ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

مقالات فیلم سینمایی

نقد فیلم One Battle After Another | سواد روایت!

بحران معنا در پس یک روایت سیاسی!

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰

کیفیت خوب فیلم مورد انتظار One Battle After Another به تازگی منتشر شده و شما می‌توانید جدیدترین اثر پل توماس اندرسون را دانلود و تماشا کنید. این فیلم که اولین همکاری این کارگردان با لئوناردو دیکاپریو است، توانست در زمان اکران نمره‌های خوبی از منتقدان دریافت کند و تبدیل به یکی از بهترین فیلم‌های امسال شود. در ادامه با نقد فیلم One Battle After Another همراه ویجیاتو بمانید.

یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌های دوران کاری دیکاپریو، از دست دادن نقش دیرک دیگلر در فیلم Boogie Nights اثر پل توماس اندرسون بود. بعد از این فیلم و علاقه دیکاپریو به همکاری با این کاگردان، باعث شد تا مخاطبان سینما سال‌ها منتظر این همکاری بزرگ باشند.

فیلم جدید اندرسون، بالاخره او را در کنار دی‌کاپریو در یک پروژه قرار داد و خروجی کار، یک اثر پرانرژی، بی پرده و جسورانه است که به خوبی می‌تواند پشت تمام روایت‌های خود، حرفش را بزند و مخاطب را با دیدگاه‌های مختلف تنها بگذارد.

بخوانید: بهترین فیلم های لئوناردو دیکاپریو | برترین آثار سینمایی مرد جذاب سینما

این فیلم، تا قبل از اکرانش، بازاریابی گسترده‌ای در بین مخاطبان داشت و توانست بسیاری از آن‌ها را برای این فیلم هیجان زده کند. نمر‌ه‌هایی که پیش از اکران عمومی از این فیلم منتشر شد، مخاطبان را بیشتر از قبل برای این فیلم هیجان‌زده کرد. در نتیجه انتظارات عمومی از این اثر تا حد خیلی زیادی بالا رفت و مخاطبان سینما آماده بودند تا یک شاهکار سینمایی ببینند. 

داستانی احساسی در پس یک روایت سیاسی با چاشنی طنز

این فیلم داستان شخصیت باب فرگوسن با هنرنمایی لئوناردو دی‌کاپریو را دنبال می‌کند. یک مرد انقلابی چپ‌گرا سابق که اکنون در خفا، درحال بزرگ کردن دخترش ویلا (چیس اینفینیتی) است. او سال‌ها است که در گوشه‌ای از دنیا، در سکوت و سایه زندگی می‌کند؛ زیرا گروه انقلابی آن‌ها، در زمان به دنیا آمدن دخترش متلاشی شد و خیلی‌ها دستگیر شدند.

افتتاحیه فیلم One Battle After Another، شروع قدرتمند و پرشوری است. قاب‌بندی‌ها و شکل قرار گیری سکانس‌های درام در یک سوم ابتدایی فیلم، طوری است که پایلوت داستان را طراحی می‌کند و یک عنصر کلی از روایت را می‌سازد. این فیلم با گذشته گروه انقلابی French 75 آغاز می‌شود. درست در همان ابتدای فیلم، یکی از رهبران گروه، پرفیدیا بورلی هیلز فریاد می‌زند:«مرز‌های آزاد، انتخاب‌های آزاد، رهایی از ترس». این جمله باور‌های عمیق این گروه را مشخص می‌کند. 

سپس در صحنه بعدی، شاهد آزاد سازی بازداشت‌شدگان در مرکز مکزیک توسط این گروه هستیم که سکانسی هیجان انگیز و خوش ساختی را برای شروع یک فیلم با این مضمون ارائه می‌دهد. در ادامه پرده اول، ما شاهد اقدامات بیشتری از این گروه برای مبارزات سیاسی هستیم.

