ناشر بازی: 2K Games |
سازنده بازی: سوپرمسیو گیمز |
استودیو سوپر مسیو گیمز با بازی The Quarry بار دیگر سراغ ژانر داستانسرایی تعاملی رفته و سعی کرده با روایت یک قصه ترسناک، ما را در دل جریانی پر هراس بیندازد. اما اثری مثل The Quarry که آنقدرها جریان گیمپلی برایش اهمیتی ندارد، میتواند نظر اکثر گیمرها را به سمت خودش جلب کند و تبدیل به یک بازی ویدیویی موفق شود. در متن بررسی بازی The Quarry به این سوال پاسخ خواهم داد.
استودیو سوپر مسیو گیمز، سالهاست که دارد در ژانر داستانسرایی تعاملی فعالیت میکند. ژانری که در آن گیمپلی معنای خاصی ندارد و صرفا شما با در اختیار گرفتن کنترل محدود چند کاراکتر، به قصه، روابط و سرنوشت آنها شکل میدهید. به طور کلی گیمپلی این مدل بازیها، به انتخاب دیالوگها، گرفتن تصمیم در لحظه، پیدا کردن سرنخ در محیط و زدن چند QTE ساده در شرایط حساس خلاصه میشود و به جز اینها خبری از اکشن خاصی نیست.
از بهترین آثار این ژانر شاید بتوان به بازیهایی مثل Fahrenheit و Heavy Rain دیوید کیج و فصل اول و دوم واکینگ ددهای تلتیل اشاره کرد. از بین کارهای سوپر مسیو گیمز اما به نظرم Until Dawn یک سر و گردن از همه بهتر بود. اثری که شباهت زیادی به آثار اسلشر دهه ۸۰ میلادی داشت و قصه تینجرهایی را روایت میکرد که در دل یک کابوس گیر افتادهاند.
همه تکههای پازل Until Dawn به قدری خوب کنار هم قرار گرفته بودند که به راحتی میشد بازی را در کنار بهترین آثار ژانر تعاملی قرار داد. با این حال، بعد از Until Dawn سوپر مسیو گیمز در یک سراشیبی نسبتا تند افتاد و متاسفانه نتوانست با سری The Dark Pictures، به موفقیت برسد. اما حالا نوبت به The Quarry رسیده که توسط شرکت 2K منتشر شده و با نمایشهای جذابش توانست نظرات بسیاری را به خودش جلب کند.
The Quarry در واقع از همان رویهای پیروی میکند که Until Dawn براساس آن ساخته شده بود. شما به پای داستان چند نوجوانی مینشینید که برای مدتی ساکن اقامتگاهی به نام هچت کواری بودند. اقامتگاهی زیبا که هر سال نوجوانان بسیاری از آن دیدن میکنند و به شکل وصفناپذیری چشماندازهای خیره کنندهای دارد. البته داستان این اقامتگاه عاری از کلیشههای ژانر اسلشر نیست.
مثل تمامی این آثار، اقامتگاه کاراکترهای قصه The Quarry، رازهای تاریکی را در دل خودش دارد و همین رازهای تاریک هستند که قرار است سرنوشت تک تک کاراکترهای بازی را به سمت تاریکی ببرند. به طور کلی، ما ۷ کاراکتر اصلی در The Quarry داریم. تک تک آنها پرداخت خوبی دارند و پیشزمینه قصه هر کدامشان، روی عواطف، تصمیمات و نظرات دیگر کاراکترها تاثیر میگذارد.
تاثیر گرفتن کاراکترها از هم، یک اثر پروانهای در دل جریان قصه ایجاد میکند. کافیست با یکی از کاراکترها رفتار نامطلوبی داشته باشید تا در یک نقطه خاص قصه، تاوان رفتار بد خود را بپردازید. عمق خط داستانی بازی هم به همین مسائل برمیگردد. شما در حین پیش بردن خطوط داستانی بازی، مدام در حال تصمیم گیری به جای کاراکترهای مختلفی هستید. تصمیماتی که هر کدام، دروازه مسیرهای مختلفی را به رویتان باز میکنند و همین مسیرها، سرنوشت هر یک از کاراکترهای بازی را تغییر میدهند.
شما موقع گرفتن هر یک از این تصمیمات، کاملا کور هستید و عملا نمیدانید که ممکن است لحن خوبی که موقع دیالوگ بر قرار کردن با یکی از کاراکترها در پیش گرفتهاید در نهایت به نفعتان است یا نه. این موضوع حتی موقع اجرای QTEها نیز عقب نمیشیند و همچنان زدن صحیح یا به طور کلی نزدن دکمههایی که روی صفحه ظاهر میشوند نیز، جزوی از انتخابهای شما به حساب میآیند و خطوط داستانی بازی را تحت تاثیر قرار میدهند.
