ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بررسی A Plague Tale: Innocence – معصومیت در خطر

انتشار در ۲ خرداد ۱۳۹۸
احسان محمدی
نوشته شده توسط احسان محمدی | ۲ خرداد ۱۳۹۸ | ۲۲:۳۰
احسان محمدی
احسان محمدی

منتشر‌ شده در 6 سال قبل
اشتراک گذاری:

در نسل حاضر با بیشتر شدن قدرت تکنولوژیک کنسول‌های خانگی، و از طرفی علاقه وصف نشدنی بازیکنان به بزرگ‌تر بودن هرچه بیشتر ابعاد بازی‌ها، دوست‌داران بازی‌های داستان‌گو و روایت محور احساس خطر کردند. کم نبودند نمونه‌های موفق این دست از بازی‌ها در سال‌های اخیر، اما در مقایسه با نسل‌های پیشین، تعداد آن‌ها کمتر شده‌ و همین مایه نگرانی افراد زیادی از جمله نگارنده بود.
بررسی بازی A Plague Tale: Innocence
امتیاز متاکریتیک: 81 امتیاز
امتیاز دهید:
  • عالی
  • خوب
  • متوسط
  • خوب نیست!
  • ضعیف!
میانگین امتیاز کاربران 8.8
در دسترس برای:
8 تصویر
بیشتر
ناشر بازی: فوکس هوم اینتراکتیو
سازنده بازی: آسوبو استودیو
در سال 2017 بود که استودیوی خوشنام انگلیسی، نینجا تئوری، عنوان تحسین شده‌ی هل‌بلید (Hellblade) را عرضه کرد و روح تازه‌ای در کالبد بازی‌های خطی دمید. حین E3 2018 و در حال مرور تریلرهای بازی‌های مختلف بودم که با بازی A Plague Tale: Innocence آشنا شدم و محیط، طراحی تاریک و نزدیکی اتمسفر آن به هل‌بلید و The Last Us بود که نظرم را جلب کرد. حالا بازی عرضه شده و می‌توان بررسی کرد که به چه مقدار در اراپه داستان و موضوعات خود موفق بوده است.

داستان بازی طی سال‌های تاریک بعد از جنگ‌های صلیبی روایت می‌شود. جهان غرب هنوز از شوک جنگ‌های ویرانگر و تبعات سیاسی و اجتماعی آن‌ها بیرون نیامده و صلحی شکننده میان مسلمانان و مسیحیان برقرار شده است.

یکی از تبعات هر جنگی، قدرت گرفتن هرچه بیشتر پایگاه افراطیون برای کنترل هرچه بیشتر منابع به نام محافظت از مردم است. در طول تاریخ و تا زمان حال این رویه ادامه داشته و هنوز هم ادامه دارد.

حال قرن چهارده میلادی است و اروپا در کنار خودکامگی رهبران و به خصوص پاپ، درگیر طاعون یا مرگ سیاه است. این بیماری وحشتناک رحمی ندارد و گویی تمام هستی اروپا در خطر است. هیچ‌کس و هیچ چیزی جلودار آن نیست. و در این مواقع است که ترس‌ها تبدیل به خرافات می‌شوند و جای منطق و عقل را می‌گیرند.

بازیکن نقش آمیسیا دو رون (Amicia de Rune)، دخترک نوجوانی که همراه با خانواده‌اش در یکی از روستاهای دورافتاده فرانسه گذران زندگی می‌کند را برعهده می‌گیرد؛ پدرش شوالیه‌ای خوشنام است، مادرش زنی قوی و برادری دارد که بیماری ناشناخته‌ای، او را از دنیای بیرون جدا کرده است.

ولی با تمام پستی و بلندی‌های زندگی در کنار طاعون مرگ‌بار، زندگی دو رون‌ها خوب و معمولی است. تا اینکه گروهی از افراطیون مذهبی به نام اینکوئزیشن (Inquisition) که قدرت زیادی در طبقات بالای سیاست فرانسه دارند، به مزرعه ساکت و آرام دو رون‌ها حمله می‌کنند و داستان و اتفاقات بازی از این نقطه شروع می‌شود.

مهم‌ترین ویژگی یک بازی خطی، داستان و روایت‌اش است. همان طور که بازی‌های ویدیویی از لحاظ دیداری پیشرفت می‌کنند، داستان‌هایشان هم پیچیده‌تر می‌شود و راویان آن داستان‌ها کار سخت‌تری برای جذب مخاطب دارند. استودیوی فرانسوی آسوبو (Asobo) دوره‌ای از تاریخ که به شدت غنی و دست نخورده است را برای داستان خود انتخاب کرده و روایت زندگی افراد آن دوره و واکنش‌شان به بیماری و جنگ را بسیار پخته از آب درآورده.

اولین و مهم‌ترین نقطه قوت بازی، شخصیت‌پردازی و روایت داستان آن شخصیت‌ها در این موقعیت وحشتناک است. آمیسیا دختری جوان است و با تمام سختی‌های زن بودن در آن دوران، به خوبی زیر سایه پدرش مهارت‌های جنگی و زنده ماندن در جهانی که از هم گسیخته است را یاد گرفته.

در مقابل او هوگو را داریم، پسرکی پنج ساله که به خاطر بیماری‌اش بیشتر عمر را در اتاقی زیر نظر مادرش و در حال درمان سپری کرده و از کثافت دنیای بیرون در امان بوده. او معصومیت خاص خودش را دارد و در بدترین شرایط هم امید و زندگی را در حرف‌هایش می‌توان دید. همین تضاد بین جهان‌بینی تقریبا خشک و منطقی آمیسیا که لازمه زنده ماندن در این شرایط است و پاکی و معصومیت ذاتی هوگو است که باعث به وجود آمدن این تضاد می‌شود و داینامیک بی‌نهایت زیبایی در روایت داستان بازی پدید می‌آید.

هنگامی که در حال فرار از دست اینکوئزیشن و یا موش‌های خون‌خوار و وحشی هستند، بار روایی بیشتر برعهده آمیسیا است. هنگامی که آرامش برقرار می‌شود، بیشتر برعهده هوگو است. زیباترین و احساسی‌ترین اتفاقات بازی زمانی است که هوگو دست به توصیف محیط اطرافش، علی‌رغم تمام تاریکی‌ها و تباهی‌ها می‌زند.

مثلا زمانی که در رودخانه به دنبال قورباغه می‌گردد، آن‌هم وقتی خون سربازی در طرف دیگر روخانه است؛ احتمالا جسد در حال پوسیده شدن همین سرباز باشد که امید به تماشای قورباغه را در هوگو زنده کرده. بازی پر است از این دست لحظه‌های به یاد ماندنی و احساسی که محال است تا مدت‌ زیادی از خاطر برود

گیم‌پلی نیز در ادامه‌ی همین روایت زیبا و داستانِ به خوبی نوشته‌ شده‌ی بازی است و در راستای موقعیت شخصیت‌ها. به خاطر مهارت پایین آمیسیا در نبرد و کوچک بودن هوگو، امکان رودررویی مستقیم با دشمنان بازی نیست و باید از راه‌های مخفیانه آن‌ها را دور زد.

بزرگترین نقطه ضعف بازی نیز در همین جا خودنمایی می‌کند. دشمنان بازی عمدتا از هوش زیادی برخوردار نیستند و روندی تکراری را برای پیمودن راه، از جایی که صدا می‌آید تا جای قبلی‌شان طی می‌کنند. همین امر باعث می‌شود که بازی هنگام مقابله با دشمنان انسانی آنقدرها چالش‌برانگیز نباشد.

در مقابل اما، هنگام رویارویی با طاعون و موش‌ها، خلاقیت بیشتری در روند پشت سر گذاشتن خطر می‌بینیم و پازل‌ها و راه حل‌های متنوع‌تری جلوی پای بازیکن قرار می‌گیرد. آمیسیا با جمع آوری منابع مختلف از گوشه و کنار محیط بازی، می‌تواند در جاهای مخصوصی، دست به آپگرید بزند و در مواجهه با خطر، احساس امنیت بیشتری به بازیکن بدهد.

در قسمت‌های فنی، بازی یک شاهکار به تمام معناست و پا به پای بزرگان این صنعت توانایی رقابت دارد. اولین قسمت، بخش گرافیک هنری و فنی بازیست. امکان ندارد به محیط جدیدی بروید و چند دقیقه‌ای محو تماشای مناظر، معماری ساختمان‌ها و طراحی‌های آنان نشوید. بازی شاهکاری در نورپردازی است و به خوبی حس ترس و تنهایی را در جاهای تاریک و خصوصا جاهایی که موش‌ها در آن‌ها قرار دارند، منتقل می‌کند.

یکی از مواردی که در بازی خیلی به چشم می‌آید، تعداد موش‌ها است. گاهی در یک صحنه و محیط کوچک، شاید نزدیک به ده‌ها هزار موش وجود داشته باشد و برای طراحی آن‌ها به این صورت و اینکه بازی با کمترین افت فریم مواجه می‌شود، باید به تیم فنی بازی تبریک گفت.

مورد بعدی که به شدت به چشم می‌آید، صداگذاری و موسیقی بازی است. اگر بازی را با هدفون بازی کنید، تازه متوجه وسعت کار سازندگان و مهندسان بازی می‌شوید. طراحی دقیق ریزترین اصوات، شگفت انگیز است و این مورد به القای حس ترس و اضطرار در مواجهه با سربازان بسیار کمک می‌کند. تصور کنید که تکه سنگی را پرتاب کرده‌اید و سرباز به طرف آن رفته، حالا که در حال فرار هستید، صدای پای برگشت او را می‌شنوید که نزدیک و نزدیک‌تر می‎آید. این دست از تجارب در بازی زیاد است و همین گونه اتفاقات در مواجهه با موش‌ها هم زیاد اتفاق می‌افتد.