همچنین ما شاهد رابطه پرشور باب(دی‌کاپریتو) و پرفیدیا هستیم که یک روایت رمانتیک آمیخته با یاغی‌گری مثل بانی و کلاید می‌سازد. در مقابل، تنشی پنهان و پرکشش میان پرفیدیا و سرهنگ لاک‌جاو (شان پن) شکل می‌گیرد که اساس کشمکش اصلی و رخ دادن حوادث بعدی را تعیین می‌کند.

خانواده در مقابل آرمان‌گرایی

فیلم، در آغاز خود، رابطه پرشور بین باب و پرفیدیا را به نمایش می‌گذارد؛ رابطه‌ای که در آن عشق خالصی وجود دارد اما این عشق در نهایت یک حفره بزرگ دارد. این عشق در وسط یک گر‌وه انقلابی با عقاید تند چپ‌گرایی شکل می‌گیرد. در اینجا یک کشمکش اخلاقی بر پایه ارزش عشق در برابر آرمان‌ها شکل می‌گیرد.

خبر: فیلم Now You See Me 3 گیشه را شگفت‌زده کرد

در این دوراهی ارزشی، باب در مقابل پرفیدیا قرار می‌گیرد. باب بعد از عبور از ماجراهای انقلابی، دوست دارم خانواده تشکیل دهد و بیشتر نقش یک قهرمان انقلاب، نقش قهرمان یک خانواده را بازی کند. در اینجا ما متوجه می‌شویم این شخصیت، انگیزه آرمانی زیادی برای انقلاب ندارد و صرفا دنبال یک زندگی خانوادگی آرام است.

باب لایه‌های عمیقی از شخصیت خود ارائه می‌دهد. در همان ابتدای فیلم، ما آنچنان شور و اشتیاق زیادی برای فعالیت‌های انقلابی در وجود باب نمی‌بینیم. گویا این شخص شدیدا دچار بحران معنا است و می‌خواهد از طریقی به رسالت نامعلوم خود برسد. اما وقتی احساس او به پرفیدیا بیشتر می‌شود، تمایل غریزی‌اش به تولید مثل خودش را نشان می‌دهد و تشکیل خانواده می‌دهد. او اکنون معنا را خانواده می‌بیند.

در مقابل، پرفیدیا آرمان‌های انقلابی‌اش بیشتر از ارزش خانواده و یک زندگی معمولی است. او بعد از به دنیا آمدن فرزندش ویلا، متوجه این حس پدر خانواده بودن توسط باب می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود تا این تنش از درون به بیرون منتقل شود.

او نیز مانند پرفیدیا، دچار بحران معنا است؛ اما تفاوت اصلی اینجاست که پرفیدیا معنا را در یاغی‌گری می‌بیند نه خانواده. او می‌خواهد شخصیت آزادی باشد که خودش برای خودش تصمیم می‌گیرد. به نوعی از حد مرز داشتن متنفر است و تمام تلاش‌هایش برای فعالیت‌های سیاسی برای همین هدف است. در اینجا ما شاهد شکل گرفتن روحی هستیم که در ادامه محرک داستان است.

در عین حال، شورش بی مهار پرفیدیا و گروه انقلابی‌اش به جاهای باریکی کشیده می‌شود و پس از یک سرقت بانکی ناموفق، پرفیدیا دستگیر می‌شود و باقی اعضا به جاهای مختلف متواری می‌شوند.

ساختار علت و معلولی

پرده اول فیلم One Battle After Another، یک نمایش هیجان انگیز از کشمکش‌ها و درگیری‌های پر تنش و دراماتیک است. فیلم با هوشمندی خاص خود، یکسری مفاهیم و حوادثی را در ابتدای فیلم قرار داده که در طول فیلم آن‌ها را گسترش می‌دهد و به نتیجه گیری خود می‌رساند. 

در واقع نقطه فیلم در ساختارمند بودنش است. بسیاری از منتقدان دیگر هم این ساختارمند بودن روایت را تحسین کردند که سواد روایت نویسنده را می‌رساند. اینکه ما در پرده اول اتفاقاتی را می‌بینیم که در پرده سوم گره‌گشایی می‌شوند، اوج ساختارمند بودن است.

