فورتزا هورایزن چگونه ژانر ریسینگ را به میدان بازمیگرداند؟
در این مقاله با ما همراه باشید تا نگاهی داشته باشیم به چگونگی به برتری رسیدن سری فورتزا هورایزن و تاثیر آن بر دنیای گیم
فورتزا هورایزن، نامی است که امروز از هر وقت دیگری پرنجواتر و پررنگتر بر سر زبانها افتاده و فارغ از هر جبهه و سمتی، همه بر بیهمتا بودنش مهر تایید میزنند و خواستار حتی چند دقیقه تجربه آن هستند. اما ماجرا چیست؟ آیا واقعا این پادشاه نه چندان سالخورده دنیای ریسینگ، به همان بینقصیای است که میگویند؟ و اگر هست جایگاهش را مدیون چه چیزیست؟
به یاد روزهای خوب قدیم
برگردیم به اوایل دهه ۲۰۱۰؛ یعنی بیشتر از ۱۰ سال پیش. آن زمان ژانر مسابقهای و به اصطلاح ریسینگ جایگاه ویژهای میان طرفداران ویدیوگیم داشت. کمپانیهای بزرگ و کوچک همواره تلاش میکردند تا در کنار ساختههای خود، یک فرنچایز مسابقهای هم داشته باشند تا از قافله عقب نمانند. علاوه بر اینها، این ژانر معمولا از همان ابتدا بنچمارک گرافیکی نسلها و پلتفرمهای مختلف نیز حساب میشده و با توجه به این موضوع برای علاقهمندان این عرصه اهمیت زیادی داشته است.
آن زمان (قبل از سال ۲۰۱۰)، زمانی که فورتزا هورایزن، درایو کلاب، اَسِتو کورسا «Assetto Corsa»، پراجکت کارز و امثال این عناوین امروزی و نسبتا تازه وارد وجود نداشتند، فرنچایزهای بزرگ و پرطرفداری مثل درایور، برن آوت، سلطان جادهها (18 Wheels of Steel) یا باشگاه نیمه شب (Midnight Club) و گرن توریسمو خیابان و پیست را به نمایشگرهای خانگی میآوردند. هرکدام هم در سبک خود طرفداران پروپاقرصی داشتند و هربار با نسخهای جدید، زمینهساز خاطرات نسل گیمرهای قدیمی میشدند. دقیقا نکته اولیه بحث ما نیز همینجاست.
نکته این است که مانور دنیای گیم روی این سبک به قدری زیاد بود که علاوه بر اینکه ناشران بزرگ مثل راکستار، یوبیسافت، الکترونیک آرتز، سگا و غیره هرکدام فرنچایز ریسینگ خود را جلو میبردند (حتی گاها بیشتر از یکی مثل الکترونیک آرتز که سری نید فور اسپید و Burnout را باهم داشت)، استودیوهای نسبتا کوچک زیادی نیز مثل Moon Byte ،Bizarre Creations ،Bugbear Entertainment و... نیز در این سبک تمام تلاش خود را میکردند تا هر سبک بازیای که در آن خودرو یا هر وسیله نقلیهای دخیل بود را به میدان بیاورند.
به این ترتیب ما شاهد طیف وسیعی از بازیهای مسابقهای (و بعضا حتی اکشن و جنگی) بودیم که هرکدام در نوع خود سرگرمکننده بودند. در هر صورت امکان نداشت که شما بعد از مراجعه به مغازه و فروشگاههای بازیفروشی، با دست خالی به خانه برگردید! این طیف هم هر بازیای با حضور وسایل نقلیه موتوری را شامل میشد؛ از انواع مسابقات واقعگرایانه داخل و خارج پیست بگیرید تا مسابقات غیرقانونی و شهری با تمرکز بر قدرت فنی و تیونینگ خودروها که البته در آن زمان هم بی اندازه طرفدار داشت. البته انواع و اقسام مسابقات اکشن / ریسینگ و دربی که معمولا با مضمون «ماشین جنگی» به فروش میرفتند و همواره طرفداران جان بر کف خودشان را داشتند هم نباید فراموش کرد. کافیست در ویکیپدیا به سراغ عناوین ریسینگ سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ بروید تا متوجه سنگینی کفه ژانر ریسینگ در ترازوی سبکهای بازیسازی آن دوران بشوید.
