۱۰ شخصیت شرور که حقشان پیروزی بود

مخاطب قرار است قهرمان را ریشه یابی کند. این یک قانون قدیمی در داستان سرایی است. قهرمان باید همدردی تماشاگر را جلب کند و سازندگان قصد دارند داستان را طوری بچینند که وقتی قهرمان داستان برنده می‌شوند، بینندگان او را تشویق کنند. با این حال، همیشه اینطور نیست. برخی از شخصیت‌های شرور فراتر از جلب احترام یا تحسین بینندگان عمل می‌کنند و به گونه‌ای ظاهر می‌شوند که تماشاگران را به این باور می‌رساند که شروران مستحق برنده شدن هستند.

این می‌تواند به دلایل اخلاقی باشد. گاهی اوقات شرور حس همدردی مخاطبان را ازآن خود می‌کند. گاهی اوقات هدف آن‌ها منطقی به نظر می‌رسد، گاهی هم چاره‌ای جز شرور بودن ندارند. از سوی دیگر، برخی از شرورها اهداف نفرت انگیزی دارند. با این حال، اگر آن‌ها را با توانایی و شایستگی دنبال کنند، ممکن است مخاطب را متقاعد کنند که بر اساس مهارت‌ها و استراتژی‌های هوشمندانه‌شان، مستحق پیروزی هستند.

۱۰. نگاه زیمو به انتقام‌جویان خیلی هم اشتباه نیست

هدف هلموت زیمو در سرتاسر Captain America: Civil War این است که انتقام جویان را علیه یکدیگر قرار دهد و کارهای وحشتناکی برای رسیدن به این هدفش انجام می‌دهد. او مرتکب قتل می‌شود، کنفرانس‌های حیاتی را بمباران می‌کند و همه را به جان یک فرد بی‌گناه می‌اندازد. با این حال، زیمو دلایل خودش را دارد. نبرد انتقام جویان در سوکوویا باعث مرگ خانواده او شد و قهرمانان هرگز غرامتی نپرداختند یا حتی عذرخواهی نکردند.

زیمو چندین بار به بینندگان نشان می‌دهد که او فقط به دنبال انتقام نیست. به نظر می‌رسد که او انتقام جویان را مانند ژنرال راس بی‌دقت و مستعد تخریب می‌داند. او واقعاً اشتباه نمی‌کند و نقشه‌اش را در طول فیلم عالی اجرا می‌کند. فقط مداخله پلنگ سیاه مانع از پیروزی کامل زیمو می‌شود. سپس دوباره، این مداخله جان او را نجات می‌دهد و زیمو را برای هنرنمایی در Thunderbolts آماده می‌کند.

۹. روی باتی حق داشت زندگی کند

بلید رانر عمداً اخلاقیات داستان خود را مبهم به نمایش می‌گذارد. به قهرمان داستان، ریک دکارد، جنبه‌های کاملاً ناخوشایند و به آنتاگونیست و شرور داستان، روی باتی، انگیزه‌ها و لحظات عمیقاً انسانی می‌دهد. تنها چیزی که باتی می‌خواهد این است که عمر خود را به بیش از چهار سال ناچیز افزایش دهد. طبق قرارداد، دکارد او را صرفاً به خاطر زندگی کردنش شکار می‌کند.

در آخرین لحظات زندگی باتی، فیلم بلید رانر به تصویر می‌کشد که چقدر باتی لیاقت زندگی کردن را دارد. باتی، زمانی که با مرگ قریب‌الوقوع روبه‌رو می‌شود، دکارد را با وجود دعوای وحشیانه‌شان تا لحظاتی قبل نجات می‌دهد. سخنرانی پایانی (تک‌گویی اشک‌های در باران) روی فراتر از این هم می‌رود و به این نکته اشاره می‌کند که چگونه او تنها در طی چند سال، خیلی بیشتر از دکارد در تمام طول عمرش زندگی کرده است. روی کارهای وحشتناکی انجام می‌دهد، اما او حقش بیشتر از مردن زیر باران بود.

۸. لو شیفر بارها و بارها از جیمز باند پیشی می‌گیرد

شرور کازینو رویال نقشه‌ای بسیار کوچکتر از بقیه دارد. لو شیفر نمی‌خواهد دنیا را تصاحب کند یا از دولت اخاذی میلیاردی کند. او به سادگی می‌خواهد پولی را پس بگیرد و بدهی‌اش را به همکاران تروریستش بپردازد. MI6 کسانی هستند که هدف خاصی دارند و امیدوارند که بتوانند لو شیفر را ورشکست کنند و او را مجبور کنند تا برای محافظت از خودش یک خبرچین شود.