در واقع ساختار فیلم، حول محور یک زنجیره علت و معلولی می‌چرخد. علت، باعث رخ دادن معلول می‌شود و معلول نیز خود علتی بر معلولی دیگر می‌شود. برای مثال، در پرده اول، پرفیدیا روحیه‌ای اغواگرایانه از یک زن یاغی از خودش نشان می‌دهد، باب عاشق می‌شود، عاشق شدنش در او غریزه تولید مثل ایجاد می‌کند، بچه‌دار می‌شود، بچه باعث ترس پرفیدیا و حس مسئولیت باب می‌شود، پرفیدیا فرار می‌کند و باب از فرزندش مراقبت می‌کند. در نهایت این شبکه علت و معلولی در پرده سوم گره گشایی می‌شود.

کاشت و برداشت‌های فیلم، همینقدر اصولی و جذاب واقع شدند. اگر این زنجیره علت و معلولی نشان داده نمی‌شد و به جای آن در یک صحنه اتفاق می‌افتاد، آن وقت شخصیت‌ها بی روح می‌شدند؛ چراکه مخاطب هیچ سری از انتخاب‌های آن را ندیده و صرفا شاهد نتیجه کار بوده نه فرایند آن.

اگر در پرده اول، عشق پر شور پرفیدیا و باب به نمایش گذاشته نمی‌شد، مسلما در ادامه هیچ حسی نسبت به این پیرنگ نداشتیم و در سکانس پایانی با آن نامه، احساسات‌مان بر انگیخته نمی‌شد. 

شخصیت‌ها و کهن الگو‌های مدرن

پرفیدیا، با بازی تیانا تیلور، نمونه موفقی از یک فم‌فتال عصر جدید است. این شخصیت که حضور پررنگی در پرده اول فیلم دارد، اساس کشمکش را تعیین می‌کند و با وجود ناپدید شدنش در ادامه فیلم، اثرات زیادی از خود به جا می‌گذارد.

اجرا تیلور در این نقش، فراتر از یک اجرای اغواگرایانه است. این شخصیت مانند یک عنصر محرک است که عمیق‌ترین و تاریک‌ترین ویژ‌گی‌های باب و لاک‌جاو را بیرون می‌کشد. تنش درونی او، عاملی است برای کشمکش‌های بزرگ‌تر در ادامه فیلم.

جلوتر ما شاهد نوعی فروپاشی از پرفیدیا هستیم. این شخصیت بعد از به دنیا آوردن ویلا، درگیر نوعی افسردگی از جنس افسردگی پس از زایمان می‌شود؛ اما کیفیت آن کمی متفاوت‌تر است. ویلا برای پرفیدیا حکم یک زنجیر را دارد. دیدگاه او نسبت به زندگی و آرمان‌هایش باعث شده تا نتواند ویلا را به عنوان دخترش قبول کند، چراکه به قول خودش، اولویت زندگی‌اش خودش است.

تیلور، در این بخش از فیلم، به شکلی عینی، مبارزات پرفیدیا با افسردگی، احساس گناه و از دست دادن خودمختاری‌اش را به واسطه تشکیل خانواده به نمایش می‌گذارد. شخصیت در طول فیلم طوری پرداخته شده که شما دلیل فرارش از زندگی خانوادگی را درک می‌کنید اما در عین حال او را سرزنش نیز می‌کنید.

پرفیدیا، عنصر اصلی کشمکش‌های درونی و بیرونی فیلم است؛ اما قلب و روح فیلم، متعلق به ویلا با بازی چیس اینفینتی است. اولین حضور اینفینیتی کنار لئوناردو دی‌کاپریو، بسیار دلنشین و تماشایی است. شیمی بین آن‌ها از نوع کهن الگو پدر بی مسئولیت و دختر سرزنشگر است.

