ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

مقالات سریال

نقد سریال Stranger Things | بخش دوم فصل پنجم

وقتی سریال تصمیم می‌گیرد درجا بزند!

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰

بخش دوم فصل پنجم سریال Stranger Things اکنون از پلتفرم نتفلیکس منتشر شده و می‌توانید آن را تماشا کنید. بخش دوم این سریال، شامل سه قسمت جدید است که درست مانند بخش اول، همان خط روایی همیشه را دنبال می‌کند، با این تفاوت که خط روایی هیچ مسیر روبه بالایی ندارد و صرفا به پیش می‌رود تا به نقطه اوج برسیم. با نقد سریال Stranger Things فصل پنجم بخش دوم همراه ویجیاتو بمانید.

پیش از ادامه مقاله؛ اگر شما هم از جمله کسانی هستید که علاقه خاصی نسبت به دنیای سریال چیزهای عجیب پیدا کردید و نوعی حس وابستگی به آن دارید، این مقاله را مطالعه کنید: طرفداران سریال Stranger Things این 5 فیلم را تماشا کنند!

افول ساختار

چیزی که در سه قسمت جدید سریال چیزهای عجیب کاملا مشخص است، این است که این پدیده بزرگ نتفلیکس درحال درجا زدن است. ساختار، در بخش دوم کاملا به بی راهه کشیده می‌شود. منظور از ساختار، نحوه چیدمان سکانس‌ها کنار هم در یک نظم مشخص و با معنا است. بخش اول این سریال، تا حدودی ساختار را حفظ می‌کرد و به آن معنا می‌داد. 

اگر مسیر روایی بخش دوم را یک نمودار تصور کنیم، برای کشش و سرگرم شدن مخاطب، خط روایی باید به شکل فراز و فرودی پیش برود؛ بخش دوم اما این خط به شکلی صاف پیش می‌رود. کنش‌ها تغییر بزرگی ایجاد نمی‌کنند و شخصیت‌ها از نظر پیش‌برد داستان، در منفعل‌ترین حالت خود قرار دارند.

البته اگر از حق نگذریم، هنوز هم صحنه‌های هیجان انگیزی در داستان وجود دارد که مخاطب را برای نقطه اوج پایانی سرگرم نگه می‌دارد؛ اما این صحنه‌ها چیزی نیست که تا پیش از این ندیده باشیم. به بیانی دیگر، کیفیت تنش در سکانس‌های هیجان‌انگیز، ثابت است. این برای فصل آخر یک سریال بزرگ، بدترین چیز است. 

اینکه Stranger Things نتواند در چند قسمت پایانی خود مسیر را طوری بچیند که مخاطب هر لحظه به نقطه اوج نزدیک‌تر شود، این یعنی تمام آن کاشت و برداشت‌ها و فراز و فرود‌هایی که به این نقطه رسیده کاملا بی معنا و بی نتیجه بوده است.

بخوانید: کارگردان سریال Stranger Things در مورد پایان‌بندی فصل پنجم توضیح داد

چیزی که به وضوح مشخص است، این است که مدیران نتفلیکس از برادران دافر خواستند که داستان را تا جای ممکن کش بدهند و برادران دافر هم این خواسته را پذیرفتند. چراکه خالقان سریال تا این مرحله خوب پیش رفته بودند و فرمول موفقیت سریال را کاملا کشف کرده بودند؛ بنابراین دلیلی نداشت که تا این حد پیرنگ‌های فرعی و اصلی کش پیدا کنند، آن هم بدون اینکه چیزی حرکت کند و یا تنش بیشتر شود.

به جرات می‌توان گفت که تمام اتفاقات سه قسمت جدید را می‌شد در یک قسمت خلاصه کرد؛ بدون آنکه آسیبی به خط داستانی وارد شود؛ اما در عوض، با صحنه‌های تکراری و بی‌نتیجه‌ای مواجه می‌شویم که در نهایت خسته‌کننده می‌شوند. سه قسمت جدید، پر از داستان‌های فرعی غیر ضروری است که جزئیات زیادی به داستان اضافه می‌کند؛ اما آن رویدادی که بیننده نیاز بود به آن برسد هیچ وقت اتفاق نمی‌افتد.

یه مثال ساده و بدون اسپویل می‌زنم: در بخشی از سریال، دو شخصیت مکانی را ترک می‌کنند تا به یک ماجراجویی بروند، اما پس از کمی راه رفتن تصمیم می‌گیرند برگردند به جایی که از آن آمده بودند؛ در نتیجه هیچ چیزی رخ نمی‌دهد و عملا می‌شد چنین سکانسی حذف شود.

