دوران طلایی بازیهای ماجراجویی را به یاد میآورید؟ منظورم بازیهای به اصطلاح Point and Click یا همان «اشاره و کلیک» است که آثار درخشانی در خود دارند؛ از سایبریا گرفته تا سری Broken Sword و... که همگی داستانهایی غنی و ناب را به ارمغان آوردند. از نظر بسیاری از اهل گیم، گل سرسبد تمام این بازیهای ماجراجویی سری «جزیره میمونها» بود؛ یک بازی ساخته لوکاس آرتز که توانست لااقل در دو شماره ابتدایی خود حاکم بیبدیل این سبک بازیها بشود.
حالا سازنده اصلی همین سری بار دیگر روی صندلی کارگردان نشسته و حسن ختامی برای داستان خود نوشته و یک پرونده دارای بیش از سی سال سن را به انتهای راه خود رسانده است. پایان سری Monkey Island شگفت انگیز است و همانی است که باید باشد! با نقد بازی Return to Monkey Island همراه ویجیاتو باشید.
داستان در بازیهای ویدیویی برای عدهای مهم است و برای عدهای نیز اهمیت چندانی ندارد. اگر از دسته اول باشید و درست مثل خود من، عنصر داستان را در بازیهای ویدیویی یک عنصر مهم بشمارید و آن را شاکله اصلی یک ویدیو گیم بدانید؛ حتما با بازیهای ماجراجویی زیادی همراه شدهاید. بازیهای ماجراجویی آنچنان گیمپلی درگیرکننده و مهیجی ندارند و درست مانند یک رمان دوست داشتنی ظاهر میشوند؛ یا شاید به بیانی بهتر یک رمان تصویری (گرافیکی) که گیمر آن را پیش میبرد و قرار است در این پیشروی، فسفرهای خاکستری مغزش را نیز به کار بیندازد.
کمپانی لوکاس آرتز در دهه هشتاد و نود میلادی، دوران طلایی از بازیهای ماجراجویی را آغاز کرد و در آن عناوین درخشانی را به دوستداران این سبک بازیها عرضه کرد. در کنار این کمپانی، برخی شرکتهای دیگر نیز همراه با این کاروان طلایی شدند اما سردمدار این کاروان بازی مانکی آیلند بود؛ یک بازی با داستانی به شدت گیرا، معماهایی جذاب، کاراکترهایی دوست داشتنی، گرافیکی جالب توجه و دیالوگهایی بینظیر که یک پکیج جذاب را برای همه گیمرها تدارک دیده بود.
بازی Return to Monkey Island بهترین تصمیم ممکن را گرفته و آن هم نادیده گرفتن عناوینی بوده که خود خالق اصلی این سری یعنی ران گیلبرت، نقشی اساسی در تولید آنها نداشته است. در واقع سه بازی به طور کلی حذف یا به بیانی بهتر، نادیده گرفته شده و بازی جدید انگار که نسخه سوم است و وقایع داستانی آن پس از شماره یک و دو رخ میدهد.
داستان اصلی: ۸ ساعت
داستان + ماموریتهای فرعی: ۱۱ ساعت
در این حالت ران گیلبرت تمرکز بسیار بهتری بر داستان سرایی داشته و درواقع مثل این میماند که یک سهگانه را به پایان رسانیده باشد. در هر حال واقعیت اینست که هیچ یک از بازیهایی که گیلبرت در تولید آن نقشی اساسی نداشت به پای بازیهای اول و دوم نرسیدند و هرچند بازیهای خوبی به حساب میآیند اما اصلا در حد و اندازه یک شاهکار ظاهر نشده بودند. قسمت آخر این سری اما یعنی همین بازی مورد بحث ما، بازی Return to Monkey Island میتواند ردای یک «شاهکار» را بار دیگر به تن کند و حسن ختامی شگفت انگیز برای این سری به حساب بیاید. البته ناگفته نماند که سازندگان به طور کلی این سه بازی را حذف نکردند و المانهایی از آنها را در بازی جدید پیاده کردند تا هم ادای دینی به آنها باشد و هم اینکه از برخی کاراکترهای دارای پتانسیل در این بازیها، نهایت استفاده صورت بگیرد.
