نقد فیلم Time to Hunt– کره جنوبی جدید به روایت جهان فیلمساز
در فیلم «زمان شکار»، ما با کرهجنوبی جدیدی مواجه هستیم که کمتر شباهتی با وضعیت حال این کشور دارد. داستان با یک سوژه تکراری از سرقت طراحی شده است اما همین سوژه به گونهای روایت ...
در فیلم «زمان شکار»، ما با کرهجنوبی جدیدی مواجه هستیم که کمتر شباهتی با وضعیت حال این کشور دارد. داستان با یک سوژه تکراری از سرقت طراحی شده است اما همین سوژه به گونهای روایت میشود که گاهی فیلم بینهای حرفهای را نیز به دیدن ترغیب میکند و آدرنالین خونشان را بالا میبرد. با ویجیاتو همراه باشید تا باهم نگاهی اجمالی به این فیلم داشته باشیم.
کرهجنوبی جدیدی که یون-سانگ-هاین در مقام کارگردان در آخرین ساختهاش به تصویر کشیده است ابداً در واقعیت و یا با آنچه تاکنون از کشورش میشناختیم، شباهتی ندارد.
در فیلم «زمان شکار» کارگردان، جامعه کرهجنوبی را به سمت جهنمی خود ساخته برده است که با رکود شدید اقتصادی، بیکاری و از همه مهمتر سقوط ارزش پول، دست و پنجه نرم میکند، این وضعیت تا جایی پیش رفته است که حالا قسمتی از جامعه که اکثریت آن را کارگران تشکیل دادهاند دست به اعتراضات صلحآمیز میزنند و قسمت دیگر برای رسیدن به یک زندگی ایدهآل رو به بزهکاری اجتماعی آوردهاند.
اگر بخواهیم رویکرد کارگردان را در وضعیت پیش آمده (یا پیش ساخته) توصیف کنیم باید بگوییم «زمان شکار» دقیقا دیدگاهش را اینگونه بنا میکند که: در دنیایی که دستمزدها بالا نرود و در مقابل آن ارزش پول روز به روز کاهش یابد، اگر اکثریت خنثی را کنار گذاریم خواه ناخواه دو رویکرد در جامعه شکل میگیرد، اول آنهایی که امید به تغییر دارند، پس مشخصاً اعتراض خواهند کرد و در مقابل آنهایی که وضعیت پیش آمده را غیر قابل مهار میدانند، امکان دارد به جای کار سالم، دست به دزدی و جنایت بزنند.
فیلم در ابتدا با معرفی شخصیت کیهون با بازی چوی-ووشیک شروع میشود، به واقع کیهون در مقایسه با رفقای خود شخصیت متعادلتری دارد، او نه امیدی به کسب درآمد سالم و ادامه دادن در وضعیت موجود دارد و نه به راحتی دلش میخواهد با به دست گرفتن اسلحه، مرتکب جرم بزرگی شود.
در جایی از فیلم میبینیم که کیهون به سمت گروهی از معترضان خیابانی میرود و از میان جمعیت پدر خود را بیرون میآورد، کیهون اولین جملهای که به پدرش میگوید این است: «اگه میخوای با لبخند اعتراض کنی، نکنی بهتره! این اعتراض آخرش به جایی نمیرسه.» پدر در جواب اما، باز هم میخندد.
تفاوت رویکرد و نگاه در این سکانس، قطعاً بهترین نمونه برای معرفی جهان فیلم است.
جانگ هو با نقشآفرینی آن-جائه-هونگ یکی دیگر از این دایره رفقا، در نقطه مقابل دوستش اما خیلی راحتتر حاضر میشود به هر قیمتی قواعد را زیر پا گذارد.
شخصیت دیگری که در فیلم معرفی میشود جون سئوک با بازی لی-جیهون است، او که گویی سه سال پیش در یک دزدی ساده توسط پلیس دستگیر شده و در زندان به سر برده است، حالا پس از آزاد شدن به جای اینکه اصلاح شده باشد، تبدیل به دزدی حرفهای و خطرناک شده است. کارگردان در اینجا به نوعی نظام اصلاح و تربیت را هم زیر تیغ نقد خود برده است. جون سئوک در میان دوستانش از نقشه سرقتی سخن میگوید که در سالهای حبس خود در زندان طراحی کرده و حالا میخواهد آن را به کمک دوستانش عملی کند.
فیلم با این شروع طوفانی وارد پرده دوم فیلمنامه میشود، اکشن و فرار و گریز به اوج خود میرسد، استفاده از نور و تاریکی در کنار فیلتر قرمز، سکوت و افکتهای صوتی همگی کمک شایانی به القای حس خفگی در موقعیت پیش آمده دارند اما هرچه پیش میرود این اضطراب و آدرنالین تولید شده در تعقیب و گریزها به واسطه تکرار و کش دادنها فروکش میکند، کارگردان حالا برای نگه داشتن مخاطب به خوبی هر چه تمامتر اضطرابهای بیرونی شخصیتها را از فرار و گریزهای ابتدایی به زیبایی و در امتداد رسیدن به پایان کار تبدیل به اضطراب روانشناسی و درونی شخصیتها میکند.
شاید موفقیت ظاهری این گروه که پیش از این بازندهای بیش نبودهاند به این دلیل باشد که آنها نه تنها از شکستهای گذشته درس گرفتهاند بلکه هیچکدام شان بر خلاف فیلمهای مشابه ساخته شده، حرص و طمع پول بیشتری ندارند و از همه مهمتر در دیدگاه و پیش روی خود راهی نجاتبخش و هدفی جز این نمیبینند.
فیلم «زمان شکار» پر است از چنین نکات ریز و روانشناسانه که تماشاگرش را عمیقاً به فکر وامیدارد.
از منظر فیلمنامه اما در میان این اوج خوب و پایان عالی، یک سقوط میانی وجود دارد که اثر را از یکدستی واحد خارج کرده است. مافیای کازینو که شاید هیچ وقت فکرش را نمیکرد روزی اینگونه توسط چند جوان تازهکار مورد سرقت قرار بگیرد، برای واکنش، مأمور حرفهای و قاتل خود را یکه و تنها به مقابله با سارقین نوپا میفرستد.
شخصیت هان با بازی پارک-هائه-سو خیلی زود اولین سر نخ ماجرا را پیدا میکند تا این آغازگر دنیای تیرهتر، از خون و خشونتی باشد که این جوانها تا به حال تجربه کردهاند.
همه چیز ِ فیلم «زمان شکار» در میانه روایت، گویی خارج از منطق واقعگرایانه، نشان از ادا بازی فیلمساز دارد. مأمور کم حرف بدون ابایی از کشتن به شکار خود میرسد اما بیدلیل او را رها میکند! اصلاً اینکه چرا این مافیای بزرگ تصمیم میگیرد فقط یک نفر را مأمور کند تا اطلاعات مهم لو رفته در هارد سرقتی را بازگرداند! و یا سرنوشت این هارد چرا در فیلمنامه اینگونه رها میشود! سوالاتی است که هیچ وقت به آن پاسخی داده نمیشود. شاید کارگردان فقط و فقط به دلیل ایجاد جذابیتهای سینمایی، نیروی بازدارنده خود را همچون رباتی بیاحساس وارد ماجرا میکند تا بعد از تقابل نهایی، آن پایان ترمیناتور گونه را برایش رقم بزند.
در مجموع میتوان گفت فیلم «زمان شکار» روی چند ستون اصلی خود که شامل دریچه آغازین روایت و شخصیتپردازیها، چند پلان از پرده میانی فرار و گریز، درام شکل گرفته میان شخصیتها و در یک مورد خانواده و در آخر سرنوشت هرکدام از کاراکترها و نگاه روانشناسانه به آنها، به خوبی میایستد و کار خود را به پایان میرساند.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
هفته ای چندتا فیلم میبینم..عاشق فیلم های آسیای شرقی هستم ......واقعا فیلم های کره ای حرف ندارن...
این فیلم واقعا حس خوبی بهم داد...اتمسفر مرموز فیلم ، حالت مه تو شب ، فیلتر نور قرمز ، همه حس و حال بشدت خوبی بهم داد... مخصوصا اون قاتل حرفه ای هان ،،،، بنظرم از فیلم ترمیناتور تقلید کرده بود و حس و حال کاملا متفاوت و زیبا
فیلم رو با هدفون یا هنذفری ببینید خیلی بهتره قشنگ حس هیجان و استرس فیلم رو میگیرید
از این دست فیلم های آسیای شرقی با حالت مرموز خیلی خوشم میاد،،، کسی میشناسه معرفی کنه