نقد سریال House of the Dragon | قسمت ششم
قسمت ششم از سریال «خاندان اژدها» با عنوان «The Princess and the Queen» درگیریهای خانوادگی بر سر قدرت را در اپیزودی جذاب به نسل بعدی سلسله تارگرین منتقل میکند. در ادامه با نقد سریال House ...
قسمت ششم از سریال «خاندان اژدها» با عنوان «The Princess and the Queen» درگیریهای خانوادگی بر سر قدرت را در اپیزودی جذاب به نسل بعدی سلسله تارگرین منتقل میکند. در ادامه با نقد سریال House of the Dragon همراه ویجیاتو باشید.
ده سال از اتفاقات هفته پیش گذشته است و قسمت ششم خاندان اژدها با تولد سومین پسر رینیرا (اِما دارسی) آغاز میشود. مدت کوتاهی پس از تولد نوزاد، خدمتکار خانواده سلطنتی به دیدار شاهزاده خانم میرود تا به او اطلاع دهد که ملکه آلیسنت (اولیویا کوک) خواستار دیدن نوزاد است. شوهرش لینور ولاریون (جان مک میلان) که ظاهراً از اینکه زایمان خوب پیش میرود خوشحال است، به او کمک میکند تا از پلهها در راه خود برای دیدار ملکه بالا برود، زیرا او دنبالهای از خون را پشت سر خود بر جای میگذارد. علت این خونریزی عدم استراحت بعد از زایمان است.
زمانی که آلیسنت در اتاقش قرار میگیرد، به نظر میرسد پس از بازرسی کودک از وجود او ناراحت شده و نکتهای او را آزار میدهد. اما چرا؟ علت چیست؟ دلیل این ناراحتی چیزی نیست جز اینکه فرزند سوم رینیرا، مانند دو فرزند اولش، دارای پوست سفید کم رنگ و موهای مشکی است که نه لینور و نه رینیرا آن را ندارند. همانطور که بعداً خواهیم فهمید، آن بچهها متعلق به لینور نیستند، بلکه به وضوح محصول رابطه پرنسس با سِر هاروین استرانگ (رایان کور)، فرمانده دیده بان شهر یا فرزند ارشد دست پادشاه هستند.
در این بین پادشاه ویسریس اول (پدی کانسیداین) با احساس شادی واقعی وارد اتاق میشود تا دختر و نوه جدیدش جافری را که به نام معشوق گذشته لینور نامگذاری شده است، زنده ببیند. قبل از جدایی این اشخاص از یکدیگر، آلیسنت موفق میشود با طعنه زدن به رینیرا بگوید که به تلاش خود ادامه دهد تا شاید روزی صاحب فرزندی شبیه خودش و همسرش شود. این تنشها و کنایهها خلاصهای از سکانس ابتدایی جدیدترین اپیزود سریال خاندان اژدها هستند که با فیلمنامه روان سارا هِس پویایی بهتری به خود گرفتهاند.
اما اولین و جذابترین عنصر این اپیزود و چیزی که مردم بیشتر در مورد آن صحبت خواهند کرد، بدون شک تغییرات بازیگران است. میلی الکاک و امیلی کری با سریال خداحافظی کردهاند و بنابراین ما در این قسمت نسخههای بزرگسال شخصیتهای رینیرا و آلیسنت را دریافت میکنیم که به ترتیب توسط اِما دارسی و اولیویا کوک اجرا میشوند. اپیزود با چهره دارسی به عنوان رینیرا جدید شروع میشود. برای یک بازیگر، این موقعیت بسیار ترسناکی است زیرا برای پنج هفته است که تماشاگران به بازیگران دیگر این شخصیتها عادت کردهاند.
با این حال، دارسی نباید ترسی داشته باشد. چرا که او نه تنها نقش را به درستی درک کرده، بلکه بسیار شبیه نسخه قدیمیتر رینیرا است. در واقع اما دارسی قطعاً تواناییهای بازیگری برای تبدیل شدن به رینیرا و دادن عمقی جدید به شخصیت را دارد. صدای قدرتمند و خشن او همچنین به شخصیت این حس را میدهد که در این 10 سال اتفاقات زیادی افتاده است و همه آنها خوب نیستند. تغییر بازیگران در وسط یک فصل کاری نیست که اغلب سریالها انجام دهند، اما «House of the Dragon» به خوبی از عهده آن بر آمده است.