با خریده شدن کمپانی لوکاس، مالک اصلی این سری، حق و حقوق این بازیها نیز به دست دیزنی افتاده بود و در نهایت با جمع آوری نزدیک به سی هزار امضا از هواداران و تکاپوهای خود گیلبرت، حق و حقوق بازی به خودش داده شده و او با گرد هم آوردن بسیاری از اعضای قدیمی تیم، پایان حماسه بامزه مانکی آیلند را به نمایش در آورده است. در بازی جدید، گرافیک بازی ارتقای خوبی پیدا کرده و سبک و سیاق طراحی آن با اینکه متفاوت از بازیهای اولیه این سری است اما روح آن را در خود دارد و توگویی که همان بازیها را به صورت مدرن، بازآفرینی کرده باشند.
شاید اولین سوال برای کسانی که قصد تجربه Return to Monkey Island را دارند این باشد که آیا اگر با گذشته این سری آشنا نباشند، میتوانند بازی را درک کنند یا خیر؟ با توجه به اینکه نسخههای قدیمی بازی عمری تقریبا دراز دارند و سی سال از عرضه اولیه آنها میگذرد، این طبیعی است که بسیاری از گیمرهای امروزی با این عناوین آشنا نباشند و فرصت تجربه آن را به دست نیاورده باشند. واقعیت اینست که اگر جزو هواداران قدیمی این سری باشید، قطع به یقین از بازی جدید و دستپخت جدید آقای گیلبرت، بسیار بیشتر ذوق میکنید ولی اگر با این سری غریبه هستید و نسخههای قدیمی را بازی نکرده باشید هم کماکان از تجربه Return to Monkey Island پشیمان نخواهید شد. همچنین باید بدانید که سازندگان یک بخشی را در نظر گرفتند و داستان بازیهای قبلی را در آن روایت کردند تا بتوانید به قصه این بازیها پی ببرید ولی همانطور که گفته شد، طبیعتا اگر بازیهای قدیمی را تجربه کرده باشید از بازگشت شخصیتها و روایت قصه، دو چندان لذت خواهید برد.
بازی از دید پسر قهرمان قصه آغاز میشود و سپس خود گایبراش، قهرمان این سری، شروع به قصه سرایی برای پسرش میکند؛ قصهای که راستش را بخواهید، لااقل در وهله اول، نمیتوان به طور صد در صدی تایید کرد که برای گایبراش رخ داده یا از خیالات خود برای روایت کردن آن استفاده میکند. صداگذاری تمام دیالوگهای بازی با بهترین صداپیشگانی که میتوانستند صدای خود را به این کاراکترها قرض بدهند صورت گرفته و دیالوگها نیز واقعا درخشان هستند. تمام دیالوگها دارای یک طعنه و طنز بسیار ریز و ظریفی هستند که از چشم پنهان نمیماند و کمک شایانی نیز برای انجام پازلهای بازی میکنند. تمامی دیالوگها را میتوان در هر جایی از بازی که باشید مرور کنید و گاهی که بازی به شما حق انتخاب برای برگزیدن یک دیالوگ خاص در یک گفتگو میدهد نیز، میتوانید بازی را سیو کنید و سپس دوباره شروع کنید تا بتوانید با سکانسهای مختلفی روبرو شوید.
بازی دارای ۵ اپیزود اصلی است و اپیزودها یکی پس از دیگری جذاب میشوند و در نهایت با پایان یافتن اپیزود آخر و بنا به اینکه به چه پایان بندی از بازی رسیدید، احتمالا فکتان میافتد. بازی دارای بیش از ده نوع پایان بندی است و اکثر آنها جذاب هستند. در تمامی مراحل بازی شما با پازلهایی روبرو میشوید که با توجه به انتخاب درجه سختی این معماها، میتوانند سخت یا آسان باشند. معماها یا پیدا کردن یک سری اشیا و آیتمها و یا ترکیب آیتمها با یکدیگر است و البته معماهای سختتری که نیاز به سوزاندن فسفرهای مغز هم داشته باشد به کرات در بازی پیدا میشود. معماهای بازی هم مانند تمام قصه و کاراکترهای این سری، اکثر دیوانه وار هستند و در عین جنون آمیز بودن، منطق روایی خودشان را نیز حفظ کردند!