آن‌ها در این سکانس یک کشمکش لفظی شیرین و دلنشین دارند که به خوبی شخصیت‌ها را با مخاطب آشنا می‌کنند. در این سکانس، باب از گوش‌زد‌های دخترش خسته شده و در یک دیالوگ طنز می‌گوید:«من بلدم مشروب بخورم و رانندگی کنم؛ میدونم دارم چیکار می‌کنم» این دیالوگ، به وضوح نشان از پدری دارد که در یک سایه غرق شده، سایه‌ای که دلیل آغاز آن پرفیدیا بود و ویلا قابلیت پایان بخشیدن به آن را دارد.

خبر: اولین تصاویر رسمی از فیلم The Odyssey منتشر شد

 آن‌ها باهم جر و بحث می‌کنند، اما به وضوح مشخص است که به یکدیگر اهمیت می‌دهند. این اهمیت پدر به دختر را زمانی متوجه می‌شویم که در یک سکانس کمدی، باب، دوستان ویلا را تهدید می‌کند که مواظب دخترش باشند؛ حتی به آن‌ها کمی توهین می‌کند. 

این لحظات دل‌نشین که عموما به خاطر حضور ویلا است، به فیلم روح می‌بخشد. با اینکه در ظاهر فیلم One Battle After Another در مورد سیاست است، اما پایش را فراتر از آن می‌گذارد و مسائل و ارزش‌های عمیق‌تری را بررسی می‌کند. مهم‌ترین مسئله فیلم، همین تلاش پدر برای قبول مسئولیت‌های دختر و ارتباط برقرار کردن با او است.

باب فرگوسن، به طرز عجیبی ترکیبی از دو نقش پیشین دی‌کاپریو یعنی جردن بلفورت (گرگ وال‌استریت) و ارنست بورکهارت (قاتلان ماه کامل) است. باب در بخش‌هایی از فیلم اعتیاد جردن را به نمایش می‌گذارد و در بخش‌های دیگر، حماقت ارنست را در وجود خود دارد. 

این شخصیت در پرده اول، شخصی باهوش و زرنگ معرفی می‌شود؛ اما حالا با گذشت سال‌ها، او اثری از این باهوشی را در خود ندارد. در واقع تمام تلاش‌های او به بن بست می‌رسد و تقریبا می‌شود گفت ویلا خودش، خودش را نجات می‌دهد و تمام تلاش‌های باب بی نتیجه می‌ماند. این موضوع منفعل بودن باب را نمی‌رساند، بلکه برعکس، او در نیمه دوم فیلم فردی فعال و مسئولیت‌پذیر است.

مسئله‌ای که وجود دارد، این است که باب به دلیل اعتیاد به مواد و الکل، هوش و ذکاوت سابقش را از دست داده و اکنون با به وجود آمدن این مسئله گم شدن دخترش، او در یک مبارزه درونی قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که ما شاهد کشمکش بیرونی این شخصیت با سرهنگ نیستیم، چرا که اندرسون می‌خواهد بیننده سفر درونی باب را درک کند.

در فیلم، یک سکانس به شدت جذاب و خنده‌دار وجود دارد که در آن باب پشت تلفن، با یکی از اعضای گر‌وه مقاومت صحبت می‌کند، اما چون رمز عبور را به خاطر ندارد، نمی‌تواند مکان دخترش را متوجه شود. این کشمکش بعدا به جاهای خنده‌داری کشیده می‌شود و در نهایت باب می‌خواهد با مدیر او صحبت کند که دوستش در زمان شورش‌ها است. این ماجرا به یک پایان‌بندی بسیار خنده‌دار برای خط داستانی او تبدیل می‌شود.

فیلم One Battle After Another، یک آنتاگونیست به شدت نفرت‌انگیز دارد؛ سرهنگ لاک‌جاو، به طرز شگفت انگیزی منفور است و در صحنه غوغا می‌کند. همه عناصر شخصیتی او کنار هم ترکیبی موفق ساخته که حسابی محسور کننده است.

لاک‌جاو، ترکیبی از یک منحرف جنسی و یک روانی نظامی راست‌گرا افراطی است؛ چنین ترکیبی یک موجود به شدت نفرت انگیز می‌سازد که می‌تواند تنش ایجاد کند و قهرمان و ساختار را پیش ببرد.

