بر خلاف انتظار بسیاری، بازیهای ایپزودی داستانمحور به هیچوجه پدیده جدید و تازهای نیستند اما بدون شک فصل اول بازی The Walking Dead و بازیهای بعدی Telltale چنان به محبوبیت این شکل از بازیها کمک کردند که تعدادشان به این شکل تصاعدی افزایش یافت. استودیو فرانسوی Dontnod هم یکی دیگر از آن سازندههایی بود که بعد از ساخته نسبتا موفقشان یعنی Remember Me به این شکل از بازیها روی آوردند و با عنوان سال ۲۰۱۵ خود یعنی Life is Strange حسابی درخشیدهاند.
از آن زمان که ۵ سال میگذرد، دونتناد بیوقفه در حال ساخت و توسعه بازیهای مشابه و تکرار این ایده بوده است. آخرین قسمت فصل دوم Life is Strange دقیق دو سال پیش عرضه شد و همین چند ماه پیش هم دونتناد یکی از مهمترین بازیهای خودش یعنی Tell Me Why را عرضه کرد. اما در این میان یک بازی دیگر هم وجود داشت که به خاطر تاخیرهایش و همچنین عرضه Tell Me Why به نوعی به دست فراموشی سپرده شد: Twin Mirror.
جدیدترین ساخته دونتناد برای اولین بار در سال ۲۰۱۸ معرفی شد و قرار بود یک سال بعد عرضه شود اما با تاخیری یک ساله رو به رو شد و سازندگان هم تصمیم گرفتند تا به جای عرضه آن به صورت اپیزودی، Twin Mirror را به صورت یکجا عرضه کنند. اما آیا واقعا همانطور که از تریلرها به نظر میآمد، Twin Mirror توانسته به این ژانر تکراری تکانی دهد و برگهای خشک شدهاش را کنار بزند؟
لحظات آغازین Twin Mirror و مقدمه داستان درست همان چیزی است که بارها در هزاران فیلم، بازی و کتاب دیگر دیدهایم. شخصیت اصلی داستان به دلیلی اتفاقی مهم به شهر کوچک دور افتادهاش که سالها پیش بالاخره موفق به فرار از آن شده، باز میگردد. اگر در مورد کتاب Sharp Objects صحبت میکردیم، شخصیت اصلی میشد خبرنگاری به نام کمیل (Camille) که به اصرار رییسش بعد از مرگ یک دختر نوجوان دیگر برای تهیه گزارش به شهر محل زندگیاش برگشته است. حالا در Twin Mirror هم شخصیت اصلی خبرنگار جوانی به اسم سم هیگز (Sam Higgs) است که دو سال پیش شهر محل زندگیاش یعنی Basswood را ترک کرده و حالا به خاطر مرگ ناگهانی صمیمیترین دوستش بر خلاف میلش دوباره به شهر بازگشته است.
هر چقدر که این ستینگ یک شهر کوچک آمریکایی دور افتاده که نیروهای پلیس آن کمتر از انگشتان یک دست هستند، همه اهالی شهر همدیگر را میشناسند و رازهای قدیمی کثیفی در اعماق کوچه خیابانهای شهر دفن شدهاند، تکراری است اما باز هم بسیاری از آثار موفق با روایت داستانی خارقالعاده و شخصیتپردازی قوی خودشان را دامن زدن به کلیشههای بیشتر نجات میدهند اما این موضوع در مورد Twin Mirror به هیچوجه درست نیست.
داستان بازی به قدری قابل پیشبینی است که میترسم اگر بخواهم بیشتر در موردش توضیح دهم، دیگر هیچ غافلگیری و پیچش داستانی باقی نماند. اما به بیان بهتر، Twin Mirror یکی از آن داستانهایی را دارد که شخصیتهای منفی اصلیشان در همان ثانیه اول لو میروند.
در این بین شخصیتپردازیها هم تعریف چندانی ندارد. تعداد کاراکترها بیشتر از آن حدی است که بتوان به آنها در یک بازی ۴ الی ۵ ساعته پرداخت و بدتر از آن اکثر آنها دیالوگهای سطحی خستهکنندهای دارند که به مصنوعیترین شکل ادا میشوند و صحبتهایشان هم با حرکات لبشان هیچ هماهنگی خاصی ندارد. برای همین تعجب نکنید اگر صدای خنده شنیدید اما شخصیت روبهرویتان بدون کوچکترین لبخندی نگاهتان میکرد.
در مورد شخصیت اصلی بازی هم جای امیدی نیست و Twin Mirror تنها در یک سکانس ۱۰ دقیقهای سعی میکند یکی از مهمترین مکانیزمهای گیمپلی و گذشته شخصیت اصلی خودش را بشکافد و نتیجهاش آن است ارتباطی که باید با سم هیگز برقرار کنید، هیچ وقت اتفاق نمیافتد.
در این میان تنها نقطه قوت بازی به نظرم پایانبندیهای مختلف آن است که البته راستش را بخواهید به نظرم این کمترین چیزی است که از یک درام تعاملی میتوانیم انتظار داشته باشیم. پیغام اصلی و مهمی که Twin Mirror سعی در انتقالش دارد همچنان آغشته به کلیشه است و به هیچوجه با دنیای واقعی که در آن زندگی میکنیم سنخیت ندارد. دروغ نگو، به آدمها اعتماد کن و به دنبال حقیقت باش تا به بهترین پایان برسی.
یکی از انتقاداتی که همیشه به تمامی ساختههای Dontnod داشتم و در بررسیهایم به آن اشاره کردم، تکراری و بیش از حد ساده بودن گیمپلی است. تغییر روند این استودیو فرانسوی هم نشان میدهد که آنها خودشان از وجود چنین مشکلی آگاه هستند اما درست نمیدانند برای برطرف کردنش چه کاری انجام دهند.
در Twin Mirror نیز بیشتر داستان از طریق صحبت کردن با بقیه کاراکترها یا تعامل با اشیا و گوش دادن به فکرهای شخصیت اصلی در مورد آنها روایت میشود اما این پروسه خیلی زود با سرعت به سمت خسته کننده بودن میرود. اگر راهحل سازندهها در Life is Strange استفاده از قابلیت برگرداندن زمان بود، این بار در Twin Mirror آنها به سراغ قصر ذهن (Mind Palace) رفتهاند.
ویل گراهام (Will Graham) از مجموعه هانیبال را به یاد میآورید؟ سم هم یک جورایی بیشباهت به ویل نیست. او قدرت تحلیل بسیار بالایی دارد، کاراکتر دیگری هم در ذهنش زندگی میکند که به سم مشورت میدهد و به شما میگوید بهتر است چه دیالوگهایی را انتخاب کنید و چه تصمیماتی بگیرد و سم هر موقع که بخواهد خودش را از دنیای اطرافش جدا میکند و به قصر ذهنش میرود.
خبر خوب این است که این مکانیزم جدید بهترین سیستمی به حساب میآید که تا به حال در بازیهای دونتتاد پیادهسازی شده و پتانسیل زیادی دارد اما در عین حال باید با گفتن آنکه سازندگان آنطور که باید از این مکانیزم استفاده نکردهاند، ناامیدتان کنم.
وقتهایی که در طول بازی به سراغ این قابلیت میروید، Twin Mirror تبدیل به یک بازی کاراگاهی جالب میشود. برای مثال در همان لحظات ابتدایی دعوایی بین شما و یکی دیگر از کاراکترها اتفاق میافتد، دعوایی که روز بعد سم هیچی از آن به یاد نمیآورد. با رفتن به محل درگیری و بررسی همه شواهد، حالا نوبت شماست که در قصر ذهن سم تمام اتفاقی را که افتاده است، دوباره شبیهسازی کنید. اما متاسفانه Twin Mirror در این زمینه هیچ چالشی جلوی راهتان قرار نمیدهد و همهچیز را به اندازهای توضیح میدهد که غیر ممکن است دچار اشتباه شوید. بدتر از آن به جز بخش انتهایی بازی در هیچ کدام از این قسمتها امکان خطا کردن هم وجود ندارد که البته باز در مورد بخش انتهایی باز هم آنقدر فکرهای سم واضح هستند که به راحتی میتوانید تصمیم درست را تشخیص دهید.
بیشتر بخوانید:
در واقع بازی بیشتر از آنکه اجازه دهد خود شما به فکر فرو روید و آزمون و خطا کنید، پیوسته در گوشتان راهحل را میگوید. اگر حداقل گزینهای در بازی برای سختتر کردن این بخش و کم کردن این راهنماییها وجود داشت، حداقل Twin Mirror میتوانست با این مکانیزم گیمپلی جدیدش حسابی چالشبرانگیز و جالب شود.
خلاصه بگم که...
آخرین ساخته Twin Mirror با داستانی کلیشهای و تکراری که مشابهاش را بارها در فیلمهای سینمایی دیدهایم و کاراکترهایی مقوایی که در طول بازی از یاد میروند، یک شکست نسبی برای تیم دونتناد است که امیدواریم برای بازیهای بعدی این استودیو پیش نیاید.
میخرمش
اگر بازی دیگری این روزها برای تجربه کردن ندارید، عاشق بیچون و چرای بازیهای تعاملی هستید و بدتان نمیآید حداقل چند ترانه زیبا جدید کشف کنید؛ احتمالا خرید Twin Mirror با یک تخفیف خوب ایده بدی نباشد.
نمیخرمش
داستانی تکراری و کلیشهای، شخصیتهای پوشالی، صداگذاری بسیار بد و مصنوعی کاراکترها و انیمیشنهای نه چندان جالب آنها همگی دلایل کافی برای صرف نظر کردن از Twin Mirror هستند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بازی های این استدیو رو خیلی دوس دارم
1-لایف ایز استرنج :عالیه
2-ومپایر : نرمال
3- ریممبر می :خوبه
هیچی دیگه پس یعنی بیخیالش???
دقیقا