همین را میتوان در مورد اولیویا کوک که اکنون نقش ملکه آلیسنت را بازی میکند، گفت. بازی تاج و تخت همیشه کار خارقالعادهای برای انتخاب بازیگران جذاب برای نقشهای مناسب انجام میداد. و اکنون همین مسیر در خاندان اژدها نیز تکرار شده است. من مطمئن هستم که مخاطبان اما دارسی را به عنوان رینیرا جدید دوست خواهند داشت، اما من در مورد آلیسنت کمی شک دارم. نه به این دلیل که کوک کار بدی انجام میدهد. برعکس او همیشه باورنکردنی بوده و همچنان شگفتانگیز است. با این حال، شخصیت او در داستان تغییر زیادی کرده و ممکن است مردم او را کمتر از قبل دوستداشتنی بدانند.
ما همچنین در طول این اپیزود با تعداد زیادی شخصیت جدید آشنا میشویم که با ادامه داستان، ضروری و محوری خواهند شد. این واقعاً تأثیرگذار است که «خاندان اژدها» در یک قسمت چقدر داستان، و چقدر راه اندازی و بازدهی دارد. در مقایسه، دیگر سریال فانتزی بزرگ، یعنی «حلقههای قدرت»، یک ابدیت طول میکشد تا اتفاقی درون آن بیفتد. وقتی صحبت از ارائه داستان خوب یا بد به میان میآید، این دو سریال متضاد یکدیگر هستند. تیم پشت سر خاندان اژدها واقعا باید افتخار کند که آنها فرنچایز رو به نابودی بازی تاج و تخت را نجات دادهاند.
با این تفاسیر، اپیزود جدید بیشتر روی رینیرا و آلیسنت و چگونگی تغییر رابطه آنها در 10 سال گذشته متمرکز است. اما، ما همچنین نگاهی اجمالی به اتفاقاتی که پیرامون دیمون افتاده است نیز خواهیم داشت. دیمون اکنون با لیدی لانا ازدواج کرده و درست مانند رینیرا و آلیسنت، بسیار متفاوتتر از گذشته خود شده است. زندگی او را تغییر داده و روشن است که این شخصیت اکنون کمی ملایمتر است. پیدا کردن این آرامش نسبی در شخصیتی که اینقدر پر از آتش بود جای تعجب است. با این حال، او برای اولین بار در سریال خوشحال به نظر میرسد. چرا که دیمون در این اپیزود همسر همراهی دارد و به نظر میرسد بالاخره بر مشکلات درونی خود غلبه کرده و اکنون دو دختر دارد.
البته این خوشحالی و آرامش با مرگ ناراحتکننده همسرش در همین اپیزود به پایان میرسد؛ و چنین اتفاقی فقط به این معنی است که داستان در حال گسترش است و به زودی کل قلمرو در رویدادهای آینده درگیر خواهد شد. قسمت ششم با اشاره به رمانی نوشته خالق سریال جورج آر آر مارتین، «پرنسس و ملکه» نام دارد. و هیچ راه بهتری برای نامگذاری این قسمت وجود ندارد، زیرا مضمون واحد این اپیزود در واقع داستان جنگ بین این دو زن است که زمانی دوست و اکنون دشمن هستند. این یک داستان غمانگیز است و ما فقط میتوانیم تصور کنیم که در قسمت بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد. البته مگر اینکه قبلا «آتش و خون» را خوانده باشید.
اما فراتر از تمام این نکات، خاندان اژدها از همان اپیزود اول بر زایمان به عنوان ابزاری سیاسی برای رنج زنان تأکید ویژهای دارد. در قسمت اول زایمان تبدیل به یک عمل خشونتآمیز شد، زیرا بدن زن تابع نیازهای یک دولت بود. در اپیزود «پرنسس و ملکه» ثابت میشود که سکانس زایمان اجباری در «وارثان اژدها» چیزی بیش از یک صحنه تکان دهنده بود. این یعنی زایمان در دل این داستان مصداق یک بیانیه یا حتی هدف بود. در واقع سریال خاندان اژدها درباره زنانی است که بار حفظ این سلسله نسلی و راهپیمایی در دل تاریخ را به دوش میکشند، آن هم اغلب برخلاف میل خود و با حداقل اختیار.