گشت و گذار در بازی و سرک کشیدن به اکثر نقاط مختلف بازی بارها و بارها در طول گیمپلی بازی رخ میدهد و خوشبختانه عناصر مختلفی در این لوکیشنها وجود دارد که آنها را تکراری نکند. کاراکترها هر بار دیالوگهای جدیدی دارند و اتفاقات ریز و درشتی در جای جای بازی رخ میدهد که باعث میشوند مراجعه مجدد به یک مکان (یا مراجعه چندباره) تبدیل به یک ورطه تکراری نشود و روی مخ نرود!
یادتان باشد که در تمام طول مراحل بازی شما یک دفترچه راهنما دارید که عملا خداوندگار شما در بازی است. با مراجعه به این دفترچه میتوانید خیلی راحتتر با معماها روبرو شوید و از ان راهنمایی بگیرید. سه درجه راهنمایی وجود دارد که در درجه اول و دوم، دفترچه به شما راهنمایی میکند و در درجه سوم دیگر رک و پوست کنده به شما میگوید که چکار باید بکنید!
شخصیتها و کاراکترهای دنیای دیوانه وار مانکی آیلند، برگ برنده آن هستند و بی برو برگرد امکان ندارد که با آنها نتوانید همگام شوید. از قهرمان اصلی بازی گرفته تا معشوقهاش و همچنین دشمن بازی گرفته تا شخصیتهای فرعی که همگی به یاد ماندنی هستند و کاراکترهایی هستند که کاملا تبدیل به یک شخصیت منحصر به فرد شدهاند. تجربه مانکی آیلند شما را درگیر جهانی عجیب و غریب میکند که در آن همه چیز به سخره گرفته شده و یک نوع کمدی سیاه نیز در زیر پوست آن جریان دارد که به جو و حال و هوای بازی کاملا میخورد. این جهان دیوانه وار سالهای سال است که مهمان گیمرها بوده و حالا با بازی Return to Monkey Island به پایان راه خود رسیده و عجیب پایان باشکوهی را رقم زده است! قطعا دلمان برای همه چیز این جهان تنگ خواهد شد!
خلاصه بگم که...
بازی Return to Monkey Island به پای نسخههای شاهکار اول و دوم این سری میرسد و میتواند یادآور دوران درخشان بازیهای ماجراجویی باشد. اگر از طرفداران این سبک بازیها و یا طرفدار داستانهای قدرتمند در بازیها هستید، به هیچ وجه تجربه آن را از دست ندهید.
میخرمش...
یکی از بهترین بازیهای ماجراجویی چند سال اخیر که با زیبایی هرچه تمامتر یک فرنچایز سی ساله را به پایان راه خود میرساند. جذابترین برای آشناهای قدیمی و یک بازی جذاب برای تازه واردین.
نمیخرمش...
بازی صبر و حوصله میخواهد و مانند تمامی بازیهای ماجراجویی، یک گیم پلی سریع ندارد. باید زبان انگلیسی خوبی هم داشته باشید تا بتوانید معماها را رد کنید و داستان زیبای بازی را کاملا هضم کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اگه اشتباه توی کردیت پایان بازی اسم نیل دراکمن رو دیدم .
فکر کنم جز بازی های برتر امسال باشه.
هیچ اشاره و کلیکی نتونسته به اندازه همسایه جهنمی یک و دو منو جذب کنه حداقل تا الآن
دقیقا
اصلا همسایه جهنمی گاد بود گاددددددددد
هنوز هم بازی کنم لذت خاص خودش رو داره و هیچ وقت قدیمی نمیشه