نقد سریال House of the Dragon | قسمت سوم
یک قسمت جدید و یک بررسی جدید برای سریال «خاندان اژدها»؛ این سریال موفقیت بزرگی برای HBO است و هر هفته چندین میلیون نفر هر قسمت از آن را تماشا میکنند. همچنین ما از قبل ...
یک قسمت جدید و یک بررسی جدید برای سریال «خاندان اژدها»؛ این سریال موفقیت بزرگی برای HBO است و هر هفته چندین میلیون نفر هر قسمت از آن را تماشا میکنند. همچنین ما از قبل خبر داریم که به فصل دوم سریال چراغ سبز نشان داده شده، بنابراین میتوانیم منتظر اژدها، آتش و خون بسیار بیشتری در سالهای آینده باشیم. اما اپیزود سوم سریال «خاندان اژدها» بیشتر متفکرانه و درونگرا است، ولی در قسمتی که توسعه شخصیتها در رأس هرم قرار دارد، یکی از بهترین سکانسهای نبردی که تا کنون دیدهایم نیز خودنمایی میکند. در ادامه با نقد سریال House Of The Dragon همراه ویجیاتو باشید.
تقریباً در هر بازی ورزشی چون فوتبال نیمهای وجود دارد که به آن نیمه مربیان گفته میشود. منظور از نیمه مربیان آنالیز بازی و انتخاب یک استراتژی مناسب برای ادامه روند مسابقه است. حال قسمت سوم سریال «خاندان اژدها» میتواند مصداق همان نیمه مربیان در این فصل سریال باشد. جایی که دادههای مختلف برای قرار دادن استراتژیهای جدید و بالاتر از همه برای ادامه کاوش عمیقتر از هر بازیکن یا همان شخصیت توزیع میشوند. در سومین قسمت از فصل، ما با شخصیتهای بیشتری آشنا میشویم، تنش برای اینکه چه کسی تخت آهنین را به دست میگیرد همچنان بالا میرود و یک سکانس نبرد فوقالعاده اپیزود را به شکل حماسی به پایان میرساند. در واقع، اپیزود بیشتر روی مکالمات متمرکز است و اقدامات کمی وجود دارد.
این هفته همچنین شاهد انتشار سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» از آمازون بودیم، بنابراین مقایسه بین این دو سریال فانتزی قرون وسطایی در ماههای آینده زیاد خواهد بود. در مورد من، باید بگویم که در حالی که آن سریال واقعا دیدنی به نظر میرسد و بودجه Rings of Power واقعاً امکان ایجاد یک دنیای فانتزی کامل را فراهم میکند؛ اما شخصیتها، دیالوگها و داستان آن به اندازه سه قسمت اول House of the Dragon قوی نبودند. شاید سوال باشد تفاوت بزرگ در چیست؟ در هر دو سریال، اساساً با مجموعههای جدیدی از شخصیتها در فرنچایزهای قدیمی و محبوب آشنا میشویم. هر دوی آنها پیش درآمد هستند و هر دو با جادو و چیزهای خارق العادهتر سروکار دارند.
با این حال، تفاوت بزرگ در فیلمنامه این دو اثر است. در هر دو سریال، تمرکز اپیزودهای اول روی تنظیم خطوط داستانی، معرفی شخصیتها و روابط آنهاست. نویسندگان حلقههای قدرت این کار را در سطح معرفی ساده انجام میدهند، اما نویسندگان خاندان اژدها از همان ابتدا روی همه چیز عمیقتر میشوند. البته شکایات زیادی وجود دارد که خاندان اژدها فقط مجموعهای از صحنههایی است که شخصیتها در اطراف یک میز صحبت میکنند.
بله، در ظاهر همین است، اما اگر بتوانید توجه کنید، هر یک از آن مکالمات بسیار بیشتر از آن چیزی است که گفته میشود. هر مکالمه چیزی بیش از یک نمایش ساده برای مخاطب است، هر مکالمه لحظهای محوری است که در آن یک یا چند شخصیت با تصمیم گیری مهم مواجه میشوند. فراموش نکنید تصمیمات سخت همیشه باعث ایجاد درام خوب میشود؛ و سریال Rings of Power هنوز این شاخص را ندارد.