از این گذشته، «پرنسس و ملکه» خود با دو سکانس تولد بیرحمانهتر همراه است و بارداری را به عنوان یکی از دغدغههای اصلی این فصل معرفی میکند. به طور مشخص، «پرنسس و ملکه» با سومین زایمان رینیرا آغاز میشود. این شباهت بسیار واضحی را با سکانس زایمان مادرش، اِما (سیان بروک) ایجاد میکند که در سومین تولدش در «وارثان اژدها» درگذشت. رینیرا زنده میماند، اما به هیچ وجه این زایمان تجربه خوشایندی نیست. حتی سکانسی که در آن لینور همسرش را برای ملاقات با ملکه آلیسنت (کوک) همراهی میکند، به عنوان کمدی سیاه اجرا میشود، زیرا او سعی میکند به طرز ناخوشایندی نسبت به مصیبتی که رینیرا اخیراً متحمل شده است ابراز همدردی کند.
در تمام این لحظات، دوباره پژواک یک بازی تاج و تخت عالی نیز در دل این سریال وجود دارد. «زمستان در راه است»، البته زمستانی از سیاستهای کشنده؛ خاندان اژدها با این اپیزود نشان میدهد که وحشت واقعی همان کاری است که افرادی که دوستشان داریم ممکن است با ما انجام دهند.
در پایان باید گفت: قسمت ششم سریال «House of the Dragon» نیمه دوم فصل را به روی تحولات جدید و مشکلات بیشتر باز میکند و خطرات را حتی به ارتفاعات جدیتر، سیاهتر و البته بالاتری میبرد. خاندان اژدها درست مانند فصلهای ابتدایی بازی تاج و تخت، خود را برای ارائه یکی از بهترین فصلهای تلویزیونی که این فرنچایز تا کنون داشته است آماده میکند. این کاملا یک دستاورد است. این سریال با استفاده از یک تیم تولید عالی، به پیشرفت خود ادامه میدهد و تا همین لحظه توانسته است هر هفته دنیای جدیدی برای گم شدن در آن برای مخاطب بسازد. بیایید امیدوار باشیم که چهار قسمت آخر به خوبی این یکی باشد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
به نظر من خاندان اژدها با اینکه قطعا یک سر و گردن از حلقه های قدرت بهتره ولی اینقدر هم که تعریف کردین خوب نبوده تا الان. یکسری مشکلات اساسی داره که توی ذوق میزنه:
اولیش شتاب زدگی زیاد در پیشبرد داستانه. اینکه هر قسمت با یک پرش زمانی مواجه بشیم و بدون مشاهده اتفاقاتی که برای کاراکترها افتاده با تغییرات شخصیتی و ظاهری کاراکترها روبرو بشیم اصلا جالب نیست. یکی دیگه از مشکلات این شتاب زدگی، کاراکترهای کم عمقی هستند که اصلا مجال رشد و ساخته شدن پیدا نمی کنند. مثلا همین سر هاروین استرانگ توی همین اپیزود معرفی و توی همین اپیزود هم حذف شد. نه مجالی برای شناخت این کاراکتر بود و نه دینامیک ارتباطش با کاراکتر اصلی رینیرا رو تونستیم به خوبی حس کنیم.
مشکل بزرگ دیگه خاندان اژدها نبود شخصیت مثبته. البته در اینکه شخصیتهای خاکستری یا سیاه جذابیت بیشتری در نغمه آتش و یخ دارند شکی نیست ولی وجود چند شخصیت مثبت (با چند لکه کوچک که اونها رو واقعی تر بکنه) برای ایجاد تعادل و حس سمپاتی در بیننده لازمه. ما در بازی تاج و تخت شخصیتهایی مثل ادارد استارک، جان اسنو، سمول تارلی و ... رو داشتیم که وقتی از توطئه ها، دسیسه چینی ها و جنایتهای بقیه شخصیتها خسته می شدیم شرافت و انسانیت اینها بهمون آرامش میداد ولی در خاندان اژدها همه شخصیتها تا الان خودشیفته و تشنه قدرت بودند و نشون داده اند که برای رسیدن به اهدافشون به راحتی مرزهای اخلاقیات و انسانیت رو زیرپا میگذارند. حتی یک شخصیت مثبت فرعی هم تا الان معرفی نشده.