مدت زمان بازی

داستان اصلی: ۹.۵ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۱۱ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۱۴ ساعت

صداپیشگی بازی هم در بالاترین درجه کیفیت قرار دارد و خصوصا کار صداپیشگان دو شخصیت آمیسیا و هوگو، بسیار شنیدنی است. کوچکترین احساسات این دو شخصیت هیچ‌گاه دروغین و غیر واقعی به نظر نمی‌رسد، خصوصا هوگو که با آن لحن معصومانه خود، احساسات آدم را به شدت بر می‌انگیرد. در قسمت صداپیشگی چیزی جز تحسین و تعریف در وصف کار هنرمندانه و شنیدنی آن نمی‌توان گفت.

موسیقی بازی جای هیچ‌گونه حرفی باقی نمی‌گذارد و قطعات ویولنی که در بازی پخش می‌شود، فراتر از شاهکار است. در مواقع آرام و زمانی که هوگو و آمیسیا تنها هستند و خطری تهدیدشان نمی‌کند، نت‌های بلندتر با ریتم ملایم پخش می‌شود و در هنگامی که به طور مثال موش‌ها حمله می‌کنند، ریتم سریع تر ویولن با نت‌های کوتاه پخش می‌شود که به زیبایی هرچه تمام‌تر حس ترس و اضطراب را منتقل می‌کند.

به طور کلی A Plague Tale: Innocence، زبان هنر و احساسات در بازی‌های ویدیویی است و به ما یادآوری می‌کند که غرق شدن در بازی‌های داستانی با روایتی زیبا چه لذت وصف ناپذیری دارد. بستر داستانی شگرف بازی و گشت‌وگذار در فرانسه‌ای از هم پاشیده، این امکان را به بازیکنان داده تا هرچه بیشتر به شخصیت‌ها و آمال و آرزوهایشان نزدیک شود و نتایج فاجعه بار تصمیمات حاکمان در زندگی افراد دیگر جامعه را به خوبی درک کند. داستانی احساسی، موسیقی و صداپیشگی شاهکار و گیم‌پلی استاندارد، همگی در کنار هم، دست به خلق تجربه‌ای زیبا و لذت‌بخش در نسل هشتم بازی‌های ویدیویی زده‌اند.

خلاصه بگم که...

تجربه‌ای که کمتر در این سال‌ها در روایت داستان، مانند آن را دیده‌اید. روابط بین شخصیت‌ها بسیار پخته و عالی کار شده و موسیقی دلنواز بازی، این حس را چندین برابر می‌کند. اگر طرفدار بازی‌های داستانی خطی هستید، در بازی کردن A Plague Tale درنگ نکنید.

می‎خرمش

داستانی زیبا و احساسی که به خوبی رابطه بین خواهر و برادری که جنگ آن‌ها را از خانه و کاشانه‌شان دور کرده روایت می‌کند. موسیقی و صداپیشگی شاهکار را هم به آن اضافه کنید تا اگر از طرفدار بازی‌های خطی داستانی هستید، در تهیه A Plague Tale شکی نداشته باشید.

نمی‎خرمش

ممکن است بازی خیلی چالش برانگیز نباشد و هوش مصنوعی دشمنان هم اذیت کند. در کنار این‎ها اگر حوصله دیالوگ و مراحل خطی را ندارید هم ممکن است از تجربه بازی لذت نبرید. گهگاهی مشکلات تکنیکی مثل افت فربم و پارگی تصویر هم دامن‌تان را خواهد گرفت.

  • امتیاز ویجیاتو90
  • امتیاز
    • عالی
    • خوب
    • متوسط
    • خوب نیست!
    • ضعیف!
    میانگین امتیاز کاربران 8.8
  • امتیاز متاکریتیک81
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • میلاد
    میلاد | ۱۲ خرداد ۱۳۹۸

    من خودم این بازی رو دیروز نصب کردم و حدودا نیم ساعت بازی کردم و گرافیکشم رو Low گذاشتم
    ولی بازم باید بگم که هم از تریلر و هم از خود بازی خیلی لذت بردم و مطمئنا تا آخرش میرم.

  • محمدامین بهتوئی
    محمدامین بهتوئی | ۳ خرداد ۱۳۹۸

    درکنار داستان جذاب و موسیقی/ صداگذاری شاهکار، چیزی که بیشتر از همه برام جلب توجه کرد شخصیت پردازی فوق العاده این خواهر و برادر بود، هوگو انقدر معصوم و مظلومه که آدم به صورت خودکار تلاش میکنه جلوی هر نوع آسیب رسیدن بهش رو بگیره :'(

مطالب پیشنهادی