بازی Greak: Memories of Azur دقیقا روایتگر یک داستان حماسی کوچک، با قهرمانانی کوچک، در یک دنیای خیالی کوچک است. حماسهای که به پایان رساندن آن تنها چند ساعت وقت میبرد و این ساعات کوتاه میتواند لحظات شیرینی برای یک گیمر باشد که مشغول تجربه این داستان با سه قهرمان آن است. با بررسی بازی Greak: Memories of Azur همراه ویجیاتو باشید.
در بازی Greak: Memories of Azur ما با سرزمینی رویایی مواجه خواهیم شد که سالیان سال است مورد حمله نژادی به اسم اورلاگ قرار گرفته و آنها میخواهند که این سرزمین را از چنگ صاحبان آن یعنی نژاد کورنیزها، بیرون بکشند.
این جنگ مدتها ادامه دارد تا اینکه یک روز اورلاگها با یک نیروی ناشناخته به میدان نبرد میآیند و این بار حسابی از خجالت کورنیزها بیرون میآیند و تعداد زیادی از آنها را به قتل میرسانند. در بین اهالی این سرزمین پسری به اسم گریک میتواند قسر در برود و پس از فرار از میدان جنگ و بیدار شدن در یک اردوگاه مخفی که بازماندگان جنگ در آن اتراق میکنند، متوجه میشود که خواهرش آدارا به اسارت اورلاگها در آمده است. گریک تصمیم میگیرد هم به شورشیانی که در این منطقه زندگی میکنند و قصد پس گرفتن سرزمینشان را دارند کمک کند و هم در این بین خواهر خود را پیدا کند و او را از قفس تاریک دشمن نشان دهد.
گریک در ابتدای این راه تنهاست اما حمایت شورشیان را پشتش دارد و به تدریج یارانی هم پیدا میکند. در واقع شما در ابتدای بازی تنها با گریک بازی را پیش میبرید و به مرور به تعداد شخصیتهای قابل بازی اضافه میشود و در نهایت این تعداد به سه نفر میرسد. گریک و دوستانش هر یک ویژگی منحصر به فرد خودشان را دارند و سبک مبارزهای بخصوص خود را هم دارند. هدایت و کنترل این سه نفر در جهان فانتزی بازی تمام کاری است که در مدت زمان تجربه بازی انجام میدهید و از قضا مهمترین فاکتور بازی Greak: Memories of Azur نیز به شمار میرود.
شما در بازی کنترل گریک و دوستانش را به طور همزمان برعهده میگیرید و این یعنی با یک بار پرش، هر سه کاراکتر میپرند و با رفتن به چپ و راست، هر سه کاراکتر به این جهتها حرکت میکنند. اگر شخصیتها در یک نقطه از نقشه دور از هم باشیند با فشردن یک دکمه، همهشان توسط نیرویی دوباره گرد هم میآیند و اتحاد بینشان فرا میگیرد. این موضوع در وهله اول جالب و جذاب به نظر میرسد و ایده جالبی هم در پشت آن نهفته است اما زمانی که کمی در بازی پیشروی میکنید، اوضاع بدتر میشود و احتمال دارد کنترل بازی روی اعصابتان برود.
با توجه به سرعت شخصیتها و نحوه پرش آنها و... شما برای یک سکوبازی ساده و پریدن از این ستون به آن ستون، ممکن است رنجهای زیادی ببینید! هرچند اگر منصفانه بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم باید گفت که پیاده سازی این مکانیزم اصلا کار راحتی نبوده و همچنین باید اعتراف کرد که با کمی تمرین و کلنجار رفتن، احتمالا لم کار دستتان میآید. شخصا در اوایل بازی با این مشکل زیاد مواجه بودم و به تدریج یاد گرفتم که چطور با سه قهرمان کوچولوی خودم به طور همزمان پیشروی کنم و دمار از روزگار دشمنان در بیاورم.
مبارزات در بازی بسیار سرعتی هستند و تنوع دشمنان نیز به اندازه کافی خوب است. شما باید با دشمنان توسط اسلحه قهرمانانتان وارد جنگ شوید: گریم شمشیر سبکی در اختیار دارد و البته میتواند با تیرکمان خود هم از خجالت دشمنان در بیاید، هرچند این تیر و کمان بیشتر شبیه اسباب بازی است تا یک اسلحه واقعی! آدارا هم میتواند با پرت کردن شعلههایی از آتش به پیشواز دشمنان برود و از دور به آنها ضربه وارد کند. او قدرت پرش خوبی هم دارد و میتواند نیمچه پروازی بکند.در نهایت شخصیت رایدل در بازی وجود دارد که از همه کندتر ولی پرزورتر است و یک سپر هم دارد که این اسلحه باعث میشود تنها کاراکتری باشد که بتواند جدا از جا خالی دادن از حملات دشمن، با سپر هم جلوی آنها ایستادگی کند.
هر سه شخصیت ویژگیهای خودشان را دارند و با کنترل همزمان آنها میتوانید از تمامی این ویژگیها به طور همزمان بهره مند شوید و همانطور که گفتم این موضوع در اوایل کار پیچیده است و کمی باید با آن تمرین کنید تا بتوانید به مرحله ای از عرفان برسید که از گیم پلی همزمان کاراکترها لذت ببرید!
شما با کمک این ویژگیها میتوانید راه را در مراحل خودتان باز کنید و به پیشروی ادامه دهید و گاهی تنها با یک شخصیت میتوانید یک در خاص را باز کنید. این همکاری تیمی در طول بازی به کرات دیده میشود و حس و حال بازی را بسیار جالب کرده است هرچند در تمام مدت این سوال در ذهن من کوبیده میشد که چرا بازی بخش دو نفره ندارد و تا امروز هم به جواب درستی نرسیدم چرا که بازی خوراک بازی های دو نفره نظیر آنرویل است!
در طول بازی شما با شخصیتهای مختلفی در اقامتگاه شورشیان صحبت میکنید و هر یک از آنها داستان و پیشینه خودش را دارد هرچند این خرده داستانها جذابیت خاصی ندارد و بسیار نصفه کاره است. اصل دلیل تعامل شما با این افراد به گرفتن ماموریتهای جانبی از آنها میگذرد و این ماموریتهای جانبی هم معمولا یا رفتن از نقطه a به نقطه b است و یا پیدا کردن یک سری آیتم. ماموریتهای فرعی در واقع بسیار بیذوق و سطحی طراحی شدند و خوشبختانه اجبار چندانی در انجام این ماموریتها نیست.
آشپزی در Greak: Memories of Azur حرف اول و آخر را برای التیام بخشی شما در مبارزات میزند و بهتر است خیلی زود با آن کنار بیایید و فوت و فنش را یاد بگیرید. شما با پیدا کردن آیتمهای مختلف و مخلوط کردن آنها در پاتیل جادویی، میتوانید به معجونهایی دست پیدا کنید که در ازای نوشیدن آنها، نوار سلامتیتان افزایش پیدا میکند. در طول بازی Greak: Memories of Azur با آپگرید کاراکترها و... سر و کار ندارید و المانهای نقش آفرینی در بازی بسیار کمرنگ هستند و در همین حد و حدود که گفته شد به نمایش در میآیند.
اما جدا از گیم پلی بازی که مفصل درباره آن گفتیم، بگذارید به اولین عنصری که حین تجربه بازی با آن مواجه میشوید اشاره کنم که قطع به یقین برگ برنده Greak: Memories of Azur است. گرافیک هنری آن که تماما از طرحهای کشیده شده با دست توسط طراحان بازی الهام گرفته شده و یک تجربه ناب بصری را برای گیمر به همراه دارد. طراحی کاراکترها و محیط بازی با این نقاشیهای دستی بینظیر از آب در آمده و حس و حال تماشای یک انیمیشن دو بعدی کلاسیک را به شما میدهد. در کنار این جلوه چشم نواز، ما شنونده موسیقی بینظیری در طول بازی هستیم که از قضا خیلی هم در پیشبرد بازی نقش دارد.
موسیقی بازی یک موسیقی حماسی است و ناخودآگاه شما را یاد سریالهای این ژانر میاندازد. طنین این موسیقی در اکثر بخشهای بازی شنیده میشود مگر اینکه در حال اشتباه رفتن مسیر باشید. در واقع در نقشه تقریبا پهناور بازی (نسبت به ابعاد خود بازی و ایندی بودن آن عرض میکنم!) امکان گم و گور شدن خیلی زیاد وجود دارد و این موسیقی بازی است که میتواند مشعل در تاریکی شما باشد و راهگشایتان. هرگاه موسیقی حماسی بازی صدای کمی پیدا کرد و یا قطع شد بدانید و آگاه باشید که دارید اشتباه میزنید و بهتر است برگردید و مسیر دیگری را بپیمایید!
Greak: Memories of Azur مانند خوانش یک رمان فانتزی نوجوانانه و همراه شدن با آن است. من حین تجربه بازی شخصا یاد رمانهای نوجوانی مانند در جستجوی دلتورا و امثالهم افتادم و تجربهای که قهرمانان کوچک بازی به من دادند، همانند یک ماجراجویی در همان دوران بود. ایرادات بازی روی اعصاب است و آدم را به ستوه در میآورد اما میتوان ارفاق کرد و به بازی فرصت داد تا لذتبخش بودن خودش را به طور تمام و کمال به نمایش در بیاورد، از آن غافل نشوید بخصوص اینکه تقریبا در هر سیستمی با هر مشخصاتی میتوان آن را بازی کرد.
خلاصه بگم که...
بازی Greak: Memories of Azur با بودجه اندک و تیمی کوچک ساخته شده و در حد و اندازه خود بازی قابل قبولی در ژانر اکشن شبه روگ لایک است که المانهای نقش آفرینی کوچکی نیز با خودش به همراه دارد. گرافیک بصری بازی از طراحیهای دستی بهره برده و واقعا زیباست و موسیقی بازی نیز جدا از اینکه نقش اساسی به عنوان راهنمای شما در طول مسیر بازی دارد، واقعا شنیدنی است. داستان بازی خوب آغاز میشود و با اینکه انتهای آن بسیار کلیشهای است و از این لحاظ ضد حال بزرگی به گیمر میزند اما برای یک تجربه ۴ ۵ ساعته، کافی به نظر میرسد. راستی جای دو نفره بودن بازی به صورت آفلاین یا آنلاین به شدت خالی است!
میخرمش
یک حماسه کوچک دلتان میخواهد؟ با گرافیک هنری بازی حال کردید؟ Greak: Memories of Azur تجربه بازی با چند کاراکتر به طور همزمان را هم ارائه میکند که کمی قلق دارد اما وقتی قلق آن دستتان بیاید، تجربه بینظیری خواهد بود.
نمیخرمش
بازی یک بازی مستقل است و قوانین بازیهای مستقل را تقریبا همه میدانیم، قرار نیست با یک شاهکار گرافیکی و یا یک بازی عظیم روبرو شوید، Greak: Memories of Azur یک بازی جمع و جور است که از قضا بسیار سرگرم کننده از آب در آمده و البته کنترل آن تا مدتهای مدیدی روی اعصاب است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.