نقد فیلم White Noise | سفری خانوادگی به پارانویا
«نویز سفید» یا «سوت ممتد» ساخته جدید نوآ بامباک شبیه هیج چیزی نیست که قبلا دیدهاید؛ ما با فیلمی روبرو هستیم که به شکل دلخراش درباره بقا، مرگ، مصرف گرایی و معنای زندگی در آمریکای ...
«نویز سفید» یا «سوت ممتد» ساخته جدید نوآ بامباک شبیه هیج چیزی نیست که قبلا دیدهاید؛ ما با فیلمی روبرو هستیم که به شکل دلخراش درباره بقا، مرگ، مصرف گرایی و معنای زندگی در آمریکای امروزی حرفهای گوناگونی برای گفتن دارد. در ادامه با نقد فیلم White Noise همراه ویجیاتو باشید.
جامعه مدرن مهد برخی از مسائل بسیار خاص است که فقط در چند دهه اخیر به وجود آمدهاند. به نظر میرسد مسائلی مانند مصرفگرایی، اشباع رسانهها، و شکست دانشگاه در هنگام تلاش برای روشن کردن ذهن جوان دانشجو تنها نوک کوه یخ در مورد زندگی در دوران اخیر باشد. اما «نویز سفید» به عنوان جدیدترین فیلم نوآ بامباک در نتفلیکس، میخواهد ما ببینیم و احساس کنیم که زندگی در این دوران مدرن چگونه است؛ و همین رویکرد باعث میشود این اثر بسیار دور از آثار دیگر این کارگردان به نظر برسد. «نویز سفید» از منظر لحن تاریک است، اما همچنین یکی از خنده دارترین فیلمهای بامباک در سالهای اخیر و شاید بهترین تلاش او برای به تصویر کشیدن ماهیت آمریکای مدرن است.
اما پس از اینکه فیلم «داستان ازدواج» شش نامزدی اسکار را به دست آورد، نوآ بامباک نیز به باشگاه نخبگان دارای کارت طلایی پیوست. این یعنی بامباک نیز مانند مارتین اسکورسیزی (ایرلندی)، دیوید فینچر (مانک) و آدام مک کی (به بالا نگاه نکن)، یک کارت اعتباری طلایی از نتفلیکس و دست آزاد برای تولید پروژه بعدی خود دریافت کرد. در این موقعیت بسیار راحت، این فیلمساز تصمیم گرفت رمان «نویز سفید» (White Noise) نوشته شده در سال 1985 توسط نویسنده مشهور آمریکایی دون دلیلو را روی پرده اقتباس کند.
به نظر من، این کمدی تراژیک آخرالزمانی ممکن است همچون سرنوشت تمام پروژههای غرورآفرین فوق الذکر که توسط غول استریمینگ نتفلیکس تامین مالی شدهاند، به موفقیت مشابهی در نامزدی جوایز اسکار برسد. با وجود این که «نویز سفید» نزد منتقدان و مخاطبان پر حوصله سر و صدا خواهد کرد، اما صداهایی نیز از درون فیلم شنیده میشود که نشان میدهد هیچ تهیهکنندهی دارای دستآهنی در پشت کار وجود نداشته است که جاهطلبیهای پرشور بامباک را کنترل کند. منظور از جاهطلبی پرشور این است که کارگردان به میل خود چند ژانر را به شکل پیچیده درهم آمیخته و فلسفی حرف میزند.
با این تفاسیر، من به مدافعان فیلم خواهم پیوست. اول از همه، من همیشه خوشحال میشوم وقتی یک خالق با استعداد، حامی ثروتمندی را پیدا میکند که حاضر است میلیونها دلار برای یک پروژه رویایی خرج کند. ثانیاً، حتی اگر آثار بامباک در همه چیز (طول، مضامین مهم، شخصیتها، خطوط دیالوگ) زیاده روی کنند، من بازهم به نگاه ویژه او و این سبک هنری خاص کارگردان احترام خواهم گذاشت. اما چرا؟ چون کارگردان در این اثر خود وفادارانه با پیروی از نمونه اولیه ادبی خود، دنیایی را به تصویر میکشد که هر لحظه ممکن است زیر وزن سنگین مضامین خودش فرو بریزد؛ اما بامباک فیلم را خراب نمیکند.