این موضوع، جذابیت بسیاری به جریان گیمپلی ساده The Quarry بخشیده. عملا هر کاری که شما انجام میدهید، حکم مرگ و زندگی را برای کاراکترهای مختلف دارد و خوشبختانه میتوانم بگویم که برعکس بسیاری از بازیهای این ژانر، اکثر انتخابهای شما در The Quarry واقعا تاثیرگذارند و میتوانند روایت داستان شما را به طور کلی تغییر دهند. این جذابترین بخش بازی است که دارم سعی میکنم بدون هیچگونه اسپویلی آن را برایتان توصیف کنم.
با این حال، خود بازی آنچنان از اسپویل کردن برخی از اتفاقات مهم داستانی بدش نمیآید. همانطور که گفتم شما مجبورید در The Quarry کور کورانه و سریع تصمیم بگیرید که همین موضوع میتواند باعث کشته شدن بسیاری از کاراکترهای محبوبتان شود. این در حالیست که شما موظفید از مرگ کاراکترهای بازی جلوگیری کنید و با کمترین خسارت ممکن بازی را به پایان برسانید.
برای اینکه شما بتوانید تصمیمات منطقیتری بگیرید، بازی از کالکتیبلهایش کمک گرفته تا بتواند کمی شما را در جریان گرفتن تصمیمات و انتخابهای لحظهایتان راهنمایی کند. در جهان The Quarry، چندین کارت تاروت پنهان شده که آنها به یک پیر زن مرموز تعلق دارند. با رساندن این کارتها در پایان هر فصل بازی به دست پیر زن، او تکهای از اتفاقات ترسناکی که ممکن است برای کاراکترها رخ دهند را به شما نشان میدهد و به نوعی سعی میکند جلوی کشته شدن برخی از کاراکترها را بگیرد.
بنابراین، بازی در ازای گشت و گذار در محیط پاداش خوبی برای شما در نظر گرفته و همچنین با این کار، مانع از این شده که کالکتیبلهای بازی حکم یک سری آیتم منفعل و بیاستفاده را پیدا کنند. این یکی از جذابترین مواردی بود که من در جریان تجربه The Quarry دیدم. اما چیزی که کمی توی ذوقم زد، QTEهای به شدت ساده بازی بودند. در واقع کل اکشنهای گیمپلی ژانر تعاملی، در همین QTEها خلاصه میشوند. اما برعکس اکثر بازیهای این ژانر، The Quarry به شما برای فشردن کلیدهای کنترلر، بیش از حد زمان میدهد.
از طرفی پیچیدگی خاصی هم در QTEهای بازی وجود ندارد و آنقدرها قرار نیست در این بخش به چالش کشیده شوید. به جز این مورد، تقریبا مشکل دیگری در جریان روایت و گیمپلیای که به شکل عجیبی به هم گره خوردهاند دیده نمیشود و به طور کلی میتوانید از تجربه The Quarry لذت ببرید. خصوصا اینکه سوپر مسیو گیمز قصه جذابی را برای بازی نوشته که میتوان بارها و بارها به تجربه آن نشست و خطوط داستانی مختلفش را دید.
از طرف دیگر اما، در The Quarryشاهد جلوههای بصری خیره کنندهای هستیم. از نظر بصری The Quarry یک بازی فوقالعاده است. فقط باید بافت و انیمیشن صورت کاراکترها را از نزدیک ببینید تا بفهمید چه میگویم. چهرهها به شکل عجیبی جزئیات دارند و موشن کپچرهایشان آنقدر درست کار میکنند که با یک نگاه به آنها میتوانید از احساسشان با خبر شوید و بفهمید که پس ذهنشان چه چیزی میگذرد.
این موضوع تا حد زیادی به نقشآفرینی خوب بازیگران مطرحی که در The Quarry به ایفای نقش پرداختهاند نیز باز میگردد. در The Quarryشاهد نقشآفرینی بازیگرانی نظیر تد ریمی (برادر سم ریمی و بازیگر نسخههای اورجینال فیلمهای Evil Dead)، ایریل وینتر (بازیگر نقش الکس در سریال موفق مدرن فمیلی)، جاستیس اسمیت (نقش اصلی فیلم دیتکتیو پیکاچو) و چندین بازیگر بزرگ و کوچکی هستیم که به بهترین شکل ممکن به کاراکترهای بازی جان بخشیدند.
البته تمام این تعریف و تمجیدها به این معنی نیست که کار انیماتورهای سوپر مسیو گیمز بینقص بوده. نه، اتفاقا در برخی سکانسها به شکل عجیبی صورت بازیگران آنقدر بیروح و عجیب میشود که مود آن لحظه را از بین میبرند. یا هر از گاهی چشم کاراکترها، به جایی خیره میشود که آنقدرها درست نیست. با این حال، کارگردان بازی، توانسته تا حدود زیادی این ایرادات را زیر کاتهای درست و قابهای منطقی و فوقالعادهای که بسته، پنهان کند و ظاهر زیبای بازی را حفظ کند.
جالبتر اینکه زیبایی بصری بازی فقط به چهرهها و طراحی مدلها خلاصه نمیشود. محیطها و لوکیشنهای The Quarry نیز به لطف موتور گرافیکی قدرتمند آنریل انجین، در بهترین حالت خود قرار دارند. شما در The Quarry، شاهد کمترین اشتباه در سایهزنی هستید، محیطهایی به شدت طبیعی و واقعگرایانهای را خواهید دید و از همه مهمتر، به تماشای نورپردازیهای پرجزئیاتی خواهید نشست که باعث میشوند پکیچ گرافیکی بازی، پکیچ کاملی باشد. البته نمیخواهم از نقصهایی که در بخش بصری بازی وجود دارد جاخالی بدهم.
نه، برای مثال افکت پاشیده شدن آب، آنقدرها که باید خوب نیست و هر از گاهی ممکن است چشمتان به جمال چندین باگ ریز و درشت در محیط روشن شود. ولی به طور کلی این ایرادات آنقدرها زیاد نیستند که بگویم تجربه بصری بازی را خراب میکنند. حالا همه این ویژگیهای خوب را در کنار موسیقیهای لایسنس شده، صداگذاریهای دقیق و پایانبندیهای متعدد تصور کنید تا بفهیمد The Quarry یکی از بهترین بازیهای ژانر داستانسرایی تعاملی است.
طبیعتا The Quarry نیز مثل هر بازی دیگری در این ژانر دارای نقاط قوت و ضعفهای بسیاری است. حتی اگر یک پله بالاتر را هم در نظر بگیریم، در صنعت فیلم و سریال هم چنین مشکلاتی رایج است و هر از گاهی با سکانسهای بیمنطق و عجیبی رو به رو میشویم که با عقل جور در نمیآیند. The Quarry نیز از این قضیه مستثنی نیست ولی به طور کلی، آنقدر همه چیز بازی خوب کنار هم قرار گرفته که نمیتوانید از تجربهاش لذت نبرید.
با این حال، یک سری موارد هم در The Quarry هستند که اصلا از دیدنشان تعجب میکنید. سوپر مسیو گیمز یک حالت چند نفره آفلاین هم برای بازی در نظر گرفته که به شخصه در نگاه اول با دیدنش هیجان زده شدم و وقتی که پای تجربهاش نشستم، کل قضیه ناامیدم کرد. در حالت چند نفره بازی به شما اجازه میدهد که هر یک از بازیکنان، کنترل یک سری از کاراکترهای بازی را به دست بگیرند. ولی این بدان معنی نیست که شما میتوانید همزمان با هم کنترل چندین کاراکتر را به دست بگیرید.
نه کل بخش چند نفره بازی، یک حالت نوبتی دارد. یعنی وقتی که نوبت کاراکتر شما نباشد، باید کنترلر را به فرد دیگر بسپارید و خودتان مثل یک تماشاچی، بازی کردن دیگران را تماشا کنید. این موضوع خیلی برایم عجیب بود. چراکه اگر این حالت هم در دل بازی گنجانده نمیشد، شما خیلی راحت میتوانستید به صورت قراردادی این نوبتها را بین خود و دوستانتان بچینید و در کنار هم The Quarry را تجربه کنید. ولی با تمام این تفاسیر از نظرم من The Quarry یکی از کاملترین بازیهای این ژانر است و اگر حوصله تجربه یک فیلم سینمایی دیالوگمحور با کلی انتخاب متفاوت را دارید، میتوانم آن را به شما پیشنهاد کنم.
میخرمش
The Quarry برای افرادی که عاشق قصه شنیدن، تجربههای سینمایی یا بازیهای داستان محور هستند، یک تجربه خیلی خوب به حساب میآید. بازی داستانی پیچیده، گرافیکی خیره کننده و جلوههای ترس منحصر به فردی دارد که تجربه آن را خاطره انگیز میکند. بنابراین، اگر دنبال چنین اثری میگردید، The Quarry میتواند انتخاب خوبی برایتان باشد.
نمیخرمش
اگر تسلط خوبی روی زبان انگلیسی ندارید یا اصلا از بازیهای مبتنی بر متن و دیالوگ خیلی خوشتان نمیآید و دنبال اکشن بیشتر در جریان مراحل میگردید، The Quarry اصلا به شما پیشنهاد نمیشود. چراکه The Quarry یک بازی کاملا داستان محور و مبتنی بر دیالوگ و انتخاب است و آزادی عمل زیادی در جریان گیمپلی در اختیارتان نمیگذارد.
خلاصهاش اینکه سوپر مسیو گیم با ساخت The Quarry به آن هدفی دست یافته، که تلتیل با ساخت چندین نسخه The Walking Dead نتوانست به آن دست یابد. در The Quarry با یک بازی سینمایی فوقالعاده طرف هستیم که با هر انتخاب شما، روایت داستان و سرنوشت کاراکترها به طور کلی تغییر میکند. در کنار این، سوپر مسیو گیمز توانسته با ارائه جلوههای بصری واقعگرایانه و اجرا گرفتن از بازیگران مطرح، یک بازی سینمایی فوقالعاده جذاب بسازد که تجربهاش اصلا تکراری و حوصلهسربر نیست.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بنظرم the walking dead telltale games series هزار درجه بهتر از گیم های سوپرمسیو گیمز هست
این حرف سوپر مسیو گیم با ساخت The Quarry به آن هدفی دست یافته، که تلتیل با ساخت چندین نسخه The Walking Dead نتوانست به آن دست یابد
خیلی عصبانیم از این جمله و به شدت مخالفم ... .
من با 3050 گیگابایت
و رم 16
و cpu i5 12400f
بازی کردم رو گرافیک high رو 60 فریم گرفتم
البته که بازی زیادی رو پسی ندارم و زیاد فشار نیامد
و بازی رو خریده بودم که این خودشم تاثیر داشت الیته که قیمت برام شد 150 هزار تومان چون ریجن استیم من آرژانتین هس و خودم 5000 هزار پزو داشتم از قبل خیلی ارزون برام تموم شد تا 70 دلار پول مملکت و این که کرکی بازی نکیند هم از fps کم میشه و زشته دیگه برید بازی رو ببخرید
فقط یه کلمه عالی بود
همین گرافیک خوب نمیدونم چه جوری بگم عالی عالی عالی
بخش داستانی
انتخاب داستان
186 تا پایان مختلف
و....
بازی که عالیه ، گیم پلی خوبی داره ، واقعا دارکه و بعضی پایان هاش هم جالبن
ممنون بابت نقد خوب و کاملتون من منتظرم بازی کرک شه بگیرمش ?
شما هم شباهت رو بین دیترویت بیکام هیومن و کواری حس کردید ؟
از لحاظ داستانی شباهت ندارن ولی از نظر سبک بازی آره
بررسی های آقا نیما واقعا خیلی خوبه
من که حتما بازی رو تجربه می کنم چون آنتیل داون یکی از بهترین بازی های عمرم هست
تشکر میکنم از آقای فرشین بابت این نقد و بررسی بی نقصشون.
بازی رو تجربه کردم و راستش از تجربش زیاد لذت نبردم حالا با اینکه به قول شما تسلط هم داشتیم به انگلیسی ولی به هر حال به قول امروزی ها "باهاش حال نکردم" ولی ارزش یکبار تجربه کردنو داره به نظرم . ( البته هنوز تمومش نکردم )
بازیش خیلی خوب بودا(تو یویتوب دیدم) ولی به نظرم پایان بندی جالبی نداشت
خیلی پایان بندی داره اگه اشتباه نکنم ۱۵۸تا شاید بدش بهت افتاده
امیدوارم اینطور بوده باشه
پروفایلت عالیههههه???
بازی telling lies هم فکر کنم همین سبک و حالت رو داشته باشه .
من عاشق این بازی شدم داستانش عالیه تو یوتیوب نگاه کردم عاشقش شدم
دلم بازیو میخواد ولی سیستمم نمیزاره
من با 3050 گیگابایت
و رم 16
و cpu i5 12400f
بازی کردم رو گرافیک high رو 60 فریم گرفتم
البته که بازی زیادی رو پسی ندارم و زیاد فشار نیامد
و بازی رو خریده بودم که این خودشم تاثیر داشت الیته که قیمت برام شد 150 هزار تومان چون ریجن استیم من آرژانتین هس و خودم 5000 هزار پزو داشتم از قبل خیلی ارزون برام تموم شد تا 70 دلار پول مملکت و این که کرکی بازی نکیند هم از fps کم میشه و زشته دیگه برید بازی رو ببخرید
خوب بود ، ممنون آقو نیما