ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم سینمایی

چرا دیدن مأموریت غیرممکن ۳ قبل از اکران فیلم هشتم ضروری است؟

پای خرگوش در دستان هوش مصنوعی The Entity چه فاجعه‌ای به بار خواهد آورد؟

رضا قبادی
نوشته شده توسط رضا قبادی | ۳ اسفند ۱۴۰۳ | ۲۰:۰۰

سری فیلم‌های مأموریت غیرممکن بدون شک یکی از باثبات‌ترین فرنچایزهای اکشن قرن ۲۱ و حتی تاریخ است. هر فیلم این فرنچایز سعی کرده در کیفیت روی دست نسخه قبلی بلند شود. اولین فیلم سری به سال ۱۹۹۶ برمی‌گردد، ریمیکی از یک سریال تلوزیونی قدیمی که توسط برایان دی پالما کارگردانی شد. در آن فیلم تام کروز برای اولین بار در نقشی ظاهر شد که انگار برای آن ساخته شده بود.

در آن زمان تماشاچیان خبر نداشتند که این فیلم کلید شروع یک فرنچایز خواهد بود، فرنچایزی که می‌توان به آن نام 007 آمریکایی داد. از آن زمان تا به اکنون، تغییراتی در کارگردان، فرمت و استایل فیلم‌ها به وجود آمده که هر کدام از این تغییرات در نهایت باعث بهبود این فرنچایز و دوام آن به عنوان اثری درجه یک شده است، دستاوردی که برای یک فرنچایز در سبک اکشن بسیار سخت است.

با این حال در سال ۲۰۱۱ و با فیلم حماسی Mission: Impossible – Ghost Protocol به کارگردانی برد برد، این فرنچایز جا پای خود را محکم کرد و پس از یک وقفه طولانی جان تازه‌ای به این سری دمید. با ویجیاتو همراه باشید تا ببینیم چرا قبل از دیدن فیلم Mission: Impossible - The Final Reckoning بهتر است فیلم سوم مجموعه را تماشا کنید.

فرد اصلی پشت کیفیت صعودی فرنچایز کریستوفر مک‌کوری است. با این که نام او ذکر نشده و به خاطر آن هم اعتباری دریافت نکرده، اما مک‌کوری در همان فیلم Ghost Protocol مشارکت خوبی در سناریو و ساختار کلی اثر داشت و از آن جا به بعد هم چهار نسخه بعدی فرنچایز را کارگردانی کرد. فیلم‌های مک‌کوری ساختار و المان‌های روایی مشخص و ثابتی دارند و ویژگی‌های نسخه‌‌هایی پیشین فرنچایز را گرفته و بهبود دادند.

با این حال نسخه‌های ابتدایی فیلم‌های مأموریت غیرممکن ویژگی‌های درخشانی دارند که همچنان می‌تواند برای تماشاچیان جذاب و دیدنی باشد. فرقی ندارد هوادار برایان دی پالما، جان وو یا جی.جی آبرامز باشید، چون سه‌گانه اصلی توانسته روح سریال را حتی بهتر از نسخه‌های اخیر تسخیر کند. هر فیلم این سه‌گانه چیز تازه‌ای برای ارائه دارد، با این حال اثر جی‌.جی آبرامز که کمتر از چیزی که باید به آن توجه شده، شاید بهترین آن‌ها باشد.

فیلم سوم مأموریت غیرممکن لحن سری را تغییر داد

مک‌کوری توانست مأموریت غیرممکن را به یک صحنه‌ی پرشکوه سینمایی تبدیل کند و هواداران را با هر نسخه‌ی جدید دوباره به این شکوه و عظمت برگرداند. رویکرد او اغلب شامل المان‌هایی همچون خطر بزرگ نابودی دنیا، یک شرور اهریمنی، یک «مک‌گافین» و البته بدلکاری‌های جدید تام کروز می‌شود. او با استفاده از این شیوه‌ها توانسته هر بار فیلم جذاب‌تری به سری اضافه کند.

نسخه‌های قبل، با توجه به این که از دل سریالی در سال ۱۹۶۶ درآمدند، از منظر اکشن و جلوه‌های ویژه ادایی‌تر هستند. با این حال سومین اثر جی.جی.آبرامز بود که لحن دو فیلم قبلی را عوض و مسیری هموار کرد تا نسخه‌های بعدی بتوانند از روی آن عبور کنند. در فیلم Mission: Impossible III ایتن هانت می‌خواهد زندگی قبلی‌اش به عنوان مامور IMF را رها کند و یک زندگی عادی را با نامزدش جولیا شکل دهد. جدیدترین مسئولیت او آموزش مأمورهای جدید IMF است. بالاخره زندگی به ایتن فرصتی برای آرامش داده است. با این حال چنین زندگی‌ای برای شخصی مثل ایتن شدنی نیست. وقتی یکی از مأمورینش ربوده و سپس کشته می‌شود، ایتن به همان زندگی جاسوسی سابق خود بر می‌گردد.

