نقد فیلم Nope | نامه عاشقانه به اسپیلبرگ
«نُچ» یا «نه» جاهطلبانهترین فیلم جردن پیل در همه سطوح است؛ در واقع این اثر سینمایی یک داستان علمیتخیلی و ترسناک با چاشنی عناصر درام، وسترن و خیلی چیزهای دیگر است که در مدت زمان ...
«نُچ» یا «نه» جاهطلبانهترین فیلم جردن پیل در همه سطوح است؛ در واقع این اثر سینمایی یک داستان علمیتخیلی و ترسناک با چاشنی عناصر درام، وسترن و خیلی چیزهای دیگر است که در مدت زمان بیش از دو ساعت، باهم ترکیب شدهاند. بنابراین دوست داشتن یا دوست نداشتن این فیلم بستگی به این دارد که آیا شما متواضعترین و محدودترین رویکردها را برای یک اثر سینمایی ترجیح میدهید یا مایلید تحت تأثیر انباشت ایدههای عجیب قرار بگیرید. در ادامه با نقد فیلم Nope همراه ویجیاتو باشید.
در سال 2017، جردن پیل که با کارهای کمدی خود در کنار «کیگان-مایکل کی» به شهرت رسیده بود، وارد مرحله جدیدی در حرفه خود شد. او فیلمی به نام «برو بیرون» را نوشت و کارگردانی کرد که در آن تابستان به اثری هیجانی تبدیل شد. این فیلم تفسیر اجتماعی شدید را با کمدی و مقدار زیادی معما ترکیب میکرد. در نتیجه فقط با آن فیلم، پیل دیگر کمدین نبود و حالا یک نویسنده شده بود؛ کسی که برند و سبک داستان سرایی متمایز خود را داشت. او همچنین برنده اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال برای آن فیلم شد.
اما تنها دو سال بعد، پیل با تلاش دوم خود یعنی فیلم «ما» به سینما بازگشت، اثری که حتی بیشتر به عامل ترسناکی که «برو بیرون» را خاص میکرد، متمایل شد. با این حال، برخلاف «برو بیرون»، «ما» چندان مورد استقبال تماشاگران قرار نگرفت. در واقع فیلم بسیار تفرقه انگیز شد. بخشی از مخاطبان عاشق داستان ترسناک پر از نماد آن بودند. و بخش دیگری از مخاطبان پیل را به خاطر ایدههای عجیب شکل نگرفتهاش همچون آثار «ام نایت شیامالان» مورد انتقاد قرار دادند. با این وجود، آن پروژهها پیل را به عنوان یکی از مهم ترین نیروها در تولید داستانهای تخیلی که در حال حاضر در هالیوود کار میکند، تثبیت کردند.
حال فیلم جدید جردن پیل، «نه» این روند را ادامه میدهد، و این فیلم نمونه دیگری از فیلمسازی است که اثری را خلق کرده که بیش از هر چیز دیگری شبیه یک قسمت طولانی از سریال «منطقه گرگ و میش» است. فیلم جردن پیل برداشتی جالب از یکی از کلاسیک ترین ژانرهای هالیوود است؛ این یعنی پیل بار دیگر با جدیدترین فیلمش Nope، یک اثر ترسناک را برای مخاطب به ارمغان آورده است.
اما داستان فیلم از چه قرار است؟! گوردی، یک شامپانزه اهلی و قهرمان یک سریال تلویزیونی، ناگهان از کوره در میرود و بازیگران را در چند لحظه قتل عام میکند. خواهر و برادرهای هیوود در یک مزرعه به تنهایی سعی میکنند سنت پرورش اسب خانواده خود را ادامه دهند؛ و صاحب یک شهربازی کوچک مهمانان خود را متقاعد میکند که با یک تمدن فرازمینی ارتباط برقرار کرده است. این سه رشته داستان به ظاهر نامرتبط در سومین فیلم جردن پیل به گونهای در هم تنیده شدهاند که جسورانه از آثار ترسناک، علمیتخیلی و فیلمهای وسترن استفاده میکند.
کارگردان دو فیلم موفق «Get Out» و «Us» تا کنون ثابت کرده است که نه تنها هنرمندی است که به خوبی با سنت سینمای وحشت آشناست، بلکه هنرمندی است که به شدت به موضوعات نابرابریهای اجتماعی، تاریخی و آمریکایی علاقه دارد. مضامین سیاسی موجود در تولیدات قبلی پیل به این معنی بود که او به عنوان یک ایده آلیست شناخته میشد که آثارش باید به عنوان تفسیری بر آمریکای معاصر بررسی شود. با این حال، پیل خود را در این جعبه تنگ محصور نمیبیند. بنابراین میتوانیم به «Nope» بهعنوان تلاشی برای شکستن بنبست و مشخص کردن موقعیت پیل بهعنوان یک فیلمساز با افقهای گسترده نگاه کنیم.
