سالگرد بیست سالگی Fight Club – باشگاه روانپریشان امروزه چگونه است؟
«باشگاه مبارزه» یا همان Fight Club یک اقتباس مستقیم از کتاب نویسنده آمریکایی، چاک پالانیک است که درست بیست سال پیش، یعنی در ۱۹۹۹ میلادی به صورت جهانی اکران شد. این فیلم در ابتدا مورد ...
«باشگاه مبارزه» یا همان Fight Club یک اقتباس مستقیم از کتاب نویسنده آمریکایی، چاک پالانیک است که درست بیست سال پیش، یعنی در ۱۹۹۹ میلادی به صورت جهانی اکران شد. این فیلم در ابتدا مورد انتقاد بسیاری از منتقدان مشهور بود و آنها معتقد بودند که بیشتر از هر چیزی هرج و مرج و مفاهیم زننده را ترویج میکند اما به مرور زمان، فایت کلاب به یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شد – این عنوان همچنان در میان ۲۵۰ فیلم برتر جهان است. حال به مناسبت بیست سالگی Fight Club این فیلم دیدنی، بیایید مروری دوباره بر آن داشته باشیم. همراه ویجیاتو بمانید.
بیست سال پیش، زمانی که فیلم دیوید فینچر روی پرده سینماها ظاهر شد، افراد زیادی آن را با یک اثر مخرب که حاصل افکار و رویکردهای غلط اجتماعی است، اشتباه گرفتند؛ درست مانند Do the Right Thing که یک دهه پیش از آن اکران شد و امروزه هم چنین مسئلهای درباره Joker (اثر تاد فیلیپس) صدق میکند. فیلمسازانی که تلاش میکردند خطاها و خشنونتهای فرهنگی جامعه را شناسایی کنند، به ترویج این خطاها متهم شدند. حتی یکی از مشهورترین منتقدان آن زمان، آقای راجر ایبرت، فیلم دیوید فینچر را «یک اثر کاملا فاشیست با کلی ستاره مطرح» خواند. وی همچنین Fight Club را تا حد زیادی به Death Wish (آرزوی مرگ) تشبیه کرد. این صحبتها خیلی زود در فضای عمومی جامعه پخش شد و نگرانیهای بسیاری نسبت به اکران و تماشای فیلم دیوید فینچر به وجود آمد. منتقدان و جامعهشناسان هر روز درباره آثار منفی این فیلم بر جوامع مطالب مختلفی منتشر میکردند و اوضاع اصلا جالب به نظر نمیرسید.
اما خیلی جالب است که در طول زمان، یک اثرِ بهشدت مورد انتقاد، تبدیل میشود به یکی از برترین آثار سینمایی در تمام تاریخ. یکی از دلایل مهم و اساسی این اتفاق، دوگانگیها و صحبتهای چندمنظوره فیلم است. در واقع فینچر حرفهایی به مخاطبان زده که هرکس میتواند برداشت خاص خودش را از آنها داشته باشد. در زمان اکران، دیدگاه عموم مردم نسبت به حرفهای فایت کلاب کاملا منفیگرایانه بود و همه آن را یک خطر جدی محسوب میکردند. هنگامی که روند فرهنگی طی این سالها تغییر کرد، مخاطبان هم نگاه جدیدی نسبت به فیلم پیدا کردند. البته، هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که دیدگاه دیوید فینچر دچار هیچ خطا و اشتباهی نباشد. فینچر اول از همه بهتر بود صحبتهایش را واضحتر و منطقیتر به مخاطبش ارائه دهد. اینگونه، بسیاری از مشکلاتِ به وجود آمده هم حل میشد. هرچه هست، نگاه مخاطبان به فیلم Fight Club در سال ۲۰۱۹، تفاوت بسیاری با نگاهشان در سال ۱۹۹۹ دارد.
بیاید به آخر فیلم برویم، جایی که یک سری انفجار موجب تخریب چند ساختمان اداری در پایین شهر میشود. جالب است که تنها دو سال بعد، اتفاقات ۱۱ سپتامبر رخ داد و دو برج تجاری در آمریکا مورد حمله قرار گرفتند. اما هدف القاعده و تایلر داردن تفاوتهای محسوسی دارد و تایلر و گروهش معتقدند مصرفگرایی روح و جان کشورشان را از میان برده و آنها بایستی کشور را تخریب کرده و همه چیز را از نو بسازند. صحنه پایانی، آنجایی که شخصیت زن و مرد ما دست در دست هم ایستادهاند و تم موسیقی Where is My Mind پخش میشود، همه چیز عجیب و شاید پوچگرایانه بهنظر رسد. اما همه اینها به زاویه دید مخاطب باز میگردد؛ این پایان میتواند شروعی هیجانانگیز، پس از یک نوسازی تلخ و دشوار باشد. و اینکه همه چیز به نابود کردن موسسات مفسد و خطاکار ربط دارد و نه انسانها. تایلر میخواهد جامعه را آنطور که فکر میکند درست است، شکل دهد و این هدف تنها با کنار زدن غولهای اقتصادی و تجاری حاصل خواهد شد. در نتیجه، لزومی ندارد افراد بیگناه و اصطلاحا «هیچکاره» جانشان را از دست بدهند.