با این تفاوت که در طول فیلم، لو شیفر دست برتر را دارد. او یک بار باند را از بازی تگزاس هولدم شکست می‌دهد، تقریباً باند را می‌کشد و وقتی می‌بازد، یک نقشه پشتیبان در دستور کار دارد. لو شیفر هیچ جایگاه اخلاقی بالایی ندارد. با این حال، او دلایل خودش را دارد و نباید صرفاً به دلیل مداخله لحظه آخری شخص ثالث همه چیز را ببازد.

۷. فرانسیس هومل برای یک هدف خوب مبارزه می کند و از موضعش عقب نشینی می‌کند

گاهی اوقات یک فیلم به حقانیت شخصیت شرور خود اشاره می‌کند. نقشه فرانسیس هومل در فیلم The Rock این است که دولت آمریکا را مجبور کند به خانواده‌های سربازان کشته شده پول پرداخت کند. بسیاری از هم‌رزمان او در عملیات‌ها بدون پرداخت هیچ غرامتی به خانواده‌هایشان جان خودشان را از دست دادند. حتی دشمنان هومل هم نمی‌توانند انکار کنند که او حق دارد.

علاوه بر این، اقدامات هومل در پرده سوم، جایگاه عالی اخلاقی او را تقویت می‌کند. او قاطعانه از حمله به سانفرانسیسکو خودداری می‌کند. هم این و هم اینکه گروگان‌ها فقط بلوف‌هایی برای ارعاب دولت بودند. بسیاری فکر می‌کنند که هومل سزاوار دیدن موفقیت نقشه‌اش بود و بینندگان تحت تأثیر اهداف عالی و امتناع از آسیب رساندن به افراد بی‌گناه قرار گرفتند.

۶. انگیزه مگنیتو کاملاً‌ قابل درک است

مگنیتو آنتاگونیست چندین فیلم از سری مردان ایکس است. با این حال، او به ندرت تنها آنتاگونیست داستان است، و شرارت او هرگز بدون هدف نیست. به طور خاص در X-Men: Days of Future Past شاهد برخی از تاریک‌ترین اقدامات مگنیتو هستیم، اما هرگز آن‌ها را کاملاً محکوم نمی‌کنیم. مگنیتو خیلی زیاده‌روی می‌کند و آماده می‌شود تا رئیس‌جمهور را در تلویزیون زنده اعدام کند، اما کار او بدون دلیل نیست و حتی می‌توان آن را درک کرد.

تا آن زمان، دولت ایالات متحده با موشک به مگنیتو حمله کرد، او را بدون محاکمه به دلیل تلاش برای نجات جان اف. کندی زندانی کرده بود و ماشین‌هایی برای شکار جهش یافته‌ها ساخت. جدا از حمله مگنیتو، تماشاگران نگاهی اجمالی به آینده دارند، جایی که نوادگان این ماشین‌ها آخرین جهش یافته‌ها را از بین می‌برند. در نهایت، در حالی که رویکرد او همه چیز را به سمت افراط می‌برد، تمایل مگنیتو برای محافظت از مردم و هم‌نوعانش بی‌پایه و اساس نیست.

۵. ملکه سرخ از پروتکل موجود برای جلوگیری از وقوع آخرالزمان زامبی‌ها پیروی می‌کند

ملکه سرخ نزدیکترین چیزی است که اولین فیلم رزیدنت اویل به یک آنتاگونیست اصلی دارد. او یک هوش مصنوعی است که دفاع از عمارت اسپنسر و هایو را بر عهده دارد. او چندین کماندو را می‌کشد و سعی می‌کند قهرمانان داستان را در آزمایشگاه به دام بیندازد، اما فقط به این دلیل که برنامه ریزی شده است تا از شیوع بیماری جلوگیری کند.

به طور خاص، قهرمانان با وجود اصرار ملکه سرخ، از کشتن رین که آلوده شده است امتناع می‌ورزند. آن‌ها او را خاموش کردند و امیدوارند که یک آنتی ویروس رین را درمان کند. اینطور نیست و او به مت حمله می‌کند. سپس آمبرلا مت آلوده را دستگیر می‌کند و رویدادهای چند فیلم بعدی شکل می‌گیرند. اگر قهرمان‌ها به صدای ملکه سرخ گوش می‌کردند، می‌توانست از ویرانی‌های زیادی جلوگیری کند.