چنین تفکری پیرامون جردن پیل به این دلیل است که فیلم Nope همانند دیگر آثار این کارگردان ما را میترساند، اما همزمان نیز ما را مجبور میکند فکر کنیم. البته شاید امثال این فیلم به مراتب بیشتر از پاسخهایشان سوالاتی را در اختیار مخاطبان قرار میدهند، تا جایی که گاهی اوقات به فرضیهی ظاهراً سرراست خود فیلم هم شک میکنیم. بنابراین، Nope به دلیل داشتن عناصر گیج کنندهاش، شاید قطبی ترین اثر پیل باشد. با این حال ریسک پذیری مداوم کارگردان چیزی است که او را به عنوان یکی از آینده دارترین کارگردانان سینما امروز معرفی کرده است.
باید توجه داشت فیلم «نُچ» در درجه اول یک فیلم علمیتخیلی ترسناک است، اما همچنین یک روایت کلاسیک در مورد ساکنان یک مزرعه است که باید با تهدیدی از بیرون روبرو شوند. حوادث فیلم کاملاً آهسته شروع میشود، زندگی در یک مزرعه منزوی ریتم خاصی دارد. با این حال، وقتی صحبت از رویارویی با یک بیگانه به میان میآید، شگفتی بیشتر میشود. در واقع با قصه این فیلم شکلی از موجود بیگانه در مجاورت یک دره ظاهر میشود که ظاهراً علاقهای به همزیستی مسالمت آمیز با ساکنان دره ندارد. این بیگانه ناشناس، مانند کوسه قاتل «آروارهها» در فیلم اسپیلبرگ، از چشمان انسان پنهان میشود و با حضور نامرئی، اما به شدت احساس شده خود وحشت ایجاد میکند.
این یعنی بیگانه این فیلم در شمایل یک بشقاب پرنده، درست مانند شکارچی مخوف فیلم «آروارهها» که در زیر سطح آب حلقه زده بود، در اینجا درست بالای لایه ابرهای متراکم درون آسمان معلق است. بنابراین باید این فیلم جردن پیل را یک نامه عاشقانه به سینمای اسپیلبرگ دانست. البته لوکیشنهای کالیفرنیا که فیلم در آن فیلمبرداری شده است زیباترین قابهای مناظر کلاسیک هالیوود، یعنی بیابانهایی را که توسط جان فورد، هاوارد هاکس و جان هیوستون بارها برای مخاطب نقاشی شدهاند را به یاد میآورند.
بنابراین جردن پیل با این فیلم فراتر از شخص اسپیلبرگ به تاریخ سینما در حوزه بصری نیز اشاره میکند و زمانهایی را به یاد میآورد که سینما تخیل جمعی را شکل میداد. در همین زمان، به نظر میرسد کارگردان میپرسد که آیا این تصاویر هنوز هم میتوانند ما را مسحور خود کنند یا دیگر این سینما از مد افتاده است. با این اوصاف، اگر من بخواهم این فیلم را در یک جمله برای مخاطب تعریف کنم، باید بگویم Nope آمیختهای از وحشت، انزجار، پوچی و جنون به سبک سینمایی است.
این اثر نشان میدهد که وقتی صحبت از فیلم میشود، پیل صدای خاص خودش را دارد. حتی اگر قرار است آن صدا چیزی باشد که مردم آن را دوست نداشته باشند. اما این واقعیت باقی میماند که پیل واقعاً چیزی منحصر به فرد را برای هر یک از فیلمهای خود به ارمغان میآورد، آنها احساس متفاوتی دارند، و فقط به همین دلیل، شایسته تماشا هستند. کیفیت تولید آثار این کارگردان همیشه درجه یک است، داستانها کمی تفسیر اجتماعی ارائه میکنند و نمادگرایی و ایدههای زیادی در این فیلمهای جردن پیل دیده میشود.
بدون شک هر یک از فیلمهای او یک تجربه منحصر به فرد است که درست مانند تماشای هر قسمت از سریال «منطقه گرگ و میش» شما را به جهان دیگری میبرد که در آن یک داستان خاص روایت میشود. پیل در این فیلم عشق خود را به منطقه گرگ و میش و داستانهای تخیلی را ترکیب میکند و اساساً نسخه خود از «آروارهها» را با یک موجود بیگانه در آسمان به جای یک کوسه در دریا خلق میکند.
هر دو فیلم به زیبایی فیلمبرداری شدهاند و هر دو فراتر از فیلمهای بلاکباستر ساده و معمولی هستند. اما باید توجه داشت جردن پیل در این اثر خود حرکت درخشانی را انجام میدهد و پسزمینهای نئو وسترن را به Nope اضافه میکند، پسزمینهای که کاملاً تکمیل کننده سرعت آرام فیلم است و امکان خلق شخصیتهای جذاب را فراهم میکند.