حتی در بخش‌هایی از داستان ما شاهد فلش‌بک‌هایی هستیم که ما را به گذشته می‌برند و بعد دوباره به زمان حال بر می‌گردیم. این رفت و برگشت‌ها به گذشته و حال چندین مرتبه رخ می‌دهد اما در نهایت صرفا به یک جوابی می‌رسیم که آنچنان دانستنش به پیشبرد داستان کمکی نمی‌کند یا حداقل می‌توانستیم در یک سکانس خلاصه شده آن را بفهمیم.

شخصیت‌ها مثل همیشه ارزش تماشا را بالا می‌برند!

بخش دوم فصل پنجم این سریال اما فرصت خوبی است برای نزدیکی بیشتر به شخصیت‌های دوست داشتنی داستان. چراکه سه قسمت جدید، هرچقدر در کاشت تنش و هیجان ناکام باشد، در پرداخت عمقی بیشتر به شخصیت‌ها و برانگیختن احساس مخاطبان موفق عمل کرده است؛ زیرا چند سکانس احساسی و واقعا تاثیرگذار در سریال وجود دارد که شما را بیش از پیش عاشق شخصیت‌های دوست داشتنی هاوکینگز می‌کند.

بنابراین سه قسمت جدید ارزش تماشا کردن دارند؛ اما فقط به لطف گروه دوست داشتنی شخصیت‌هایش، نه داستان پیش می‌رود و نه لحظات آنچنان سرگرم کننده‌ای در سریال‌ وجود دارد؛ اینبار شخصیت‌ها هستند که چهار ستون سریال را محکم گرفته‌اند تا فرو نریزد.

همچنان بعضی از شخصیت‌ها نسبت به باقی اعضا نقش پررنگی‌تری دارند. میلی بابی براون در نقش الون، سال‌ها است که چهره اصلی این مجموعه بوده؛ اما در این سه قسمت احساس می‌شود که شخصیتش سردرگم و بی‌هدف است. البته این موضوع ظاهرا با فکر بوده؛ چراکه خالقان سریال طوری برنامه ریزی کردند تا الون در قسمت پایانی از تمام ظرفیت‌هایش استفاده کند.

شخصیت مکس، با بازی سیدی سینک در این سه قسمت نقش پررنگ‌تری نسبت به بقیه دارد و این اتفاق خوبی برای سریال بود؛ چراکه این شخصیت توانست طرفداران زیادی پیدا کند و تبدیل به یکی از برگ‌های برنده سریال شود. برگ برنده‌ای که اکنون رو شده و لحظات سرگرم کننده‌ای خلق می‌کند.

شخصیت هالی با بازی نل فیشر در این سه قسمت از اوج توانایی‌ها و ظرفیت‌هایش استفاده می‌کند و در داستان تاثیر مهمی می‌گذارد . کاملا مشخص است که این بازیگر خردسال، آینده روشنی دارد. چرا که اجرای او کاملا درونی و منحصر به فرد است. او شخصیت را درک کرده و به بهترین شکل آن را به تصویر می‌کشد.

شخصیت داستین با بازی گیتن ماتارازو همچنان از جادوی خود استفاده می‌کند و لحظات سرگرم کننده‌ای خلق می‌کند. اگر بگوییم بخش بزرگی از بخش دوم فصل پنجم را این شخصیت در دستان خود نگه داشته اغراق نکردیم؛ چراکه همچنان دوست داشتنی است و به ارزش تماشای سریال اضافه کرده است. همچنین شخصیت رابین نیز بیش از پیش جذاب‌تر واقع شده و با دیالوگ‌های فکر شده و سریع خود مخاطب را در مجموعه بزرگی از جزئیات غیرضروری و خسته کننده، سرگرم نگه می‌دارد.

وقتی داستین و استیو بعد از نیم فصل مشاجره بالاخره با هم آشتی می‌کنند، لحظه‌ای صمیمی و دلنشین رقم می‌خورد. از همان جنس سکانس‌هایی که قدرتمند است و مخاطب را سرگرم و فعال نگه می‌دارد.

بنابراین، سریال هنوز جذابیت خاص خودش را حفظ کرده است. بیشتر شخصیت‌ها همچنان دوست‌داشتنی‌اند، و همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، برخی موقعیت‌های احساسی واقعا تاثیرگذار واقع شدند. در کنار همه این‌ها، هنوز هم صحنه‌های اکشن، انفجارها و تعقیب‌و‌گریزهای پرهیجان وجود دارند که به سریال انرژی و ریتم می‌دهند؛ حتی اگر گاهی داستان دوباره به خودش برگشته و در لوپ تکرار‌شونده خود گرفتار شود.

