آیا سریال «The Last of Us» یک فرمول جدید برای انطباق بازی به سینما دارد؟
اقتباس نمایشی از بازی The Last of Us ممکن است به فرمولی رسیده باشد که سایر اقتباسها از بازیهای ویدیویی به دنبال آن هستند. اما چرا؟! برای بررسی و پاسخ به این سوال همراه ویجیاتو ...
اقتباس نمایشی از بازی The Last of Us ممکن است به فرمولی رسیده باشد که سایر اقتباسها از بازیهای ویدیویی به دنبال آن هستند. اما چرا؟! برای بررسی و پاسخ به این سوال همراه ویجیاتو باشید.
اقتباس از بازیهای ویدیویی در طول سالها یک موضوع ترند شده و محبوب در میان عاشقان سینما و جهان گیمرها بوده است. به طور معمول، ترجمه بازی به صفحه نمایش بزرگ با فیلمها و نمایشهای تلویزیونی بسیار دشوار است و در نهایت از چیزی که در وهله اول سعی در انطباق با آن دارند، به شدت خارج میشوند.
با این حال، همیشه به دنبال نور امید باشید، زیرا سریال تلویزیونی The Last of Us ممکن است چیز خاصی را به همراه داشته باشد. این یکی قرار است کمی متفاوت از بقیه باشد. اما چرا؟ چون The Last of Us دلایلی به ما میدهد که باور کنیم این یکی میتواند در میان دریایی از انتشارات منفور برجسته شود و عدالت را در جایی که تلاشهای دیگر شکست خورده است، به سرانجام برساند. اگر همه چیز خوب پیش برود، این اثر میتواند دستور العملی باشد برای اینکه چگونه دیگر اقتباسها باید یک بازی ویدیویی محبوب را در چارچوب فیلم و سریال به نمایش بگذارند.
نویسنده و سازنده اصلی بازی درگیر این پروژه است
برای اولین بار در بازیهای ویدیویی که در مدیوم سینما یا یک اثر تلویزیونی اقتباس شدهاند، این یکی در واقع توسط نویسنده اصلی بازی، یعنی نیل دراکمن، روی صفحه نمایش اقتباس میشود. این مرد کارگردانی بازی را بر عهده داشته و تقریباً روی هر پروژه بزرگ دیگر شرکت «Naughty Dog» تا به امروز کار کرده است. بنابراین اگرچه میتوان گفت که هیچ کس دیگری نیست که بهتر از همان سازنده بازی که آنها را اختراع کرده است بفهمد که این شخصیتها چیستند؛ اما کریگ مازین، فرد کهنه کار همیشه حاضر در HBO، که چند سال پیش هدایت مینی سریال «چرنوبیل» درخشان را بر عهده داشت نیز به تیم نیل دراکمن پیوست.
این اشخاص با استعداد و آگاه به جهان بازی «The Last of Us» را با تیم سازندگان مینی سریال «Halo» از پارامونت پلاس که امسال منتشر شد مقایسه کنید، که نویسندگانش با افتخار میگفتند که هرگز این بازیها را تجربه نکردهاند. برای آن تیم ناآشنا، سریال دری برای آشنایی با این جهان بود؛ گویی این بازی محبوب به آنها مزیتی برای ورود به درون شخصیت میداد. نتیجه این اتفاق چیزی نبود جز اینکه طرفداران از چندین جنبه از سریال، از جمله صحنه صمیمی بین دو شخصیت مرکزی آن راضی نبودند. در نتیجه میتوان گفت که داشتن افرادی که مطالب مربوط به جهان یک اقتباس را از نزدیک درک میکنند برای موفقیت بسیار مهم است.
یکی از عجیبترین و البته بزرگترین مشکلات در اقتباس از بازیها معمولاً به بی توجهی کامل به آنچه باعث محبوبیت آن شده است ختم میشود. برای مثال سریال اخیر Resident Evil نتفلیکس را در نظر بگیرید. این سریال شباهت بسیار کمی به بازیهایی که بر اساس آن ساخته شده بود داشت، هیچ نظری از جانب تیم سازنده بازی پیرامون بهتر شدن کار وجود نداشت، و حتی سازندگان خود سریال نیز سعی نکردند یک فضای ترسناک ایجاد کنند. نادیده گرفتن مواد منبع مورد اقتباس نیز به یک مشکل بزرگ آن تبدیل شد، زیرا این اقتباس به هر چیزی جز آنچه که فرنچایز را محبوب میکرد، چنگ انداخت.
این در حالی بود که The Witcher دیگر سریال نتفلیکسی که بر اساس بازی شکل گرفته بود بسیار به خود بازیها نزدیکتر بود و اکثر طرفداران از تفسیر آن لذت میبردند. البته بر کسی پوشیده نیست که این موفقیت تا حد زیادی مرهون درست کردن گرالت به عنوان یک شخصیت باور پذیر است. نویسندگان در آن سریال حداقل توجه زیادی به این داشتند که چه کسی را برای حضور در یک سریال تلویزیونی تطبیق میدهند.
