شاید هیچوقت درکش نکنم. شاید اصلا نیازی نیست که درکش کنم.
جمله بالا از جسی فیدن (Jesse Faden)، شخصیت اصلی و نقش اول بازی کنترل، احتمالا خود بهترین عبارتی است که بتوان تجربه حدودا ۱۰ تا ۱۵ ساعته ساخته جدید رمدی را با آن توصیف کرد.
Control بدون هیچ شک و شبههای عجیب و پیچیدهترین بازی رمدی اینترتینمت است، استودیو کمکار اما خلاقی که عناوین تحسین شدهای چون سری مکسپین و Alan Wake در کارنامه آن میدرخشند و در عین حال ساخته قبلیشان یعنی کوانتوم بریک یک پله پایینتر از همه بازیهای دیگر قرار میگیرد.
اما رمدی نه تنها با Control نشان میدهد که از اشتباهات سه سال پیش خود درس گرفته، بلکه ثابت میکند همچنان در خلق و بازگویی داستانهایی معمایی با درونمایه روانشناختی و علمی جزو بهترینهاست. در ادامه با بررسی کامل Control از نگاه ویجیاتو همراه باشید.
در شروع بازی، جسی فیدن قدم به ساختمان سازمانی به نام FBC یا «اداره کنترل فدرال» میگذارد. همهچیز در لحظه هم طبیعی و هم غیر واقعی به نظر میرسد. طراحی داخل ساختمان با رنگهای خاکستری بیروح و ستونهای بزرگ و بتنیاش مانند هر اداره دولتی دیگر است اما هیچکس در بخش پذیرش حضور ندارد که به استقبالتان بیاید.
مونولوگهای جسی و صحبتهایش در مورد واقعیت نهفته در پشت پوستر و قاب تصویری که هر روز به آن نگاه میکنیم، به اندازه کافی گنگ است که با خدمتکاری به نام آتهی (Athi) آشنا میشویم؛ کسی که فکر میکند ما دستیار جدیدش هستیم و قرار است در نگهداری و نظافت ساختمان به او کمک کنیم. آتهی به آسانسور اشاره میکند که جسی هم سوار آن میشود.
با پیاده شدن از آسانسور و رسیدن به بخش مرکزی دفتر همهچیز عجیبتر هم میشود، وقتی به دفتر مدیر اداره میروید. جنازه بیجان او را روی زمین پیدا میکنید که کنارش سلاحی عجیب و به ظاهر جاندار قرار گرفته. این دیگر چه سلاحی است؟ آیا مدیر قبلی خودکشی کرده یا کسی او را به قتل رسانده؟ کمکم سوالات بیشتر و بیشتر میشوند و Control هم برای پاسخ دادن به همه آنها چندان عجلهای ندارد.
با کمی گشتوگذار و از بین بردن برخی از دشمنها با گروهی از بازماندهها روبهرو میشوید که به دلیل داشتن کمربندی مخصوص از چنگ هیس (Hiss) یا همان نیروی شر در امان ماندند. آنها شما را مدیر جدید دانسته و هر کدام برای مقابله با هیس از شما خواستهای دارند. اما خود جسی هم انگیزهای کاملا شخصی از قدم گذاشتن به این ساختمان دارد. اجازه دهید برای جلوگیری از اسپویل بیشتر از این وارد بطن داستان و روایت پیچ در پیچ آن نشویم. هر چند منتظر باشید که در مقالهای جداگانه به توضیح کامل داستان Control و فرضیههای پیرامون آن بپردازیم.
اما پیدا کردن تمامی این تکههای گمشده پازل داستان کنترل، میتواند هم موهبت باشد و هم مصیبت. چرا که هر چه بیشتر کندوکاو کنید و به دنبال جواب باشید، تصویر نهایی به مرور بزرگ و بزرگتر میشود و پاسخهایی که پیدا میکنید برای پر کردن جاهای خالی کافی نیستند. برای درک بهتر میتوانم به این اشاره کنم که حتی مستنداتی در بازی به وقایع Alan Wake، ساخته دیگر رمدی، اشاره کرده و ثابت میکند هر دو بازی و حتی احتمالا کوانتوم بریک همگی در یک جهان هستند.
مبارزات و کامبت بازی حالا به لطف تنوع بالای دشمنان و قابلیتهای ماوراطبیعی جسی بسیار سرگرمکننده و خلاقانهتر از کوانتوم بریک است. برخی از دشمنها تنها سربازانی سلاح به دست هستند که چالش چندانی جلوی پایتان قرار نمیدهند اما به مرور زمان با انواع دیگری روبهرو خواهید شد که حتی مثل شما قدرتهای مافوق بشری دارند.
برای مقابله با این دشمنان مجبور هستید بین قدرتهای ماوراطبیعیه جسی مانند دورجنبی و تنها سلاح بازی یعنی Service Weapon تعادل خوبی برقرار کنید. این سلاح مهمات بیانتها دارد و با جمع کردن امتیاز و آیتمهای مختلف میتوانید شکلهای دیگری از آن را ساخته و آزاد کنید. به عبارتی Service Weapon میتواند شکلهای دیگری مشابه شاتگان، مسلسل و هفتتیر به خود بگیرد.
