نقد فیلم قصر شیرین – یک خانواده دوست داشتنی
رضا میرکریمی با «قصر شیرین» بار دیگر به سینمای همیشگی خود بازگشته، سینمایی کاراکتر محور که در آن فراز و فرود یک شخصیت به نمایش در میآید؛ شخصیتی که عناصر بیرونی داستان در این تغییر ...
رضا میرکریمی با «قصر شیرین» بار دیگر به سینمای همیشگی خود بازگشته، سینمایی کاراکتر محور که در آن فراز و فرود یک شخصیت به نمایش در میآید؛ شخصیتی که عناصر بیرونی داستان در این تغییر و تحولاتش نقش بسزایی دارند و تمامی کاراکترها در خدمت قهرمان فیلمنامه هستند. قصر شیرین داستان جلال است؛ شوهر شیرین که چند سالی است بدون او زندگی میکند و طلاق عاطفی از همسرش گرفته ولی با شنیدن خبر تصادف شدید شیرین و به کما رفتنش، دوباره پایش به زندگی زن سابقش باز میشود.
فیلمنامه قصر شیرین هم پر از نقص است و هم پر از جذابیت. نوساناتی که در این فیلمنامه وجود دارد باعث شده که وزنه ترازو گاه به سمت بد بودن کشش پیدا کند و گاه به سمت درست بودن. در برخی موارد فیلمنامه عقبه و پیشینه درستی از کاراکترها نمیدهد و یا آنچنان گنگ موضوعی را تعریف میکند که بیننده را اقناع نمیکند و در برخی مواقع نیز فیلمنامه با هوشمندی تمام ریز جزییاتی را به مخاطب تحویل میدهد که او را ترغیب به دیدن ادامه داستان میکند. فیلمنامه در حقیقت دو داستان تنیده به یکدیگر است، یکی ماجرای جلال و اینکه چرا از زنش جدا شده و تا الان خبری از او نبوده و دیگری داستان حاضر جلال که آمده بر بالین زن بیمارش و بچههایش (که به سختی او را میشناسند) را نیز بالاجبار با خود همراه میکند.
دو داستانی که در قصر شیرین روایت میشوند، هر دو دارای حفرههایی هستند که به سادگی نمیتوان از خالی بودن آنها گذشت. این درست که میرکریمی سعی کرده قصه خود را به سادهترین شکل ممکن روایت کند و آن را به دور از پیچیدگیهای مرسوم به تصویر بکشد؛ ولی پایههای فیلمنامه در برخی از این حفرهها کاملا میلرزد. فیلم از وسط ماجرا شروع میشود و مخاطب را تا پانزده دقیقه ابتدایی معطل خود میکند تا داستانش را شروع کند. بعد از این پانزده بیست دقیقه ابتدایی، تازه فیلم روی دور میافتد. این شروع خسته کننده شاید در نگاه اول هوشمندانه به نظر برسد ولی مخاطب باحوصلهای برای رسیدن به انتهای داستان را میطلبد.
مقدمه فیلم قصر شیرین، یک مقدمه طولانی است که بیش از نیمی از سکانسهای آن ضروری به نظر نمیرسد. این مقدمه حکم یک پیشگفتار را دارد که در صفحههایی پاره و نصفه و نیمه خوانده میشود و مخاطب از حدسها و گمانهزنیهای خود باید پازل داستان را روی هم بچیند. این موضوع به خودی خود مساله بدی نیست ولی اوضاع وقتی بد میشود که تکههای این پازل چندان مناسب هم در نمیآیند و در برخی جاها مشکل است که آنها را کنار یکدیگر جاسازی کرد.
شخصیت جلال (با بازی باشکوه حامد بهداد که خوشبختانه از تیپ همیشگی بازیگریاش فاصله گرفته) بزرگترین معمای حل نشده این پازل است. جزییاتی که فیلمنامه از این کاراکتر به ما میدهد جزییات بسیار ریزی هستند و فیلم سعی میکند به مرور ابعاد پنهانی از شخصیت جلال را نشانمان دهد. بازی حامد بهداد به این مساله کمک کرده و با قدرت هنرپیشگی دقیق و ماهرانه او میتوان جلال را با وجود بیهویتیاش دوست داشت. جلال در پازل فیلمنامه اما جایی قرار میگیرد که با دیگر تکههای پازل گاهی همخوانی ندارد و معلوم نیست رفتارش در قبال برخی شخصیتها از کجا نشات میگیرد.
یکی از مهمترین روابط حاکم در فیلم قصر شیرین، رابطه جلال و دو فرزند خردسالش (یک دختر و یک پسر) است. این رابطه صرفا با بازیهای شگفت انگیز و زیبای هر سه بازیگر شکل گرفته (دو بازیگر کودک فیلم غوغا به پا میکنند و گاهی گوی سبقت را از حامد بهداد با سابقه نیز میدزدند) وگرنه فیلمنامه نمیتواند به آن بال و پر دهد. تا آخر فیلم مشخص نیست که چرا جلال با بچههایش رابطه خوبی نداشته و این همه سال از آنها دوری میکرده است. بچهها نیز با وجود اینکه تیپهای شخصیتی منحصر به خودشان را دارند ولی رابطهشان با پدرشان دقیقا مشخص نیست. دنیای معصومانه این دو کودک حال و هوای دیگری گرفته و در این بین علی (پسرک) بیشتر از خواهر کوچکترش درگیر این فضای تاریک زندگی شده است. بازی زیرپوستی بازیگرد خردسال نقش علی کولاک به پا میکند و اینکه کارگردان از او کمتر از سایر بازیگران استفاده کرده، تماشاگر را ناراحت میکند.
جدا از رابطه جلال با فرزندانش (که رابطه قوی بر حسب بازیگری خلق شده وگرنه روی کاغذ فیلمنامه منطق چندانی ندارد) جلال با افراد دیگری نیز برخورد دارد. او که با فرزندانش سوار بر ماشینشان در جادهای به سمت ناکجا آباد هستند، در این جاده زندگی به مشکلات و شخصیتهای زیادی برمیخورد. فیلم قصر شیرین در این لحظات تبدیل به یک فیلم جادهای میشود که قهرمانش از ابتدا تا انتهای این جاده در حال دگردیسی است و تعامل او با دیگر کاراکترهای داستان، قصه را پیش میبرد.
زن فعلی جلال از جمله همین شخصیتهاست که حضورش در فیلم در نگاه اول یک حضور اضافه و بیمعناست اما به تدریج دیالوگهای مهمتری را از زبان او میشنویم.شخصیت زن فعلی جلال پیرامون رابطه جلال با همسر اولش (شیرین) که حالا بعد از کما رفتنش مرده، بیشتر معنا پیدا میکند. جلال به او به چشم شریک نگاه میکند و نسبت به شیرین همچنان غیرت دارد. این موضوع پیچیده و عاشقانه درست روایت نمیشود و دیگر نقص فیلم در همین نکته پیدا میشود. مشخص نیست که چرا جلال همچنان شیرین را دوست دارد و اینقدر پیگیر اوست. رابطه او با زن فعلیاش نیز بعد از مدتی معنای خاصی پیدا نمیکند و بی سر و ته آغاز شده و بیسر و تهتر تمام میشود.
خرده روایتهایی که در فیلم قصر شیرین به نمایش در میآیند، یک به یک در زندگی کاراکتر اصلی و ماهیت و ذات او موثر هستند. جلال یک ضدقهرمان است که با پلیدیها و بدجنسیهایش در ابتدای فیلم، شخصیت منفوری برای بیننده به حساب میآید ولی همراه شدن او با دو فرزندش و قرار گرفتنش در دنیای معصومانه این کودکان، قرار است که همه چیز را عوض کند. نکته مهم و جالب توجه فیلم قصر شیرین در اینست که تا پایان فیلم ما هیچ تصویری از شخصیت شیرین نمیبینیم ولی سایه او و مهر مادرانهاش در تمامی سکانسها و نماها و دیالوگهای فیلم سایه افکنده است؛ از نوار قصههای بچهها تا عروسکها و رنگ قرمز ماشین گرفته تا پیام عاشقانهای که به جلال در لحظات قبل از مرگش ارسال کرده است. شیرین شخصیتی است که فیلمنامه آن را با دقت و وسواس تمام پردازش میکند و کارگردان به زیبایی او را عنصر جدانشدنی از داستانش میکند؛ عنصری ناپیدا که مهمترین تاثیر را در فیلم بدون گفتن یک دیالوگ یا داشتن یک شات بر عهده دارد.
قصر شیرین فیلم ضد و نقیضی است که در انتهای داستان بیشتر وزنه ترازوی آن به سمت خوب بودن گرایش پیدا میکند. نقصهای فیلم ناشی از نشانی ندادن و آدرس ندادن دقیق برای برخی داستانها و شخصیتهاست؛ موضوعی که شاید به مذاق عدهای حتی خوش بیاید. فیلمنامه تا دقایق پایانی مشغول بازگو کردن قصه دوم (قصه پیش از فیلم) است و تا آخرین لحظه در حال گرهگشایی است. دو قصه فیلم قصر شیرین اما با وجود دلنشین بودن، بیایراد نیستند و تمامی این ایرادات در کنار بازی بسیار قوی تیم بازیگران فیلم، کمرنگتر میشود.
رضا میرکریمی در تدوین برخی سکانسهای فیلمش نیز بیسلیقگی به خرج داده و فیلم در برخی لحظات کشدار میشود. کارگردان در این لحظات بیشتر از آنکه قصه را روایت کند، سینما را به تصویر میکشد و از آنجایی که چندان انتخاب صحیح و خارقالعادهای در فیلمبرداری و انتخاب موسیقی و... از او دیده نمیشود، فیلم در این صحنهها حوصلهسربر میشود. میرکریمی استاد قصهگویی است و قصهاش را با وجود ایراداتش با بهترین شخصیتها بیان میکند؛ او در قصر شیرین نمیتواند از حیث فنی و در مقام کارگردانی حرفهای بهتر و یا جدیدتری نسبت به آثار سینمایی گذشتهاش بزند. قصر شیرین پیشرفتی برای میرکریمی محسوب نمیشود اما عقبگردی هم نیست؛ فیلم جدید این کارگردان یک درام خانوادگی با پایان بندی منحصر به فرد و خلاقانه است که دیدنش در سینمای تکراری این روزهای کشورمان خالی از لطف نیست.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بازی حامد بهداد و یونا تدین و نیوشا علیپور درخشان بود
بازی زیبا شاهی هم جای تحسین داشت
این فیلم با هر گونه اشکالی از خیلی از فیلم های مسخره و بدون دغدغه این روزها بهتره?✨
واقعا از یک داستان معمولی، فیلم زیبایی ساخته شده. به نظر من، دو عامل باعث این موفقیت شده، اول انتخاب بازیگران خوب، دوم بکارگیری مناسب از بازیگرها که البته بیشتر بار موفقیت فیلم، بر گردن 2 کودک فیلم افتاده.
از نظر عاطفی هم فیلم خیلی اثرگذاریه.
توصیه میکنم که خانواده ها حتما این فیلمو ببینند.
خیلی زیبا و تامل برانگیز بود
مافیای دخانیات و تبلیغ سیگار کشیدن در سراسر فیلم.
به نظر من فیلم بسیار قوی و پرمحتوایی بود، علت جدایی جلال از شیرین کاملا معلوم بود و چندین بار در طول فیلم بیان شد، جلال از شیرین جدا شده بود چون شیرین بعد از تصادف و فرار او رو لو داده بود و جلال زندانی شده بود، اینکه در بعضی نقدها گفته میشه که آخر فیلم ناگهانی و بی سلیقه تموم شده و بیننده منتظر ادامه داستانه، به نظر من اینطور نیست، جلال در طول مدت سفر اینقدر متحول میشه که با اینکه قبلا سابقه فرار از صحنه تصادف رو داره، اینبار حتی با اینکه به یک روباه زده ولی می ایسته و به خواهش پسرش از ماشین برای کمک به روباه پیاده میشه
به نکته خوبی اشاره کردید
نقد کاملی بود
ممنونم
حتما میبینمش
سعی کن نبینی تایمت هدر میره مثل من
دوست عزیز شما در تایم های هدر نرفته تون چه دستاورد مهمی داشتین؟??
به نظر من که ارزش دیدن داره