اگرچه داستان «White Noise» در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان اتفاق میافتد، اما واقعیت درون فیلم به طرز ناراحت کنندهای آشنا به نظر میرسد. مصرف گرایی افسارگسیخته دست در دست هم با هرج و مرج اطلاعاتی پیش میرود و انسانهایی که در ترسهای وجودی خود گم شدهاند در «قرصهای شادی بخش» آرامش میجویند، و پیامبران دروغین در میان جمعیت مستعد ظاهربین مورد تشویق قرار میگیرند. این فضایی است که در چند دقیقه ابتدای فیلم خودنمایی میکند. در این میان جک گلدنی، با بازی آدام درایور، سعی میکند عقل خود را حفظ کند.
او یک مدرس دانشگاه و رئیس خانوادهای شش نفره است که بیش از هر کسی در مورد شارلاتانهای خطرناک میداند؛ به هر حال او یک زندگی نامه نویس بسیار مورد احترام پیرامون شخص آدولف هیتلر است. با این حال، هنگامی که یک حادثه خطرناک در منطقه زندگی آنها رخ میدهد، دیوارهای به ظاهر مستحکم منطق و عقل شروع به فروریختن خواهند کرد. احتمالاً در سر برخی از خوانندگان این نقد، چراغ هشداری روشن شده است که میگوید این که همان ایده تکراری فیلم «به بالا نگاه نکن» است. اما نگران نباشید، طنز اجتماعی در «نویز سفید» ظریفتر از آن کمدی لئوناردو دی کاپریو در سال پیش به نظر میرسد.
بامباک همچون شخص آدام مککی زنگ خطر را به صدا در نمیآورد و نمیخواهد کسی را آگاه کند. اگرچه انگیزه ساخت فیلم بدون شک همهگیری ویروس کرونا بود، اما کارگردان از ارجاع به چشمانداز سیاسی معاصر اجتناب میکند. او بیشتر به وضعیت روحی قهرمان داستان علاقه مند است که همراه با همسر روان رنجورش (گرتا گرویگ) از مرگ وحشت دارند. همین رویکرد زمان مناسبی برای خلق کمدی تا حرفهای گوناگون فلسفی پیرامون مرگ میشود.
باید بدانید نوسان مداوم حالات و قراردادهای فیلم، ویژگی اصلی «نویز سفید» است. البته غیر از این هم نمیتوانست باشد، زیرا ما با اقتباس سینمایی یکی از آثار کلاسیک ادبیات پست مدرن سروکار داریم. این رمان به دلیل شخصیتهای عجیب و غریب، طرح پوچگرایانه و تمام موضوعاتی که همزمان به آن پرداخته میشود، به یکی از معروفترین قطعات پست مدرنیسم در دهه 1980 میلادی تبدیل شد. بنابراین خواندن کتاب بسیار شبیه رفتن مستقیم به یک سفر پارانویا گونه است و اضطراب در هر صفحه آن موج میزند. فیلم بامباک در ایجاد همان حس اضطراب موفق است اما نمیتواند یک فیلم سرگرمکننده باشد.
بنابراین، تعجب آور نخواهد بود اگر این فیلم در نیمه راه تعداد زیادی از مخاطبان را از دست بدهد. بامباک داستان فیلم خود را با صحنههای کنایه آمیزی از زندگی آکادمیک آغاز میکند و سپس به صحنههای طعنه آمیزی از زندگی خانوادگی میپردازد. و وقتی به نظر میرسد که از قبل میدانیم در چه زمینهای از داستان هستیم، فیلم ناگهان چرخشی غیرمنتظره میگیرد. بدون فاش کردن بیش از حد داستان، فقط مینویسم که در اینجا زمان برای نمایش چند سکانس تماشایی مستقیماً از تخیل استیون اسپیلبرگ، کمدی سیاه برادران کوئن و یک فیلم ترسناک از جیمز وان وجود دارد.
در این فیلم آدام درایور، گرتا گرویگ، دان چیدل و رافی کسیدی ایفای نقش میکنند. این گروه بازیگران بدون شک یکی از ارکان فیلم هستند. آنها استخدام میشوند تا این خانواده عجیب و غریب را که واقعاً اصلاً احساس واقعی بودن ندارند، زنده کنند. این فقط در مورد خانواده اصلی صدق نمیکند، بلکه در مورد تک تک شخصیتهایی که در طول جاده ملاقات میکنند نیز صدق میکند. هیچکدام از این افراد احساس نمیکنند که انسانهای واقعی هستند و مطمئناً مانند آن رفتار نمیکنند. این به فیلم کیفیت رویایی خاصی میبخشد که میتواند خیلی سریع به یک کابوس تبدیل شود.
