فصل سوم Attack On Titan – مروری بر مهمترین اتفاقات آخرین فصل
فصل سوم Attack On Titan به تازگی منتشر شده است اما پخش فصل اول آن در سال 2013 شروع شد و بلافاصله به شهرتی جهانی رسید. متاسفانه، فاصله زمانی بین انتشار فصل اول و دوم ...
فصل سوم Attack On Titan به تازگی منتشر شده است اما پخش فصل اول آن در سال 2013 شروع شد و بلافاصله به شهرتی جهانی رسید. متاسفانه، فاصله زمانی بین انتشار فصل اول و دوم این سریال فانتزیِ پسا-آخرالزمانی آنقدر زیاد شد که شور و هیجان مخاطبانش فرو نشست و بسیاری علاقه خود را از دست دادند.
اما طرفداران پر و پا قرص این سریال برای دیدن قسمتهای جدید به حریصی هیولاهایش هستند و در ازای وفاداریشان نیز پاداش خوبی نصیبشان شده است. میتوان گفت مشهورترین فیلمهای فانتزی لایو-اکشن مانند The Walking Dead و Game of Thrones با افت در کیفیت، حسن نیت مخاطبان را تا آخرین حد تحملشان به آزمایش گذاشتند، اما کیفیت اتک آن تایتان هیچگاه افت نداشته است.
پرفروشترین مانگای هاجیمه ایسایاما (Hajime Isayama) به پایان رسیده است و با انتشار نیمه دوم فصل سوم، اقتباس انیمه آن نیز رو به اتمام است . اگر شما هم جز طرفدارانی هستید که جزئیات فصلهای گذشته را به یاد ندارید، به آنچه که برای تماشای ادامه سریال و مروری بر کل سه فصل نیاز دارید بدانید، اشاره کردهایم.
زنده باد ملکه
داستانِ قسمت اول، مسیری که هیستوریا رایس (Historia Reiss) در فصل دوم شروع کرده بود را ادامه میدهد، او از دختری سردرگم تبدیل به ملکهای قدرتمند میشود. در فصل دوم، هیستوریا به ییمیر (Ymir) اعتراف میکند که کریستا لنز (Christa Lenz) اسمی تقلبی است و ما بعدا متوجه میشویم این اسم برای محافظت از هیستوریا در برابر پلیس ساخته شده بود. پلیس خائنی که مادر او را به قتل رساند و هیستوریا و پدرش، راد رایس (Rod Reiss) را به تبعید فرستاد.
شاه کنونی از زمان تبعیدِ راد (که وارث حقیقی خاندان سلطنتی است) تبدیل به عروسکی در کنترل او شد. راد دخترِ طرد شدهاش، هیستوریا را میدزدد و در نتیجه این کارش وقایعی رخ میدهد که منجر به پایان تکاندهنده کنترل او بر سلطنت میشود و این اتفاق، داستان را به سوی افشای حقایق مهمی درباره اهداف شوم خانواده رایس سوق میدهد.
تایتان بنیادین
دلیلی که راد خانوادهاش را دور هم جمع کرد، صواب بردن از صله رحم نبود. او هیستوریا و ارن یگر (Eren Jaeger) را دزدید و به غار مخفی زیرزمینی برد. راد به آنها توضیح داد که خانواده رایس حافظ یک قدرت تایتانی منحصر به فرد هستند: تایتانِ بنیادین
تایتان بنیادین با استفاده از چیزی که جنگجوها (راینر، برتهولد و آنی) به آن «مختصات (Coordinate)» میگفتند، میتواند بقیه تایتانها را کنترل کند. ارن در قسمت آخر فصل دوم نشان داد که توانایی استفاده از «مختصات» را دارد. این قدرت همچنین میتواند خاطرات را تغییر دهد، همانطور که فریدا، خواهر بزرگ هیستوریا، در کودکی خاطرات هیستوریا را تغییر میداد.
قدرت در خانواده سلطنتی از نسلی به نسل دیگر به ارث رسید تا زمانی که برادر جوانتر راد، یوری از آن برای رسیدن به پادشاهی استفاده کرد. او سپس تصمیم گرفت خاطرات جمعی مردم از وجود تایتانها را پاک کند زیرا اعتقاد داشت «نادانی نعمت است».
در آخر، کسی که سرنگِ حاوی مایع تایتان بنیادین را استفاده کرد، خود راد بود و در نتیجهِ تزریق مایع، تبدیل به تایتان غولپیکر نصفه نیمهای شد. راد به سمت دیوارها حرکت و حمله میکند اما هیستوریا با کمک تایتانِ ارن و سربازان دیگر، پدرش را (اکه اکنون در فرم تایتان است) نابود میکند و خود تبدیل به یکی از گزینههای بهحق سلطنتِ میشود.
قدرتهای نهانِ ارن
به ما گفته بودند که قدرت تایتانِ بنادین، ارث خانواده رایس است و این که ارن چگونه این قدرت را به دست آورده قطعه گمشده پازل است. او چگونه موفق شده چنین قدرت نهفته و منحصر به فردی را بدون داشتن خونِ سلطنتی به دست بیاورد؟
جواب این سوال همان چیزی است که در تمام لحظات شورانگیز دیگر در اتک آن تایتان وجود دارد: خوردن. پدر ارن، صاحب آن زیرزمین افسانهای، قدرت تایتان بنیادین را برای خودش میخواست. او ابتدا ملکه فریدا (Frieda) را خورد، بیشتر اعضای خانواده رایس را نابود کرد و سپس خودش را به زور به خورد پسرش داد تا قدرتهایش به او برسد. هوشمندانه است!
کِنــــــی!
تریلر فصل سوم با صحنه فریاد «کِنــــــی!» کاپتان لیوای (Levi) پایان مییابد. این فریاد و ابراز احساسات برای کاپتان لیوایِ خشک و بی روح غیرمعمول است. کنی قاتل در داستان به عنوان دشمنی قدیمی معرفی میشود و مطمئنا فرد مناسبی برای مزاحمت ایجاد کردن در اهداف کاپتان لیوای است. (کنی قاتل این لقب را با کشتن 100 پلیس نظامی به دست آورد، و پلیس نظامی هم این مسئله رو با استخدام کردن کنی حل کرد!)
مشارکت کنی در مرگ مادر هیستوریا و همچنین نقش او به عنوان آموزگار و سرپرست لیوای، جایگاه محکمی در تاریخ دنیای سریال برای او مهیا کرد، مخصوصا که مشخص شد لیوای و میکاسا از اقوام کنی و در نتیجه اقوام یکدیگر هستند. با روشن شدن این مسئله معمای یکی بودنِ نامِ فامیلی میکاسا و لیوای هم حل شد.
دوستی کنی با یوری رایس طمعی در کنی ایجاد کرد و حدس بزنید این طمع چه بود؟ به دست آوردن قدرت تایتانِ بنیادین. او سالها برای رسیدن به این هدف برنامه ریخت و هنگامی که فهمید فقط خانواده رایس از این قدرت بهرهمندند حسابی اوقاتش تلخ شد و در همان غار زیرزمینی به راد خیانت کرد. راد هم کاری را که نباید، انجام داد و تبدیل به آن تایتان ناقصالخلقه شد.
کنی در نفسهای آخرش به لیوای میگوید که در واقع دایی او است و مهمترین چیز (بعد از کلید زیرزمین) را به خواهرزادهاش میدهد: سرنگِ حاوی مایع تایتان
بازپسگیری شیگانشینا
انتشار نیمه دوم بخش سوم اتک آن تایتان با پخشِ قسمت پنجاهم، شروع شد. نام قسمت پنجاه «شهری که همه چیز در آن آغاز شد» در واقع به شیگانشینا، شهری که ارن، میکاسا و آرمین در آن بزرگ شده بودند اشاره داشت. شیگانشینا پس از حمله تایتان عظیمالجثه به دیوار ماریا به کلی تخلیه شده بود.
در قسمتهای پنجاه تا پنجاه و پنج، علاوه بر سه قهرمان اصلی، شخصیتهای محبوب طرفداران: لیوای، اروین، هانجی، جین، کانی و ساشا نیز حضور دارند و به این معنی است که هر تلفات و یا صانحهای میتواند رخ دهد. این چند قسمت سریال، هم حسابی احساسات برانگیز است و هم تعدادی از بهترین صحنههای اکشن را به نمایش میگذارد.
تمام افراد نیز در بالاترین حد عملکردشان ظاهر میشوند: ارن همزمان نقش سگ تازی و اسب سربازان را ایفا میکند، اروین گروهی از سربازان تازهکار را که در آستانه خیس کردن شلوارشان هستند در حملهای انتحاری به سوی تایتان جانور هدایت میکند، لیوای و میکاسا با چنان سرعتِ فرا انسانی حرکت میکنند که غیرواقعی بهنظر میرسد و آرمین هم با کشف این که برتهولد و راینر برای حملهای غافلگیر کننده در دیوارها پنهان شدهاند، در نقش هرماینی گرنجر گروه ظاهر میشود.
نقشه اروین و لیوای برای کشتن تایتان جانور موفقیت آمیز نبود و رهبر جنگجوها که حسابی هم مجروح شده است فرار میکند و به کمک همکارانش، راینر (که او هم به شدت مجروح است) را نیز از دست هانجی میقاپند. در همان حال آرمین و ارن در حال اجرای نقشهای شبیه به نقشه اروین و لیوای، علیه تایتان عظیمالجثه برتهولد هستند و البته موفقیت بیشتری نصبیشان میشود.
نقشه آنها به این صورت است که آرمین طعمهای برای جریان شدید و کشنده بخارِ برتهولد شود. برتهولد هنگامی که بخار تولید میکند بیحرکت میماند و ارن موفق میشود او را از پوسته تایتانیاش بیرون بکشد. اما موفقیت نقشه آنها با آسیب شدیدی که به آرمین وارد شده خنثی میشود.
سریال به فداکاری اروین و آرمین برای احساساتی کردن ما بسنده نمیکند، در قسمت بعدی با نام «خورشید نیمه شب» ناگهان مشخص میشود هر دوی آنها نجات یافتهاند. همزمان که میکاسا و ارن جیغ و ناله میکنند، لیوای باید انتخاب کند کدام یک از آن دو قهرمان نیمه جان شایسته مایع تایتان هستند؟ او در آخر با به یاد آوردن خوشبینی آرمین، تصمیم میگیرد او را به زندگی برگرداند. آرمین برتهولد را میخورد و تایتانِ عظیمالجثه جدید میشود.
پس از شش سال صبر، اتک آن تایتان بزرگترین رازش را در قسمت پنجاه و شش، «زیرزمین» افشا میکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مخصوصا پارت اول با حضور شخصیت خفنی مثل کنی آکرمن.
فصل سوم اتک ان تایتان پارت اولش و هم پارت دومش محشر بود!
به نظر من توي فصل سوم اونجايي كه كاپيتان ليواي با غول حيواني مبارزه ميكنه خيلي اكشن و با حاله .??تازه كاپيتان ليواي خيلي زيبا قدرتش رو به نمايش ميزاره و ثابت ميكنه كه لايق عنوان قوي ترين مرد بشريته ???❤️
کاملا باهات موافقم واقعا کاپیتان لیوای لایق این همه محبوب بودن هست:)
اووووووووف پسر همون صحنه نبرد کاپیتان لیوای با تایتان زیک فوق العاده پشم ریزون بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ده هزار بار اون سکانس رو نگاه کردم واقعا خیلی محشر بود!!!!!!!!!!!
دقیقا همون سکانسیه که بیشترین زمان رو برای ساختنش صرف کردن:)
خورشید نیمه شب همون اروینه... حیف باشه که مُرد! نقشه اروین و لیوای شاید موفقیت آمیز نبود (تعلل احساسی) اما اگه اروین و همه ی اون سربازا جونشون رو نمیدادن حتی یک نفر زنده برنمیگشت، به زیرزمین هم نمیرسیدن!
موافقم
کنی دایی لیوای، و سرنگ رو به برادرزاده اش میده؟؟ اگه داییشه خب میشه خواهر زاده اش