ناشر بازی: Epic Games | مدت زمان بازی: 20 ساعت |
سازنده بازی: رمدی اینترتینمت | کامل کردن بازی: 40 ساعت |
من ۱۳ سال منتظر ادامه داستان «الن ویک بودم»، الن ویک ۱۳ سال در مکان تاریک (Dark Place) محبوس بود و «سم لیک» ۱۳ سال برای نوشتن و آماده کردن بازی الن ویک ۲ تلاش کرد. نتیجه این ۱۳ سال تبدیل به بازی Alan Wake 2 شد. عنوانی که نه فقط علاقهمندان این سبک را برای دهها ساعت سرگرم میکند بلکه تبدیل به استانداردی برای تمام بازیهایی میشود که از این پس پا به عرصه میگذارند. بگذارید خلاصه بگویم، الن ویک ۲ ارزش تکتک سالهایی که برایش صبر کردیم را داشت.
الن میداند که تنها راه نجات از این جهان تاریک نوشتن است. او طی این ۱۳ سال فقط مشغول نوشتن بوده. او مینویسد و Mr. Scratch تلاشهای او را نقش بر آب میکند. هزاران صفحه نوشته شدهاند، هزاران سناریو آماده و هزاران بار تلاش الن برای فرار از مکان تاریک به بنبست رسیده. آخرین برنامه او برای فرار از این دنیای نفرین شده اضافه کردن یک «قهرمان» است. یک مامور FBI به نام «ساگا اندرسون» که میتواند راه نجات الن و شکست این نیروی ماورایی باشد. شهر Bright Falls روزهای تاریکی را سپری میکند و زنجیره قتلهایی طی این ۱۳ سال توسط گروهی تحت عنوان Cult of the Tree رخ دادهاند.
برای رسیدگی به آخرین قتل ساگا اندرسون همراه با همکارش «الکس کیسی» به Bright Falls اعزام میشوند. این الکس کیسی با شخصیت اصلی داستانهای الن ویک که دلیل اصلی شهرت او هستند متفاوت است. شاید تنها نقطه مشترک این دو شخصیت استفاده از چهره خاص و دوستداشتنی «سم لیک» برای هر دوی آنهاست که خودش سوالات زیادی را ایجاد میکند. ساگا اندرسون با دید یک پرونده تازه و عادی وارد ماجرا میشود، اما خیلی زود میفهمد که هیچ چیز در این شهر عادی نیست.
در الن ویک ۲ با دو بخش داستانی مواجهیم. قسمت ساگا اندرسون الهام گرفته از سریالهای موفقی مانند True Detective، استرنجر تینگز و Twin Peaks است. شهر Bright Falls در الن ویک تجربهای مشابه با Hawkins در استرنجر تینگز را برایتان تصویرسازی میکند. دنیایی که با دو بعد مختلف همراه است و یکی از آنها تلاش میکند تا روی دیگری قالب شود. در یکی از این بُعدها الن میجنگد و در بُعد دیگر ساگا اندرسون. ویلن داستان Mr. Scratch است که تلاش میکند با دستیابی به Clicker دنیای تاریک را به Bright Falls بیاورد.
نتیجه تلاش راکستار در L. A. Noir را میتوانید در Alan Wake 2 ببینید. بررسی صحنههای قتل، جمع کردن مشاهدات و رسیدگی به تمام نکاتی که درخصوص قتلها وجود دارند جذابترین بخش همراهی با ساگا اندرسون است. قدرت خاص او فضاییست در ذهنش به نام Mind Place یا «فضای ذهن». اینجاست که شما باید تمام مشاهداتتان را کنار هم بگذارید تا مراحل حل پرونده به درستی پیش برود. نکته جالب درخصوص Mind Place این است که فقط یک قسمت اضافه در بازی نیست، برخی مواقع پیشروی شما در گرو مطالعه و تحقیق روی همین مشاهدات است. همچنین ساگا میتواند گرههای داستان و تحلیلهای دقیقتری را با تمرکز روی شخصیتها و اتفاقات مختلف به دست بیاورد.
بیشتر مکانیزمها و اتفاقات بازی وامدار قسمت اول است. همچنان برای شکست افرادی که تاریکی به وجودشان رخنه کرده نیاز دارید نور چراغقوهتان را مستقیما به سمتشان بگیرید. سلاحهای مختلف را به مرور زمان به دست میآورید و به واسطه نیمهباز بودن محیط میتوانید زمان زیادی را صرف پیدا کردن تجهیزات و مهمات پنهان شده در صندوقها کنید. گرچه تنوع دشمنها به نسبت عناوینی مانند رزیدنت ایول کمتر است، اما این مسئله باعث نمیشود جذابیت بازی برای شما سیری نزولی داشته باشد. مسئله اینجاست که الن ویک ۲ بیشتر از اینکه شما را درگیر اکشن و مواجهه با دشمنان مختلف کند تلاش میکند تا شما را با داستان درگیر کند.
نحوه روایت داستان در Alan Wake 2 متفاوت از تمام تجربههای من است. آنقدر جذاب، زیبا و درگیرکننده که باعث میشود لحظهای در این سفر ۲۰-۳۰ ساعته خسته نشوید. برای آن دسته از افرادی که کنجکاو محسوب میشوند در گوشهگوشه محیط اطلاعات زیادی پنهان شده. از صحبت مردم شهر، مدارکی که در مکانهای مختلف پیدا میکنید یا برگههای داستان الن ویک که از طریق دریاچه وارد جهان اصلی شدهاند. چهارچوب اصلی روایت در بازی همچنان Psychological Horror یا وحشتروانشناختیست. داستان به قدری تاریک و سوالبرانگیز است که به مرور زمان وحشت را به شما تلقین میکند. از طرفی گیمپلی بازی براساس Survival Horror یا ترس و بقاست. مواجهه با Takenها یا نیروهای تاریکی ساده نیست. به طور کلی حتی روی میزان سختی متوسط هم الن ویک ۲ شما را به چالش میکشد. با توجه به محدودیت مهماتی که در اختیار دارید مهم است بین درگیر شدن یا فرار یکی را انتخاب کنید. اینجاست که محیط نیمهباز بازی مسیرهای متنوعی را در اختیارتان قرار میدهد.
این محیط نیمهباز حین بازی کردن با ساگا اندرسون شامل جنگل و شهرهای کوچک است. وقتی با الن ویک در محیط تاریک همراهید شهری نیویورک مانند به شما نمایش داده میشود که تاریک و مملو از سایههاییست که تلاش میکنند ذهن شما را مغلوب کنند. نور و روشنایی دوستان شما هستند و تاریکی دشمنتان. به واسطه اهمیت نور و روشنایی دوباره شاهد ارتقاء بصری این بخش از بازیهای ویدیویی در الن ویک ۲ هستیم. یک شهر تاریک، چراغهای نئونی مختلف، تیر چراغبرقهایی که سو سو میزنند و نورهای کمی که در محیط دیده میشوند کاملا در تضاد با زیبایی جنگلهای Bright Falls هستند. وجه مشترک هر دو اتمسفر مثالزدنی بازیست. وحشت، ابهام، میل به تاریکی و سنگینی خاصی که بهترین بستر برای روایت بازی را فراهم میکنند.
نکته جالب درخصوص مکان تاریک حضور سایههاییست که لزوما دشمن شما نیستند. آنها در محیط قدم میزنند، به سمت شما میآیند و با بیان جملههایی ترسناک سعی میکنند شما را از ادامه دادن منصرف کنند. سختترین کار این است که تشخیص دهید کدام یکی از این سایهها واقعا دشمن شماست. برخی مواقع به سمتتان حرکت میکنند اما وقتی نور چراغقوهتان را به سمتشان میگیرید دود و سپس محو میشوند. برخی مواقع نیز سورپرایزتان میکنند و اجبارا با آنها درگیر میشوید. مکان تاریک تحت تاثیر داستان الن ویک است و اینجاست که جذابترین بخش بازی از راه میرسد؛ شما مینویسید و محیط تغییر میکند!
پژواکهایی در دنیای تاریک وجود دارند که الهام گرفته از داستان الکس کیسی هستند. با گوش دادن به این پژواکها سناریوهای بیشتری برای نوشتن داستان در اختیارتان قرار میگیرد. با نوشتن داستان محیط پیش رویتان تغییر میکند و مثلا اگر دری بسته است یا به تونلی بنبست رسیدهاید ناگهان مسیرتان باز میشود. از همین مکانیزم برای طراحی پازلهای محیطی دنیای تاریک استفاده شده. پیش میآید که برای یک محیط چند سناریو پیدا میکنید و با عوض کردن این سناریوها مسیرتان برای رسیدن به اهداف مختلف باز میشود. در این بین نباید چراغ جادویی الن را هم نادیده بگیریم. چراغی که میتواند نور را از منبعی گرفته و سپس به منبعی دیگر منتقل کند. برخی محیطها در روشنایی و تاریکی متفاوتند و حال تصور کنید ترکیب روشنایی، تاریکی و سناریوهای مختلف چه پازلهایی را برای پیشروی پیش پایتان قرار میدهد.
در طول بازی دهها سوال برایتان پیش میآید و بازی به مرور زمان آنها را پاسخ میدهد. ساگا اندرسون نمیداند به داستان الن ویک وارد شده و بیشتر از آنکه قهرمان آن باشد قربانیاش تلقی میشود. آیا ساگا اندرسون میتواند همان راه نجاتی باشد که الن تصور میکرد؟ یا داستان و محیط تاریک او بر ذهن ساگا غلبه میکند و شکستش میدهد. پاسخ به این سوال سفر بینظیریست که در الن ویک ۲ تجربه میکنید. مسئله اینجاست که اگر دنبال کردن یا شنیدن داستان برایتان خستهکننده است و اکشن را به آن ترجیح میدهید ممکن است تجربه بازی برای شما جذابیتی نداشته باشد. اما اگر علاقهمند به داستان هستید شاهکاری خواهد بود که برای مدتها گوشه ذهنتان باقی میماند.
سم لیک نه فقط به عنوان نویسنده، بلکه به عنوان کارگردان هم به زیبایی درخشیده. دستاورد منحصربهفرد او در بازی الن ویک ۲ نزدیک کردن بینظیر لایو-اکشن به یک بازی ویدیوییست. در قسمتهایی از بازی روبهروی یک تلویزیون میایستید، با تماشای برنامهای که به صورت لایو-اکشن ضبط شده واردش میشوید و پس از دیدن یک ویدیوی کوتاه دوباره گیمپلی آغاز میشود. نحوه سوییچ کردن بین این دو تصویر با هنرمندی خاصی صورت میگیرد که تابحال نمونهاش را در هیچ بازی دیگری ندیده بودم. یک قسمت موزیکال در بازی وجود دارد که با هیچ واژهای نمیتوانم توصیفش کنم. جایی که لایو-اکشن با گیمپلی تلفیق میشود و آنقدر متفاوت، عجیب و بهیادماندنیست که هنوز هم از فکر کردن به آن لذت میبرم!
چطور موتور گرافیکی Northlight Engine که ساخته خود استودیوی رمدیست توانسه چنین خروجیی داشته باشد؟ الن ویک ۲ از نظر بصری جزو بهترین عناوینیست که تابحال در عمرم دیدهام. تکسچرها، نورپردازی، طراحی محیط، انیمیشن، جزئیات چهرهها و به طور کلی همه چیز در Alan Wake 2 به بهترین شکل ممکن صورت گرفته. در طول بازی آنقدر با صحنههای زیبایی روبهرو میشوید که دوست دارید همهشان را با یک اسکرینشات ثبت کنید. جالب است که تاد هاوارد بخاطر عملکرد ضعیف استارفیلد روی نسخه پیسی به مخاطبهایش گفت که شاید وقتش رسیده تا سیستمهایشان را ارتقاء دهند! اما سم لیک در اوج فروتنی و سکوت تصویری برایمان ساخته که حتی روی سیستمهای میانرده نیز عملکرد قابل قبولی از خود نشان میدهد.
از موسیقی و صداگذاری بازی نیز نباید بگذریم. جایی که باز هم استودیوی رمدی سنگ تمام گذاشته. همکاری مجدد با گروه Poets of the Fall و موسیقیهایی که قطعا تا سالها جزئی از پلیلیستهایمان خواهند بود تنها بخشی از جذابیت بازیست. الن ویک ۲ دقیقا همان عنوانیست که نشان میدهد شاید عرضه کنسولهای پرو برای نسل نهم یا حتی ارتقاء کامپیوترهایمان منطقی باشد. اگر قرار است چنین جلوههای بصریی را در هر بازی ببینیم ارزشش را دارد تا کمی بیشتر برای سختافزارمان هزینه کنیم. گرچه بارها و بارها روی کنسول پلی استیشن ۵ افت فریم دیدم، اما با توجه به کیفیت بصری بازی و البته آپدیتهایی که مطمئنا برای بازی در ادامه منتشر میشوند آن را یک ایراد تلقی نمیکنم. بازی بدون باگ نیست، اما تعدادشان آنقدر کم است که میتوانیم از آنها هم به سادگی عبور کنیم.
بازی Alan Wake 2 با کد نسخه پلی استیشن ۵ که ناشر در اختیار ویجیاتو قرار داده بررسی شده است.
خلاصه بگم که...
الن ویک ۲ دقیقا همان پروژه جاهطلبانهایست که سم لیک آرزویش را داشت. یک ترکیب بینقص از «وحشت روانشناختی» و «ترس و بقا» که به زیبایی جهان مشترک رمدی یا RCU را پیش میبرد و طرفداران الن ویک را پس از ۱۳ سال به وجد میآورد. الن ویک ۲ بازی سادهای نیست که به زودی فراموش شود، بلکه بازیهای پس از خودش را تحت تاثیر قرار میدهد و تا سالها کنج ذهنمان باقی میماند.
میخرمش...
اگر ۱۳ سال پیش الن ویک را تجربه کرده بودید و همچنان دوست دارید یک داستان ترسناک روانشناختی را بشنوید و از القای حس ترسش لذت ببرید تجربه الن ویک ۲ برایتان یک «باید» محسوب میشود.
نمیخرمش...
اگر دوست دارید بیشتر درگیر اکشن باشید تا داستان بشنوید و اهمیت زیادی به داستان و پیچشهای آن نمیدهید یا به طور کلی طرفدار «وحشت روانشناختی» نیستید الن ویک ۲ نمیتواند تجربه مناسبی برایتان باشد.
این مسیر مملو از سورپرایز حاصل نبوغ سم لیک است. نامی که از این پس با احترام ویژهای بین طرفداران دنیای بازیهای ویدیویی به زبان میآید. جاهطلبانهترین پروژه استودیوی رمدی دقیقا همان چیزی شد که سم لیک آرزویش را داشت. هیجانانگیز، به یاد ماندنی و متفاوت. حالا اگر بدانم که باید برای شنیدن ادامه آن ۱۳ سال دیگر صبر کنم هم باز آن را به جان میخرم.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
رمدی یه گلی کاشتی که خوشگیلیش تو دنیا تکه:))
واقعا اون بخشی از بازی که آهنگ Herald of darkness پخش شد خیلی خفن بود
ماشالا چه نمره ای
این بازی بهقدری دیوانهوار و موبهتنسیخکنه و جوری انتظارات مخاطب رو در هم میشکنه که شاید بهترین توصیف همون جملهای باشه که اگه الن ویک رو تجربه کرده باشین، حتما شنیدینش: این یه دریاچه نیست، یه اقیانوسه!
درود
نیازه به بازی کردن قسمت نخست؟
میشه که داستان قسمت اول رو ببینین و بعدش سراغ این بازی برین ولی در کل بهتره که بازی قبلی رو بازی کنین و بعدش سراغ قسمت دوم برین
اگه تو این بین بازی کنترل به همراه دیالسیهاش رو بازی کنین تا ماهیت RCU رو درک کنین که دیگه خیلی بهتر هم میشه
البته این مقاله هم هست که RCU رو کامل تشریح کرده:
http://vigiato.net/p/273207
من یک گیمر خیلی کژوال ام چون به واسطه سن زیاد و وقت کم اصلاً نمیتونم خیلی روی بازی ها وقت بگذارم تا دستم روون بشه. یادمه 2010 من باکس ست الن ویک رو کلی هم پول دادم خرید کمی که بازی کردم اصلاً نتونستم با اون مکانیزم چراغ قوه بنداز بعد شلیک کن کنار بیام. در نهایت بعد از دو سه ساعت بازی ناامید شدم و ولش کردم.
توی شماره دو کنترل چراغ قوه و اسلحه به همون صورت شماره یکه یا آسونتر شده؟ چون واقعاً زور داره 70 دلار بازی رو بخری ببینی بازم نمیتونی با اون چراغ قوه لعنتی کنار بیایی.