از نظر بصری و فرم، این فیلم بامباک بسیار متفاوتتر از آن چیزهایی است که او در بقیه آثارش انجام داده؛ این یعنی بیشتر فیلم بسیار کنترل شده و سازمان یافته احساس میشود. و البته در تک تک سکانسها یک حس تمیزی از توجه به جزئیات وجود دارد. در واقع فیلمبرداری، طراحی تولید، صدا و استفاده از رنگ ما را از واقعیت به مناظر کابوسواری میبرد که به نظر میرسد بسیار الهامگرفته از قلمرو رویاها هستند. در کل داستان و چارچوب فیلم بسیار شبیه به قطعاتی از کتابهای مختلف است که همه به هم چسبیدهاند.
به طور کلی این فیلم بسیار جالب است و برای کسانی که هسته موضوعی آن را تجربهای قانع کننده میدانند، چیزهای زیادی برای ارائه خواهد داشت. اینجا جای فکر است؛ با این حال، طرح داستانی مشخص و واحدی وجود ندارد، و این شکل از قصهگویی ممکن است در مورد یافتن جایی در قلب تماشاگران معمولی به فیلم آسیب برساند. فراموش نکنیم بعضیها فقط برای سرگرم شدن فیلم میبینند. پس اگر به دنبال آن دست آثار برای سرگرمی هستید، این فیلم برای تماشا کردن نیست.
جریان فیلم بسیار ناگهانی است و همه چیز بدون هیچ وضوحی به پایان میرسد. این نوع ساختار میتواند به شکلی بدیع کار کند، اما بهعنوان یک فیلم، احساس میکنم که داستان در پرده سوم نمیداند به کجا میرود و فیلمساز به اندازه شخصیتهای درون فیلمش گم شده است. در این بخش پایانی بدون هدف مشخص در طرح، وقایع فیلم بیشتر به نظر میرسد که بدون برنامه در حال پیچ و خم خوردن هستند.
در پایان باید گفت: فیلم «White Noise» یک آزمایش بسیار جالب از نوآ بامباک است. احساس بسیار خوبی دارد که او حاضر است از منطقه راحتی خود خارج شود و چیزی شبیه به این اثر بسازد که قطعاً مخاطبی پیدا خواهد کرد، اما نه مخاطبی که خیلی جریان اصلی باشد. درایور و گرویگ مثل همیشه عالی هستند، و ایدههای کتابهای دلیلو هنوز هم مانند زمانی که در دهه 1980 نوشته شده بودند، با جهان امروز مرتبط هستند. اگر این فیلم برای خیلیها بد یا خوب باشد، بستگی به این دارد که از چه زاویهای به آن نگاه کنید. ممکن است این فیلم سال نتفلیکس نباشد، اما مطمئناً یکی از جذابترین پیشنهادها در این پلتفرم است.
خلاصهای از نقد فیلم «White Noise»
داستان: «نویز سفید» تلاشهای یک خانواده آمریکایی معاصر را برای مقابله با درگیریهای روزمره زندگی در حالی که با رازهای جهانی عشق، مرگ و امکان خوشبختی در دنیایی نامطمئن دست و پنجه نرم میکند، نمایش میدهد.
نکات مثبت: اولین فیلمنامه اقتباسی نوآ بامباک، یک فیلمنامه بلندپروازانه است که یک کمدی خانوادگی و یک طنز شرورانه را با یک فیلم فاجعه آمیز ترکیب میکند که هرگز از سرگرمکننده نیست، اما حرفهای جالبی برای مخاطب صاحب فکر دارد. تیم بازیگری خوب و موسیقی دنی الفمن دیگر نکات مثبت شاخص فیلم هستند.
نکات منفی: در سومین پرده مشکلساز فیلم که مضامین بزرگ آن از سیاست، پرستش قهرمان و وسواس مرگ به هسته مرکزی فیلم تبدیل میشوند، همه چیز منجر به پایانی نه چندان رضایتبخش میشود. شمایل فیلم و لحن آن برای مخاطب آثار سرگرمیساز جذابیتی ندارد.
چشم انداز اسکار: بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین موسیقی متن
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.