نقد سریال WandaVision (قسمت ششم) – شبهای ترسناک هالووین
اگر تا به اینجا سریال WandaVision را دنبال کرده باشید، حتماً متوجه شدهاید سه اپیزود ابتدایی سریال حکم طراحی پازلی را داشتند که اپیزود چهارم و پنجم تنها سعی کردند گوشهای از حفرههای تاریک و ...
اگر تا به اینجا سریال WandaVision را دنبال کرده باشید، حتماً متوجه شدهاید سه اپیزود ابتدایی سریال حکم طراحی پازلی را داشتند که اپیزود چهارم و پنجم تنها سعی کردند گوشهای از حفرههای تاریک و خالی آن را پُر کنند، تا به بسیاری از سوالات پاسخ دهند. حالا اپیزود ششم تقریباً برعکس دو قسمت قبل عمل میکند، و با پایان یافتن سریال در این هفته، جعبه رمز و راز جدیدی پس از جعبه رمز و رازهای پیشین به روی بیننده باز میشود. با نمایش این قسمت، اوضاع داستان وستویو همچنان بزرگتر و دلهره آورتر میشود، همانطور که تحولات روایت نیز بیشتر و بیشتر میشوند. در ادامه با بررسی قسمت جدید سریال وانداویژن همراه ویجیاتو باشید.
قسمت ششم سریال وانداویژن، گسترش جهان اثرش را از طریق روایت یک شب هالووینی نسبتاٌ ترسناک که به شدت تحت تأثیر سیتکام «دنیای مالکوم» Malcolm in the Middle قرار دارد، به جلو پیش میبرد. همچنین تنش خانوادگی موجود از پایان اپیزود پنجم همچنان در فضای سریال برقرار است و باعث ایجاد مکالمات بسیار ناخوشایند و سردی بین واندا و ویژن میشود. رابطه این دو شخصیت اکنون بیشتر و بیشتر تیره میشود و این خود یک عامل پیشران در قصه لایه در لایه سریال است. ما در دو قسمت گذشته از خودآگاهی در حال رشد ویژن زیاد چشیدهایم و در اینجا این موضوع به اوج خود میرسد، در واقع همین گره داستانی بزرگترین نقطه عطف سریال تاکنون را هدایت میکند.
از طرف دیگر کوئیکسیلور به سرعت وارد صحنه حوادث داستان شده و به محض شروع شدن قسمت، تأثیر خود را بر تعاملات پیچیده ماجرا سوار میکند. اساساً ورود شخصیت کوئیکسیلور (ایوان پیترز) جهانِ X-Men به ماجراهای وانداویژن، جدا از تاثیر خاصش بر داستان و شخصیتها، هویت کلی سریال و آینده جهان سینمایی مارول را نیز دچار تغییر کرده است. یکی از نکات جالب شخصیت کوئیکسیلور در این اپیزود، خلق تنش ساختاری بین خودش و واندا بود. برای مثال از همان شروع این قسمت، واندا به طور مداوم برادرش را به چالش میکشید تا انگیزههای واقعی او را بفهمد، اما پیترو بیشتر علاقه مند بود که از عملکردهای درونی و ریشههای حوادث وستویو اطلاعاتی کسب کند.
در حالی که به ظاهر ممکن بود اسکارلت ویچ در ابتدا از پیوستن به برادر گمشده خود بسیار هیجان زده باشد، اما بازگشت این شخصیت ممکن است منجر به مشکلات بیشتری در جاده پُر پیچ و خم داستان شخص واندا شود. از طرف دیگر، ما شاهد این هستیم که پیترو چگونه داستان را به طرز معناداری تحت تأثیر حضور خود قرار میدهد. اساساً ورود و درگیری کوئیکسیلور (ایوان پیترز) در این اپیزود، ماجراهای شیرین و جالبی را در خانه واندا ایجاد میکند. ایوان پیترز به وضوح در خانه تازه کشف شده خود در مارول سرگرمکننده است و شور و اشتیاق و دوگانگی را در اجرای شخصیت پیترو ماکسیموف به ارمغان میآورد.
شخصیت کوئیکسیلورِ ایوان پیترز برخی از ویژگیهای مشکوک را پیدا میکند که چیزی بیش از یک شیطنت بازیگوشانه است. اینکه عجیب و غریب بودن پیترو ویژگیهای شخصیتی چند منظوره است یا ویژگیهای شنیعتر، باید منتظر ماند و دید، اما ایوان پیترز باید تا زمانی که در این نقش باقی بماند همچنان مجری جذابی برای بیننده باشد. جت کلین و جولیان هلیارد نیز به ترتیب در نقش تامی و بیلی ماکسیموف در تعامل با کوئیکسیلور یا دایی خود نیز برجسته بودند و کاملاً در قالب متوسط و کل MCU وارد فضای سیتکام «دنیای مالکوم» شدند. بازیگران کودک میتوانند یک خطر باشند، اما دوقلوهای ماکسیموف در تمام طول اجرای خود پُر از هیجان و کاریزما بودند.
اما در روایت موازی قسمت ششم سریال که خارج از شهر وستویو قرار دارد، بینندگان توانستند با سه شخصیت ظاهراً محبوب مونیکا، جیمی و دارسی همگام شوند. بدون تردید همیشه در چنین داستانهایی همراهی با گروهی غیرمحتمل جالب است، حالا با این دیدگاه دیدن گروهی که در میان تاریکی وستویو کمی از لابراتوارهای مورد نیاز را جهت حل حفرهها فراهم میکنند، همیشه یک لذت خالص است.
اساساً وقتی شخصیتهای مارولی در یک فضای خاص در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، آثار این جهان سینمایی نیز پیشرفت میکنند. بنابراین حوادث و تعاملات شخصیتها در خارج از وستویو نیز حکم همین تقابل شخصیتی در پیشبرد اهداف کلی داستان را دارد. یکی از خطهایی که سازندگان سریال آن را در این صحنهها دنبال میکنند گذشته شخصیت مونیکا است. برای مثال روایت برخی از ارادههای ناخوشایند بین مونیکا و کارول دانورس، با سرعت بسیار در ایجاد یک پویایی جذاب پیش میرود.
در پیگیری حوادث خارج از وستویو بینندگان با چند سوال در اپیزود جدید روبرو میشوند. شخصیت دارسی برخی از اسرار مشکوک را در پروندههای رمزگذاری شده تایلر هیوارد کشف میکند، بنابراین حالا این سوال برای همه پیش میآید که مدیر SWORD چه چیزی را از دیگران پنهان میکند؟! در همین حال، رامبو نماینده SWORD و وو نماینده FBI نیز برای یافتن شخصیتی نامعلوم، در راستای حل حفرههای وستویو از منطقه امنیتی دور میشوند. حالا هواداران به این سوال فکر میکنند که این مهندس راهگشا دقیقاً چه کسی است؟! ما در این هفته چیزهای جالب توجهی میبینیم. اولین و مهمترین واقعیت این است که هیوارد واندا را ردیابی نمیکرد، وی ویژن را ردیابی میکرد. این اعتبار به این نظریه اضافه میکند که آنها بدن ویبرانیوم ویژن را دنبال میکنند تا بتوانند او را به سلاح تبدیل کنند.
با وجود این سوالات، اپیزود ششم با یک پایان شوکه کننده تحولات بزرگی را شکل میدهد. یکی از این تحولات تلاش ویژن برای فهم حوادث و خروج از وستویو است که به نظر به نابودی احتمالی او ختم خواهد شد. تصمیم ناگهانی واندا در پایان حماسی گونه این قسمت نشان میدهد که ویژن بدون حباب تغییر دهنده واقعیت نمیتواند وجود داشته باشد. احتمالاً گسترش وستویو نه تنها ویژن را به زندگی باز میگرداند، بلکه شخصیتهای بیشتری را نیز در سریالهای طنز واندا درگیر میکند. دارسی لوئیس یکی از معدود افراد مطرحی بود که جذب این جهان جادویی شد.
هیوارد، چند نفر از تیمش، جیمی و مونیکا تنها بازماندگان از این حادثه هستند. بقیه در یک سیرک به دلقک تبدیل میشوند. ما همچنین سرنوشت یا آنچه دارسی به آن تبدیل شده را نمیبینیم، بنابراین باید منتظر آن باشیم. دارسی که با این حادثه میتواند بازگشت بزرگ خود را به MCU جشن بگیرد نیز میتواند برای آینده سریال یک نکته بسیار راضی کننده باشد، بنابراین سرگرمکننده خواهد بود که ببینم وستویو چگونه عملکرد شخصیت او را تغییر میدهد و البته ورود خود شخصیت نیز چگونه شهر کمدی واندا را متزلزل میکند.
ششمین ورودی ما به ماجراهای وانداویژن تعادل بسیار خوبی در خدمات مربوط به هواداران، عمق احساسی و پیشرفت داستان ایجاد میکند. به طور کلی قسمت ششم سریال WandaVision گرچه از نظر روایت به اوجهای قسمت قبلی خود نرسیده است، اما بروز همین حوادث نیز نشان میدهد که داستان وانداویژن به سمت مناطق جالبی در پیش است. از آنجایی که واندا خود حتی از چگونگی شروع سحر و جادواش مطمئن نیست، بنابراین طرفداران میتوانند انتظار داشته باشند که خیلی زود متوجه شوند چه کسی در پشت همه این ماجراها است.
اما در مورد موضوع کلی شب هالووین در سریال باید گفت، این قطعاً از کل حوادث قسمت وهم آورتر و متشنجتر بود. چه کوئیکسیلور و چه واندا در مورد اینکه چه کسی واقعاً چه کسی است تلاشهای ویژهای در ایجاد تنش و وحشت در بیننده کردند، یا تحقیقات وحشتناک ویژن در مورد ساکنان خارج از وستویو، و البته اگنس پریشانی که شاید آگاتا هارکنس باشد، این یک قسمت مناسب برای نمایش در شب هالووین بود.
همچنین ادای دین به سیتکامهای شروع دهه 2000 میلادی این اپیزود را در مرکز صحنههای جالبی قرار داد و مارول نیز در درست نمایش دادن دوره زمانی از هیچ هزینهای صرفه جویی نکرد. از کار دوربین گرفته تا تدوین سریع و آهنگهای کاملاً شنگول و متناسب با صحنه، همه چیز به طور واقعی ورود به قرن جدید را تداعی میکرد.
البته لوازم جانبی فیزیکی در صحنه تنها بخشی از بودجه تولید بود، زیرا تصاویر کامپیوتری نیز در قسمت ششم بسیار خوش درخشیدند. ویترین اصلی در اینجا ویژن و تغییرات ظاهرش بود که مجبور شد لباس MCU خود را بپوشد در حالی که بالاتر از وستویو پرواز میکرد. استفاده درست از CGI در این لحظات نشان داد که سطح تولید در سریالهای مارول دارای یک کلاس سینمایی است. بنابراین با این نمایش باید آینده اکشن گونه و فنی سریال را نیز بسیار هیجانانگیز بدانیم.
هرچند تقریباً قطعی است که WandaVision در چند قسمت بعدی ارتباط متقابل خود را با سایر پروژههای مارول افزایش میدهد. اما گذشته از این برخی از خطوط این قسمت به گونهای پیش میرود که کماکان ممکن است این ایده را تداعی کند همه چیز به شخصیت مفیستو اشاره دارد؛ به نظر میرسد تصاویر شیطانی او تاکنون در سراسر WandaVision نفوذ کرده است.
شخصیت مشکوک و ظاهر شیطانی پیترو در دیالوگ گویی و تعاملاتش در سریال میتواند اشارهای به شخصیت منفی ظریف Marvel Comics باشد، که به اعتقاد بسیاری در واقع او را با نقاب برادر واندا میبینیم. به نظر می رسد که این خط داستانی و این ایده کمی دم دستی و سطحی باشد، اما از قدیم گفتهاند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها، بنابراین شاید مفیستو به شکل یک کوئیکسیلور شرور در داستان مخفی شده است.
در آخرین لحظات سریال، سازندگان WandaVision حتی بیشتر از زمان شروع این اپیزود سوالاتی را بی پاسخ میگذارند، اما آنچه اکنون به نظر دردناک و واضح است این میباشد که، صرف نظر از اینکه چه کسی مسئول این حوادث است، هیچ راهی وجود نخواهد داشت که جهان از ناهنجاری وستویو و عامل ایجاد آن مطلع شود.
اما در پایان باید گفت که سریال WandaVision همچنان منحصر به فرد، جسورانه و سرگرمکننده است و به گونهای به MCU نزدیک میشود که در گذشته هیچ پروژه دیگری جرات آن را نداشته است. همچنین جهان سینمایی مارول با این تغییرات دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود، زیرا این مالتی ورس مورد بحث همه چیز را دست خوش تغییرات عمده خواهد کرد. انتظار برای جمعه آینده دردناک خواهد بود، اما این چیزی است که این نمایش را بسیار خوب میکند و یا بهتر است بگوییم این چیزی است که انتظار را بسیار ارزشمند میکند.
بیشتر بخوانید:
نقد سریال WandaVision (قسمت اول تا سوم) – به وست ویو خوش آمدید
نقد سریال WandaVision (قسمت چهارم) – رونمایی از جزئیات داستان
نقد سریال WandaVision (قسمت پنجم) - چه کسی درب خانه را میزند؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
از اونجایی که اسپایدرمن ۳ ، دکتر استرنج ۲ ، وانداویژن و احتمالا لوکی با هم در ارتباطن اگه بعد از تموم شدن وانداویژن هنوز به تمامی سوالات جواب داده نشه احتمالا جواب هاشون رو تو این سینمایی ها و سریال ها پیدا کنیم
نویسنده چرا واندا با کوئیکسیلور (ایوان پیترز) در آخر ایپزود چنین برخوردی کرد ؟ و همچنین اطلاع کوئیکسیلور (ایوان پیترز) از مردن ویژن ( که بعد از مرگش اتفاق افتاده بود ) توجه نکرده است
با این پیچیدگی که درست کردن من موندم چطور میخواد تو 3 قسمت جمعش کنه
حرف شما بحث و موضوع درستیه، این سوالات در یک نقطه باید به پاسخ برسه، و اگر این مسیر بدون پاسخ در این فصل به پایان برسه و در نهایت با یک کلیف هنگر تموم بشه ماجرا، این اتفاق نیکویی نیست از منظر من
من یه تئوری خوندم ادامه ماجرا تو فیلم دکتر استرنج دنبال میشه. الان مارول تو غیر قابل پیش بینی ترین دوره خودش هست.
موافقم...قست 4 و 5 به خیلی از سوالات جواب داد ولی اپیزود 6 دوباره همونقدر اندازه ی اپیزود 1و2و3 سوال ایجاد کرد
قسمت ۷ و ۸ و ۹ مدت زمانشون حدود ۶۰ دقیقس
یعنی یجورایی اندازه همین ۶ قسمتی که دیدیم
پس بیشتر سوالات رو میتونن جواب بدن ولی از نظر من همش رو نه و تازه امکان داره سوالات جدیدی هم مطرح بشه که تو فیلم های دیگه ای مثل دکتر استرنج ۲ یا حتی فصل دوم واندا ویژن جواب داده بشه(البته هنوز تایید نشده که سریال فصل دومی هم داره یا نه)