بنابراین، دوست داران سریال House of the Dragon میتوانند این هفته خوشحال باشند، زیرا این اثر هنوز هم بهترین سریال با بودجه کلان روی آنتن تلویزیون است. آیا سریال حلقههای قدرت این حس درام را در آینده به تصویر می کشد؟ ما به عنوان مخاطب فقط میتوانیم صبر کنیم و ببینیم، اما برای این هفته، خاندان اژدها همه چیز را دارد. کارگردانی این اپیزود بر عهده گرگ یاتانیس است که اپیزود قبلی را نیز کارگردانی کرده بود و در این قسمت کارگردان تمام فضا را دارد که نه تنها یک مکالمه شگفت انگیز بلکه یک منظره خشن را نیز ارائه دهد.
از همان ابتدای اپیزود سوم مشخص است که ما دوباره در زمان پرش کردهایم. این بار سه سال است که پادشاه ویسریس (پدی کانسیدین) با آلیسنت هایتاور (امیلی کری) ازدواج کرده و این دو پسر کوچکی به نام اگون دارند که اکنون در دومین سالگرد خود قرار دارد. علاوه بر این، ملکه جدید در حال حاضر جنین دیگری را با خود حمل میکند که در شرف تولد است. در پسزمینه، رینیرا تارگرین (میلی الکاک) با رنجشی خاص و ترس فزایندهای که ممکن است دیگر وارث وستروس نباشد، به اوضاع تماشا میکند. علاوه بر این، پدرش اصرار دارد که وقت آن رسیده است که او یک شریک ازدواج پیدا کند.
مطرح شدن این رشته داستانی در یافتن نامزد برای شاهدخت، موقعیتی است که به ما این فرصت را میدهد تا با تعداد بی شماری شخصیت جدید که متعلق به خاندانهای مختلف مانند لنیستر هستند آشنا شویم. در ادامه شاهد هستیم رینیرا نمیتواند وضعیت خود را تحمل کند و بنابراین قسمت سوم «خاندان اژدها» زمان درون نگری عالی برای او است. در خلوت جنگل، شاهزاده خانم اژدهای درون خود را کشف میکند و در عین حال پیوندهای مهمی با شخصیتی ایجاد میکند که در طول فصل بسیار بیشتر از آنچه فکر میکنید با او مرتبط خواهد بود.
اما در طول این سه قسمت و با توجه به اپیزود سوم، پدی کانسیدین در نقش پادشاه، تا اینجای کار همچنان اوج برجستگی فصل بوده است. بدون شک ویسریس اول شخصیت پیچیدهای است. با نگاه به چهره او احساس میکنید که ویسریس فقط به دنبال این است که پادشاه بهتری باشد، اما موقعیتها یکی پس از دیگری بر سر او انباشته میشوند. کلاغها و زالوها در اولین فرصت آماده پریدن روی لاشه او هستند و هر کاری که میکند، شانس بر علیه اوست. برای مثال بدن و انگشتان بریده او زخمی است که نشان دهنده وزن و آسیبی است که تاج و تخت در طول سالها به او وارد کرده است. در نتیجه چنین شخصیت یا موقعیتی بسیار مهم است.
بنابراین، اگر بخواهم راستش را بگویم، سریالی که توسط جورج آر آر. مارتین و رایان کوندال ساخته شده، از آن دسته آثاری است که در آن هیچ چیز اضافی نیست و همه چیز در هر قسمت خوب شروع و البته بهتر جمع میشود. این اپیزود، در بیشتر موارد، یکی از آرامترین قسمتها است، زیرا با توجه بیشتری به بحثهای درونی هر شخصیت میپردازد. همه عناصر داستان با تفکر تصمیم میگیرند که سفرشان به کجا میرود، که این شاخص برای بقیه فصل تعیین کننده خواهد بود.
برای مثال: در این اپسزود ما با آلیسنت هایتاور عمیقتر آشنا میشویم که ناامیدانه سعی میکند پیوند دوستی خود را با رینیرا حفظ کند. خلق شخصیت او یکی از معمایی ترین کاراکترها است؛ زیرا مسیر او به سمت رویارویی اجتناب ناپذیر برای پادشاهی هدایت میشود. اما در عین حال آلیسنت از آن نوع شخصیتهایی است که به «بازی تاج و تخت» تعلق ندارد یا نمیخواهد به آن تعلق داشته باشد.