گذر از ۲۰۱۰ و سالهای خشکسالی
به چند سال بعد و اواخر دهه میرسیم. آن سالهای طلایی در حال گذشتن بود و با پیشرفت دنیای گیم و برداشته شدن تمرکز از روی این ژانر دوست داشتنی به هر دلایلی، میتوان گفت ژانر ریسینگ به اندازه قبل مورد توجه واقع نشد و با پشت سر گذاشتن سال ۲۰۱۰ حتی این وضع بدتر هم شد.
الکترونیک آرتز در یک سمت میدان تقریبا دست از سری پرطرفدار Burnout کشیده بود. نماد ژانر ریسینگ - آرکید یعنی نید فور اسپید هم گویا جان سالهای طلاییاش را نداشت اما همچنان دست از خلاقیت نمیکشید. یوبیسافت هم در سال ۲۰۱۱ با درایور افسانهایش خداحافظی کرد و حتی راکستار هم دیگر قصد نداشت روحی تازه به سری Midnight Club بدمد. حالا فرض کنید این وضعیت استودیوهای نامدار و بزرگ بود و در این میان استودیوهای مستقل زیادی بی سروصدا بسته شدند یا تغییر کاربری دادند.
چند سال دیگر به همین منوال گذشت و فرنچایزهای پررنگ این عرصه در اوایل دهه ۲۰۱۰، همچنان سعی میکردند که این گیاه رو به خشکی را زنده نگه دارند. البته که گاها این تلاشها باعث تولد عناوین خوبی مثل Blur ،Split Second ،Gran Turismo 5 و Need for Speed: Hot Pursuit نامهای بزرگ و خاطرهانگیز دیگری میشد که واقعا ادامه ندادشان هنوز هم جای ناراحتی دارد.
اما مشکل در این نقطه داستان نه کمیت بلکه کیفیت بود؛ زیرا هر سالی که میگذشت انگار از سال قبلش ابتکار عمل کمتری به همراه داشت. در نتیجه به همان مقدار نیز عناوین استودیوها زودتر فراموش میشدند. به عبارت دیگر بازیسازها دیگر دست از توجه خاصشان به این ژانر کشیده بودند و تنها با مقداری بهبود و یک نام جدید به روی فرنچایزی که در اختیار داشتند، نمیگذاشتند دست پلیرها خالی بماند. البته نکته اینجاست که همین خالی از ایده جدید بودن، باعث شد که آن حجم از تنوع زیرژانر از بین برود و تنها ژانرهای اصلی مثل مسابقات رسمی و شبیهساز، و نهایتا آرکید خیابانی در زمین باقی بمانند.
روشن شدن شمعی در میان تاریکی
در این هیاهو که چیز زیادی برای طرفداران بازیهای مسابقهای باقی نمانده بود که مانند روزهای خوب قدیم، ساعتهای طولانی به پای آنها بگذرانند، همان بازیهای اصلی این ژانر مثل گرن توریسمو، سری Dirt، مسابقات رسمی مثل WRC و F1، فورتزا موتوراسپرت و نید فور اسپید و چند بازی دیگر مثل پروجکت کارز و اَسِتو کورسا سعی میکردند گاها از هم سبقت بگیرند. با این رقابت نه چندان بزرگ اما به هرحال زنده، گاها شاهد جذابیتهای کوچکی بودیم که ما را به آینده امیدوار میکرد. امیدوار به اینکه شاید روزی بتوان با بازیهای این ژانر ساعتها سرگرم شد و گذر زمان را نفهمید. حالا میخواهد آن بازی یک عنوان معجزهوار به سبک قدیم از نید فور اسپید یا باشگاه نیمه شب باشد یا یک نام کاملا جدید. اما این معجزه نه تنها دور از ذهن نبود، بلکه چند سالی بود در حال انجام بود و تنها مقداری زمان میخواست تا به تکامل برسد.
ماجرا از این قرار بود که سونی و پلی استیشن با همراهی استودیو Polyphony Digital از همان ابتدای ماجرا یعنی سال ۱۹۹۸ با نام کاملا آشنای گرن توریسمو، زیرژانر شبیه ساز را به نوعی رهبری میکردند و رگ اصلی این جریان را در دست داشتند. البته نباید فراموش کرد در همه نسلها بهترین خود را به نمایش گذاشته بودند. پس چرا رقیب تازه وارد آنها یعنی مایکروسافت که در آن زمان حسابی تازه نفس بود، نباید خود را با این جریان همراه میکرد؟
در واقع این اتفاق افتاد. سال ۲۰۰۵ فرا رسید و در بحبوحه نسل ششم و جدال ایکس باکس اورجینال و پلیاستیشن ۲، مایکروسافت به کمک استودیوی تازه نفسش یعنی Turn 10، سرانجام رقیب گرن توریسمو را با نام Forza Motorsport عرضه کرد. گرن توریسمویی که کمتر بازیای توان آن را داشت که جایش را در جدول پرفروشترینهای پلیاستیشن بگیرد.
در هر صورت نسل ششم گذشت و فورتزا موتوراسپرت ثابت کرد نه تنها کم و کاستی نسبت به رقیبش ندارد، بلکه میتواند پا به پای آن پیشرفت کند و گاها از کاستیهای آن به نفع خود استفاده کند و مثلا برندهایی که در زمین پلیاستیشن وجود ندارند را به پیستهای خود دعوت کند.
تولد پادشاه جوان!
چند سال پس از تولد و رشد استودیو Turn 10 و اواخر نسل هفتم یعنی سال ۲۰۱۲، مایکروسافت پایش را در عرصه ریسینگ فراتر گذاشت. ردموندیها این بار با استودیوی تازه نفس اما با تجربه دیگری به نام Playground Games قصد تجربهی جدیدی را داشتند. ایکس باکس این بار قصد داشت تا با اعضای این استودیو که قبلا در Codemasters ،Criterion و حتی Bizarre تجربه کار روی تقریبا تمامی عناوین بزرگ مسابقهای را داشتند سراغ یک عنوان مسابقهای آرکید و همچنین جهان باز برود.
این بازی که به عنوان اسپینآفی از فرنچایز پرچمدار ریسینگ ایکس باکس یعنی فورتزا موتوراسپرت، به نام Forza Horizon عرضه شد، یک بازی مسابقهای جهانباز آرکید بود که در یک فستیوال مسابقهای در کلرادوی امریکا جریان داشت. هورایزن در آن زمان با گرافیک خوب، هوش مصنوعی چالشبرانگیز، رنج خودرویی گسترده و محیط زندهاش کاملا نظر مخاطبین و منتقدها را جلب کرد.
این بازی که برخلاف ریسینگ آرکیدهای دیگر مثل نید فور اسپید، از یک داستان انتقام محور تکراری، و در واقع از هیچ داستان خاصی استفاده نمیکرد، به طور کامل بر محور لذت بردن از گیمپلی و سرگرم شدن و حس رانندگی سوار شده بود. البته چندین خط داستانی و در واقع مینیاستوری هم برای از بین رفتن یک نواختی در بازی گنجانده شده بود که به خوبی وظیفه خود را انجام میدادند. در کل میتوان گفت فورتزا هورایزن آمده بود که گیمرها را دوباره ماشین باز، و ماشینبازها را گیمر کند.
نسخههای بعدی و شکستن حد و مرزها
نسخههای دوم، سوم و چهارم هورایزن نیز یکی پس از دیگری با تغییرات انقلابی مثل فعالیتهای فصل به فصل متفاوت با قابلیت کوآپ، هوش مصنوعی برگرفته از پلیرهای واقعی در لیست دوستانتان موسوم به «Drivatar»، سیستم شخصی سازی و تیونینگ فنی معرکه و البته لیستی بلند بالا از خودروهای لایسنس شده و تغییر داینامیک فصلها و آب و هوا شگفتی آفرین شدند. اگر بخواهم تعریف درستی از این تکامل ارائه کنم، باید بگویم درست در جایی که میگویید این سری نمیتواند بهتر از این شود، استودیو پلیگراند با دست پر به سراغ شما میآید تا سقف انتظاراتتان را باز هم بالاتر ببرد. یادم میآید این جمله را دقیقا زمانی که خبر معرفی نسخه پنجم با آن تریلر هیجان انگیز تایید شد با خود گفتم. این برتری دلیل آن است که هورایزن نه تنها دیگر مدتهاست که به عنوان یک اسپین آف شناخته نمیشود، بلکه گویا از موتوراسپرت نیز نام بزرگتر و پرطرفدارتری شده است.
نسخه پنجم اما دقیقا هیچ چیز عجیب و بزرگی برای پلیرهایش نداشت؛ بلکه آمده بود جای پای خودش و تمام سری را از هر وقتی محکمتر کند و ثابت کند که هورایزن، تمام آن چیزیست که میخواهیم. در واقع این سری به نظر من تمام آن حسی را به ما برگردانده بود که پیشتر گفتم از ما سلب شده بود؛ یعنی همان حس سرگرمی و غرق شدنی که توجه به گذر ثانیهها را از ما میگیرد و اجازه میدهد که وارد دنیایی شویم که نه تنها ما را سرگرم میکند، بلکه برای بسیاری راه فرار از شلوغیهای روزمره است. چه بهتر از این که در آخر شب از راه برسید و با یک نوشیدنی گرم پا به دنیایی بی نهایت زیبا بگذارید که تمامی وسعتش در خدمت چرخها و غرش خودروهای مورد علاقه شماست؟
مکزیک اما تنها یک تعویض نقشه و یک شوکیس گرافیکی نیست؛ بلکه یک سفر بینهایت پرماجراست که از اشتباههای قبلی خود مثل عدم دقت در صدای خودروها، کمبود بعضی آیتمهای شخصیسازی و چنین ریزهکاریهایی درس گرفته. حال با همراه کردن آنها با شخصیتی که طی چهار بازی قبلی به دست آمده؛ قصد دارد نفس ما را در سینه حبس کند. در این بازی هم مثل قبل شما به هیچ وجه برای به دست آوردن پول و خودروها اذیت نمیشوید. تنها کافیست کمی با چالشها مواجه شوید تا بازی شما را غرق در جایزه و هدیه کند. حتی رادیوی بازی نیز گاه و بیگاه به وجود شما اشاره و از اینکه چنین راننده معرکهای به فستیوال آمده اظهار خوشحالی میکند!
و اما حرف آخر؛ اگر بخواهیم از مکزیک نیز بگذریم و زاویه دید وسیعتری نسبت به این ژانر بگیریم، هورایزن علاوه بر تزریق جانی تازه به این سبک و دوباره سر زبان انداختنش (در حدی که برخی انتظار داشتند نامزد بازی سال شود)، کاری میکند که استودیوهای دیگر کمی بیشتر به فکر فرو روند و شاید روحیه رقابت باعث این شود که طی سالیان پیش رو شاهد بازگشت و ساخت عناوین ریسینگ باکیفیت و به یاد ماندنیای باشیم. به امید آن روز!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
MOST WANTED 2005 ...
یه هوای ابری ، پاییز گرم از سوزش آسفالت ، صدای تیونیگ کردن یه BMW M3 و ورود به جهنم!!!
بیسیم پلیس قطع نمیشه و یه بند از زمین و زمان هامر و دوج میریزن سرت ، هلیکوپتر دهن لگ کنه هرجا بری جاتو لو میده ، یه افسر عوضی که جز اب خنک خوردن تو تو زندان هدف دیگه ای نداره ....
دست به نیترو و یه پرش از خرابه های متروک شهر...
.
.
این چیزیه که فورزا رو از NFS جدا میکرد ... جایی که بقیه سعی میکردن بپرن UNDERGROUND و CARBON پرواز میکردن . رسیدیم به امروز که پول پرستی و طمع چشم خلاقیت رو بسته و داریم گرافیک فنی و بصری رو ستایش میکنیم.
آقا لطفا به پدرام بگید این امریکن تراک رو ادامه بده
واقعا حیف عناوینی مثل درایور خیلیا با درایور راننده شدن و با nfs underground2 و موزیکای شاهکارش به همراه سیستم تیونینگ پر جزئیات، خیلیا عاشق این سبک شدن و درگیریای most wanted اوج هیجان بودن ، سلطان جاده ها هم واقعا سری قوی ای بود و یادمه مدت ها آدمو غرق خودش میکرد ، فورتزا واقعا شاهکاره چه توی گرافیک چه گیم پلی و لذتی میده که مخصوص خودشه فقط حیف شد اون روزایی که رقیب داشت به نظرم تنور بازیای racing رو داغ نگه داشته بودن، اما الان تنها گزینه موجود فورتزا شده و این میتونه یه کم بد باشه ، این که بتونی دنیاهای متنوعی رو از عنوان های مختلف تجربه کنی و با هرکدوم بر اساس مودت بازی کنی به نفع پلیره و باعث وام گرفتن خلاقیت های مختلف توی هر عنوان هم میشه
گرن توریسمو متا 96 سلام رسوند
???
وای خدا???
فشار خوردن روزانه و ثانیه به ثانیه تو خنده هر روز آدم رو جور می کنه.دمت گرم
هنوز حتی نمی فهمه فورتزا هورایزن سبکش با GT فرق می کنه????
منم هر روز میشینم به ریش کسایی که ریپ میزنن میخندم? خداییش حال میده همه رو فشاری کنی?
خب کرم داری دیگه?
نداشته باش?
واقعا بی نظیره و هیچ رقیبی حتی از چند کیلومتریش نمیتونه رد بشه
فقط شما به این فکر کنید که قراره فیبل رو پلی گروند گیمز با موتور فورزا تک بسازه ، امیدوارم بازم شاهکار تحویل بده
در واقع میشه گفت هوایزن الان تکه و رقیبی براش نیست از بس که بی نظیر و شاهکاره
ولی این یه جنبه خوب داره، یه جنبه بد
جنبه خوبش که معلومه، بازی به قدری بی نظیره که میشینی پاش حساب زندگیت از دستت در میره!
و اما جنبه بدش اینه که وقتی بی رقیب باشی، به تدریج کم کار میشی، چون تهدیدی برای خودت و اثری که میسازی حس نمی کنی.هورایزن از همون اول هم که اومد(یا نهایتا از تسخه ۲ به بعد) عملا بی رقیب بود و خداروشکر تا الان که نسخه ۵ هستیم، هیچ کم کاری ای در فورتزا حس نکردم که ناشی از بی رقیب بودنش باشه(که البته این هم تعهد و کاربلدی فراوان پلی گراند گیمز رو می رسونه) .اما بالاخره همچین چیزی پیش میاد.دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره
ثانیا، درسته فورتزا بی نظیره و حس فوق العاده ای هم به آدم میده، ولی همین حس جنسش با حسی که نید فور اسپید به آدم انتقال میداد تفاوت داره.به شخصه در کنار لذت بسیار زیادی که از حس ناب هورایزن ها می برم، خیلی دلم برای حس نیدفور اسپیدی تنگ شده!
به این دو دلیل بالا، واقعا امیدوار و آرزومندم که هر چه سریعتر یک فرنچایز درخور و شایسته مثل نید فور اسپید یا هر بازی دیگه ای پا به میدون بزاره،اصلاح بشه، رشد کنه و به رقابت بپردازه
اگر به من بگن که سبک مورد علاقت رو توی
دنیای ویدیو گیم بگو، میگم ژانر ریسینگ چون به این سبک فوق العاده علاقه دارم ( چه آرکید چه شبیه ساز برام فرقی نمیکنن)
آره منم بشدت به این سبک علاقه دارم وخدم با ریسینگ بزرگ شدم
پس خوشبختم ???
همچنین?
موزیک های FH1 تک بودن
پلی گراند تو بازی ها گند نزده ،گند نمی زنه و گند نخواهد زد?
اگر بخوام بگم سونی تو همه چی از مایکروسافت بهتره تو بازی های ریسینگ نمیتونم
شوتر و rpg چی؟
نکنه توی اینا سونی بالاتره؟
سونی غیر از اکشن ادونچر چی بیشتر از مایکرو داره؟!
#فن بوی-نباشیم
منظور من این نیست که سونی بهتره منظورم اینه مایکروسافت دست بالا تری نسبت به نسبت سونی داره تو بازی های ریسینگ در واقع این یه اصطلاحه
خب منظور رو درست برسون
تا سوء تفاهم پیش نیاد
"سونی غیر از اکشن ادونچر چی بیشتر از مایکرو داره؟!"
هک اند اسلش و پلتفرمر چی
نکنه تو اینا مایکروسافت بالاتره؟
#فن بوی-نباشیم
ادیت : ثانیا دیمن سولز ، بلابورن و هورایزون rpg نیستن؟؟
تا بخش اول کامنتت درسته
هورایزنم آرپیجیه
ولی در مورد دیمن و بلاد فکر نکنم?
مثال زدم
گفتم شوتر و rpg
یعنی بعضی از سبک های دیگر سونی بهتره و بعضی هم مایکرو
من بارها و بارها گفتم pcفنم
نه xbox فن
Xbox فن بودم اما الان به عبارتی فن مایکروسافت هستم
جواب ادیت:مگر من گفتم سونی rog نداره؟!
گفتم مایکرو rpg های بهتری داره
??