شبکه پشت آن رکوردهای موفق بزرگی دارد
چند سریال شاخص داستانی بد و ضعیف را میتوانید فهرست کنید که از HBO پخش شدهاند؟ یافتن چنین آثاری در این شبکه کار سادهای نیست، زیرا آنها سابقهای باورنکردنی در اجرای هر سریالی که انتخاب میکنند دارا هستند؛ در واقع مدیران این شبکه عدالتی که شایسته اعتبار آثار آنها است را داشتهاند. همه چیز از درام فانتزی گرفته تا داستانهای تاریخی و جنایی در HBO با احترام به آنچه بوده و هست در بهترین حالت تولید و در ادامه پخش شده است.
علاوه بر این، تلویزیون و از اساس سریال نیز رسانه مناسبی برای اجرای یک بازی است. واقعاً جا افتادن در تمام بخشهای مهم یک بازی 18 ساعته متمرکز بر روایت در یک فیلم دو ساعته دشوار است. به طور خاص بازی The Last of Us لحظات باورنکردنی زیادی برای ساختن جهان خود داشت که در طول یک مسیر به نرمی اتفاق میافتند که جزئی از ضربان اصلی داستان نیستند. به صحنهای فکر کنید که جوئل در یک ساختمان شکسته توقف میکند و به یک دستگاه قهوهساز زنگ زده قدیمی میکوبد و سعی میکند آن را برای آخرین بار استفاده کند قبل از اینکه با ناراحتی بگوید: «دلم برای قهوه تنگ شده است…» همین جزئیات کوچک است که بازی را از بسیاری جهات خاص میکند.
باید توجه داشت که برای من مخاطب سخت است که با یک دسته از افراد قارچی زامبیگونه روبرو شوم، اما درد یک قهوه ساز خراب را همه میدانند. بنابراین در این اثر خاص دنیا بیشتر پیشزمینهای است که برخی از شخصیتهای جذاب در آن زندگی میکنند، زیرا The Last of Us چندان علاقهای به اکشن متمرکز همچون آنچارتد که پر از انفجار و شلیک گلوله است، ندارد.
بازیگرانی که به نظر نقش مهمی دارند
چه کسی به تام هالند نگاه کرد و فکر کرد که او شبیه ناتان دریک نولان نورث است؟ چه کسی فکر میکرد مارک والبرگ میتواند نقش مکس پین را بازی کند؟ پدرو پاسکال به نسبت فردی شناخته شده در دنیای هنر هفتم است و نقش شخصیتهایی مانند شاهزاده اوبرین در بازی تاج و تخت و همچنین نقش اصلی سریال «The Mandalorian» را بر عهده دارد. اما چیزی که در اینجا واقعاً به او مزیتی در این نقش میدهد، شباهت او به خود شخصیت است. فک قوی و نگاه خشن در چشمانش، حتی خط موی مشابهی دارد.
از سوی دیگر نیک آفرمن یک پایه بسیار عالی برای شخصیت بیل است. بلا رمزی نیز نقش الی را دارد، بنابراین تنها کاری که او واقعاً باید انجام دهد این است که یاد بگیرد چگونه مانند یک ملوان قسم بخورد. بازیگران همچنین شامل چندین صداپیشه از خود بازی از جمله اشلی جانسون که صداپیشگی الی را بر عهده داشت، تروی بیکر که صداپیشگی جوئل را بر عهده داشت و جفری پیرس که صداپیشگی برادر جوئل تامی را بر عهده داشت، میشوند. به نظر میرسد که بازیگران از انتشار سریال بسیار هیجانزده هستند و ستارگانی که پیش از اکران از شایستگیهای سریال تمجید میکنند، میتواند یک خبر خوب باشد.
کلام پایانی: همه اینها را با هم به اثری که به شدت در میان مخاطبان محبوب است، اضافه کنید و واقعاً هیچ پرچم قرمز مهمی برای این پروژه وجود ندارد. به نظر میرسد چیزهای زیادی برای انگیزه تماشای آن وجود دارد که دیگر اقتباسهای موجود از بازیها آن را انجام ندادهاند. امیدواریم این سریال بتواند اقتباسهای وحشتناک بر اساس بازیهای را تغییر دهد. اگر این سریال شامل هیچ چیز دیگری نباشد، ممکن است به خوبی یکی دیگر از نقاط قوت لیست رو به رشد نقشهای پدرو پاسکال از قهرمانان اکشن باشد که یک مرد مجرد با پایه داستانی پدری مجرد را به مخاطب هدیه میدهد.
نظر شما پیرامون این سریال چیست؟! فکر میکنید شاهد اقتباسی قابل ستایش خواهیم بود یا یک شکست دیگر در انتظار ماست؟ نظر خود را در بخش کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.