به طور کلی این اپیزود با قرار دادن شخصیتها در یک جنگل و مطرح کردن شکار سلطنتی، بازیهای جالبی در زیربنای داستان خود انجام میدهد. علاوه بر این، شکار بهانهای برای قرار دادن شخصیتها بیرون از محیط عادی خود و تأمل در شخصیت آنها در برابر شبکه پیچیدهای است که حول دعوای آینده بر سر پادشاهی تنیده شده است. در همین راستا، وضعیت اخلاقی پایان دادن به زندگی یک حیوان یا نه، قهرمانان ما را به نوعی در معرض یک آزمایش قرار میدهد. در این بین شاه ویسریس باید زیباترین گوزن را در جنگل شکار کند، اما او به رعایای خود ثابت میکند که جرات انجام چنین عمل وحشیانهای را ندارد. در نتیجه افرادی از شورای سلطنتی میآیند تا به او بگویند چگونه این کار انجام میشود.
از سوی دیگر، رینیرا که در بخش وحشی جنگل قرار دارد، لحظاتی را با یک شوالیه جنگجو همراه میشود و مشکلات پیش روی خود را تحلیل میکند. او چیزی را شکار نمیکند، اما شکار به سراغش میآید. وقتی یک گراز وحشی به طور غیرمنتظرهای نزدیک میشود، شاهزاده خانم چارهای جز کشتن یا کشته شدن ندارد. این صحنه گویای این تحلیل سیاسی است که از خودت دفاع کن و برای زندگیت بجنگ. همه موارد فوق بیانگر موقعیت شخصیت او و کاری است که رینیرا احتمالاً باید انجام دهد تا سرکوب نشود. مخصوصا حالا که او یک برادر ناتنی دارد که میتواند پادشاهی را از او بگیرد.
اما در حالی که نیمه اول و از اساس بیشتر زمان قسمت سوم سریال بهترین، متفکرانه ترین و درونگراترین قسمتهای Game of Thrones را برای مخاطب تداعی میکند؛ در بخش پایانی اپیزود طرفداران اکشن و اژدها نیز در اینجا لحظه رضایتبخش خود را خواهند داشت. این یعنی قسمت سوم با بزرگترین نبردی که تا کنون در سریال دیدهایم به پایان میرسد. خون، وحشیگری، تکه تکه شدن و آتش زیاد منجر به اوج اپیزود میشود، در حالی که مت اسمیت نیز بار دیگر با تفسیر خود از دیمون تارگرین بی باک میدرخشد.
گرگ یاتانیس کارگردان به همراه مدیر فیلمبرداری مکزیکی خودش، پپه اویلا دل پینو، در این اپیزود موفقیت خود در قسمت قبل را تکرار میکند. در واقع این دو (کارگردان و فیلمبردار) شکل سمعی و بصری عالی به فیلمنامه رایان کوندال میدهند. با وجود اینکه در این اپیزود صحنهپردازی بیشتر در یک مکان اتفاق میافتد، اما شاید پیچیدهترین طراحی این قسمت، نمایش نبرد بیرحمانهای باشد که در ساحل اتفاق میافتد.
یاتانیس به عنوان مدیر هدایت کننده این اپیزود نشان میدهد که او همه چیز را برای تبدیل شدن به یکی از کارگردانان نامدار این فرانچایز تلویزیونی دارد. برای مثال سکانس نبرد او از نظر صحنهپردازی در تمام عناصر تشکیل دهندهاش عالی است، اما بالاتر از همه در تعلیق روایی است که میدرخشد. در این سکانس مورد نظر تدوین، صدا، جلوههای بصری و البته خودنمایی موسیقی به صورت هماهنگ باهم ترکیب شدهاند. بنابراین، طرفداران بازی تاج و تخت از دیدن اژدهای در حال مبارزه، همانند سکانسی شبیه به ورود نیروهای آمریکایی به سواحل نرماندی در فیلم «نجات سرباز رایان» خوشحال خواهند شد.
در پایان باید گفت: اگر سریال به خوبی این سه قسمت اول داستان خود را ادامه دهد، فرنچایز «نغمه یخ و آتش» ممکن است پس از اشتباهی که فصل 8 بازی تاج و تخت بود، رستگاری لازم را پیدا کند. سریال House of the Dragon علیرغم اینکه یک اسپین آف است، بهترینهای سریال مرجع خود را دارد. اما علاوه بر این، با توجه شایستگیهای خودش نیز موفق میشود یک هویت جدید و متمایز را برای عنوان خودش سازماندهی کند. در نتیجه در این سه قسمت، این سریال به عنوان یکی از جالبترین برنامههای تلویزیون در حال حاضر شناخته میشود. و این نشان میدهد که خلاقان پشت این سریال به منبع درستی چنگ انداختهاند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ماسک این یارو چقد شبیه اون ماسک شورشی هایی که افراد دنریس میکشتن او گیم اف ترونز