بررسی قسمت سوم از فصل دوم خاندان اژدها
اپیزود سوم مصداق بارز آرامش قبل از طوفان است
از نگاه اهداف سیاسی و جلو رفتن داستان در جهت یک پهنای دید مناسب برای مخاطب، میتوان گفت که قسمت سوم از فصل دوم خاندان اژدها با عنوان «The Burning Mill» بهترین قسمت تا کنون است. این اپیزود در نهایت نکاتی را مطرح میکند که در عمل جنگ را نزدیک و قریب الوقوع و برخوردها و دیالوگهای شگفت انگیزی را به نمایش میگذارد. در نتیجه رقص اژدها نزدیکتر و نزدیکتر میشود. در ادامه با بررسی قسمت سوم از فصل دوم خاندان اژدها همراه ویجیاتو باشید.
نگاه کلی به داستان این اپیزود
پس از تمام شدن توطئه قتل رینیرا (اما دارسی) و مرگ برادران کارگیل در نتیجه، رینیس (ایو بست) صدای عقل و خرد جبهه سیاه داستان میشود و به رینیرا توصیه میکند به دیدار آلیسنت برود. منطق او نشان میدهد که افراد انتقامجو و بیتجربه در شورای سبزها غالب هستند، زیرا اگر اتو هایتاور (ریس ایفانس) در مقام دست پادشاه بود، اجازه این سوءقصد را نمیداد.
علاوه بر این، رینیس خاطرنشان میکند که آلیسنت (اولیویا کوک) احتمالاً نمیخواهد وارد جنگ شود. بنابراین او رینیرا را تشویق میکند تا شخصاً با آلیسنت ملاقات کند، تا به نوعی آخرین قدم برای جلوگیری از هرج و مرج بیشتر باشد.
بنابراین رینیرا از توصیههای او پیروی میکند، اما همچنین با میساریا (سونیا میزونو) مشورت میکند؛ چرا که او اکنون فردی از تیم رینیرا به عنوان پاداشی برای اثبات وفاداریاش و نجات جانش در قسمت قبلی است.
اما قبل از اجرای نقشهاش، رینیرا از رینا (فیبی کمپل) میخواهد که سه فرزند کوچکش را به همراه چهار تخم اژدها به مکانی امن در پنتوس ببرد، چرا که اگر همه چیز خراب شود، این میراث آینده خانواده او خواهد بود. بنابراین اپیزود سوم بر پاشنه دیدار رینیرا و آلیسنت، و البته آمده شدن مقدمات یک جنگ نزدیک میچرخد و این یعنی آرامش قبل از طوفان.
دیدار مجدد آلیسنت و رینیرا
پس از مدتها انتظار، آلیسنت و رینیرا در قسمت سوم فصل دوم با هم روبرو شدند. این دو شخصیت درکنار هم دیگر عالی هستند، با پویایی بسیار متقاعد کننده هر دو بازیگر در اجرای خود، که هر مخاطبی را غمگین میکند که بداند آنها صحنههای کمی را در کنار هم به اشتراک میگذارند.
به هر حال، رینیرا در یک قایق ماهیگیری مخفیانه وارد کینگز لندینگ میشود و آلیسنت را تنها مییابد. رینیرا حیرت زده و نگران اشاره میکند که او اینجا نیست تا تسلیم شود، بلکه برای صحبت کردن، با هدف یافتن راهی که منجر به رضایت هر دو طرف شود به این مکان آمده است.
این برخورد باب گفت و گو را به بحث گستردهتری باز میکند که شامل برخی مرگها بین خاندانها میشود و مهمتر از همه، این واقعیت از سمت رینیرا مطرح میشود که آلیسنت تاج و تخت را از طریق اگان غصب کرده است، تاج و تختی که رینیرا به درستی مالک آن است.
رینیرا در این برخورد برای دفاع بیشتر از استدلال خود در مالکیت به حق تاج و تخت به یاد میآورد که پدرش، پادشاه ویسریس (پدی کانسیدین)، تکرار کرد که او در شب مرگش وارثش خواهد بود. اما آلیسنت پاسخ میدهد که او متقاعد شده است که در آخرین نفس نظر خود را به نفع پادشاه اگان (تام گلین-کارنی) تغییر بدهد.
برای توضیح خود، آلیسنت جزئیات گفتگو با شاه ویسریس را به رینیرا میگوید که در وهله اول جرقه کل درگیری را برانگیخت. او گفت ویسریس خسته بود و درک آنچه میخواست بگوید سخت، اما او از پسرش به عنوان شاهزادهای که وعده داده شده است پادشاهی را متحد میکند، صحبت کرد.