با مشاهده Mission Impossible III کاملاً می‌فهمید این فیلم می‌خواهد از حس دو اثر قبلی دور شود. از صحنه آغازین فیلم مشخص است که آبرامز خواسته فیلم را با لحنی تاریک و با خطری بسیار بزرگ‌تر از آثار قبلی بسازد. در این فیلم ایتن نه تنها کسی را همپای خود می‌یابد بلکه شرور فیلم سوم مأموریت غیرممکن هنوز هم که هنوزه بزرگترین شرور فرنچایز محسوب می‌شود. فیلیپ سیمور هافمن در نقش اوون دیوین توانسته هاله‌ای از تاریکی در اطراف خود به وجود آورد که تا به حال در فیلم‌های دیگر و شرورهای دیگر ندیده بودیم. تنها حضور دیوین در فیلم لحن اثر را تاریک‌تر از فیلم‌های قبلی می‌کند. تمام دوستان ایتن در دور و اطرافش می‌میرند و جان کسانی که دوست‌شان دارد هم در خطر است، به شکلی که حتی تصورش را در فیلم‌های قبلی نمی‌کردیم. فیلم‌های بعدی مجموعه دقیقاً همین لحن تاریک را ادامه دادند، از این رو فیلم مأموریت غیرممکن ۳ نقطه عطفی در این فرنچایز محسوب می‌شود.

شاید تام کروز بدلکاری‌های خود را از همان فیلم Mission: Impossible II شروع کرد، اما این در مأموریت غیرممکن ۳ بود که او به شکل روتین شروع به بدلکاری‌های خود کرد، حرکاتی که تا به خود امروز ادامه دارد. بدلکاری بزرگ و اصلی فیلم سوم زمانی بود که ایتن باید بین دو ساختمان پرش آزاد می‌کرد، پس این المان در همان سال ۲۰۰۶ بود که وارد سری شد.

با فیلم سوم سعی شد تا فرنچایز به مسیر جدیدی هدایت شود، با این حال این اثر همچنان دارای همان اتمسفر و اکشن ادا و اصولی سریال تلویزیونی سال  ۱۹۶۶ است. این تعادل باعث می‌شود تا فیلم مأموریت غیرممکن ۳ به یکی از بهترین‌های فرنچایز تبدیل شود. در کنار این‌ها ست‌ پیس‌های بزرگ و مک‌گافین مرگ‌باری وجود دارد که همراه با خود داستان را پیش می‌برند. آبرامز می‌دانست یک فیلم مأموریت غیرممکن باید چگونه باشد و چه چیزهایی را باید حفظ کند، و هم آن را به مسیر جدیدی برده و جنبه‌های متفاوتی از آن را شکوفا کند.

دیدن فیلم مأموریت غیرممکن ۳ قبلا از نسخه‌ی هشتم ضروری است

وقتی که به ماجراجویی‌های ایتن در فیلم‌های مأموریت غیرممکن نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خیلی از المان‌های فیلم‌های بعدی، در واقع ادامه‌دهنده چیزهایی است که در فیلم سوم به شخصیت و ماجراجویی‌های ایتن اضافه شد. همسر ایتن، جولیا، یک المان کلیدی است که همواره ایتن و رشد شخصیتی او را در فیلم‌های بعدی به این فیلم مرتبط می‌کند.  در فیلم Mission: Impossible - Ghost Protocol ایتن قبول کرده که طبیعت او را برای کارهایی فرا می‌خواند که از پس کس دیگر بر نمی‌آید، به همین خاطر او دوباره مامور IMF می‌شود، البته فقط با این شرط که از امنیت جان جولیا مطمئن شود. بنابراین یکی از المان کلیدی داستان Ghost Protocol در مورد سرنوشت جولیا است. برخی‌ها فکر می‌کنند او مرده در حالی که برخی دیگر می‌گویند او ایتن را ترک کرده است. البته که حقیقت چیز دیگری است، ایتن مرگی جعلی برای جولیا رقم زده تا دیگر همسرش هدفی برای دشمنان او نباشد.

