نگاهی به سریال مردم معمولی – سکوت دردناک خندهها
مردم معمولی به کارگردانی رامبد جوان نشان میدهد که اسامی روی کاغذ الزاما به همان خوبی در واقعیت نیستند، تیمی که قاعدتا باید سریالشان کولاک به پا کند در بهترین حالت برای زمان صرف صبحانه ...
مردم معمولی به کارگردانی رامبد جوان نشان میدهد که اسامی روی کاغذ الزاما به همان خوبی در واقعیت نیستند، تیمی که قاعدتا باید سریالشان کولاک به پا کند در بهترین حالت برای زمان صرف صبحانه خانوادگی مناسب است که یک صدایی در پس زمینه پخش شود. همین و بس.
VODها در سال کرونا زده تاختند و تا جایی که توانستند مشتری جذب کردند و حالا در سال جدید با افزایش قیمت به خاطر ساخت سریالهای اختصاصی به سمت محتواسازی رفتهاند و بازار رقابت را داغ کردهاند. مردم معمولی از آن دسته سریالهایی بود که تقریبا بیسروصدا ساخته شد و خبر انتشارش تا زمان پخشش زیاد به درازا نکشید. با پخش این سریال میتوان فهمید که چرا زیاد روی آن مانور تبلیغاتی داده نشد چرا که احتمالا سرمایهگذار و تهیه کننده هم میدانستند با چه فاجعهای روبرو هستند.
در ابتدا اعلام شد که مردم معمولی یک سیتکام ایرانی است، در واقع اولین آن. تلاش برای ساخت سیتکام ایرانی در طول سالهای اخیر چندباری توسط کارگردانان مختلف صورت گرفته اما از آنجایی که رامبد جوان با ساخت فیلمهایی چون نگار و قانون مورفی نشان داد که تبحر خاصی در بومی کردن برخی الگوهای هالیوودی دارد، انتظار داشتم که توانسته باشد واقعا یک سیتکام بومی عرضه کند. کاری که او در مردم معمولی میکند اما هیچکام است تا سیتکام! در واقع مردم معمولی به هیچ کامی خوش نمیآید!
وقتی عوامل مردم معمولی را نگاه میکنیم با اسامی خوبی مواجه میشویم و محبوبیت رامبد جوان که در کنار این اسامی قرار میگیرد کاری میکند تا برای دیدن یک سریال بامزه آماده شویم. شوخیهای مردم معمولی اما از آن جنس شوخیهایی هستند که مثلا یک نفر زمین میخورد و ما باید بخندیم. شوخیهای اسلپ استیکی که به شدت کهنه هستند و موسیقی مثلا بامزهای پشت آنها در حال اجراست تا سریال نشان دهد تمام زورش را میزند که لوده باشد.
بازیگران گریمها و اداها و نحوه گفتار خاصی دارند که به نظر میرسد برای بامزه بودن و خندهدار بودن طراحی شدهاند. احتمالا رامبد جوان فکر میکند اگر شلنگ تخته انداز کنان راه برود و چشمهایش را ریز کند و صدایش را جیغ، بامزه خواهد بود. راستش بعید میدانم که حتی کودکان هم به این کارها دیگر بخندند.
مردم معمولی همانطور که از اسمش برمیاید داستان مردم معمولی سرزمینمان است. هر اتفاقی که گریبانگیر مردم میشود قرار است در این سریال آورده شود و نقد شود. موضوع طلاق و یا گرایش زیاد خانمها به آرایش و عمل زیبایی و یا شبکههای نتورکینگ و... که در زندگی مردم عادی دیده میشود در سریال به سخره کشیده میشود. سوژههای سریال انصافا مناسب انتخاب شده اما نحوه نقد کردن آن یا به بیانی بهتر، به طنز کشیده شدن سوژه مذکور بسیار بد از آب درآمده است. نه دیالوگهای بامزهای ادا میشود و نه داستان آنطور که باید پیش میرود. همه چیز در حد و اندازهای باقی میماند که هرکس میتواند از یک سوژه در ذهنش لحظات بامزهای خلق کند. در واقع فیلمنامهنویسان زحمتی به خود ندادهاند تا روی سوژههایشان فکر کنند و آنها را پرورش دهند بلکه در سطحیترین حالت ممکن، قصهها را پیش میبرند.
بازیگرها بدترین بازی ممکن را از خود ارائه میکنند طوری که گاهی فکر میکنم آنها دستمزدشان را نگرفتند و مخصوصا انقدر بد بازی میکنند. برخی از آنها بسیار توانگر هستند و پیشتر خودشان را در عالم تلویزیون و سینما اثبات کردند اما مشخص نیست که چرا در اینجا بازی خود را بدین سان تنزل مقام دادهاند.
کارنامه رامبد جوان نشان میدهد که او در اکثر مواقع نتوانسته کارگردان و خالق خوبی باشد و معمولا میتواند جزو یک تیم خوب باشد. او زمانی که سکاندار اصلی میشود نمیتواند کاپیتانی کند اما میتواند ملوان خوبی برای یک کشتی بزرگ و غولپیکر باشد. مشکل مردم معمولی اینجاست که نه تنها سکان و دوربین را دست این کاپیتان داده بلکه روی آن بیش از حد مانور داده طوری که انگار جزیره گنج واقعی این شخص است.
سریال پر از پتانسیلهایی است که عملا رها شده و معلوم نیست کی قرار است سمت آنها برود. کاراکترها نیمه کاره ماندهاند و قصههایشان نه سر دارد نه ته.
پایلوت افتضاح سریال باعث شده که خیلیها تصمیم بگیرند تا سریال را دیگر دنبال نکنند. با اینکه سریال در قسمتهای جدید خود بسیار بهتر از پایلوت فاجعهبارش عمل کرده اما واقعیت اینجاست که در اینجا درباره بد و بدتر حرف میزنیم. در واقع اگر سریال در قسمتهای اخیر بد است، در قسمتهای اول و دوم بدترینها را رقم زد و پس از این تجربه ناخوشایند در تماشای اپیزودهای اولیه، خیلی بعید است که تماشاگر دوباره فرصت دیگری به اثر جدید رامبد جوان بدهد.
سریال من را یاد برنامههای تلویزیونی دهه هفتاد صدا و سیما میاندازد، کارهایی بقایی و یا بیژن بیرنگ و مسعود رسام که شاید در زمانه خود موفق بودند اما رنگ آمیزی دوباره آنها توسط رامبد جوان در سال ۱۴۰۰، بوی شدید کهنگی را نمیتواند پنهان کند.
در نهایت باید بگویم سختترین کاری که میتوان موقع تماشای مردم معمولی انجام داد اینست که بخندید، حتی لبخند زدن هم در حین تماشای این اثر از محالات است. تنها میتوان یک امیدواری داشت: کاش این سریال کنسل شود و بودجه صرف ساخت به جای دیگری تزریق شود؛ هرجایی به غیر از ساخت ادامه مردم معمولی.
پی نوشت: سریال متاسفانه همنام با یک مینی سریال جدید و صد البته فاخر انگلیسی به نام Normal People است که ترجمه آن هم همین «مردم معمولی» یا «مردم عادی» میشود. کاش این اسم به این شکل در محیط وب فارسی درب و داغان نمیشد!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
افتضاح بود. فیلمبرداری رو که نگممم! هر چند فیلمبردارش از یکی از آشنایان هست اما اصلا خوب نبود و حالتی مصنوعی داشت
من قسمت اولوکه دیدم حالم بهم خوردیعنی فقط پنج ثانیه فوقش خندیدم خنده هم که نه لبخند!ازالنازحبیبی وآتیلاپسیانی وشبنم مقدمی که طرفدارشم انتظارنداشتم همچین سریال مزخرفی بازی کنن.
خیلی مزخرفه
من همون قسمت اول رو که دیدم دیگه ندیدم واقعا خیلی بده. اصلا خنده دار نیست از آقای جوان بعیده اخه چون سریال های بزرگی مثل ورود آقایان ممنوع و مسافران که عالی بود یا خندوانه که اونم خوبه یا استنداپ کومدی ولی خیلی ازش بعید بود همیچن فیلم به این داغونی بسازه خدا کنه تو قسمتای بعد بهتر بشه و گرنه دیگه نسازه
فوق العاده بی مزه
افتضاح برای چنین سریالی حیف ای کاش یه کلمه برای مزخرف ترین بدترین وگندترن نوشت
اتفاقا بنظرم بد نیست
این سریال قراره صد قسمت باشه و بعید میدونم آقای جوان دست بکشند فقط امیدوارم تمام سریال رو فیلمبرداری نکرده باشند و ادامه اون با نظر مردم جلو بره و کیفیت بهتری اراعه بده فقط امیدوارم پول زیادی که ما به فیلیمو میدیم در ادامه حروم نشه