پس از این توضیح، رینیرا تمام نقاط مبهم این حرف را به هم متصل میکند. پدرش نه از اگان، پسر آلیسنت، بلکه از اگان فاتح، که در پیشگویی «نغمه یخ و آتش» ذکر شده است، صحبت کرده بود. در نهایت آن دو به این نتیجه میرسند که اشتباهی رخ داده، اما دیگر دیر شده است. به عبارت دیگر، یک ارتباط نادرست کوچک یک اثر دومینویی جدی ایجاد کرد و باعث شده است که آلیسنت، پس از اطلاع از آن، باورهای خود را رها کند و با حقیقت وحشتناکی روبرو شود.
میلی الکاک و بازگشت دیمون تارگرین
در اپیزود سوم، دیمون ادعا میکند که هارنهال متعلق به خود اوست، در آن لحظه و حضور دیمون در این مکان، در حالی که هنوز در هارنهال است، شاهزاده نسخه جوانی از رینیرا (میلی الکاک) را در حال دوختن گردن جهاریس (مایکل کارتر) متوفی میبیند.
در اینجا ما به درون ذهن دیمون میرویم و شروع میکنیم به درک اینکه او چگونه فکر میکند و چگونه همه چیز را در اطراف خود میبیند، از جمله خواهرزاده و همسرش که در نسخه جوان ترش ایده آل به خیال او برگشته است. این وقایع نشان دهنده نوعی بازگشت برای شخصیتی از دیمون است که از آن فاصله گرفته بود.
پیوند لرزان دو برادر
تام گلین-کارنی در نقش اگان همچنان درخشان است. اما او علاوه بر تمایل به انتقام، اکنون بار دیگر نسبت به ایموند (ایوان میچل) شروع به یک برخورد توهین آمیز میکند. احتمالا همه به یاد دارند که رابطه آنها در فصل اول نیز هرگز سالم نبود.
ایموند در کودکی از دست برادرش رنج میبرد و مجبور بود با شکست دادن ویگار، مخوف ترین اژدهای پادشاهی، شایستگی خود را ثابت کند. ناگفته نماند، او در تمام این روند یک چشم خود را از دست داد و در نهایت پسر عمویش لوسریس را در حالت عصبانیت به قتل رساند؛ چیزی که ظاهراً بر دوش او سنگینی میکند و او اکنون پشیمان است. در نهایت، این یک شخصیت ویژه با لایههای بسیار است که اگر تصمیم میگرفت به نوعی شورش کند، پتانسیل بسیار بیشتری نسبت به اگان داشت.
در این قسمت، اگان متقاعد شده است که پادشاهی را ترک نکند و متعاقباً تصمیم میگیرد که خود را در معرض نوشیدن (و برادرش) قرار دهد. در این لجظات بخ روشنی مشخص است که او فراموش کرده است که آنها هم بالغ هستند و هم مسئول حکومت پادشاهی، محافظت از نسل خود و رسیدگی به خواستههای بزرگسالان. پیام این سکانس به روشنی نشان دهنده وضعیت افتضاح پایگاه سبزها در بخش مدیریت میدان است.
بازی سیاسی شخصیت های خاندان اژدها
یکی از شخصیتهای جدیدی که در این اپیزود به مخاطب معرفی میشود گواین هایتاور (فردی فاکس)، برادر آلیسنت است که تمام مدت را دور از پایگاه پادشاهی گذرانده است. از آنجایی که او در این قسمت فقط با سر کریستون کول (فابین فرانکل) دیده میشود، نشان دهنده این است که قبلاً هرگز به باراندار پادشاه نرفته است. به ظاهر کنار هم قرار گرفتن کول مغرور و این پسر سرخوش در ادامه فصل پتانسیل استدلالهای جالب را دارد.
اما نکات شخصیتی برجسته این قسمت از House of the Dragon به اولیویا کوک و اما دارسی میرسد. البته، آنها به صورت جداگانه موفق میشوند هر کدام در قلمرو خود بسیار بدرخشند، اما در کنار هم به طرز درخشانی یکدیگر را تکمیل میکنند. شخصیتهای آلیسنت و رینیرا مشکلات زیادی باهم دارند که اغلب این دو را در تضاد با یکدیگر قرار میدهد، و دیدن این تضاد روی صفحه بسیار تماشایی است.
اما هیچ کدام از اینها به خصوص دیدار بین دو شخصیت مرکزی داستان بدون رینیس، ستاره واقعی قسمت سوم فصل دوم خاندان اژدها اتفاق نمیافتاد، زیرا او بود که رینیرا را نصیحت کرد و از تمام خرد خود برای راهنمایی او استفاده کرد.
نکته برجسته دیگری که شایسته ذکر است، و خود من را به عنوان یک مخاطب آزار میدهد، مربوط به سر کریستون کول است. این شخصیت و بازیگر اجرا کننده آن در هنر منفور ساختن خود به شکلی دیدنی تسلط یافته است. در واقع، فرانکل مجبور شد نظرات خود را در اینستاگرام محدود کند زیرا طرفداران House of the Dragon به این مرد توهین میکردند. و این عمل غیرمنصفانه مهمترین دلیلش اجرای درست بازیگر است.
جنبه های تکنیکی و فنی اپیزود سوم
استراتژی واداشتن میلی الکاک به بازی رینیرا ایده بسیار خوبی بود. اما چرا؟ چون این بارگشت فراتر از شگفتی برای طرفداران جنبهی تاریکتر شخصیت دیمون را نیز برای من مخاطب تحلیل میکند، در واقع با این نمایش ما میفهمیم که دیمون همچنان همسرش را بهعنوان نسخه نوجوانی، شاید ایدهآلشده، میبیند. زیرا او نه تنها بزرگ شده است، بلکه هر روز که میگذرد ثابت میکند که از دیمون منطقیتر و توانمندتر است.
یکی دیگر از نکات بسیار خوب این اپیزود صحنههای فیلمبرداری شده در میان باران شدید و فضای تاریک در داستان دیمون بود. آنها افراطی مخالف آنچه را که در تعاملات رینیس و کورلیس (استیو توسن) دیدیم، ارائه کردند، که چیزی بود که بیشتر در دیالوگ کار میکرد و شیمی بازیگران را برجسته میکرد.
و بعلاوه، هرچند سطح کارگردانی هر اپیزود در فصل دوم به یک استاندارد قابل قبول رسیده است، اما کارگردانی Geeta V. Patel در این قسمت میتوانست جسورانهتر باشد و سکانسی در خور یک صحنه اکشن خلق کند. برآیند داستان و اجرا در این قسمت خبر از داستانی کوچکتر و تقریباً یک «پیش درآمدی» برای آنچه در آینده خواهد آمد به مخاطب داد، اما پتانسیل توسعه بیشتر را داشت.
در پایان باید گفت:
با گذشت هر اپیزود از فصل دوم خاندان اژدها به روشنی واضحتر میشود که بزرگترین مشکل این دنیای قدرت و سیاست تصمیمات عجولانه گرفتن مردان وستروس است. چه به این دلیل که آنها کودکانه رفتار میکنند و مانند اگان هیچ احساس استراتژی ندارند، یا حتی به دلیل تمایل خصوصی برای انتقام مانند سر کریستون. در واقع این مردان ناشی و بیتجربه هستند که میدان را در اختیار گرفتهاند.
اما در این میان این ملکهها هستند که در نهایت برجسته میشوند. آلیسنت و رینیرا انسانیت را به رابطه خود میآورند که بدون توسل به نقشهای منفعلانه و مطیعتر آنها، نوید بسیار بیشتری را برای برخی حوادث در پیش رو را میدهد. در واقع آنها دو شخصیت بسیار قوی با پتانسیل برای ایفای نقش اصلی در جنگ هستند.
از نکات جالب این قسمت قطعا میتوان به رویارویی مجدد آلیسنت و رینیرا اشاره کرد، چیزی که خیلیها مشتاقانه منتظرش بودند. از سمت دیگر داستان دیمون بالاخره شکل گرفت و دوباره جالب شد، بازگشت و مشارکت میلی الکاک در نقش رینیرا و در نهایت، پیچیدگی برخورد اگان و ایموند نیز از دیگر نکات برچسته این اپیزود بود. از سوی دیگر، از دست دادن یک نبرد در اپیزود آسیاب سوزان روی پرده کمی خسته کننده بود.
به هر حال، در اپیزود سوم House of the Dragon، حرکات واقعاً مهم آغاز میشود که همه چیز را از کوچکترین تا مرتبط ترین شخصیتها را در بر میگیرد. البته صحنههای تکان دهنده زیادی مانند عواقب اقدامات کشتن کودک در قسمت اول یا نبردهای مهمی مانند دوقلوها در قسمت دوم، در این اپیزود وجود نداشت، اما حداقل قسمت سوم نشان داد که همه در واقع با اقدامات بیشتر و تئوریهای کمتر در حال آماده شدن برای یک جنگ بزرگتر هستند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.