ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد انیمیشن Wolfwalkers – با تماشای یکی از بهترین انیمیشن‌های ۲۰۲۰ کیف کنید

استودیو کارتون سالون جادویی در آثارش وجود دارد که رگه‌هایی از آن شبیه به استودیو انیمه سازی Ghibli است. سوژه و نحوه روایت داستان انیمیشن‌های این استودیو همگی برخاسته از قصه‌های پریان مانند بوده و ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۲۳ آذر ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۰

استودیو کارتون سالون جادویی در آثارش وجود دارد که رگه‌هایی از آن شبیه به استودیو انیمه سازی Ghibli است. سوژه و نحوه روایت داستان انیمیشن‌های این استودیو همگی برخاسته از قصه‌های پریان مانند بوده و تماشای آثار آنها مانند ورق زدن یک قصه کهن است. انیمیشن Wolfwalkers که آخرین اثر این استودیو است می‌تواند به عنوان یکی از بهترین انیمیشن‌های سال شناخته شود.

با اینکه انیمیشن Wolfwalkers رقیب بزرگی چون Soul پیکسار را دارد و بعید است بتواند این رقیب را از سر راه بردارد، ولی باید گفت که Wolfwalkers اگر بهترین نباشد، یکی از بهترین‌هایی است که می‌توانید در سال کویری ۲۰۲۰ از منظر محتوای سینمایی ببینید. استودیو کارتون سالون تاکنون ۴ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است و هر بار یک رقیب واقعا قدرتمند، مجسمه طلایی را از آنها ربوده و متاسفانه امسال هم شاخ به شاخ شدنش با Soul پیکسار یحتمل کاری کند که رنگ اسکار به این استودیو نرسد.

تماشای Wolfwalkers مانند نفس کشیدن در هوای آزاد و طبیعتی است که دلتان برایش تنگ شده و می‌خواهید بزنید به دل جاده و به آن برسید. اکسیژنی که دیدن این انیمیشن به مغز می‌رساند حال آدم را خوب می‌کند و تماشاگر را با دنیای جادویی‌اش بیشتر همراه می‌سازد. در دنیایی که انیمیشن‌های سه بعدی همه جا را فرا گرفته‌اند و سوژه‌های تکراری در آنها به کرات دیده می‌شود، دیدن Wolfwalkers غنمیت است. اثری دو بعدی با نقاشی‌های زیبای دستی که خود فیلمسازان نیز با زیرکی تمام گاهی این قدرت طراحی را در تعویض سکانس‌ها به رخ می‌کشند.

داستان در سال ۱۶۵۰ و در سرزمین ایرلند (جایی که خود استودیو کارتون سالون قرار دارد) می‌گذرد. شهری در جوار جنگل وجود دارد که یک لرد با عقاید تند مذهبی در آن ریاست می‌کند. مردم این شهر از گرگ‌ها می‌ترسند و آنها را موجوداتی شیطانی می‌دانند که در کنارشان سکنی گزیده‌اند.

رابین به همراه پدرش چند روزی پس از مرگ مادرش از انگلستان به این شهر آمده و پدرش در اینجا به خدمت لرد درآمده است. او نقش یک شکارچی را ایفا می‌کند و قرار است که منطقه را از گزند گرگ‌ها در امان نگه دارد. رابین نیز مانند پدرش علاقه شدیدی به شکار دارد و روزها و شبها با تیر و کمان خودش تمرین می‌کند و همچنین دوست دارد که بتواند در شکار به پدرش کمک کند.

برخورد رابین با یک دختربچه عجیب و غریب در جنگل با موهای بلند نارنجی که ادعا می‌کند یک «خداوندگار گرگ» یا «هادی گرگ» است، زندگی او را دستخوش تغییر می‌کند. این دختربچه می‌تواند با گرگ‌ها ارتباط بگیرد و آنها را فرماندهی کند و در دل جنگلی مخفی شده است. او روزها انسان است و شبها موقع خواب تبدیل به یک گرگ می‌شود. رابین کم کم به رازهای بیشتری درباره گرگ‌ها پی می‌برد و تصمیم می‌گیرد که به این دختر (که با نام میب شناخته می‌شود) کمک کند...

قصه پریان مانندی که Wolfwalkers روایت می‌کند انگاری از زمان‌های کهن بیرون آمده اما واقعیت اینجاست که فیلمنامه یک اثر کاملا اصیل است که صرفا الهاماتی از یک سری قصه فولکوریک اروپایی داشته است. Wolfwalkers به نوعی روایتگر یک قصه «گرگینه»‌ای است که خشونت و خونریزی در آن وجود ندارد و فضای آن تلطیف شده است.

دو لوکیشن در کل انیمیشن وجود دارد: شهر و جنگل. میب (دختر گرگی) قهرمان داستان را یک «شهری» صدا می‌زند و دائما به او می‌گوید که چرا می‌خواهد انسان باشد وقتی می‌تواند گرگ باشد. طراحان انیمیشن در ساخت این دو لوکیشن اصلی خود ظرافت خاصی به خرج داده‌اند: شهر طراحی تیره‌ و تاری دارد و گوشه اجسام در آن تیز بوده و استفاده از رنگ‌های تیره در آن به وفور دیده می‌شود در حالی که طراحی جنگل کاملا متضاد است؛ یک مکان با رنگ بندی روشن و نورانی به همراه طراحی نرم و لطیف اشیا و اجسام. تضادی که در این دو نقطه وجود دارد، خود به تنهایی روایتگر ماجرای خیر و شر در داستان است.

حسن دقت طراحان در طراحی کاراکترها نیز ستودنی است و آنها با نهایت ظرافت به این کار روی آورده‌اند. میب واقعا یک دختر با خوی حیوانی است و این موضوع از طریق صورتش فریاد می‌زند. گرگ‌های کنار میب که سیاهی لشکر او حساب می‌شوند در وقت لازم ترسناک بوده و در مواقع مورد نیاز تبدیل به موجوداتی دوست داشتنی می‌شوند. می‌توان به جرات گفت که گرگ‌ها در هیچ انیمیشنی (حتی بالتو!) تا این حد زیبا و دوست داشتنی نبودند.

فراز و نشیبی که فیلمنامه Wolfwalkers در طول مدت زمان نسبتا طولانی خود (نسبت به یک انیمیشن) طی می‌کند به این اثر ریتم خاصی بخشیده که هیچ‌گاه از تک و تو نمی‌افتد. با اینکه بسیاری از بخش‌های فیلمنامه تقریبا قابل حدس هستند و فیلمنامه شاید گاهی بیش از حد سرنخ به دست مخاطب می‌رساند و یا موضوعی را بیخود و بی‌جهت کش می‌دهد اما در نهایت آس‌هایی برای رو کردن دارد که به مخاطب رودست لازم را بزند. برخی اتفاق‌ها در فیلم‌نامه کاملا غیرقابل پیش بینی هستند و همین تعداد معدود و انگشت شمار جذابیت خاصی به داستان می‌بخشند به طوری که تماشاگر محو داستان سرایی فیلمنامه‌نویسان می‌شود.

باید اعتراف کنم که شخصیت‌ها در Wolfwalkers روح دارند و شخصیت مستقل به خودشان را دارند. نقش منفی ماجرا که با استفاده از مذهب بر مردم خود حکمرانی می‌کند و به آنها ظلم می‌کند و مردم را فریب می‌دهد یادآور حکومت‌های دیکتاتوری است که از قدیم‌الایام در تاریخ بشریت وجود داشته است. مردی که دائما به تحقیر دیگران می‌پردازد و دائما روی اسب خود سوار است و در کمتر دقایقی از فیلم است که از زین اسبش دل بکند و نگاه زاویه‌دار خود را به صورت نفس به نفس با دیگران تغییر دهد.

این مرد خودخواه که خودش را برتر می‌داند، تنها برتری که دارد خوراندن عقاید دگم خود به مردمی است که ناآگاهانه با او همراه شده‌اند و معترضینی در بین آنها وجود دارد و لرد بدجنس، از ازدیاد آنها می‌ترسد. این روایت تاریخی-اجتماعی و سیاسی که در دل داستان Wolfwalkers وجود دارد، از نکاتی است که می‌تواند مخاطبین بزرگسال را به تفکر وادارد و انیمیشن را برای هر دو قشر کوچک و بزرگ، جذاب سازد.

از آنسو پدر دل نگران رابین که بعد از مرگ همسرش، نمی‌داند باید چطور با دخترش تا کند. او هم تصمیم گرفته همرنگ جماعت شود و با آنها افکار لرد را تکرار کند. این مرد ته قلبش می‌داند صحبت‌هایی که می‌کن درست نیست ولی از ترس روزگار مانند حزب باد رفتار می‌کند. او دقیقا نشان دهنده مردم گرسنه‌ و نگرانی است که در حکومت‌های دیکتاتوری مجبور به اطاعات فرامین هستند در حالی که ایمان قلبی‌شان چیز دیگری است. نقابی که پدر رابین در کل انیمیشن بر چهره خود زده، دائما روی مغز تماشاگر رژه می‌رود و فیلمساز توانسته تکامل سیر این شخصیت را به زیبایی هرچه‌تمام‌تر به تصویر بکشد.

در نهایت خود قهرمانان داستان یعنی رابین و میب که دو دختر رفیق صمیمی یکدیگر هستند و هر دو زخم خورده روزگار هستند. رابین مادر خودش را از دست داده و در فقدان مادر توانایی ارتباط گیری درست با پدرش را ندارد و تنهاست. میب نیز مادرش به خواب خلسه مانندی فرو رفته چرا که در آخرین باری که تبدیل به گرگ شده، دیگر به خانه برنگشته و بیدار نشده است. عدم وجود مادر در قصه، خلا خاصی را در انیمیشن پیش آورده و حضور ناگهانی مادر می‌تواند حلقه مفقود شده‌ای از داستان را ترسیم کند که با احساسات تماشاگر بازی کند.

استفاده از موسیقی درست و به جا در کنار تصاویر بسیار چشم نواز انیمیشن، باعث شده که تماشای Wolfwalkers چه از نظر سمعی و چه از نظر بصری یک تجربه دوست داشتنی تمام عیار باشد. موسیقی‌های بدون آواز و با آواز (مانند قطعه من همراه گرگ‌ها می‌دوم که در بهترین سکانس پخش می‌شود) انیمیشن با تار و پود طراحی دو بعدی و دوست داشتنی آن عجیین شده‌اند و مانند طراحی زمخت شهری و زیبای جنگلی که بالاتر توضیح داده شد، تقسیم بندی می‌شوند. موسیقی دوست داشتنی که در جنگل پخش می‌شود و موسیقی غم‌انگیزی که به چهره شهر داخل داستان روی تاریک‌تری اعطا می‌کند.

سازندگان Wolfwalkers با طراحی این انیمیشن در سال ۲۰۲۰ به تمامی آثار سه بعدی لگد محکمی زده‌اند. زاویه دید گرگ‌ها اوج این طراحی شگفت انگیز است و انتخاب زاویه دوربین نیز با درایت و هوشمندی کاملی صورت گرفته است. به معنای واقعی باید گفت ذوق و سلیقه‌ای که طراحان در ساخت Wolfwalkers به کار گرفته‌اند ستودنیست و آنها از ساده‌ترین لحظات مانند تمیزکاری یک قصر نیز تصاویری زیبا خلق کرده‌اند که قطعا تا مدتها در ذهن باقی می‌ماند.

Wolfwalkers یکی از بهترین انیمیشن‌هایی است که می‌توانید به تماشای آن بنشینید و کوچک و بزرگ در کنار هم از آن لذت ببرید. درجه PG آن باعث شده که انیمیشن وارد فضای تاریک و سیاهی که کاملا پتانسیل آن را دارد نشود و شاید این مساله از دیدگاه تماشاگر بزرگتر ناراحت کننده باشد اما واقعیت اینست که سازندگان با وجود این محدودیت‌ها، لحظات حماسی و ترسناک و غم‌انگیز زیادی را رقم می‌زنند تا مخاطب را درگیر داستان خود سازند.

داستان جادویی در کنار طراحی بی‌نظیر انیمشین «هادی گرگ» باعث شده که آخرین کار استودیو انیمیشن سازی کارتون سالون پیشرفتی واقعی برای این تیم کوچک ایرلندی باشد؛ تیمی که چراغ انیمیشن دو بعدی را برخلاف دیزنی و سایر رقبای قدر جهانی‌اش روشن نگه داشته و آن را سرافرازانه به جلو گرفته و از خیلی‌ها پیشی می‌گیرد. تماشای Wolfwalkers را به هیچ وجه از دست ندهید.


تماشا کنید: با دوال‌سنس خفن‌ترین کنترلر تاریخ از نزدیک آشنا بشید

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (4 مورد)
  • mina-moghadam
    mina-moghadam | ۱۲ دی ۱۳۹۹

    انیمیشن قشنگی بود.من قبل از soul دیدمش. درست گفتید و خیلی از نکتهایی که بهش اشاره کردید رو من تازه متوجه شدم. خصوصا که حسی که به مخاطب میده زمانیه که بین دلگیری و حس آرامش موقع تماشای انیمیشن گیر میکنید. ولی بنظرم از نظر محتوا و فلسفی بودنش به پای آثاری مثل کارای inside out یا soul یا قلعه هاول و یا شهراشباح نمیرسه! جدا از soul (که خودتونم توی نقدش اشاره کردید و مناسب بچها نیست) بقیه اثرایی که نام بردم قشنگی که دارن لایه سطحی و عمقی دارن که مجبورتون میکنن چندبار انیمیشن رو با دقت نگاه کنید. من شخصا قلعه هاول رو چندین بار نگاه کردم.
    جدا از فاکتورهایی که مخصوص امتیاز و کیفیت یک اثره ، شخصا آثاری رو دوست دارم(چه فیلم و چه انیمیشن) که بعد از تماشای فیلم کلی درباره موضوع و پیام اثر فکر کنید و لذت ببرید. بنظرم wolfwakers توی این زمینه چندان نکته خاصی نداشت. چون خودتون هم بیشتر به جنبهای بصری پرداختید تا مفهومی.
    ممنون از نقدهای خوبتون

  • Beni
    Beni | ۲۴ آذر ۱۳۹۹

    واقعا فیلم سر زنده و شادی بود .
    بخصوص موهای میب و مادرش :))))

  • Mohammad Amin
    Mohammad Amin | ۲۳ آذر ۱۳۹۹

    آرش
    یعنی واجب شده ببینم؟؟؟

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۲۴ آذر ۱۳۹۹

      واجب واجبات!

مطالب پیشنهادی