در فیلم چهارم هم همانند فیلم‌های قبلی، عضوهای جدیدی به تیم ایتن اضافه می‌شوند. ویلیام برانت با بازی جرمی رنر یکی از افراد محبوب تیم ایتن در میان هوادران است که در چند قسمت فیلم مأموریت غیرممکن حضور داشت. السا فاست با بازی ربکا فرگوسن که اولین بار در نسخه Rogue Nation ظاهر می‌شود، در فیلم‌های بعدی هم حضور پیدا می‌کند. این ارتباط با نسخه‌های قبلی و حضور دوباره بازیگران از همان مأموریت غیرممکن ۲ کلید خورد، یعنی وقتی که لوتر استیکل با بازی وینگ ریمز بعد از بازی در نسخه‌ی اصلی در سال ۱۹۹۶، به فیلم دوم بر می‌گردد. لوتر در کنار ایتن هانت، تنها شخصیتی است که در هر هشت فیلم سری مأموریت غیرممکن حضور پیدا کرد. با این حال جی.جی آبرامز توانست در فیلم سوم شخصیتی معرفی می‌کند که پس از این دو، ثابت‌ترین شخصیت فرنچایز است، یعنی بنجی دان با بازی سایمون پگ. از زمان حضور او در فیلم سوم، بنجی عضوی کلیدی در حلقه درونی ایتن شمار می‌رود.

شخصیت‌ها، خطرات، بدلکاری‌ها و ارتباطات نسخه‌ها با هم، همه و همه نقطه‌ی آغازین خود را در فیلم مأموریت غیرممکن ۳ پیدا می‌کنند، اما شاید مرتبط‌ترین المان از فیلم سوم، مک‌گافین آن است. مک‌گافین‌ها ابزاری هستند که کل داستان حول محور آن به عنوان یک شی با ارزش می‌چرخد. در سری مأموریت غیرممکن، این شی با ارزش همیشه یک اسلحه یا تکنولوژی مرگبار است که می‌تواند با افتادن در دست افرادی که نباید، به قیمت نابودی دنیا تمام شود. در حالی که دو فیلم اول مأموریت غیرممکن هم چنین المانی در خود داشتند، خطرات مربوط به آن به هیچ وجه به اندازه فیلم سوم تا هشتم نیست. در واقع در فیلم مأموریت غیرممکن ۳ خطرناک‌ترین نوع این مک‌گافین‌ها را می‌بینیم، مک‌گافینی به نام «پای خرگوش» که بنجی در توصیف آن می‌گوید: «ضد خدا». می‌توان گفت پای خرگوش تا به حال خطرناک‌ترین مک‌گافین سری به شمار می‌رود و به نظر می‌رسد فیلم هشتم در صدد این است که دوباره آن را برگرداند.

Mission: Impossible - The Final Reckoning ارتباط مستقیم با نسخه‌ی سوم دارد

از زمان معرفی پای خرگوش در مأموریت غیرممکن ۳، شرورهای مختلفی با اسلحه‌های متنوع سعی کردند بالا دست اوون دیوین و مقاصد شرورانه‌اش ظاهر شوند. از آن زمان تا به حال، خطراتی همچون کدهای مربوط به پرتاب موشک‌های هسته‌ای و رهاسازی پتانسیل کامل the Syndicate، یک کد دانلود تصاویر سه‌گانه که می‌توانست تخریب هسته‌ای به بار آورد و در تازه‌ترین مورد هم، کلیدی که می‌تواند قفل‌گشای هوش مصنوعی The Entity باشد. با این حال تا قبل از معرفی هوش مصنوعی The Entity، پای خرگوش خطرناک‌ترین اسلحه در تمامی فیلم‌ها به شمار می‌رفت. در آخرین تریلر فیلم Mission: Impossible - The Final Reckonin نماهایی از همان پای خرگوش را می‌بینیم که در فیلم سوم مأموریت غیرممکن توسط ایتن هانت به دست آمد. احتمال زیادی وجود دارد که این نماها نشان‌گر ارتباط مستقیم بین فیلم مأموریت غیرممکن هشت با فیلم سوم مجموعه باشد.

پای خرگوش چنان قدرتی در تخریب‌گری دارد که می‌توان با استفاده از آن جهان را با خاک یکسان کرد. بنجی به بهترین شکل ممکن آن را در ماموریت غیرممکن ۳ توصیف می‌کند وقتی آن را ضد خدا می‌نامد. در فیلم سوم، این اسلحه ۸۵۰ میلیون دلار ارزش داشت  و می‌تواند حتی ارزش بیشتری در زمان وقوع اتفافات فیلم The Final Reckoning داشته باشد. هنوز معلوم نیست از پای خرگوش در فیلم هشتم چطور استفاده شود، باید منتظر بمانیم و ببینیم، اما ممکن است که هوش مصنوعی The Entity از آن برای اهداف ویرانگرش استفاده کند. هوش مصنوعی شروری است که شاید ایتن هیچوقت فکر نمی‌کرد روزی با آن مواجه شود، با این وجود، این روز رسیده است. هر چند شکست دادن آن غیرممکن به نظر می‌رسد، اما با ایتن هانت هیچ چیز غیرممکن نیست. به نظر می‌رسد همه‌چیز برای یک پایان‌بندی حماسی در فیلم  Mission: Impossible: The Final Reckoning آماده است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی