نقد فیلم Finch – پیوند شیرین یک انسان با ربات
فینچ، یک درام علمی تخیلی پسا آخرالزمانی با بودجه کلان است که تام هنکس دوست داشتنی را به سمت نقشهای احساسی و ماندگارش هدایت میکند. دیدن دوباره او احساس بسیار خوبی دارد. این بازیگر پرکار ...
فینچ، یک درام علمی تخیلی پسا آخرالزمانی با بودجه کلان است که تام هنکس دوست داشتنی را به سمت نقشهای احساسی و ماندگارش هدایت میکند. دیدن دوباره او احساس بسیار خوبی دارد. این بازیگر پرکار اخیراً در نقشهای خود بسیار خوش سلیقه بوده است و سخت نیست که بفهمیم چرا این پروژه نظر او را جلب کرده است. فینچ یک شگفتی فنی است که تقریباً در تمام صحنههای فیلم میتوان آن را درک کرد. در ظاهر، ممکن است وسوسهانگیز باشد که فینچ را تحقیر کنیم، زیرا طرح آن شبیه داستانهای مشابهی است که قبلاً بارها دیدهایم، اما فیلمنامه کار انسانیتی را تراوش میکند که به ندرت در فیلمهایی از این نوع پیدا میکنیم. در ادامه با نقد فیلم Finch همراه ویجیاتو باشید.
فینچ در دنیایی پسا آخرالزمانی میگذرد که جهان در اثر سوراخ شدن لایه ازون و تابش یک شعلهی گاما نابود شده است، اما به جای اینکه همه به هالک شگفتانگیز تبدیل شوند، اکنون جمعیت عظیمی وجود ندارد و مناظر طبیعی دائماً توسط طوفانهای شن ویرانگر نابود شده و هوای سمی در آن قرار گرفته است. در این بین شخصیت اصلی، فینچ، مردی تنها است که در دنیایی پسا آخرالزمانی با تنها همراه جاندارش که سگی به نام گودیر است به همراهی یک ربات کوچک که او را در سفرهایش در جستجوی غذا همراهی میکند، زندگی بدی دارد.
حالا پس از چند سال زندگی در یک پناهگاه، فینچ متوجه میشود که چارهای جز ترک خانه امن خود ندارد، اما برای انجام این کار، به کمک نیاز دارد. به این ترتیب، او دانش خود را در مهندسی رباتیک برای ایجاد یک ربات انسان نما به کار میگیرد که باید قبل از اینکه تشعشع او را بکشد، هر آنچه را که میداند به ربات آموزش دهد. هدف اصلی او از تولید این ربات آن است که این ماشین دانش و تجربیاتی که مستلزم یک زندگی است را درک کند و از این طریق بتواند اعتماد گودیر را به دست آورد، تا بتواند در یک محیط بسیار نامطلوب از او مراقبت و محافظت کند. این ماجرا هسته مرکزی این داستان را شکل میدهد.
فیلم درام و علمی تخیلی «فینچ» به دور از بدبینی نمایش داده شده در اکثر آثار آخرالزمانی هالیوود، یکی از خوش بینانهترین و خونگرم ترین درامهای دیستوپیایی است که میتوانید بعد از «وال-ای» دیزنی و پیکسار پیدا کنید. جالب است بدانید در این اثر هیچ آنتاگونیست یا صحنه اکشن مخوفی وجود ندارد. در مقابل در این فیلم کنایهای از انسانهایی وجود دارد که به وحشی گری رسیدهاند، اما ما هرگز آنها را نمیبینیم. در عوض، این یک فیلم جادهای آرام و شیرین است که در زمینی متروک میگذرد. در واقع این اثر چیزی شبیه به آن است که شخص «هیدئو کوجیما» بخواهد نسخه سینمایی خود از فیلم «ترنر و هوچ» را کارگردانی کند.
با این اوصاف، در حالی که تماشای این فیلم لذت بخش است و مطمئنا خانوادهها را سرگرم خواهد کرد. اما در اینجا کمبود اصالت وجود دارد که به شدت یک عنصر گم شده است. البته، این فاقد اصالت بودن به معنی بد بودن کار نیست، بلکه بدنه طرح این فیلم ما را به یاد آثار فراوانی میاندازد که پیشتر چنین مسیری را طی کردهاند. متأسفانه، این فیلم شبیه ادغام بسیاری از فیلم های دیگر است که قبل از آن ساخته شدهاند. تقریباً به نظر میرسد که نویسندگان این کار تمام فیلمهای مورد علاقه خود را گرفتهاند و آنها را در یک پروژه واحد ترکیب کردهاند.
بنابراین، در تمام طول فیلم، من فقط به آثار دیگری فکر میکردم که فینچ مرا به یاد آنها میانداخت. از «من افسانهام» بگیرید تا «Chappie» و حتی «وال-ای» و همچنین فیلمهایی مانند «My Dog Skip» و فیلم «دورافتاده» و «ترنر و هوچ» با بازی خود تام هنکس؛ در نتیجه متأسفانه، هرگز احساس نکردم که چیزی جدید یا متفاوتی را از منظر قصه گویی تجربه میکنم. از طرف دیگر سخت است که انکار کنیم پرده اول فینچ ضعیفترین بخش آن است؛ چرا که در آن نیم ساعت ابتدایی اکثریت عمومیترین مواد و چیدمانهای بیش از حد آشنا را مشاهده میکنیم که بر طبق یک فرمول پیش میروند.
از سوی دیگر یک احساس خاص پیرامون لحن این کار وجود دارد که من مخاطب را دچار شک میکند. آن احساس خاص این است که فینچ واقعاً مطمئن نیست که میخواهد چه باشد؛یک داستان تیره پیرامون بقا یا یک نخ اومانیستی امیدوارکنندهتر. برای مثال: در یک لحظه ممکن است فینچ را ببینیم که با یک جسد در حال تجزیه برخورد میکند، اما فقط چند لحظه بعد سکانسی با لحن شوخ و گاها احمقانه میآید که همه چیز را تغییر میدهد. در واقع فیلمنامه فینچ به شکل متعدد بین دو لحن متمایز بدون هیچ ظرافت خاصی حرکت میکند، که این دوگانگی نکته جالبی نیست.
اما چه چیزی وجود دارد که فیلم «فینچ» را تبدیل به اثری شیرین میکند که ارزش تماشا کردن دارد؟ خوشبختانه، اگرچه فیلمنامه فینچ اصالت زیادی ندارد، اما در عوض وجود احساس و حس انسانی لطیف چیزی است که آن را جبران میکند. این فیلم داستانی سُنتی از بقا و دوستی است که در ژانر علمی تخیلی/پسا آخرالزمانی به روز شده روایت میشود. برای مثال شما نمیتوانید از رابطه پدر و پسری جف (ربات) و فینچ (تام هنکس) برای عبور از یک زمین دشوار آخرالزمانی چشم پوشی کنید. همه اینها به خاطر عملکرد پرشور و دوست داشتنی هنکس به عنوان مردی است که فقط میخواهد مطمئن شود بهترین دوستش زنده میماند. همچنین، کالب لندری جونز عملکرد فوق العاده احساسی در اجرای موشن کپچر نقش ربات فینچ، یعنی جف دارد. این دو بازیگر واقعاً این فیلم را به سطح دیگری میبرند.
شاید این روزها دیگر کسی از اینکه تام هنکس هربار یک اجرای متعهد را ارائه میدهد شگفت زده نمیشود، و دلیل اصلی این است که او در قامت هر نقشی و در چارچوب هر قصهای به همان خوبی گذشتهاش کار میکند. بنابراین، دیدن هنکس در حال بازی در یک فیلم علمی تخیلی پرهزینه مانند فینچ بسیار زیبا است، و با توجه به اینکه او تنها شخصیت انسانی است که اساساً کل فیلم را روی شانههایش به جلو پیش میبرد، تا حد زیادی وظیفه او است که تماشاگران را مجذوب خود کند. حضور آرامشبخش همیشگی هنکس در اینجا به خوبی به او کمک میکند. همچنین شیمی هنکس با دوستانش (سگ و ربات) به راحتی فیلم را حتی در بخشهای نه چندان جالب آن نیز به شیرینی حمل میکند.
صحنه برجسته بازی تام هنکس در پرده سوم فینچ، یعنی زمانی اتفاق میافتد که او درباره یک حادثه آسیبزا از گذشته خود برای جف صحبت میکند. در این لحظه کارگردان به اندازه کافی باهوش است که در حین روایت این داستان هولناک فقط روی صورت بازیگر بماند و هنکس نیز به طور مشخص این لحظه را به زیبایی هرچه تمام و با یک احساس ناب اجرا میکند. تام هنکس در این لحظه اجرای زندهای را ارائه میکند که کاملاً نشان میدهد که فینچ واقعاً چقدر از نظر روحی و جسمی شکست خورده است.
با این اوصاف، فینچ یک فیلم دلانگیز صمیمی و انسانی با صحنههای شیرین فراوان است که چیزی جز صحبت کردن شخصیت اصلی با یک روبات درباره زندگیاش نیست. اکثر بهترین صحنههای فیلم در واقع چنین هستند و فیلمنامه به جای اینکه فشار معمولی برای افزایش خطر و حرکت داستان را احساس کند، بسیار بیشتر روی شخصیت عنوانش سرمایهگذاری میکند و این انتخاب یک اتفاق مثبت است. به ندرت پیش میآید که فیلمی به این آشکارا گرانقیمت، علاقهای به بیان داستانی پیچ در پیچ و اکشن نداشته باشد، اما نفس تازهای است و امیدواریم که تماشاگران از آن استقبال کنند.
من به عنوان یک مخاطب همچنین باید از تیم جلوههای بصری فینچ تمجید کنم که جف یا همان ربات دوست داشتنی را به روشهای بصری خیره کنندهای زنده کردهاند. حتی یک لحظه هم باور نمیکردم که این ربات با قهرمان ما در آنجا حضور داشته باشد. اگرچه من معتقدم که Dune قطعا اسکار بهترین جلوههای بصری را به خانه خواهد برد. اما فکر میکنم که این فیلم قطعاً شایسته نامزدی در کنار آن است. اگرچه بودجه این اثر هنوز به طور علنی فاش نشده است، اما واضح است که یونیورسال مبلغ زیادی را برای این فیلم خرج کرده؛ برای مثال: با توجه به اینکه بیشتر فیلم در طول روز اتفاق میافتد که برای این ژانر اتفاق نادری است، تقریباً کل فیلم علیرغم موضوع آن به طرز طراوتآمیزی روشن و زیبا است.
البته نباید فراموش کرد که تمام این نکات خوب از کارگردانی شناخته شده به نام «میگل ساپوچنیک» سرچشمه میگیرد. او شخصی است که به خاطر کارگردانی قسمتهای به شدت مشهور سریال «بازی تاج و تخت» مثل «Battle of the Bastards» تبدیل به یک نام بزرگ و آشنا شده است. ساپوچنیک با این فیلم خود را به عنوان یک کارگردان صاحب سبک و یک فیلمساز بسیار توانا تأیید میکند. اکنون با دیدن تواناییهای او سوال این است که میگل ساپوچنیک در مرحله بعد با چه چیزی ممکن است خود را به چالش بکشد، زیرا او به وضوح ثابت کرده است که شایسته مدیریت یک بوم بزرگ سینمایی است. اگر دنیای سینمایی مارول در آیندهای نزدیک به او کاری بزرگ سفارش دهد، چندان تعجب آور نخواهد بود.
در نتیجه باید گفت: فینچ داستانی درباره بقا است، اما درباره انسانیت نیز هست. همانطور که ممکن است از فرضیه آن انتظار داشته باشید، این اثر یک زنگ بیدارباش برای پیامدهای فاجعه باری است که ممکن است در آیندهای نه چندان دور با آن مواجه شویم. فیلم تعداد زیادی مضامین از مسائل زیست محیطی گرفته تا انزوا، هوش مصنوعی، روابط انسانی و حتی معنای زندگی را به نمایش میگذارد و این کار را به گونهای انجام میدهد که همیشه مخاطب را پای فیلم نگه میدارد.
فینچ داستان زنده ماندن است، اما دعوتی است برای زندگی کامل، و تجربه کردن چیزها از نزدیک، مهم نیست که چقدر دنیای شما شکسته و غیرقابل تشخیص شده است. شاید منحصربهفرد نبودن پیشفرض فیلم شما را به خود جذب نکند، اما این هسته احساسی آن است که به شما راه مییابد و مدتها پس از پخش تیتراژ با شما میماند.
بنابراین، شاید فینچ یکی از خاطره انگیزترین فیلمهای سال باشد که یک جمع خانوادگی، با تماشای آن لحظات شگفت انگیزی را تجربه کنند. مطمئناً این اثر در لحظاتی شما را هیجان زده میکند، میخنداند و ممکن است شما را نیز به گریه بیاندازد. اما فراموش نکنید که فینچ قرار نیست برنده اسکار شود، اما به طرز زیرکانهای تفاوت بین سینمای با پرستیژ و آشغالهای بلاکباستری را ترسیم میکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اما به طرز زیرکانهای تفاوت بین سینمای با پرستیژ و آشغالهای بلاکباستری را ترسیم میکند.
حق
در این هیاهوی فیلمهای فرمولی هالیوود به نظرم فیلم خوبی بود ولی احتمالا همه خوششون نیاد چون روند داستان خیلی آرومه و چندان فراز و فرودی نداره و احتمالا خیلیها در اواسط فیلم خسته بشن. درسته که هدف فیلم بیشتر تاکید روی روابط و احساسات انسانی بین شخصیتها بود ولی ای کاش به باورپذیری وجه علمی-تخیلی اش بیشتر پرداخته می شد. مثلا ساخت چنین ربات پیشرفته ای توسط یک مهندس رباتیک تنها بدون امکانات ویژه و ظاهرا با استفاده از قطعات و وسایل جمع آوری شده از اطراف، چندان قابل پذیرش نیست. شاید بهتر بود مثلا نشون میداد یک ربات ساخته شده در کارخونه رو تعمیر کرده یا تغییر داده.
واقعا یکی از بهترین فیلم هایی بود که تا حالا دیده بودم
"بزار یه داستان برات تعریف کنم ، روزی روزگاری... "
امروز دیدمش.
داستان خوبی داشت . روند پیشروی فیلم هم خیلی جذاب و خوب بود .
انشاالله هر وقت نت رایگان گرفتم نگاه می کنم
سه خط بالا رو بزن
برو بخش کاربری
بعد مشخصات
توی گزینه ها تعویض عکس پروفایل رو بزن
فقط دقت کن که یک چهارم بالا سمت چپ عکس میوفته،مثلا
□■
□□
این قسمت
هنوز نگاش نکردم
با این توضیحات کنجکاو شدم حتما نگاش میکنم
مرسی بابت معرفی ?
اسپم اما مهم
دوستان یه تئوری توطئه
دقت کردین کاربر atrina زمانی اومد که:
۱. اطلس وسکر داره با همه دعوا را میندازه
۲. معلوم شد چنتا اکانت داره
۳. اخیرا سر بودن دختر تو سایت دعوا کرده
۴. به چن نفر توهین میکنه، فرداش عذرخواهی، پس فردا دوباره شروع میکنه
۵. به بن خیلی نزدیکه این یارو
تازه رفتار های غیر قابل تحمل atrina منو واقعا به شک انداخته???
چرا اینقدر مقدمه میچینی عزیزم؟
میخای بگی من اون کسی ام که سایت رو خراب کرده!
نه من یدونه اکانت بیشتر ندارم همین
اون قصیه پروفایل هم چون با فضای سایت آشنا نبودم اینطور شد
فکر نمیکردم اینقدر حساس باشین
البته هرکس آراده هر طور که دوست داره فکر کنه
من با علم غیبی که دارم میگم تئوریت اشتباهه
درسته جیسس کرایستی ولی علم غیبت بره تو کوزه??
تئوری شما احتمالیه و وقتی مطمئن نیستید نباید پخش کنید
تهمت محیوب میشه
محسوب
اکسکیوز می
با قطعیت نگفتم
فقط ایمپاستر احتمالیم رو مشخص کردم
باید همه متحد بشیم خوشبختانه ترولا کامنتشون پاک شده اما از این به بعد حواس رو جمع کنیم
۱-اینکه به ترول اینقدر توجه نکنین و اینقدر ریپلای نزنین
۲-با پیشنهاد صادق۱۲۳ فقط زیر کامنتای تورل ها از استیکر ❌?♂️?♀️❌ استفاده کنید
۳-فقط ما نیستیم ویجیاتو هم باید مدیریت رو بیشتر کنه
توصیه ی خوبی بود حتما اجرا میشه
مگه خداحافظی نکردی؟
تام هنکس هرجا باشه اون فیلم غوغا میکنه : )
فیلمش جالب به نظر میاد?
یاد وال ای افتادم
تام هنکس از اوناییه که نمیشه ازش بدت بیاد