از عجیبترین بازی ترسناک اخیر چه انتظاری دارید؟ یک نامه عاشقانه به طرفداران سبک وحشت که سبکهای هنری دو سورئالیست معروف را با هم تلفیق کرده و هر چقدر روی جزئیات تکسچرها و طراحی محیط وقت گذاشته، یک روایت لخت بدون دیالوگ را به مخاطب تقدیم میکند که پر از جای خالی است. Scorn شبیه به زندگی در یکی از کاورهای آلبومهای Tool است؛ پازلی که باید جاهای خالی را خودتان پر کنید و که اگر طرفدار حل معما و بیش از حد فکر کردن نباشید، باور کنید که از این پروسه لذت نمیبرید. با بررسی ویجیاتو همراه باشید.
وقتی که برای اولین بار فیلم Alien ریدلی اسکات محصول سال ۱۹۷۹ را دیدم، باور نمیکردم که چطوری فیلمی که امروز بیشتر از چهل سال از اکران آن میگذرد، تا این حد خوب عمر کرده است. یک فیلم چفت و بست دار که همچنان خوب قصه تعریف میکند، درک درستی از تنش دارد و هنوز هم یک فرنچایز پولساز با کلی شاخه مختلف در ابعاد دیگر سرگرمی باقی مانده است. به نظر من Alien حتی از سهگانه اصلی استار وارز که خیلی آن را دوست دارم، بهتر عمر کرده و حتی برای طرفدارانی که فیلمهای ترسناک دوست ندارند، همچنان جذاب است. بخش مهمی از این دلیل، پشت طراحیهای صحنه بینظیر و بهیادماندنی آن شکل گرفته. حتی اگر از طراحی اچ. آر. گیگر برای «بیگانه» یا زنومورف که از نقاشی سال ۱۹۷۶ او الهام گرفته بگذریم، فیلمهای Alien در طراحی صحنه بینظیر عمل کردند. حالا پس از سالها، من تا قبل از این که بازی Scorn را شروع کنم اطلاعی در مورد این نداشتم که سازنده بازی با الهام از سورئالیستهایی مثل گیگر و البته زجیسواف بکشینسکی که هنرمند و نقاش گوتیک محسوب میشد، یک بازی به نام Scorn ساختهاند.
Scorn برای من اثر جذابی است که آن را به جماعت گیمر پیشنهاد نمیکنم. شاید بپرسید «پس چرا باید آن را بازی کنیم؟» و واقعیت اینجاست که به همان دلیلی که در نمایشگاههای هنری شرکت میکنیم! متاسفانه یا خوشبختانه، Scorn حتی اگر در بخش بصری هم مثل یک نمایشگاه هنری ندرخشد، از یک نظر کاملا شبیه به توری از موزه هنرهای معاصر تهران است که بعد از آن در فکر فرو میروید و به طرحهایی که دیدهاید فکر میکنید. مشکل اینجاست که یک بازی ویدیویی صامت، معمولا ما را با دهها سوالهای بیجواب تنها نمیگذارد. آنجایی که تعداد سوالها بیجواب بسیار بالاست بگویم که اصلا Scorn چند تا سوال را از همان ابتدا جواب میدهد؟
بازی Scorn هم مثل بیشتر آثار سبک وحشت با یک سوال آغاز میشود. شخصیت اصلی در جایی گیر افتاده که بعدا میفهمیم یک سفینه بیگانه فضایی است و حالا بعد از آزاد کردن خود، باید با حل کردن معما سر از اتفاقات پشت پرده در بیاورد. بازی کلا رحم و مروت خاصی نشان نمیدهد و مگر این که به طور خاص از سبک Body horror یا وحشت جسمی، چیزهایی مثل قطع شدن اعضا و جوارح لذت میبرید، خیلی جذابیتی برای مخاطب عام ندارد. اما جایی که بازی جالب میشود، طراحی همین نقش و نگارها و قدرت تخیل سازندههای بازی است.
بازی Scorn گاه و بیگاه شما را با مکانیسمهای حرکتی درگیر میکند که باید انگشتتان را برای شروع به کار کردن در آن فرو کنید، گاهی دستتان را تا آرنج داخل این دستگاهها میکند و به وقتش، اعضا و جوارح موجودات و حتی خودتان را هم طلب میکند. با توجه به سبک بازی، زیاد با قطع عضو و رویارویی با نقشهای محیطی که اغلب شبیه به جوارح بدن انسان طراحی شدهاند روبرو میشوید. چیزهایی از جمله کبد و کلیه و دندههای قفسه سینه طوری خودشان را در محیط مخفی کردهاند که نمیتوانید آنها را نادیده بگیرید و طراحی هنری بازی هم فارغ از چرک و کثیف بودنش، واقعا پر از جزئیات ریز و درشت و مثالزدنی است که گاهی هم میتواند حالتان را به هم بزند.
اما بخش فنی چطور؟ بازی Scorn هر چقدر در بخش طراحی صحنه، اتمسفر و فضاسازی بینظیر عمل میکند، در بخش فنی تعریف زیادی ندارد. بازی حتی روی سیستمهای بالارده با کارت گرافیکی مثل RTX 3080 با این که فریمریت قابل قبولی را روی بالاترین تنظیمات گرافیکی میدهد، اما لگهای جزئی و سکتههای مختلفی در بین صحنههایی که شخصیت اصلی وارد یک محیط جدید میشود به چشم میخورد که برای یک بازی در پروداکشن AA خیلی جالب نیست.
