاهری همچون هم‌مدرسه‌ای بودن فرزندشان و زندگی در همسایگی یک‌دیگر رابطه‌شان را بنا کرده بود؟ آیا جایگاه اجتماعی‌شان به عنوان دو مادر خانه‌دار در یک فضا و محیط پیشا-فمنیستی باعث ایجاد احساسی نزدیک هرچند پوشالی شده بود؟

آلیس، روزی مشاهده می‌کند که پسر سلین برای گرفتن وسیله‌اش به بالای نرده‌های بالکن رفته است. او به دلیل ذهن مضطربش، سریعاً نگران شده و با داد و فریاد به خانه‌ی دوستش می‌رود تا پسرک را نجات دهد، اما وقتی به بالای پله‌ها می‌رسد، او و سلین با جنازه‌ی پسر روی زمین مواجه می‌شوند. از این جای قصه به بعد، سلین آلیس را در موقعیت‌ها و مکان‌های مختلف بدون هیچ توضیح خاصی پس زده و از دیدن او اجتناب می‌کند. این روند پس از مدتی که او دوره‌ی ماتم خود را گذراند (یا حداقل اینطور به نظر می‌رسد که دوره‌ی ماتم را پشت سر گذاشته است)، دوستی‌شان دوباره برقرار می‌شود ولی دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست، چون ذهنیات و روحیات این دو فرد کاملاً با گذشته فرق کرده است.

فیلم غریزه مادری برای تعلیق، بیشتر روی ذهنیت، افکار و رفتار پنهان شخصیت سلین تمرکز می‌کند. شخصیت آلیس، برونگراست و نتیجتاً اضطراب و استرس خود را کاملاً در لحظاتی که باید نشان می‌دهد، اما این افکار و رفتار سلین است که بیننده از فهم درست آن‌ها مطمئن نیست. به همین دلیل فیلم سعی می‌کند تعلیق خود را روی او شخصیت و انگیزه‌هایش بنا کند. سؤالاتی این جا در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد: اگر آلیس با مشاهده‌ی پسر سلین، سریعاً مضطرب نمی‌شد و فریادهای استرس‌زا راه نمی‌انداخت، می‌شد از وقوع این فاجعه جلوگیری کرد؟ آیا آلیس می‌توانست زودتر خود را به او برساند؟ و مهم‌تر از همه، سلین در مورد همه‌ی این‌ها چه فکری می‌کند؟ نظر سلین در مورد نقش و عمل آلیس در این واقعه چیست؟ آیا او را مقصر می‌داند؟ آیا سلین از نزدیک شدن به فرزند آلیس، انگیزه‌های پنهان دارد، یا این هم فقط نمونه‌ی دیگری از افکار پارانوید آلیس است؟

فیلم روایت خود را از خلال این سؤالات عبور می‌دهد. به نظرم این اثر در ایجاد حس تعلیق، صرف‌نظر از ایرادهای منطقی روایتش، خوب عمل می‌کند. در طول فیلم و مخصوصاً از نیمه‌ی آن به بعد، در طی سکانس‌هایی تماشاچی فکر می‌کند بالاخره جواب سؤال‌ها را گرفته یا به خوبی آن‌ها را حدس زده است، اما باید گفت که پایان‌بندی فیلم، تمام حدس‌ها را خنثی می‌کند آن هم نه به شکلی نامفهوم و مأیوس‌کننده، بلکه کاملاً برعکس؛ پس از مشاهده‌ی پایان فیلم تمام اعمال و رفتار شخصیت‌های فیلم در سکانس‌های مختلف، منطقی به نظر می‌رسد.

نقد فیلم Mother's Instinct | خواست مادر بودن
یکی از مضامین اصلی فیلم غریزه‌ی مادری، محک زدن عمق دوستی است

با این که فیلم در دوران پیشا-فمنیستی اتفاق می‌افتد، اما تماماً زنانه است. کنش‌ها و اتفاقاتی که روایت و قصه‌ی داستان را پیش می‌برد، توسط دو شخصیت اصلی زن فیلم انجام می‌شود. مثل این می‌ماند که در یک فیلم اکشن، تمامی اسلحه‌ها در دست زنان باشد. مردان صرفاً در دنیای زنان است که معنی پیدا می‌کنند و هویت‌شان بنا می‌شود؛ آن‌ها به خودی خود قصه را پیش نمی‌برند. زنان اگر بخواهند، بالاخره مردان را وادار به کاری که مایل‌اند، می‌کنند. در نهایت حتی اعمالی از زنان سر می‌زند که به مخاطب می‌فهماند چقدر تصویر شخصیتی مرد، بی‌عمل، دست و پا گیر و عاجز از فهم موقعیت‌ها بوده است.

فیلمبرداری فیلم، جزو نکات مثبت آن به شمار می‌رود. نماهای فیلم اکثراً شامل هوای آفتابی بهاری می‌شوند و قاب‌بندی‌ها به نحوی انتخاب شده‌اند که تماشاگر همواره حس می‌کند در زیر این اوقات خوش و هوای آفتابی، یک‌جور تاریکی کمین کرده که منتظر موقعیتی مناسب برای هویدا کردن خودش است. دکورها و فضاسازی فیلم به شکلی عالی صورت گرفته و تماشاگر کاملاً به این باور می‌رسد قصه در محیط شهری دهه ۱۹۶۰ آمریکا جریان دارد. گریم بازیگران، به شخصیت و ذهنیت‌شان می‌آید و تناسبی واضح قابل مشاهده است. موهای مشکی و عینک آفتابی هتوی بیانگر شخصیت آرام و درونگرای اوست و موهای بلوند و رنگ‌های روشن لباس آلیس، از آشوب و اضطراب درونی‌اش حکایت دارد. بازیگران فیلم، اکت‌های نابجا ندارند و احساسات و رفتارشان، به خوبی منطبق با روایت فیلم است.

به صورت کلی غریزه‌ی مادری فیلمی است که ارزش یک بار دیدن دارد، البته اگر تماشاچی سخت‌گیری نباشید. اگر فقط دنبال هیجان باشید، شاید این فیلم ناامیدتان کند، چون با این که فیلم مدعی داشتن روایت و قصه‌ای هیجان ‌انگیز است، به خاطر برخی از اتفاقات غیرمنطقی در انتقال این حس به بیننده شکست می‌خورد. با این حال همین قصه‌ی معمولی، با پایان‌بندی مناسب تبدیل به چیزی می‌شود که نظیر آن را در کمتر جایی پیدا می‌کنید. به جرأت می‌توان گفت فیلم تصویر یک مادر و غریزه‌های مادرانه‌ی او و مهم‌تر همه نیروی قدرتمندِ «خواستِ» مادر بودن را از زوایایی مورد بررسی قرار داده و طوری در اعماق آن کاوش می‌کند که در نهایت مخاطب با خود می‌گوید واقعاً «مادر بودن» این همه عمیق و پیچیده است؟ این «خواست»، تا این حد نیرومند است؟ و این جملات را نه از روی غیرعادی بودن ماجرا، بلکه از روی باور به قصه و شیفتگی نسبت به آن بیان می‌کند. همه‌ی این‌ها در پایان‌بندی عالی فیلم مشخص می‌شوند و قدرت فیلم منوط به آن است؛ بطوری که به تمامی موارد پیشین روایت، رنگ می‌پاشد و معنا می‌دهد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی