اما بعد از چند ساعت اولیه، میتوان گفت که با یکی از شگفتیهای سال روبهرو هستیم. با مخلوطی از سولزبورن و دیابلو طرف هستیم که در هسته خود، تیراندازی سوم شخص هم دارد. حالا با هم ببینیم که چگونه بازی توانسته این همه مکانیزم را به خوبی کنار هم بگذارد تا با اثری بدین خوشساختی مواجه شویم.
Remnant: From the Ashes برای روایت داستان خود روش دارکسولزها را پیش گرفته و به صورت سنتی روایت نمیشود. بعد از ساختن شخصیت مخصوصتان، با دنیایی نامانوس آشنا میشویم که خبری از گوشه و کنارش نداریم و فقط با راوی و شخصیت خودمان، راهی این سفر مرموز شدهایم.
بعد از مرحله آغازین، میفهمیم که دنیا دچار آشوب و به آخرالزمانی تبدیل شده که انسانها جایی در آن ندارند. در عوض شیاطینی از دنیاهای دیگر به نام The Root به دنیای انسانها هجوم و خرابی به بار آوردهاند.
شاید داستان و روایت، ۵ درصد از کلیت بازی را هم تشکیل ندهد، اما اگر به جزییات توجه کنیم و بخواهیم دنباله داستان و شخصیتها را بگیریم، لحظات راضی کنندهای رقم خواهد خورد. با این حال، روایت و داستان بازی به اندازه دیگر قسمتهایش قوی و درجه یک از کار در نیامده. در سراسر بازی شخصیتهایی هستند که در صورت پیدا کردنشان به مقر اصلی بر میگردند و گوشههایی از داستان از دید آنها روایت میشود. حین گفت وگو، چه با آنها و چه شخصیتهای اصلی، همانند اکشن-نقشآفرینیهای امروزی، سیستم انتخاب دیالوگ هم در بازی هست. اگرچه هیچ وقت عمق زیادی پیدا نمیکند، ولی با صداپیشگی خوب دیگر شخصیتها، آنقدرها هم حس اجبار ندارد.
گفتم که آنها را از گوشه و کنار بازی پیدا میکنید، اغراق نکردهام اگر بگویم بهترین و بارزتزین نقطه مثبت بازی همین طراحی دنیاها است. جدا از طراحیهای هنری که هر کدام از سه منطقه بازی را به شکلی نفسگیر به تصویر کشیدهاند، این طراحی لولها، راهروها و روند پیشروی در آنهاست که واقعا عالی از کار در آمده. محیطها نه آنقدر بزرگند که بازیکن در آنها گم شود یا حس کند که به آن مرحله تعلق ندارند و آنقدر هم کوچک نیستند که حس بازیهای خطی را منتقل کنند و گویی در جایی حبس باشید. دقیقا به گونهای طراحی شده که مناسب کشتن هیولاهای بازی باشد و بتوان در آن به گشت و گذار پرداخت.
یکی دیگر از نکات خوب این محیطها، تصادفی بودن آنهاست که بازی را به شدت به سمت بازیهای روگ-لایک نزدیک میکند. باعث میشود که هر بار، بازی کردن حس منحصر به فرد خود را داشته باشد. در طراحی تک تک مناطق این مراحل، حوصله به خرج داده شده که هیچگاه بازیکن را خسته نمیکند. ممکن است روند پیشروی ساده باشد و اینگونه به نظر برسد که مسیری جلوی راهتان است، با کشتن دشمنان به مناطق جدید میروید، اتاق غول مرحله را پیدا میکنید و تمام. اما همین سادگی و قابل در دسترس بودن، در کنار تصادفی بودن محیطها، حس خوبی از گشت و گذار منتقل میکند.
اینطور برداشت نکنید که بازی آسان است و به راحتی میتوان از پس دشمنان و غولها بر آمد. هوش مصنوعی دشمنان، شاید یکی از بهترینها در سبک خود باشد. اینگونه نیست که خونشان زیاد باشد و منتظر بمانند که بیایید و کارشان را تمام کنید، بلکه به درستی مخفی میشوند، منتظرتان میمانند و از دور به شما شلیک میکنند. در کل به شکلی متعادل بازیکن را به چالش میکشند.
در همین رابطه، شاید مهمترین ویژگی که سازندگان روی آن به شدت در تبلیغات پافشاری میکردند، ویژگی بازی کردن با دوستان باشد. میتوان بازی را با سه نفر دیگر تجربه کرد و انصافا هم کوآپ بسیار خوب از کار درآمده، البته همین مورد هم اشکالاتی با خود به همراه داشته. درست است که میتوان کل مدت زمان را تنهایی به پیش رفت، اما گاهی اوقات، در رویارویی با بعضی از دشمنان یا به خصوص غولهای بازی، اینقدر گیمپلی سخت میشود که راهی جز کمک گرفتن از شخصی دیگر نمیماند. از این لحاظ، حفظ تعادل میان تنها بازی کردن و با دیگران بازی کردن، دچار مشکل است.
بازی از سیستم گانپلی و مبارزه به شدت روان و خوشدستی بهره میبرد. حس گرفتن سلاحها در بازی و شلیک کردن با آنها، یکی از بهترین تجربهها برای من بود. اینکه هنگام مواجهه با موجهای دشمنان، به آنها شلیک میکردم و تیرها وزن داشتند، واقعا حس رضایت خوبی داشت. این مورد درباره سلاحهای سرد هم صدق میکند و حس نشستن تبر یا اره روی بدن دشمنان عالی است.
در Remnant: From the Ashes دکمهای برای بلاک کردن ضربههای دشمنان وجود ندارد و از همین رو مدیریت خط استقامت نکته مهمی است. بعد از اینکه سیستم شوتینگ و مبارزه بازی را در کنار این سیستمها بگذاریم، نتیجه میشود یکی از خوشساختترین گیمپلیهای چند وقت اخیر در این سبک. در کنار این مسایل و به سبب سبک بازی و تصادفی بودن آن، حتی غولهای بازی هم به ترتیب ظاهر نمیشوند و همین باعث میشود که آیتمهایی که میاندازند هم، با هم متفاوت باشد و باعث افزایش تکرارپذیری بازی شود.
داستان اصلی: ۱۵ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۳۰ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۶۰ ساعت
در منوی اینونتوری، شاهد دو جایگاه برای سلاحهای گرم هستیم که یکی دوربُرد و دیگری نزدیکبُرد است، یک جایگاه برای سلاح سرد، سه جایگاه برای آیتمهای جادویی و سه جایگاه هم برای زره بازی. هر کدام نیز برای خود قابلیت ارتقا دارند. در بعضی مواقع و در مواجهه با دشمنان، ارتقا دادن زره بهتر از حتی تعویض سلاح میتواند به کمک بازیکن در میدان نبرد آید.
Remnant: From the Ashes عنوانی است که به خوبی از بازیهای دیگر مثل دیابلو و سولزبورنها الهام گرفته و نکات مثبتشان را در شوتری سوم شخص مخلوط کرده و به معجونی دلانگیز دست یافته که به یکی از خوشساختترین و مفرحترین تجربههای سال تبدیل شده. هیچگاه مانند دارکسولزها به آن سختی نمیشود که بازیکنان معمولیتر را از خود زده کند. بازیکنی که به بازی اعتماد میکند، به خوبی پاداش این صبر را پس میگیرد. در نیم ساعت اول، تقریبا تمام مکانیکها و هستههای بازی را یاد میگیرند و بازی بعد از همراه کردن بازیکن با خود، پلهپله و با شیبی ملایم مثل دیابلو، به سختی آن میافزاید، ولی نه به گونهای که بازیکن را آزار دهد.
همین تصادفی بودن محیطها و غولها، حس خوب تیراندازی و داشتن استراتژی در رویارویی با دشمنان، تکرارپذیری بازی را به شدت افزایش داده و میتوان اینگونه برداشت کرد که اولین بار، فقط حکم پیشغذا را داشته و حالا باید برای لذت بردن بیشتر، چه تنها و چه با دیگران به دفعات زیاد، به جان دشمنان و دنیاهای بازی افتاد و تا مدتهای زیادی سرگرم شد.
برای کسانی که دارکسولز خونشان کم شده و بدشان نمیآید به دنیای عناوین روگ-لایک وارد شوند معجون خوبی براشان محیا شده. در کنار اینها، سیستم گانپلی، نقشآفرینی و خلق دنیاهای تصادفی، همگی برای لذت بردن بیشتر آماده شده است. با قیمت ۴۰ دلاری و منصفانه Remnant، میتوان ساعتهای زیادی، به تنهایی و یا با دیگران به تجربه بازی پرداخت و از آن سیر نشد.
سیستم کمبت، شوتینگ و لوت عالی، در کنار طراحی محیطهای شگفت انگیز، گشتن در این دنیای دیوانهوار را به تجربهای مثال زدنی تبدیل کرده. قابلیت کوآپ و همراه شدن با دیگران، به خصوص اگر دوستانتان باشد، حس خوبی از ماجراجویی را به بازیکن میدهد. همچنین چالش برانگیز بودن و هوش مصنوعی عالی غولها و دشمنان، برای کسانی که دنبال یک چالش خوب هستند، غذایی دلپذیر پخته است.
بازی داستان سرراستی ندارد و ممکن است برای بعضیها جذب کننده نباشد. در کنار ای موضوع، نباید فراموش کرد که اساسا با بازی سختی مواجهیم. هرچه قدر تعادل در بازی رعایت شده باشد، بازهم ممکن است برای عدهای این سختی غیر معمول و بیمنطق به نظر برسد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
کاملا موافقم که تکی تقریبا ۳۰ درصد شانس دارید بازی تمومکنید من خودم که نتونستم و مجبور شدم کوآپ بازی کنم که اونم مشکلات خودش داشت ولی واقعا باس ها را نمیشه تکی برد
به به این بازیو به شدت عاشقشم حتما باید تحربش کنم
نقد عالی همه چی عالی