ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم سینمایی

نقد فیلم The Platform – دن کیشوت معاصر

می‌خواهیم درباره فیلمی اسپانیایی زبان در ژانر علمی تخیلی که در دست انحصار شبکه Netflix  قرار دارد صحبت کنیم. "سکو" به کارگردانی Galder Gaztelu-Urrutia  خلق شده است. کارگردانی که نامش تا قبل از این فیلم، ...

امیر نیکوبین
نوشته شده توسط امیر نیکوبین | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۳:۵۱

می‌خواهیم درباره فیلمی اسپانیایی زبان در ژانر علمی تخیلی که در دست انحصار شبکه Netflix  قرار دارد صحبت کنیم. "سکو" به کارگردانی Galder Gaztelu-Urrutia  خلق شده است. کارگردانی که نامش تا قبل از این فیلم، شاید به گوش عده ی زیادی نخورده باشد. این کارگردان اسپانیایی این بار با دست پر امده است و بیشتر از هر چیز سعی دارد بی پرده حرف بزند.اثری که یک ساعت و نیم شما را از هر گونه مشغله ی فکری جدا میکند.در ادامه به بررسی و واکاوی این فیلم میپردازیم و یک سری پرسش‌ها که در انتهای دیدن آن شاید برایتان پیش آمده باشد را جواب می‌دهیم. با ویجیاتو همراه باشید:
فیلم با صدای ویالون ارامش بخشی کلیک میخورد و رفته رفته با پیشرفت موسیقی، به اهنگ دلهره اوری تبدیل میشود که ندا از فیلمی نه چندان ملایم میدهد. آشپز خانه ای را مشاهده میکنیم که همه چیز با دقت تمام انجام میشود، دقیقا مثل بخشی از یک سیستم منظم که اگر درست کار نکند، کل سیستم از کار می افتد.

در این سیستم مانند هر نظام دیگری در وهله ی نخست قوانین حکم میکنند. بعد از ورود به حفره ، تا اتمام دوره نمیتوانید از آنجا خارج شوید. "گورنگ" برخلاف اکثر مردم داخل گودال، داوطلبانه پا به انجا گذاشته است،او با مردی میانسال (تریماگاسی)  که نزدیک یکسال در انجا گذرانده است، هم اتاقی یا بهتر است بگوییم هم سلولی میشود!فیلم با اولین سوالی که مطرح میشود بیننده را کاملا در جریان اتفاقات قرار میدهد. قرار است چه بخوریم؟ به راستی حیاتی ترین مسئله برای هر موجود زنده در داخل یا خارج این گودال غذاست. در بدو ورود به حفره، همه چیز را "جایگاه" تعیین میکند. هر شخصی طبقه ی بالاتری داشته باشد، زودتر به غذا دسترسی دارد. همانطور که تریماگاسی میگوید: با افراد طبقه ی پایین صحبت نکن ، چون پایین تر از تو هستند و افراد طبقه بالا جوابت را نمیدهند چون بالای تو هستند!

و اما گورنگ. هر شخصی می تواند تنها یک وسیله همراه خود به حفره بیاورد،و او تنها کسی است که تا حالا همراه خود کتاب اورده است. گورنگ نمونه ای از قشر آگاهی از مردم است که برای مخالفت با سیستم در ابتدا برمیخزد (دو روز اول حاضر نمیشود غذایی میل کند)، و سپس به ارامی  به دلیل خرد شدن توسط سیستم (گرسنگی)، جزوی از آن میشود. کتابی که همراه اوست دن کیشوت اثر سروانتس بوده و خیلی هم بی ربط نیست. گورنگ مانند دن به دنبال اصلاح این جریان است.

تریماگاسی به همراه خود چاقویی که در تبلیغ تلویزیونی مشاهده کرده بود را به همراه دارد. او روایت میکند که ابتدا تبلیغ چاقو تیز کنی را میبیند که به وسیله آن میتوان اجر را برش داد، و در ادامه میگوید هیچ نیازی به برش اجر یا تکه کردن نان و گوجه نداشته است اما شاید بی توجهی به چیز های کوچک در زندگی اش از جمله تیز نکردن چاقو هایش، باعث شده زندگی خوبی نداشته باشد. در تبلیغ بعدی همان شخص اینبار به جای چاقو تیز کن ، چاقویی معرفی میکند که نیازی به تیز شدن ندارد! مثال و کنایه ای دو پهلو! مانند دیالوگی که تریماگاسی در توهم گورنگ پس از به قتل رسیدن توسط او میگوید: حالا دیگر من و تو فرق زیادی نداریم. جفتمون قاتلیم، فرقش اینجاست که من متمدن ترم! بنظر نمی اید بیرون از حفره نیز تفاوت زیادی با درون آن داشته باشد، تنها تفاوت آن این است که به روش متمدن تری جان یکدیگر را میگیرند!

یک ماه اول همه چیز به خوبی میگذرد تا اینکه، اتاقی با جایگاه بسیار پایینی به انها تعلق میگیرد. از انجایی که غذای زیادی به طبقه های بعد از 50 نمیرسد تریماگاسی، گورنگ را به تخت میبندد تا غذای کافی داشته باشد. اشتباه نکنید!مشکل اصلی از این ساختار وسیستم نیست . من و شما هم میدانیم که حتی اگر سکو از پایین به بالا نیز غذا را حمل میکرد، اتفاق متفاوتی نمی افتاد. درست است، انسانیت را بیش از حد بزرگ کرده اند! وقتی مسئله ی گرسنگی در میان باشد خبری از انسانیت نیست، لازم باشد حتی  قشر اگاه(گورنگ) نیز هم نوع خود را میخورد، و ادم های طبقه های بالاتر را مقصر میدانند.

همانطور که یکی از کارکنان (ایموگری) میگوید بنظر می اید این ساختار خود مدیریت، برای ایجاد همبستگی خودجوش طراحی شده، تا بتواند انتخابی بین تیمارستان و یا زندان برای مجرمین باشد.حفره ای که اگر همه رعایت کنند هرکسی حتی میتواند غذای مورد علاقه ی خود را به نیش بکشد.اما بنظر می‌اید،حتی خود کارکنان هم اطلاعات دقیقی از این ساختار ندارند. شاید با رعایت جیره بندی، غذا برای 200 طبقه کافی باشد، اما برای 333 طبقه نمیتواند کافی باشد.

در ماه جدید گورنگ با مرد سیاه پوستی(باهارات) هم سلولی میشود که طنابی به همراه دارد.باهارات قصد دارد جایگاه خود را افزایش دهد تا شاید بتواند از حفره بیرون بیاید، اما مطابق انتظار، افراد طبقات بالاتر علاقه ای ندارند کسی همسطح یا بالاتر از انها باشد.

اما گورنگ به دنبال ایجاد تغییر در ساختار این سیستم میباشد ، پس همراه باهارات تصمیم میگیرند که غذا را جیره بندی کنند، در بین طبقات به مرد خردمندی برخورد میکنند که به انها گوشزد میکند، کاری که انجام میدهند کافی نیست . و با دانستن اینکه مدیران شعور ندارند، پیغامی برای کارکنان طبقه صفر بفرستند.کارکنان آشپزخانه با دقت کامل، تمامی غذا های حفره را تولید میکنند(وجدان دارند) و شاید با ارسال پیغامی بتوانند انها را از اوضاع داخل حفره باخبر سازند.به همین خاطر تصمیم میگیرند دسر پاناکوتا را تا اخرین طبقه سالم نگه دارند  که انرا به طبقه صفر بفرستند. پس از رسیدن به پایین ترین طبقه با دختر بچه ای رو به رو میشوند و از سکو جا میمانند، اما این بار ، با اینکه دسر پاناکوتا را نگه داشتند ، دمای اتاق تغییری نمیکند. گورنگ متوجه میشود که دسر پیغام نیست و بلکه دختر بچه پیغام است. او را سوار سکو میکند و خود در پایین ترین سطح حفره از ان پیاده میشود. زیرا هیچکس فرستنده پیام را نمیخواهد.( نسل جوان، راه رو ادامه می‌دهند)

سوالاتی باقی میماند که شاید بتوانیم برایشان به دنبال جواب بگردیم.

چرا حفره 333 طبقه دارد؟ در اولین نگاه شاید بتوان گفت با فرض دو نفر در هر طبقه، 666 نفر در این حفره زندانی شده اند که اصلا عدد پرطرفداری نیست!

دختر بچه ی طبقه اخر احتمالا همان بچه ایست که "میهارو" در طول فیلم به دنبال او میگردد. (شاید او هم به تصمیم به پیدا کردن و فرستادن او داشت)

میتوان کل حفره را به جعبه ی پاندورا تشبیه کرد. پرومتئوس (از خدایان یونان) پس از خلق بشر، تمامی شرارت ها و رنج های دنیا را درون جعبه ای قرار میدهد و انرا بدست پاندورا میدهد. پاندورا پس از طاقت نیاوردن جعبه را باز میکند و تمامی محتویات آن خارج میشوند. تنها یک چیز در جعبه باقی میماند و ان چیزی نیست جز امید(دختر بچه در طبقه ی اخر) تا تسلای بشر باشد.

پلتفرم فیلمیست که هرکسی باید انرا ببیند.فیلمی که از به تصویر کشیدن هیچ چیز نمی هراسد.سکو شما را به صندلی میخکوب، و به آرامی ترس مهلکی را درون رگ هایتان تزریق میکند . فکر نمیکنم بتوان انرا با جمله ای کامل تر از "دنیا پر از دیوانه هاییست که فکر میکنند دنیا پر از دیوانه است" وصف کرد.

و در اخر به نقل قولی از فیلم رجوع میکنیم:

"یک فرد خوب که به گناه الوده است، فقط میتواند گناهکار خوبی باشد، یک فرد ثروتمند که بخشنده نیست...یک گدای خسیس خواهد شد. صاحب ثروت با داشتن ثروت، خوشحال نخواهد شد، بلکه با خرج کردنش خوشحال خواهد شد، و نه با خرج کردنش از روی هوس، بلکه با دانستن اینکه چطور خرجش کند."

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (9 مورد)
  • Ali
    Ali | ۱۰ مهر ۱۳۹۹

    اصلا یه فیلم متفاوت بود
    یکی از بهترین فیلم های عمرم بود

  • Reza_Dark
    Reza_Dark | ۷ خرداد ۱۳۹۹

    چه فیلم عجیبیه نقدت هم عجیب بود ولی بازم دمتگرم بابت معرفی

  • ali._.nk
    ali._.nk | ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    mn bs nazare ahlpi mokhalefm
    naghde khoobi bood va be ishoon tosie mikonm bishtar fil bebinm=n va naghd bekhoon
    az nevisandeye naghdm tashakor mikonm ke ba in dide baz be mozoo va bastarei ke baraye naghde fil ijad kardn negah kardn
    kh mofid bood

  • Ahlpi
    Ahlpi | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    با کمال احترام، متون اصطلاحا نقد وب فارسی بیشتر توصیف داستان فیلم هستن تا به چالش کشیدن مطلب؛ چیز زیادی به بیننده‌ی اثر اضافه نمی‌کنن و تماما حاصل مطالعه نداشتن و تسلط ضعیف نویسنده روی نمادها، تکنیک‌ها و ذهنیت کارگردان و نویسنده‌ان. یاد دوران دانشگاه می‌افتم که ورقه‌ی امتحانی رو پر می‌کردیم استاد حوصله‌ش سر بره نمره بده. دریغ از اینکه دو تا مصاحبه از مولف نگاه بشه. فقط پاراگراف سومی از آخر و دو سه تا جمله یه چیز اضافه از داستان داره. ننویسید اگه حوصله ندارید. سه نفری که هرکدوم همراه شخصیت اصلی بودن هرکدوم نمادی از کدوم بعد شخصیتی طرف هستن و هرکدوم چه بلایی سرش میارن؟ طمع،ایمان،امید؟ یا اگه تاریخی بررسی کنیم، اگه تعبیرش به یهود، ناصری، مسلمان باشه چی؟ سرآشپز می‌تونه چی باشه؟ توی فیلمی که دائما از عهدین صحبت می‌کنه پاندورا دیگه چیه؟ خودش داره نخ میده چطوری نگاهش کنیم این وظیفه‌ی منتقده که حدس بزنه و خودش حدس خودش رو به چالش بکشه، دلیل بیاره و دلایلش رو رد یا تایید کنه... داستانو که همه بلدن.

    • Farzad
      Farzad | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      کاملا باهات موافقم بیشتر شبیه توصیف بود تا نقد

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      توی این مطلب همونطور که در لید نوشته شده، سعی شده به سوالات تماشاگر جواب داده شه و داستان واکاوی بشه. نقد فنی اثر در نظر بوده. این یک نکته و نکته دوم اینکه نویسنده با دلیل و برهان خودش مسائلی چون پاندورا رو وسط کشیده و دربارش نوشته، شاید شما موافق صحبتش نباشین طبعا ولی دلایل خودش رو داشته در هر صورت نویسنده

    • امیر نیکوبین
      امیر نیکوبین | ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

      ممنونم، انتقاد به جایی است.روایت داستان به منظور به چالش کشیدن مطلب، در زمان مشخص ذکر شده است.همانطور که فرمودید یک اثر یا شخصیت را میتوان از دیدگاه های مختلفی بررسی کرد. به شخصه به کلمه ی "نماد" در سینما اعتقاد ندارم، بر این باور هستم که سینما فراتر از تعامل مجسمه های نمادین است و برچسب نماد حق مطلب را ادا نمیکند.در آخر هم جریان پاندورا مثالی است در وصف با ارزش ترین بخش حفره که در پایین ترین جایگاه قرار دارد.

      • Ahlpi
        Ahlpi | ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

        عرض کردم خدمتتون.. شما آزادین هرچی که می‌خواید بگید اما لطفا بگید، من مصر هستم که فضای نقد ما به سمت تولید و تالیف بره و روایت و توصیف به خود اون اثر واگذار بشه و این نقد صرفا به شما نیست، وقتی بود و بهانه‌ای که برای شما نوشته بشه اینا... و اما اگر به نماد اعتقاد ندارید، از لذت بردن فیلمایی مثل مادر! بی‌بهره می‌مونید. مثال معروفش رو زدم اگرنه خودتون بهتر می‌دونید اصلا میدوم تصویر در هنر، به ضرورت زدن حرفای مهم برای اهلش توی لفافه بوجود اومده. به امید اینکه این انگشتا‌ برای تولید کلمات کمتر، اما صاحب ارزشای بیشتر روی کیبوردامون حرکت کنن، ممنون.

  • mahan
    mahan | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    واقعا جز فیلم هایی که باید آدم ببینه .نقد واقعه گرانه به جامعه بشری از اول پیدایش.واقعیت کامل و این اگه طرفدار این جور داستان ها هستید black mirror حتما ببینید.و در آخر مرسی از نقد خوبتون

مطالب پیشنهادی