۴. لرد بکت باید در نبرد نهایی پیروز می‌شد

لرد کاتلر بکت در دزدان دریایی کارائیب به هیچ وجه فرد خوبی نیست و به روش‌های ظالمانه از قدرت خود برای از بین بردن دزدی دریایی استفاده می‌کند. در طول فیلم‌ها، او متحدان خود را علیه یکدیگر قرار می‌دهد، دیوی جونز قدرتمند را مجبور به اطاعت از خود می‌کند و صدها بی‌گناه را به دار می‌آویزد تا دزدان دریایی را در حالت دفاعی قرار دهد.

هیچ کدام از اینها این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که لرد بکت فیلم را در موقعیت عالی برای برنده شدن به پایان می‌رساند. بکت یک ناوگان بسیار بزرگتر را جمع آوری می‌کند و سپس دزدان دریایی را در یک نبرد سرنوشت ساز طعمه می‌کند که آن‌ها در آن هیچ شانسی برای برنده شدن ندارند. او حتی مروارید سیاه و هلندی سرگردان را در کنار خود دارد. در یک چرخش ناگهانی، وقتی هلندی سرگردان بازمی‌گردد بکت دچار شوک شدیدی می‌شود و نمی‌تواند دستور نابودی آن را بدهد و ناوگان وسیع او با سقوط کشتی‌اش فرار می‌کنند.

۳. گور قصاب خدایان کلاً کار بدی انجام نمی‌دهد

گور قصاب خدا یکی از خطرناک‌ترین و هیولاترین دشمنان ثور در کمیک است. در فیلم Thor: Love and Thunder دلیلی برای دوست نداشتن او به مخاطب داده نمی‌شود. در این فیلم گور فقط یک خدا را می‌کشد. راپو، خدای که کشته می‌شود، دقایقی را صرف تمسخر وضعیت گور و مرگ دخترش می‌گذراند. تماشاگران به سختی گور را به خاطر کشتن او سرزنش می‌کنند.

پس از آن، فیلم فقط انتظار دارد که تماشاگران باور کنند گور دارد کارهای افتضاحی انجام می‌دهد. علاوه بر این، تقریباً هر خدایی که می‌بینیم و شخصیت اصلی هم نیست، فرد مزخرفی به نظر می‌رسد. طرفداران در تعجب مانده‌اند که چرا به غیر از علاقه به ثور، قرار است در مقابل گور قرار بگیرند. بین شخصیت پردازی عالی او و ناخوشایند بودن دیگر خدایان، دوست نداشتن گور و هدفش احمقانه به نظر می‌رسد.

۲. شکست جادوگر شرور غرب کاملاً غیرمنتظره است

در بسیاری از فیلم‌ها پیروزی شخصیت شرور مطمئن به نظر می‌رسد، درست قبل از اینکه یک رویداد لحظه آخری همه چیز را تغییر دهد. اگر چنین چیزی به خوبی انجام شود، تنش و کاتارسیس بسیار خوبی فراهم می‌شود. اما اگر ضعیف انجام شود، به عنوان یک deus ex machina ظاهر می‌شود و به نظر خواهد رسید که شرور داستان واقعاً باید برنده می‌شد. این دقیقاً همان چیزی است که در اوج جادوگر شهر از اتفاق می‌افتد.

جادوگر از قهرمانان پیشی می‌گیرد، آن‌ها را اسیر می‌کند و از جادوی خود برای آتش زدن مترسک استفاده می‌کند. دوروتی در حالی که می‌خواهد مترسک را خاموش کند، به طور تصادفی به جادوگر آب می‌پاشد. این کار جادوگر را می‌کشد که ضعفش در برابر آب هرگز قبلاً در فیلم ذکر نشده بود. قهرمانان داستان واقعاً لایق برنده شدن نیستند، آن‌ها فقط بسیار خوش شانس هستند.

۱. پالپاتین برای برنده شدن در جنگ‌های کلون از همه پیشی می‌گیرد

در موردی بسیار نادر، شرور شایسته پیروزی است و پیروز هم می‌شود! این مورد در Star Wars Episode III: Revenge of the Sith است. پالپاتین در طول این سه گانه (پیش درآمد)، با وجود غیراخلاقی بودن اهدافش، به طور مداوم موفقیت کسب می‌کند.

پالپاتین یک بحران در Naboo مهندسی کرده و از آن برای تبدیل شدن به صدراعظم عالی استفاده می‌کند. سپس او زندگی Padme را به خطر می‌اندازد تا رای مهمی را تحت تأثیر قرار دهد که به او قدرت خاصی می‌دهد. پالپاتین جنگی را آغاز می‌کند، قدرت بیشتری را تحکیم می‌کند و از تلاش برای ترور جلوگیری می‌کند. پالپاتین هرگز شکست نمی‌خورد و برد خود را به لحاظ عملی، اما نه اخلاقی، به دست می‌آورد.