بازیهای راکستار و تاریخ آمریکا
هر بار که راکستار یک بازی جدید منتشر میکند، رسانهها پر میشوند از این که چه گونه توسعه دهندگان بازی موفق شدهاند تا سبک جهان باز را باز تعریف کنند. همیشه مقالاتی پیدا میشوند که ...
هر بار که راکستار یک بازی جدید منتشر میکند، رسانهها پر میشوند از این که چه گونه توسعه دهندگان بازی موفق شدهاند تا سبک جهان باز را باز تعریف کنند. همیشه مقالاتی پیدا میشوند که تاثیر فیلمهای هالیوود را بر مسیر توسعه بازیهای راکستار نشان میدهند و یکی دو نفر شاکی که میگویند چرا راکستار محدودیتهای ممکن و غیر ممکن در بازیها را تغییر داده است. البته معمولا این شاکیان همان کسانی هستند که میگویند بازیهای ویدیویی مضر هستند و باعث ایجاد حس خشونتطلبی و جامعهگریزی در مخاطبین میشوند.
نکته جالب این قضیه این است که اغلب اوقات این نوشتارها به عادتهای توسعه و انتشار ساختههای راکستار، یعنی انتشار پیوسته بازیهایی که داستان آنها در گذشته رخ میدهند، توجه نمیکنند. اگر حرفهای معمولی که پیرامون مکانیکهای بازی، جزئیات و ویژگیهای فنی و هنری بازیهای راکستار را کنار بگذاریم، احتمالا راکستار را هم جزو استودیوهای سازنده بازیهای تاریخی در کنار Firaxis (سازنده Civilization)، Paradox (سازنده Crusader Kings و Europa Universalis) و حتی یوبیسافت (به عنوان سازنده Assassin's Creed) قرار میدادیم. دیدن مقالات و ویدیوهایی که به این سازندگان بابت ایرادات تاریخی از آنها ایراد میگیرند، دیگر عادی شده؛ اما این اتفاق تا به حال برای راکستار که بازیهایش تاریخ مدرن آمریکا را رویات میکنند، رخ نداده است. این بازیها شامل Red Dead Redemption 2 (روایت شده در ۱۸۹۹)، Red Dead Redemption (۱۹۱۱)، L.A. Noire (۱۹۴۷)، GTA: Vice City (۱۹۸۶) و GTA: San Andreas (۱۹۹۲) میشوند.
هر منتقدی که بخواهد یک داستان تخیلی تاریخی را بررسی کند، با یک اخطار مشابه روبهرو میشود: «این داستان ساخته ذهن نویسنده بوده و بر اساس واقعیت نیست». سرپرست نویسندگان Red Dead Redemption 2 از مشابه همین جمله برای خود استفاده کرده است.
[این بازی] شاید در زمان گذشته روایت شود، اما بر اساس وقایع تاریخی نیست.
Dan Houserالبته میدانیم که داستانهای تاریخی اغلب بر نحوه به یاد آوردن شخصیتها و وقایع تاریخی توسط مردم تاثیر خاصی میگذارند. برای مثال، نمایشنامههای شکسپیر نقش شگرفی در شهرت کلئوپاترا و ریچارد سوم داشتهاند و یا نقش سینمایی نجات سرباز رایان در بزرگداشت D-Day (حمله به نرماندی). حقیقت همواره مهمتر از داستان تخیلی است، اما ما بیشتر اوقات داستان را بهتر از خود تاریخ به یاد میسپاریم.
اگر اهمیت الهامگیری از تاریخ را در آثار شکسپیر قبول کنیم، آیا نمیتوانیم همین کار را برای راکستاری که فقط در سه روز ۷۲۵ میلیون دلار از یکی از آثار مبنی بر تاریخش به دست آورده؟ در این صورت بازیهای راکستار تاریخ آمریکا را چگونه روایت میکنند؟ به وضوح که ساختههای این استودیو به اهمیت جرم و جنایت در تاریخ آمریکای مدرن میپردازند. با تمرکز بر این موضوع، راکستار میتواند بازیکنان را در یک گیمپلی هیجانانگیز غرق کند و علاوه بر آن، سازندگان میتوانند دو جنبه جنجالی آمریکای مدرن را نمایش دهند: بیرحمی نظام سرمایهداری و خشونت با سلاح گرم. استفاده از سلاح گرم به صورت طبیعی در تمام بازیهای تاریخی راکستار وجود دارند؛ اما برای دیدن جنبه نظام سرمایهداری آن باید کمی دقت کرد. چه در RDR2 باشید یا در L.A. Noire و یا GTA، شخصیتهای پولپرست بازی هم چون Leviticus Cornwall، Leland Monroe و یا Avery Carrington هر کدام یکی از کاراکترهای به یاد ماندنی بازی خود هستند. در تقریبا تمام این موارد هم، شخصیت اصلی بازی در سمت مقابل این کاراکترها و اهداف آنها قرار دارد.
این مخالفت از آن نظر اهمیت دارد تا نگاه خود بازی را نشان دهد. کاراکترهای اصلی بازی، معمولا کسانی هستند که از دید نظام مستقر در منطقه بیرونی و خارجی محسوب میشوند. حال این نظام ممکن است یک دولت فاسد (همانند مجموعه RDR و L.A. Noire) یا گروهها و اشخاص قدرتمند و فاسد (GTA). این جنبه نگاه به وقایع تاریخی در تضاد با دیگر داستانهای روایت شده قرار دارد. در بیشتر این داستانها، خواننده یا بازیکن در نقش افرادی قرار دارد که نقش اصلی را در رخ داد وقایع دارند و یا بسیار به او نزدیک هستند. برای مثال در Civilization بازیکن در نقش فرمانروایان بزرگ جهان قرار دارد و یا در Assassin's Creed در حال احوال پرسی و قربان صدقه رفتن داوینچی هستند.
با این که این نگاه با دیگر داستانهای تاریخی متفاوت است، اما از دید خواننده بسیار قابل درک و تطبیق با تاریخ آمریکای مدرن است. این که یک آدم کاندید مستقل با وعده پاکسازی فساد سازمان یافته خود را تبلیغ کند، فراتر از یک داستان تخیلی است. L.A. Noire و Gta: San Andreas با آن داستان طولانیش هم شامل فساد در پلیسی بود که بیشتر از همیشه قابل حس است. راکستار هم چنین نگرانی دیرینه آمریکا از روشنفکران و روشنفکری را که خود به نوعی یک جریان ضد نظام مستقر محسوب میشود، وارد داستانهای خود کرده است. RDR در این زمینه با پروفسور نژادپرست و معتاد به کوکائین Harold MacDougal وارد میدان شده است. Vice City هم با استفاده از یک ایستگاه رادیویی (VCPR) که با پرداختن طنز به نگرانیهای روشنفکرانهای که معمولا در NPR بحث میشود، به این موضوع پرداخته است.
هر چقدر که تاریخنگاری راکستار در مورد سرمایهداری، روشنفکرگرایی و خشونت دقیق کار شده، اما در مورد نژادپرسی و تعصبات جنسی، چیز خاصی مشاهده نمیشود. در این مورد باز هم میتوان از RDR مثال زد که در آن زنان یا در نقش گرفتارانی هستند که باید به کمک آنها بروید و یا بدکاره. بومیان به شکل افراد مست و خشن به تصویر کشیده شدهاند، مکزیکیها هم نقش منحرفان خائن را دارند و سیاهپوستان هم کلا حضور ندارند. تا جایی گفته میشود که این مشکلات به دلیل منبع الهامات راکستار یعنی عنوانهای وسترن رخ داده است و راکستار با تصمیم خود این کار را انجام نداده است. البته که این در زمان عرضه معتبر نبوده و هنوز هم همان وضعیت است. البته به نظر میرسد که راکستار در نسخه دوم سعی کرده تا کمی این قضیه را اصلاح کند، ولی کاری که نسخه قبلی انجام داده را نمیتوان اصلاح کرد و در این مورد راکستار با دیگر عنوانهای تاریخی عملکردی مشابه دارد.
با توجه به جنبههای مثبت و منفی موجود در بازیهای راکستار، این که توقع داشته باشیم تا دیگران از این بازیها همانند برخی از کتب و سینماییهای معروف برای مقدمهچینی صحبتهای خود استفاده کنند، اصلا جالب به نظر نمیرسد. البته استفاده از داستان بازیها برای پرداختن به برخی از وقایع مهم تاریخ آمریکا، مثل صنعتی شدن، شکوفایی بعد از جنگ، مبارزه با مواد مخدر و قضایای مربوط به نژادپرستی در قرن بیستم ممکن است. باز هم در این مورد RDR2 به دوره بازسازی و تصویب حق رای زنان پرداخته.
بخشی از موضوعات رسانهها، مقایسه بازیها با منابع الهام گیری راکستار است. اگر رسانهها از تاثیرگذاری یک فیلم قدیمی مثل The Wild Bunch بر راکستار میگویند، پس باید از تاثیری که بازیهای راکستار بر تاریخ و داستانهای تاریخی در آینده خواهد گذاشت هم صحبت کرد. با توجه به میزان محبوبیتی که این بازیها دارند، خواه یا ناخواه، این تاثیرگذاری وجود خواهد داشت.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
راکستار تو داستان سرایی واقعا استاده???
راک استار واقعا برای داستان بازی های خودش اهمیت زیادی قائله و خب داره واقعیت های جامعه انسانی مخصوصا آمریکا رو نشون میده و این داستان ها درگیر کلیشه های سینمایی نیستند و من خیلی از این داستان ها لذت بردم. واقعا راک استار غوغا میکنه
راکستار همیشه از بازی های هم نسل خودش خیلی جلوتره و بخاطر داستان خوبش مورد توجه قرار میگیره و فروشش هم بالا میره
داستان بازی های راکستار خاص و تاثیر گذار هستن و با واقعیت مو نمیزنه و خوده من تا چند وقت پیش فکر میکردم واقعیت داره
مثال زد که در آن زنان یا در نقش گرفتارانی هستند که باید به کمک آنها بروید و یا بدکاره. بومیان به شکل افراد مست و خشن به تصویر کشیده شدهاند، مکزیکیها هم نقش منحرفان خائن را دارند و سیاهپوستان هم کلا حضور ندارند. *
نمیدونم منظور ردد ۱ هست یا ۲ اما تو ردد ۲ ما زنان پولدار و خانه دار. بومیان رفتار های متفاوت دارند و بعضی وقت ها مهربونن. راجب مکزیکی ها نظر نمیدم و سیاه پوستان رو کارگران در سینت دنیز (( مثل واقعیت)) میبینیم
اصلا کی از رفقای خودمون سیاه پوسته??
یکی*
واقعا منم شاخ درآوردم از این بخش. کلی ماموریت جانبی علنا به برده داری و خشونت های وارده به اون ها اشاره میکنه و رهبر سرخپوست ها (رینز فال) کاملا به دنبال صلحه. یا گاها یه سری npc رو میبینیم که سیاه پوستن و دارن پشت درشکه میبرنشون که میشه نجاتشون داد. حتی داخل گنگ داچ هم ما سیاه پوست و سرخپوست و دورگه داریم
متاسفانه بحث نژادپرستی هنوز همه جا دیده میشه
"تاثیر گذاری" ، "عمق داستان" و "ماندگاری در اذهان"
کلماتی که داستان RDR2 بر اساس اونها از پایه بنا شده
و همچنین داستان سری متال گیر ?
لعنتی انقد بازی خوبیه دلم میخواد برم تو خیابون داد بزنم : مردمممم متال گیر بازی کنید محشره!
ای کاش می شد تجربش کنم