ویل بایرز و ظرفیت‌های هدر رفته

با توجه به لحظات پایانی قسمت چهارم، انتظار می‌رفت که شخصیت ویل بایرز با بازی نوآ شنپ در بخش دوم حضور پر رنگ‌تر و فعال‌تری داشته باشد. این موضوع را حتی در نقد بخش اول گفته بودم؛ چراکه پایان بخش اول وعده یک ویل بایرز فعال و تاثیرگذار را می‌داد. مخصوصا با آن قاب‌بندی و شات کلوزآپ از چهره عصبانی و جدی بایرز نیز چنین وعده‌ای می‌داد.

بخوانید: کارگردان Stranger Things عاقبت ارتباط نانسی و جاناتان در فصل ۵ را توضیح داد

در بخش دوم ما شاهد حضور پررنگ ویل بایرز هستیم، اما نقطه عطفی که در بخش اول از شخصیت او دیدیم متاسفانه به بدترین شکل هدر رفت. چراکه شخصیت او تغییر زیادی نکرد و همچنان روحیه منفعلانه خود را حفظ می‌کند. حتی در لحظاتی که حضورش پررنگ‌تر و فعالانه‌تر می‌شود، اینبار بازیگر نقش ویل کمی ناپایدار و دستپاچه عمل می‌کند. گویی هنوز ارزش عطف را نفهمیده و نمی‌تواند به خوبی تغییر را بازی کند.

دیالوگ‌های طولانی؛ ضعف یا قوت؟

یکی از ویژگی‌های سریال که در مواقعی خوب است و بعضی اوقات خسته کننده می‌شود، مونولوگ‌های تکرار شونده و طولانی است. مدتی است شایعه‌ای در بین منتقدان و نویسندگان وجود دارد که می‌گوید نتفلیکس از نویسندگانش می‌خواهد شخصیت‌ها هر عمل یا تصمیم را بیش از حد توضیح دهند تا حتی کسانی که سریال را با تمرکز نمی‌بینند، بتوانند داستان را دنبال کنند.  

سه قسمت جدید سریال Stranger Things مهر تاییدی بر این شایعه می‌زند؛ چراکه در طول این سه قسمت شاهد چندین مونولوگ طولانی و تکراری هستیم که پر از توضیح است. توضیح‌هایی که بعضی اوقات به پیشرفت داستان کمک می‌کنند و اما بعضی اوقات نیز چیزی را پیش نمی‌برند و صرفا خسته کننده می‌شوند.

بازگشت از نقطه اوج 

همانطور که قبلا اشاره کردیم، پایان بخش اول فصل پنجم سریال چیزهای عجیب، نوید بخش دومی هیجان‌انگیز و پرقدرتی را می‌داد. در پایان بخش اول ما دیدیم که وکنا، شخصیت منفی اصلی داستان، هر دوازده کودک را می‌رباید تا نقشه شیطانی خود را پیش ببرد. در مقابل شاهد توانایی‌ها و قدرت‌های ماورایی ویل بایرز نیز بودیم که همین نیز کاشتی بزرگ برای اتفاقات هیجان انگیز بود.

بنابراین انتظار می‌رفت بخش دوم به شکلی متفاوت داستان را پیش ببرد و تنش را لحظه به لحظه پیش ببرد تا در پایان بخش به اوج خود برسد؛ اما حقیقت این است که چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. وقتی قسمت هفتم فصل پنجم به پایان می‌رسد، همه عناصر داستان دقیقا در جایی قرار دارند که پیش از نقطه اوج بخش اول دیدیم. این عملا یعنی پس‌رفت داستان.

بنابراین، یا قسمت آخر قرار است سرشار از تغییرات بزرگ و دراماتیک باشد، یا اینکه سریال Stranger Things با پایانی کم‌رمق و نه‌چندان هیجان‌انگیز تمام می‌شود.

گره‌گشایی

به غیر از شخصیت‌های دوست داشتنی و روابط چالش برانگیز بین آن‌ها، یک نکته دیگر وجود دارد که به ارزش تماشای بخش دوم فصل پنجم اضافه می‌کند؛ آن هم گره‌گشایی از سوالات قدیمی مخاطبان است.

در بالا به این موضوع اشاره کردیم که بخش دوم فصل پنجم سریال چیزهای عجیب، پر از جزئیات غیرضروری و سکانس‌های طولانی است که داستانی را پیش نمی‌برند؛ اما این سکانس‌های طولانی گاهی اوقات یک کارکرد خوب دارند؛ آن هم گره گشایی است.

در طول چهار فصل گذشته سریال Stranger Things احتمالا به عنوان یک مخاطب پیگیر، دچار سوالات و مسائلی شده بودید که تاکنون به آن پاسخی داده نشده بود. سوالاتی درباره دنیای وارونه و منشا شکل‌گیری آن که خیلی کم به آن پرداخته شده بود.

حال، در سه قسمت جدید سریال، به برخی از مهم‌ترین سوالات داستانی پاسخ داده می‌شود. در این سه قسمت جدید، بسیاری از رازهای دنیای سریال و اسطوره‌شناسی آن که از فصل اول تاکنون ذهن بینندگان را درگیر کرده بود، بالاخره روشن می‌شود.

اتفاقات زیادی در این سه‌ قسمت رخ می‌دهد، آن‌قدر زیاد که گاهی پردازش حجم اطلاعات و افشاگری‌ها کمی گیج‌کننده به نظر می‌رسد. اما بر هر حال، اگر بحث افول ساختار را نادیده بگیریم، در طول حدود سه ساعت و نیم این بخش، نه‌تنها درباره منشا نیروها و دنیای پشت پرده اطلاعات پرباری می‌گیریم، بلکه روابط میان شخصیت‌ها هم بیش از همیشه آشکار و عمیق می‌شود.

تعدد شخصیت؛ فروپاشی درام

آخرین نکته‌ای که باید در مورد آن بحث شود، موضوع مهمی است که شاید آن را وهله اول دست کم بگیرید، اما چیزی از اهمیت آن کم نمی‌کند. مسئله اینجاست که فصل پنجم سریال Stranger Things در قسمت‌های پایانی خود، پر از شخصیت‌هایی با اهداف مشترک اما مسیر‌های متفاوت است. هر شخصیت، در طول چهار فصل به بهترین شکل به آن پرداخته شده و لایه‌های عمیقی دارد.

آنقدر خالقان سریال اهمیت هر شخصیت اصلی را بالا بردند، که سخت می شود شخصیت اصلی و محوری را مشخص کرد. چنین چیزی یک عنصر سرگرم کننده است و تاکنون برای این سریال مثل یک معجزه عمل کرده است. اما در قسمت‌های پایانی، این موضوع می‌تواند ضربه بزرگی به درام بزند.

درام یعنی روایت، شخصیت و تغییر. تمام این عناصر نیازمند یک تمرکز محوری است که باید روی شخصیت اصلی که بیشتر اوقات فقط یک نفر است باشد. حال ما در سریال چیز‌های عجیب، در قسمت پایانی با چندین شخصیت مختلف روبه رو هستیم که همه آن‌ها مسائلی دارند که باید حل شوند.

این باعث می‌شود که تمرکز درام پخش شود و این موضوع یک ضعف بزرگ است. سریال‌های بزرگ، معمولا در لحظات پایانی خود، دنیای خود را خلوت می‌کنند تا به پرداخت شخصیت اصلی بپردازند و روند دراماتیک او را کامل کنند.

البته زمان تقریبا دو ساعته قسمت پایانی، باعث می‌شود که امیدوار باشیم این قسمت از نظر ساختاری به دو بخش نیمه اول و نیمه دوم تبدیل شود. در نیمه اول باید بیشتر مسائل مربوط به دنیای داستان و شخصیت‌های فرعی را حل کند و در نیمه دوم، صرفا به مبارزه درونی و بیرونی الون با وکنا پرداخته شود. در غیر این صورت، نباید منتظر یک پایان‌بندی دراماتیک و شکوه‌مند باشیم.

در نهایت…

سه قسمت جدید سریال Stranger Things درست مانند یک دفترچه راهنما کامل و پر از جزئیات خسته کننده است. در نهایت شاید از این دفتر صد صفحه‌ای، بیست صفحه آن مهم باشد و ما باید آن‌ها را بدانیم. جزئیات زیاد باعث کند شدن روند سریال شده و کمی تماشای آن را سخت کرده است. در مقابل شخصیت‌های داستان، مثل همیشه در بهترین حالت خود(به جز معدود شخصیت‌ها) قرار دارند و باعث شدند تا بخش دوم از فصل پنجم سریال، همچنان دل‌نشین باقی بماند. 

68
امتیاز ویجیاتو

بخش دوم فصل پنجم سریال Stranger Things برخلاف بخش اول که پرتنش و هیجان انگیز بود، درجا می‌زند و عملا هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. با این حال، همچنان تماشای کشمکش بین شخصیت‌های دوست داشتنی این سریال سرگرم کننده و جذاب است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی

مطالب مرتبط از نگاه دیجیاتو
۷ دی ۱۴۰۴
۷ دی ۱۴۰۴
۷ دی ۱۴۰۴
۷ دی ۱۴۰۴