این فیلم به شدت بر این موضوع متمرکز است که چگونه جامعه امروزی از نگاه کردن مستقیم به همه چیز میترسد، به خصوص وقتی چیزهایی که باید ببینیم باعث ناراحتی ما میشوند. گاهی اوقات پذیرش واقعیت آسان نیست، به خصوص زمانی که واقعیتی است که میتوانید آن را تغییر دهید. داشتن چنین مسئولیتی در دستان شما کار آسانی نیست. در کل فیلم روی این موضوع کار میکند و آن را عمدتاً برای هالیوود و افرادی که در آن مشغول هستند به کار میبرد.
البته در حالی که داشتن یک تِم عالی است، اما گاهی اوقات به نظر میرسد که راههایی که کارگردان برای توسعه این موضوع انتخاب کرده است تا حدودی بیش از حد پیچیده یا بسیار ظریف است. به همین دلیل، فیلم تفرقه افکن خواهد بود، زیرا برای بسیاری از افراد مضمون اثر سنگین است و برخی سوال خواهند کرد که پیل با این عنصر در فیلم چه چیزی میخواهد بگوید. یافتن یک پاسخ روشن برای این گروه کار سختی است، و ممکن است پیل نتوانسته باشد آن را به گونه ساده و روان پیدا کند، درست مثل فیلم «ما».
اما، این باعث نمیشود «Nope» فیلم بدی باشد. در واقع اصلا فیلم بدی نیست؛ فقط وقتی صحبت از این جنبه به میان میآید، فیلم نامتعادل است و سرعت اولین پرده نیز بسیار کند است. در طول فیلم، پیل استعداد خود را در ایجاد تنش و تصاویر ترسناک نشان میدهد. سکانسهای حیرتانگیز جذابی در «نه» وجود دارد که نشان از قدرت بالا کارگردانی جردن پیل دارند.
خوشبختانه بازیگران نیز توانستهاند این سکانسها را تا جایی که میتوانند بهتر جلوه دهند. برای مثال دنیل کالویا که اخیراً برنده اسکار شده است، در نقشی میدرخشد که ما را به یاد کلینت ایستوود در وسترن هایش میاندازد. کالویا در فیلم با یک نوع بازی ساکت، همانند مرد بی نام در سهگانه دلار، سعی میکند با کمترین دیالوگ بهترین کار را برای زنده ماندن انجام دهد. در واقع کالویا با کلمات بسیار کم کارهای زیادی انجام میدهد و اینجا بار دیگر ثابت میکند که چرا یکی از با استعدادترین بازیگران نسل خود است.
از طرف دیگر، کیکه پالمر کاملاً برعکس کالویا است. البته نه از نظر کیفیت، بلکه از نظر شخصیت. پالمر کار شگفت انگیزی در فیلم انجام میدهد و این میتواند یک نقش موفقیت آمیز در کارنامه کاری او باشد، شاید دو شخصیت خواهر و برادر درون فیلم با بازی کالویا و پالمر آنقدر که میتوانست مورد بررسی قرار نمیگیرند، اما با این وجود، هر دو بازیگر در فیلم میدرخشند.
بقیه بازیگران نیز خوب و دوست داشتنیاند. شخصیتها رنگارنگ هستند و اگرچه همیشه حضور خود را در فیلم توجیه نمیکنند، اما بسیار مورد استقبال قرار میگیرند. به خصوص شخصیت آنتلر با بازی وینکات و صدای قابل توجه او، زیرا او نقش یک فیلمبردار وسواسی را بازی میکند که به دنبال گرفتن یک شات عالی است. این شخصیت ما را به یاد «هویته ون هویتما» میاندازد که این فیلم را با شکوه و ظرافت فیلمبرداری کرده است. هویتما به خاطر فیلمبردار مورد علاقه کریستوفر نولان بودن به شهرت رسیده است و در اینجا نشان میدهد که میتواند خارج از فیلم شناسی نولان نیز بدرخشد.
در پایان باید گفت: فیلم Nope ممکن است ناهموار باشد، اما یک فیلم اورجینال است، نوعی اثر سینمایی که ما بیشتر به آن نیاز داریم. بازیگران اصلی فوقالعاده هستند، و جلوههای بصری، کارگردانی، موسیقی و فیلبرداری نیز خیرهکننده است و چیزی که میتواند یک فیلم کوچک باشد، در مقیاسی بزرگتر از آنچه که هست احساس میشود. با این اوصاف فیلم تفرقه انگیز خواهد بود، هیچ راهی برای دور زدن آن وجود ندارد، اما ارزش دیدن را دارد، به خصوص اگر عاشق فیلمها و نحوه ساخت آنها هستید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من حوصلم وسطای فیلم واقعا سر رفت و جلوش زدم تا به اخرش برسه