برای استفاده از قدرتها نیز نواری مخصوص انرژی دارید که در صورت استفاده خالی میشود. ترکیب این دو و همچنین ویژگیهای به خصوص هر دشمن و نقاط ضعفشان باعث میشود مجبور باشید برای مقابله با آنها استراتژیهای به خصوص در پیش بگیرید وگرنه بارها خواهید باخت و Control روی سخت و دشوارش را به شما نشان خواهد داد.
استفاده از قدرتهای مافوقبشری جسی هم درست به همان اندازهای که از دیدن تریلرها انتظار داشتیم و به خصوص به لطف تخریبپذیری فوقالعاده بازی، هیجانانگیز و لذتبخش است.
برای استفاده از فست تراول، ارتقا دادن سلاحها و بهبود مهارتها باید از محلهایی به نام کنترل پوینت استفاده کنید که تقریبا نقش همان بونفایرها (Bonefire) در سری دارکسولز را دارد. عجیبتر آنکه رمدی در اقدامی غیرمتعارف المانهای سبک مترویدوانیا را نیز به این معجون پیچیده اضافه کرده است. به عبارت دیگر، ماموریتهای فرعی به اندازه خط داستانی مهم و باجزییات هستند و همچنین دهها مکان مختلف وجود دارد که در لحظه امکان ورود به آنها را ندارید.
اضافه و ترکیب کردن تمامی این ویژگیها، کنترل را به عنوانی بسیار متمایز و جذابتر از بازیهای همسبک و حتی ساختههای قبلی رمدی تبدیل کرده اما در بعضی قسمتها هم میتوان متوجه عدم سازگاری این سبکها با هم شد. شاید بهترین مثال، سیستم چکپوینت بازی باشد که در بیشتر مواقع آزاردهنده ظاهر میشود و تناسب چندانی با اکشن و گانپلی روان بازی ندارد.
داستان اصلی: ۱۱ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۱۵ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۲۳ ساعت
این کاراکترها شاید چندان شخصیتپردازی مفصل و عمیقی نداشته باشند اما به اندازهای واقعی و چشمگیر به نظر میرسند که به راحتی تسلیم اجرای خواستهها و ماموریتهای آنها شوید. هر چند به شخصه ترجیح میدادم جسی در بین این مکالمههای دوستداشتنی کمتر با خودش فکر و پشت هم مونولوگسرایی کند.
داستان روانشناختی، سوررئال و نمادین Control نیز همان چیزیست که بعد از الن ویک سالها بود انتظار آن را میکشیدیم. پایان بازی شاید به اندازه الن ویک کوبنده نباشد اما در عوض نوید آن را میدهد که احتمالا بستههای الحاقی و محتوای داستانی در راه است.
فیزیک خوب بازی و امکان تعامل با اشیا هم سوغات به یادمانده کنترل از مکسپین به حساب میآید. خلاصه کلام، رمدی بعد از عرضه نه خیلی موفق کوانتوم بریک، حالا توانسته با کنترل به مسیر درست سابق بازگردد. چگونه؟ با برگشتن به ریشهها و کاری که در انجام آن بهترین بوده به علاوه به کارگیری المانهای تازه و درس گرفتن از اشتباهات.
مهم نیست از کوانتوم بریک لذت بردید یا از نظر شما هم عنوانی متوسط بود، کنترل همان عنوانی است که رمدی را به خاطر آن میشناختیم. داستانی چند بعدی، نمادین و پیچیده که با گیمپلی سرگرم کننده و جذابش شما را تا انتها با خود میکشد. Control نشان میدهد نه تنها رمدی به مسیر درست خود بازگشته، بلکه به خوبی میداند چطور فرمول موفق خود را هم بروزرسانی و تازهتر کند.
اگر از بازیهای اکشن سرعتی و سومشخص لذت میبرید و همچنین از آن دسته افرادی هستید که داستانهای پیچیده و نمادین را به روایت سرراست و ساده ترجیح میدهید؛ کنترل همان عنوانی است که منتظرش بودید. گیمپلی Control چالشبرانگیز و در عین حال بسیار لذتبخش است، داستان پیچیده آن شما را به فکر وا میدارد و مجبورتان میکند تک تک اسناد و مدارک موجود را جمعآوری کرده و مراحل فرعی را تمام کنید. خلاصه، این همان بازیای است که از رمدی انتظار داشتید.
بهترین کلمه در وصف کنترل از داستان گرفته تا گیمپلی و دنیایش، «عجیب» است. ساخته جدید رمدی یکی از آن بازیهاییست که در آن به جنگ دشمنانی ماورایی میروید، میتوانید رو هوا شناور بمانید و اجسامی را با قدرت ذهن حرکت دهید. داستان بازی به هیچ وجه ساده و سطحی نیست و برای فهم کامل آن باید بیشتر آیتمهای موجود در محیط را پیدا کرده و بخوانید. علاوه بر این یکی از آن داستانهاییست که هر مخاطبی برداشت خاص خود از آن را دارد. اگر به دنبال تجربهای واقعیتر یا داستانی سرراست میگردید؛ کنترل مخصوص شما نیست.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام
بهتر نبود بررسی ویدیو بازی رو میذاشتین؟
ای کاش بررسی ویدیویی هم میذاشتین
اوفف