ناشر بازی: نینتندو | مدت زمان بازی: 20 ساعت |
سازنده بازی: نینتندو | کامل کردن بازی: 50 ساعت |
فکر نمیکنم در این لحظه برای کسی غافلگیرکننده باشد که Donkey Kong Bananza واقعا عالی است. حتی فکر نمیکنم کسی قبل از انتشار بازی فکر کرده باشد که این بازی قرار است چیزی کمتر از عالی باشد. اما از طرف دیگر، نمیتوان درباره این بازی صحبت کرد و شرایط بازار ایران و بهطور مشخص جایگاه کنونی نینتندو سوییچ 2 در این بازار را در نظر نگرفت. بههر حال وقتی این کنسول و بازیهایش حتی بعد از متعادل شدن قیمتشان همچنان برای بخش زیادی از گیمرهای ایرانی صرفه اقتصادی ندارند، چگونه میتوان یک بازی انحصاری آن را، هرچقدر هم که باکیفیت باشد، با خیال راحت پیشنهاد کرد؟ در تمام مدتی که مشغول تجربه نسخه جدید دانکی کانگ بودم، نمیدانستم اصلا چه میتوانم درباره این بازی بگویم. اما سعی میکنم با موضعی منصفانه درباره Donkey Kong Bananza صحبت کنم. در این بررسی با ویجیاتو همراه باشید.
برای خرید کنسولها، بازیها و لوازم جانبی نینتندو، پلی استیشن و ایکس باکس میتوانید به تلگرام و اینستاگرام فروشگاه دنیای نو سر بزنید!
«دانکی کانگ بنانزا» اولین بازی اصلی جدید فرنچایز دانکی کانگ از زمان Donkey Kong Country: Tropical Freeze در سال ۲۰۱۴، و تنها دومین بازی سه بعدی این مجموعه بعد از Donkey Kong 64 در سال ۱۹۹۹ است. اما گوریل تنومند و دوستداشتنی نینتندو صرفا برای یک بازی استاندارد باز نگشته است، بلکه با یک آس در آستین خود میخواهد یکی از منحصر بفردترین بازیهایی که در عمرتان تجربه کردهاید را برایتان فراهم کند و آن آس هم چیزی نیست جز یک سیستم تخریبپذیری فوقالعاده که… بگذارید در ادامه مطلب لذت بینهایتش را وصف کنم. اما اول بگذارید ایده داستان بازی را برایتان شرح دهم.
در این بازی، «دانکی کانگ» به «جزیره شمش» سفر میکند تا کلی «گوهر موزی» یا Banandium Gem برای خود پیدا کند، اما یک شرکت معدن پلید بهنام VoidCo گوهرها را میدزدد و آسیب زیادی به جزیره میزند. دانکی کانگ با «پاولین» آشنا میشود؛ دختر نوجوانی که بازیکنان Super Mario Odyssey او را در قامت زنی قدرتمند که هم یک خواننده بود و هم یک شهردار بهخاطر دارند (و این باعث میشود Bananza عملا یک پیشدرآمد برای Odyssey باشد). دانکی کانگ و پاولین باید با یکدیگر به اعماق کره زمین سفر کنند تا با رسیدن به هسته زمین هم جلوی VoidCo را بگیرند و هم به خواستههای خود برسند؛ یعنی بازگشت به سطح زمین برای پاولین و رسیدن به موزهای فراوان برای دانکی کانگ.
طبیعتا هیچ کس از یک بازی پلتفرمر نینتندو انتظار یک داستان عمیق و بزرگسالانه ندارد و Bananza طبق همین سنت داستانی تعریف میکند که صرفا در خدمت گیم پلی بازی است و ماهیتی کمی کودکانه و البته بامزه دارد. جا دارد اشاره کنیم که همین طرح داستانی هم واقعا منحصر بفرد است. تمام اقلیمهایی که شما در بازی به آنها سفر میکنید در واقع لایههایی از کره زمین هستند، یک خواننده شما را همراهی میکند که صدایش جادویی است و البته، دانکی کانگی دارید که تمام انگیزهاش برای رسیدن به هسته زمین دستیابی به موز است. اما همین داستان ظاهرا احمقانه به بهترین شکل شما را در طول بازی سرگرم نگه میدارد.
پس بگذارید برویم سراغ اصل مطلب. همانطور که گفتیم Donkey Kong Bananza یک پلتفرمر سه بعدی با ساختاری یادآور آنچه که در Super Mario Odyssey دیدید است (به هر حال تیم سازنده دو بازی یکی است). اما دانکی کانگ شخصیت بسیار متفاوتی نسبت به ماریو است و در نتیجه سازندگان نمیتوانستند یک بازی عینا مشابه بسازند. اینجاست که سیستم تخریب پذیری بازی وارد عمل میشود. قدرت دانکی کانگ در این بازی عملا مشابه شخصیتی همچون هالک است و با مشتهای قدرتمند خود تقریبا هر چیزی جز محکمترین فلزات را میتواند نابود کند. ببینید، هرچقدر درباره تخریبپذیری بازی صحبت کنم کم گفتهام. مشتهای نابودگر دانکی کانگ بهترین تراپی برای هر مقداری از ناراحتی و عصبانی است. شما میتوانید یک کوه، تپه یا عملا هرجایی که دلتان میخواهد را انتخاب کنید و شروع به مشت زدن و تخریب آنجا کنید. دیدن خرابهای که بعد از مشتهای فراوان شما به وجود آمده هیچگاه تکراری نمیشود.
البته دانکی کانگ علاوه بر مشتهایش، همچنان ابزارهای زیادی برای حرکت در محیط دارد. او طبیعتا میتواند بپرد، از اکثر دیوارها بالا رود، ملق بزند، سطوح زمین را با دستانش بکند و یا آنها را پرتاب کند و یا حتی با انداختن آنها زیر پاهایش، روی تمام سطوح عملا موجسواری کند. دقیقا مطابق چیزی که از یک پلتفرمر ساخت نینتندو انتظار دارید، سیستم Movement دانکی کانگ بنانزا در عین سادگی عمق بالایی دارد و با ترکیب این حرکات با یکدیگر و باز کردن حرکات جدید از درخت مهارت بازی، راههای بسیار زیادی برای حرکت در محیط بازی دارید.
حال تخریبپذیری و عمق سیستم حرکت بازی را با محیطهایی ترکیب کنید که گوشه به گوشهشان پر از جوایز و محیطهای پنهان است. DK Bananza هیچوقت کنجکاوی و گشت و گذار شما را بیپاسخ نمیگذارد. هر دیواری که تخریب کنید یا از هر سطحی بالا روید، به احتمال بسیار قوی حداقل یک جایزه پیدا خواهید کرد؛ یا با سکههای فراوان مواجه خواهید شد، یا با صندوقهایی که یا سکه فراوان یا مکان پیدا کردن آیتمهای کاربردی را به شما میدهند، یا خود همان آیتمهای کاربردی و قابل جمعآوری. این آیتمها به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول فسیلها هستند که با جمعآوری آنها میتوانید لباسهای جدید برای دانکی کانگ و پاولین بخرید، یا موزهایی که عملا نقشی مشابه Moonهای Super Mario Odyssey دارند و با پیدا کردن آنها میتوانید اسکیل پوینت بهدست آورید. باز هم بدون هیچ اغراقی میگویم که هر گوشه مپهای بازی از این جوایز پر شدهاند و اگر حواستان نباشد، ممکن است ساعتها مراحل اصلی بازی را رها کنید و به گشت و گذار و خرابکاری در محیط بازی بپردازید. ضمنا بسیاری از این جوایز طوری در مپ پنهان شدهاند که به چندین شکل امکان دستیابی به آنها وجود داشته باشد تا بتوانید از خلاقیت خود برای رسیدن به آنها استفاده کنید.
یک فاکتور دیگری که روی گیمپلی بازی تاثیر میگذارد، انواع Bananzaهایی است که میتوانید به دست آورید. بنانزاها در واقع فرمهای ویژهای هستند که دانکی کانگ میتواند به لطف صدای پاولین به آنها تبدیل شود. برای مثال اولین فرمی که در اوایل بازی به دست میآورید Kong Bananza است که دانکی کانگ را به گوریلی حتی قدرتمندتر تبدیل میکند که قدرت تخریبش به مراتب بیشتر از حالت عادی میشود. در ادامه بازی میتوانید فرمهای دیگری پیدا کنید که هر کدام قابلیتهای خاص خود را دارند. برای مثال فرم شترمرغ میتواند پرواز کند و فرم گورخر میتواند روی آب و یخهای نازک بدود. هر کدام از این فرمها نهتنها در مراحل مخصوص خودشان کاربرد دارند، بلکه بهطور کل باعث میشوند بازیکن هنگام مواجهه با چالشها راههای بیشتری داشته باشد.
در نتیجه Donkey Kong Bananza یکی از سندباکسترین بازیهاییست که نینتندو تاکنون ساخته و شاید دور از ذهن نباشد که تنها دو نسخه اصلی اخیر The Legend of Zelda را از نظر آزادی عمل مطلق بالاتر از این بازی بدانیم. البته اشتباه برداشت نکنید؛ نینتندو همچنان با ساختاری کاملا مشخص این بازی را طراحی کرده و قرار نیست با تجربهای شلخته مواجه شوید. دانکی کانگ دقیقا به مقدار درستی یک ساختار و یک سندباکس را با یکدیگر ادغام کرده تا هنگام گیم پلی حس و حالی مثالزدنی به شما القا کند.
نکته دیگری که جا دارد به آن اشاره کنیم این است که بازی بهعنوان یک پلتفرمر سه بعدی واقعا پر از محتوا است. البته نمیخواهم اغراق کنم و بگویم که میتوانید صدها ساعت پای این بازی وقت بگذارید، اما Donkey Kong Bananza به راحتی میتواند شما را تا ۴۰-۵۰ ساعت سرگرم کند. نکتهای که راجع به این حجم از محتوا وجود دارد این است که شما هیچ لحظهای حس نمیکنید که در حال تلف کردن وقت خود هستید. بگذارید دقیقتر بگویم؛ شما حتی حس نمیکنید که در حال تجربه محتوای جانبی هستید. شخصا باید جلوی خود را میگرفتم که تمام وقتم را صرف محتوای اختیاری نکنم و اهداف اصلی را هم کامل کنم. این موفقیتی است که کمتر بازیای میتواند به آن دست یابد.
البته بازی کاملا بینقص نیست. مثلا برخی اوقات دوربین مقابل حجم تخریبپذیری و محیطهای تنگ و باریکی که میتوانید واردشان شوید کم میآورد، یا سرعت ریسپاون شدن دشمنان بیش از حد بالاست (در حدی که شما دو قدم فاصله بگیرید و رویتان را برگردانید، دشمنان مجددا ریسپاون شدهاند). اما صادقانه بگویم، میزان سرگرمکنندگی بازی آنقدر بالاست که هیچ گاه به چنین مشکلاتی فکر نخواهید کرد.
بازی در سایر ابعاد خود هم همان کیفیت همیشگی محصولات درجه یک نینتندو را دارد. از بابت صداگذاری و موسیقی که مطلقا نمیتوان ایرادی به بازی گرفت، مخصوصا موسیقی که تنوع قطعاتش در هر مرحله شما را واقعا غافلگیر میکند و برخی از آنها حتی میتوانند به بخشی از پلیلیست روزانه شما تبدیل شوند. از بابت گرافیک و بعدی فنی هم بازی اکثر مواقع واقعا زیباست و سیستم تخریبپذیری آن هم واقعا یک دستاورد فنی بزرگ است. تنها دو ایراد میتوانم نسبت به این جنبه بازی بگیرم. یک اینکه ظاهرا بازی از تکنولوژی FSR 1 برای تصویر خود استفاده میکند، آن هم در حالی که نینتندو سوییچ 2 از DLSS پشتیبانی میکند. FSR 1 این روزها عمر خود را نشان میدهد و برخی مواقع واقعا میتوانید حس کنید که این تکنولوژی باعث تار شدن یا از بین رفتن برخی از جزئیات تصویر میشود. از طرف دیگر فریم ریت بازی اکثر مواقع میتواند خود را روی ۶۰ نگه دارد، اما طی بازی ممکن است با افت فریمهای جزئی مواجه شوید. شدیدترین مورد افت فریم بازی هم مواقعی است که میخواهید نقشه بازی که بهصورت سهبعدی طراحی شده را نگاه کنید. اما برای این دو مورد هم دوباره حرفی که راجع به ایرادات دیگر بازی زدم را تکرار میکنم؛ سرگرمکنندگی بازی آنقدر بالاست که امکان ندارد چنین مسائلی بخواهند ذهنتان را درگیر کنند.
در کل، همانطور که گفتم، Donkey Kong Bananza واقعا عالی است. شاید ساخته قبلی سازندگان این بازی یعنی Super Mario Odyssey از نظر طراحی بازی منسجمتری باشد، اما دانکی کانگ بنانزا با آشوب کنترل شده و سندباکس جالب خود بهقدری سرگرمکننده است که برای من جایگاهی حتی بالاتر از سوپر ماریو آدیسی پیدا کرده است. شک ندارم که DK Bananza از همین حالا با اختلاف یکی از بازیهای کل دوران نینتندو سوییچ 2 خواهد بود و گیمرها تا مدتها درباره آن صحبت خواهند کرد.
تنها مسئلهای که باقی میماند، تکلیف ما بهعنوان گیمرهای ایرانی است. همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردم، فکر میکنم اکثر گیمرهای ایرانی معتقد باشند که در حال حاضر سوییچ 2 برایشان صرفه اقتصادی چندانی ندارد. من هم نمیتوانم بگویم که اشتباه میکنید و سوییچ 2 کنسولیست که باید تهیه کنید. اما میتوانم پیشنهاد کنم که اگر روزی تصمیم به خرید این کنسول گرفتید، حتما Donkey Kong Bananza را به عنوان اولین بازی خود تهیه کنید. حتی میتوانم بگویم که اگر خواستید تنها یک بازی برای این کنسول بخرید و بس، این بازی میتواند کاندید بسیار شایستهای برای این جایگاه باشد.
میخرمش...
اگر یک سوییچ 2 در اختیار دارید یا به دنبال خریدش هستید، بدون هیچ بحثی این بازی را تهیه کنید و لذتش را ببرید!
نمیخرمش...
اگر برنامهای برای خرید سوییچ 2 ندارید نمیتوان توجیه کرد که برای تجربه این بازی چنین هزینهای بپردازید. اما در غیر این صورت، تجربه دانکی کانگ بنانزا واجب است!
دانکی کانگ بنانزا شاهکاری دیگر از نینتندوست که تجربهاش برای هر کس که یک سوییچ 2 دارد واجب است. ورود المان تخریبپذیری گسترده به فرمول گیم پلی نینتندو در بازیهای پلتفرمر سه بعدی حتی خوشساختتر از چیزی که فکر میکردید از آب در آمده است و در نتیجه، Donkey Kong Bananza قطعا یکی از سرگرمکنندهترین و منحصر بفردترین بازیهایی خواهد بود که میتوانید تجربه کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.