بازی در بخش گیمپلی یک واکینگ سیمولیتر خسته و جدی است. Scorn شاید چیز جدیدی به ژانر واکینگ سیمها اضافه نمیکند، مثل What Remains of Edith Finch با آب و تاب قصه نمیگوید یا مثل The Witness پازلهای محشر ندارد. بازی یک چیزی در همین بین است و راستش در وهلهه اول، اصلا به نظر نمیآید که حتی یک واکینگ سیم باشد. اسلحههای بازی -که در واقع آنقدرها هم اسلحه محسوب نمیشوند- برای کشتن دشمنانی هستند که در بعضی از بخشهای بازی با آنها برخورد میکنید، اما Scorn در آخر روز، یک بازی پازل نه چندان هوشمندانه است. از همان پازل اول بازی که نمیدانم چرا از عمد سختتر از پازلهای بعدی طراحی شده، همه چیز خیلی خطی و بدون هدف به نظر میرسد. راستش را بخواهید، حتی بعد از به پایان رسیدن بازی هم این بیهدف بودن بازی، اگر که برای خودتان معنا و مفهومی را از کل ماجرا برداشت نکرده باشید، باقی میماند.
اکثر محیطهای بازی داخلی هستند و بازی شما را داخل اعضا و جوارح و محیطهای منزجرکننده میچرخاند. حتی اگر با خودتان کنار بیایید که دارید بازی را تحمل میکنید، احتمالا چند باری واقعا دیگر اعصاب لازم برای ادامه دادن بازی را از دست میدهید و یا از خودتان سوال میپرسید که «چرا دارم برای چیزی که از آن لذت فکری یا هیجان اکشن را نمیگیرم، تلاش میکنم؟» سوالی که من حتی پس از رسیدن به پایان هم جوابی برای آن پیدا نکردم.
داستان اصلی: ۵ ساعت
۱۰۰ درصد: ۷ ساعت
بازی Scorn حتی از آن بازیهای هنری هم نیست که از دیگر ایرادهای آن را به خاطر ذات متفاوتش چشمپوشی میکنیم و بخش صداگذاری و موسیقی گواهی برای این ادعاست. من در چند ساعتی که با بازی Scorn درگیر بودم، دلایل زیادی پیدا کردم تا از نظر بصری، کارهای گیگر و آرتیستهای مختلفی که از آنها الهام گرفته شده است را به صورت جداگانه دنبال کنم، اما موسیقی امبینت بازی کمک خیلی زیادی به این امر نکرد. به طور کلی، اگر Scorn را یکی از آن فیلم هنریهایی در نظر بگیریم که کارگردانهایی مثل وودی آلن، فدریکو فلینی یا اسکورسزی را در سالهای بعدشان به مولفهای بزرگی تبدیل کرد، این اتفاق برای سازنده Scorn نمیافتد. ما با یک آرتهاوس معمولی نه چندان قوی روبرو هستیم که گرچه از نظر هنری حرفهای زیادی برای گفتن دارد، اما فراتر از آن و در مدیوم بازیهای ویدیویی، اثری مولف نیست که بتوان تجربه آن را واجب دانست یا به کسی پیشنهاد داد.
بازی Scorn بر اساس نسخه پیسی که ناشر بازی در اختیار ویجیاتو قرار داده بررسی شده است.
خلاصه بگم که ...
Scorn یک تجربه ویدیوگیمی معمولی است که بیشتر از بازی بودن، بلد است چگونه یک نمایشگاه هنری، یک آرتهاوس تماشایی و ادای احترامی به هنرمندانی مثل گیگر و بکشینسکی باشد.
میخرمش
اگر طرفدار معماری، سبکهای هنری جدید و قدیم یا بازیهای واکینگ سیمولیتر ترسناک هستید، Scorn را در فرصت مناسب و ترجیحا با یک تخفیف قابل قبول تهیه و تجربه کنید.
نمیخرمش
پیشنهاد دادن بازی Scorn به مخاطب غیرحرفهای کار خیلی سختی است. بنابراین Scorn را به هیچ کسی به جز کسانی که صبر زیاد، علاقه وافر به سبک Body horror و سبکهای هنری نوین دارند، پیشنهاد نمیکنم.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من که عاشق فضای سورئالیسم اش شدم
شاید تو زمینه گیم پلی نتونه اونقدر جذاب باشه ولی یکی از متفاوت ترین آثار بصری که تابحال دیدم و لیاقت 70 به بالا رو داره واقعا
باید بازی رو نسبت به سازنده هم نقد کرد خیلی اوقات ما انتظارات بیش از اندازه ای داریم و اونچه توی ذهن سازنده بود رو درک نمیکنیم .
این قوی ترین نقدی بود که از این بازی خوندم ?
چون بازی ای مشابه این ، خیلی معدوده پس چنین بازی ای قطعا سزاوار تحسین شدن هست