تمام این ماجراها، مانند خیلی از اتفاقات دیگر در فیلمهای مختلف، با خشم و دیوانگی یک مرد جوان و سفید پوست آغاز میشود. شخصیت بینامِ «ادوارد نوترون» از زندگی یکنواخت و ساکن خود خسته شده و قصد دارد از دایره عادات خارج شود. و خب این تنها مسئلهای نیست که نوترون را آزار میدهد؛ او از اینکه میفهمد جسمی بیارزش درون یک ماشین و چرخه اقتصادی بزرگ است، به شدت احساس حقارت میکند. در تمام طول فیلم هم تکتک تصمیمات وی تحت تاثیر همین دیدگاه وی باقی میماند. نوترون به خوبی درک میکند که در یک چرخه بزرگ کاپیتالیسم، یک انسان کوچک هیچ ارزش خاصی ندارد و زندگی و مرگ او برای هیچکس تفاوتی ایجاد نمیکند.
باشگاه مبارزهای تایلر خیلی زود در سرتاسر کشور شیوع پیدا میکند و او در این میان حرفهای بسیار ارزشمندی دارد. او معتقد است که نسل آنها «نسل میانه» محسوب میشود؛ نه جنگی بوده که آنها را تهییج کند و نه اتفاقات مهم و قابلتوجهی برایشان رخ داده. برای همین، این نسل مجبور است برای معنا دادن به زندگی خود و همچنین پیدا کردن یک هدف و آرمان، سخت تلاش کند. یکی از نکات برجسته Fight Club حس برجسته مردانگی است. در واقع تایلر میگوید ما جنگ یا افسردگی خاصی نداشتهایم که خشم درونیمان را تخیله کند. پس یک باشگاه مبارزه حسابی میتواند این طبیعت مردانه را به خوبی ارضا کند. در همین نقاط حساس، سوالات بسیاری مطرح میشود. بعضا منتقدان این فلسفههای فایت کلاب را زیر سوال میبرند و آن را «بیمعنا» میخوانند. اما امروزه بیشتر از هرچیزی مشاهده میشود که این فیلم مورد تحسین و تمجید است؛ پس اینجا مشخصا کنایهها و صحبتهای غیرمستقیمِ فیلم پیامهای بسیاری داشته که مخاطب توانسته از دل دیالوگهای عجیب و خاص Fight Club بیرون بکشد. البته، نباید نادیده بگیریم که این حس مردانگی مطلق و حاکم بر فیلم، هنوز هم به شدت مورد انتقاد برخیهاست و منتقدانِ مورد نظر آن را «مردانگی مسموم» مینامند. حتی سایت GamesRadar هم که به مناسبت بیست سالگی، راجع به فایت کلاب نوشته، از چنین عبارتی استفاده کرده است.
حال اینکه چگونه «باشگاه مبارزه» به پروژه Mayhem تبدیل میشود، سوال دیگری است. پروژه Mayhem همان کاری است که نوترون در پایان فیلم انجام داد و در حقیقت اورگانهای اقتصادی مختلفی را از میان برد. اما عمق قضیه از هر نظر به شخصیت اصلی بازمیگردد. این مردِ خشمگین و خسته از جامعه میخواهد به نوعی خشم و انزجار خود نسبت به سیستم حاکم بر کشور را بروز دهد و این احساسات رادیکال چنان پیش میروند که نهایتا تمام جامعه را فرا میگیرند. کاراکتر اصلی حتی برای توقف این خواستههای دیوانهوارِ درونی تلاش میکند راه خودکشی را در پیش گیرد. پس در همین نقطه از روایت میتوانیم درک کنیم که نظرات ایبرت درباره فیلم کمی دچار انحراف است و مرز میان فاشیست و افکار جامعهگریزانه تایلر تا حد قابلقبولی مشخص است.
آنچه Fight Club در سال ۱۹۹۹ قادر به عرضه درستش نبود، امروزه به خوبی آشکار شده و حتی با بسیاری از جریانات اجتماعی همسو است. از آنجا که این فیلم یک اقتباس مستقیم از کتاب چاک پالانیک بوده، دقیقا همان پیامهای مشخص را با خود یدک میکشد. پالانیک تا حدی قصد داشته ضعف و خودبرتربینی جوانان سفیدپوست را به مخاطبش نشان دهد. اگر در صورت یک سری نارضایتی از اوضاع موجود از جایمان بلند شده، گروه گانگستری تشکیل داده و نهایتا کلی نهاد و ساختمان عظیم را – برای رسیدن به خواستههایمان – از میان ببریم، نه تنها هنر نکردهایم، بلکه دچار یک حقارت درونی هستیم و درک درستی از دنیای اطراف خود نداریم. در سال ۹۹ میلادی جامعه غالبِ آمریکا یعنی سفیدپوستان تاب چنین انتقادی را نداشتند و به همین خاطر فایت کلاب را طرد کردند. اما باید بدانیم که دیوید فینچر صرفا یک انتقالدهنده پیام بوده و نه چیزی بیشتر؛ به پیامرسان شلیک نکنیم!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اولین تغییری که تو زندگیم بعد از دیدن این فیلم ایجاد شد نه نگاه فلسفی به جامعه بود
نه پیدا کردن یه باشگاه مشت زنی بود
نه هیچ چیز ذهنی یا درونی دیگه
اولین کاری که بعد دیدن فیلم کردم این بود که رفتم حموم صابونمو از وسط قاچ کردم ببینم توش چیه :)