با اینکه ما در طول داستان، هیچ وقت شاهد روبه‌رویی باب و لاک‌جاو نیستیم (جز چند مورد محدود و از راه دور) اما تنش دراماتیک بین آن‌ها را کاملا می‌توانید حس کنید. مردی شکست خورده و دائم الخمر که قصد دارد دخترخوانده‌اش را نجات دهد و مردی نظامی که برای موقعیت می‌خواهد دختر واقعی خودش را نابود کند.

فیلم‌سازی پل توماس اندرسون

فیلم One Battle After Another، باری دیگر نبوغ کارگردان موفق درام یعنی پل توماس اندرسون را به رخ می‌کشد. اندرسون داستانی جاودانه درباره اینکه یک پدر برای محافظت از دخترش چه سختی‌هایی انجام می‌دهد را با چاشنی طنز و درونمایه سیاسی روایت می‌کند. این فیلم به شکل هوشمندانه و نه مستقیم، نقدی بر فضای سیاسی کنونی آمریکا است.

 این اثر اندرسون، پرهزینه‌ترین فیلم او تا به امروز بوده است. این فیلم چیزی حدود 170 میلیون دلار هزینه برداشت. این درحالی است که پرفروش‌ترین فیلم اندرسون یعنی There Will Be Blood تنها 25 میلیون دلار هزینه برداشته بود.

چنین هزینه بالایی کاملا از سکانس‌های منحصر به فرد و طراحی‌های خلاقانه مشخص است. در یک سوم پایانی فیلم ما شاهد تعقیب و گریز‌های ماشینی هستیم که به بهترین شکل طراحی شدند. به خصوص در سکانس پایانی که همه عناصر سر جای خود قرار دارد. موقعیت در یک تپه و جاده معروف شیب‌دار آمریکا قرار دارد، داستان در نقطه اوج است، قهرمان فعالانه درحال تلاش است و نوع قاب‌بندی و اکشن نیز در بهترین حالت خود قرار گرفتند.

اما یک نکته دیگر که در این فیلم بسیار برجسته بود و تنها چنین چیزی از پل توماس اندرسون بر می‌آمد. شیوه دیالوگ نویسی فیلم بود. اساسا در سینما، دیالوگ باید کوتاه، مفید و کم باشد. چراکه سینما هنر تصویری است و باید بیشتر از آنکه بگوید، نشان دهد.

پل توماس اندرسون در فیلم‌های خود، به خصوص فیلم آخر، در استفاده از دیالوگ بسیار هوشمندانه عمل می‌کند. اگر جایی لازم نباشد، حرفی گفته نمی‌شود و اگر جایی فضا نیاز به دیالوگ داشته باشد، اندرسون کاری می‌کند که کلمات ادا شده توسط بازیگران، به پیشرفت داستان و یا شخصیت کمک کنند.

در واقع اندرسون هیچ عنصری را بی دلیل در این فیلم نگذاشته و همه چیز در یک زنجیره علت و معلولی قرار دارد. دلیل نمره‌های بالا این فیلم نیز همین است.

در نهایت...

فیلم One Battle After Another، الماس سال 2025 بود. این فیلم توانست با حفظ سنت‌های پل توماس اندرسون و اضافه شدن چند عنصر مدرن، تبدیل به فیلمی عامه‌پسند و محترم شود که نمره‌های بسیار خوبی از منتقدان بگیرد. هرچند این فیلم بی نقص نیست و شاید بهترین فیلم اندرسون نباشد، اما مسلما بهترین فیلم امسال است. 

90
امتیاز ویجیاتو

همکاری پل توماس اندرسون و لئوناردو دی‌کاپریو، فیلمی زیبا، دغدغه‌مند و دلنشین است که می‌تواند شما را در عین سرگرم کردن، به فکر در مورد عمیق‌ترین مسائل سیاسی، رمانتیک و روانشناسی وا دار کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی