ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اسطوره‌شناسی

کابوس اژدهای ایران‌شهر؛ فریدون و کاوه

جمشید گریخت و تخت ایرانشهر به ضحاک رسید. فرمانروای جدید اما عادی نمی‌نمود؛ بر شانه‌هایش که ابلیس بوسه داد، دو مار رُست. این دو مار، آرام و قرار از ضحاک ببردند. پس برای آرام کردن‌شان ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ | ۲۲:۰۰

جمشید گریخت و تخت ایرانشهر به ضحاک رسید. فرمانروای جدید اما عادی نمی‌نمود؛ بر شانه‌هایش که ابلیس بوسه داد، دو مار رُست. این دو مار، آرام و قرار از ضحاک ببردند. پس برای آرام کردن‌شان به جستجو میان طبیبان پرداخت و آنگاه ابلیس، تلبیس کرد و به قامت پزشکی، شاه نو را نسخه داد که روزانه خورشتی از مغز دو مرد جوان بخورد، تا مارها آرام گیرند.

ضحاک کابوس سرنگونی خود را می‌بیند

ضحاکِ بیدادگر، ترس و ناامیدی را میان مردم انداخت و به مدت هزار سال بر ایرانیان فرمان راند. باری ماران را خورشت بود اما ضحاک، هر شب کابوسی عجیب می‌دید. شهریارِ ستم‌کار، منجمان و خواب‌گذاران را برای تعبیر رویاهای پریشانش فراخواند و ایشان، شرح خواب‌ها را شنیدند و به انجمن نشستند و مشورت کردند و سرانجام از ضحاک، امان‌نامه‌ای خواستند. علت آن بود که بیم داشتند شاه پس از شنیدن تعبیر خواب‌هایش، ایشان را خوراک مارها کند. گفتندش تعبیر خواب‌ها آن است که نوزادی به دنیا خواهد آمد که در بزرگ‌سالی، با گرزی گاوسار (گرزی که سری مانند سر گاو دارد) بر شاه می‌شورد و تاج و تخت ضحاک را به زیر می‌کشد.

همانند تمام داستان‌های تاریخ، پادشاه ستمگر دستور می‌دهد تا تمام نوزادان پسر، در لحظه تولد کشته شوند؛ دریغ از اینکه مادری در جنگل، فریدون را به دنیا آورده و در خفا او را بزرگ می‌کند:

خجسته فریدون ز مادر بزاد
جهان را یکی دیگر آمد نهاد
ببالید برسان سرو سهی
همی تافت زو فر شاهنشهی

در داستان‌های اساطیری تمدن‌های مختلف، چه در همسایگی و چه دور، قصه‌های مشابهی دیده می‌شود. این اشتراک داستان‌ها، به نوبه خود نشان‌دهنده ریشه مشترک تمدن‌های مختلف است. برای مثال داستان تولد فریدون و کابوس‌های ضحاک، مشابه داستان کرونوس و زئوس، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود و... است.


فریدون (ثریتونه)

با اینکه ضحاک، بی‌قرار در پی نوزاد کابوس‌ها است و نیروهایش، تمام نوزادان پسر را در سرتاسر ایران به قتل می‌رسانند؛ در جنگلی تاریک، سایه زنی دیده می‌شود که نوزادی به آغوشش دارد. او زاهدی کمک می‌خواهد تا فرزند عزیزش را در جایی امن مخفی کند و در برابر نیروهای ضحاک، محافظش باشد. زن به مرد زاهد می‌گوید فرزند من از نسل جمشید‌شاه بوده و پسر آبتین است.

فرانک، مادر فریدون از زنان قهرمان شاهنامه

آبتین از فرزندان جمشید محسوب می‌شود که طبق روایتی، مادرش از سرزمین چین بوده و با شکست و مرگ جمشید، به جنگل پناه برده و در آنجا فرزند پسری به دنیا می‌آورد. پسری آبتین‌نام که موفق می‌شود گیاه هوم را فشرده و خود نیز صاحب پسری قدرتمند شده و مورد لطف پروردگار واقع می‌شود. آبتین به همراه همسرش فرانک و نوزادش فریدون، در همین جنگل با مادر و همراهانش به زندگی در خفا ادامه می‌دهد تا اینکه ضحاک، دستور قتل تمامی نوزادان پسر را صادر می‌کند.

با ورود سربازان ضحاک به جنگل در پی نوزادی پسر، آبتین با آنها روبه‌رو می‌شود و از بین می‌رود. باری همسرش در همین حین به تاریکی جنگل فرار کرده و پسرش فریدون را به زاهد مزبور می‌سپارد.


انتقام در راه است

زاهد داستان ما، پسربچه را توسط گاوش، برمامون (در شاهنامه پُرمایه نامیده شده) پرورش داده و خود، تعلیمش می‌دهد. زاهد به فریدون از ریشه و اصل و نسبش می‌گوید و دائماً خاطرنشان می‌کند که ضحاک به جای او بر تخت پادشاهی نشسته است. در همان دوران کودکی فریدون، افراد ضحاک متوجه وجود او می‌شود اما پیش از آن، فریدون جنگل را ترک می‌کند. باری سربازان ضحاک، زاهد و گاو را به قتل می‌رسانند. با کشته شدن گاو، فریدون، کینه ضحاک را بیش از پیش به دل گرفته و گُرزی به آهنگر سفارش می‌دهد که سر آن همانند سر گاو باشد. بدین ترتیب، گُرز مشهور فریدون را گاوسار می‌نامند.

فریدون شاه در خفا زندگی می‌‎کند

کاوه آهنگر

داستان فریدون و قتل خانواده او و تنها یار و یاورانش به دست نیروهای ضحاک را در اینجا متوقف می‌کنیم و به شهر برمی‌گردیم.

کاوه آهنگر، قهرمان اساطیر ایرانی

نیروهای ضحاک، روزانه در خیابان‌های شهر قدم می‌زنند و میان مردم، به دنبال دو مرد جوان می‌گردند که برای پخت خوراک مارهای اربابشان به کاخ برند. مردم همواره در وحشت و ناامیدی به‌سرمی‌برند، چرا که هیچ‌کس جرات ایستادگی در برابر نیروهای ضحاک را ندارد و رفته‌رفته، شهر از جوانان خالی می‌شود.

میان مردم، آهنگری به نام کاوه است. کاوه در روایتی از اساطیر ایرانی، نماد طبقه پیشه‌وران است. هجده پسر داشت که هفده‌نفرشان توسط مارهای ضحاک بلعیده شده بودند. روزی دوباره صدای رژه سربازان ضحاک به گوش می‌رسد و مردم شهر، ترسان و لرزان به خانه‌های خود پناه می‌برند. سربازان به آهنگری کاوه نزدیک شده و با بی‌خیالی، آخرین فرزند او را نیز برای خوراک روز پادشاه انتخاب می‌کنند.

کاوه آهنگر پیش‌بند خود را برافراشته می‌سازد

کاوه که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، با داد و فریاد و اعتراض‌کنان به دنبال سربازان، راهی دربار ضحاک می‌شود. در مسیر، کاوه فریادکنان با مردم صحبت می‌کند ایشان را فرامی‌خواند. او پیش‌بند چرمین مخصوصش را بر چوبی زده و می‌افرازد که درفش کاویانی نام می‌گیرد و تا سر بازار، با داد و فریاد، مردم به جان آمده از ظلم ضحاک را با خود همراه می‌کند. کاوه به همراه تمام مردم بازار، به جایگاه فریدون رفته و از او، که می‌داند در حقیقت از نسل جمشید شاه است، برای سرنگونی ضحاک کمک خواهد.

کاوه آهنگر مردم را یک‌پارچه و متحد می‌کند

(در روایتی دیگر، ضحاک که بزرگان شهر را وامی‌دارد تا شهادت دهند که او پادشاهی مهربان و عادل است، وقتی داد و خروش کاوه آهنگر را می‌شنود، او را به درگاه خود احضار می‌کند و می‌گوید که حاضر است از جان پسرش بگذرد، البته شرطی برای این کار دارد و آن اینکه کاوه، به نمایندگی از قشر پیشه‌وران (یا کارگران) شهادت دهد پادشاه، بسیار مهربان و بخشنده است که از جان تنها فرزند کاوه گذشته. آهنگر با شنیدن این حرف‌ها، شهادت‌نامه را پاره می‌کند و بر سر بزرگان شهر فریاد می‌زند و با برافراشتن پیش‌بند چرمی خود، توجه همه را جلب می‌کند. سپس فریاد دادخواهی می‌زند تا مردم ظلم‌دیده با او همراه شوند).



ناجی بیدار می‌شود

با صحبت‌ها و هماهنگی‌ها در میان مردم و همراهی فریدون با آنها، از طرفی همه مردم به سرپرستی کاوه آهنگر، به کاخ ضحاک هجوم برده و از طرف دیگر، فریدون با سپاهی که به کمک آنها آمده، گُرز گاوسار خود را بر سر ضحاک کوبیده و پیروز می‌گردد.

فریدون شاه بیدار و هشیار

مسئله مهم در این داستان، مسئله آهن و آهنگری است که طبق اساطیر ایرانی، آهن قادر است سحر و جادو را باطل کند. به همین دلیل است که تنها کسی که می‌توانست به ضحاک و جادوی او پیروز شود، کاوه آهنگر بود. چراکه با آهن تماس مداوم داشته و در نتیجه با استفاده از آهنگری، سحر و جادوی ضحاک باطل می‌شود و او با کمک مردم و فریدون، ضحاک ماردوش را سرنگون می‌کند.

فریدون با گرز خود بر سر ضحاک ضربه می‌زند

فریدون با لقب شاه اژدهاکُش، کسی است که موفق می‌شود ضحاک را شکست داده و او را به زور از تخت پادشاهی پایین کشد. باری در عین مغلوب شدن ضحاک، فریدون او را نمی‌کشد، چرا که اهورامزدا هشدار داده است اگر ضحاک را به قتل برساند، زمین از مار و کژدم (عقرب) و چلپاسه (مارمولک) و وزغ و موریانه پُر خواهد شد.

فریدون با گوش سپردن به پیک اهورامزدا، با بندی از چرم شیر، دست و پای ضحاک را بسته و او را در غاری در کوه دماوند زندانی می‌کند (مشابه داستان فرستاده شدن لوکی یا فنریر به غاری که در آن به مرور نابود شوند). پیروزی فریدون باعث می‌شود که او از قدرتمندترین مردمان گردد و فَرّه پادشاهی جمشیدشاه را که گریخته و به دست ضحاک افتاده بود، دوباره به دست آورده و بر تخت پادشاهی بنشیند.

فریدون در ادبیات ایران با جادوگری و پزشکی نیز ارتباط دارد. در برخی متون اساطیری، فریدون را شخصیتی گناه‌کار می‌دانند و اشاره می‌شود که او در حقیقت در ابتدا نامیرا و جاودان بوده اما با ارتکاب به گناهان، این ویژگی از او صلب شده است


جشنی به مناسبت پایان ظلم و تاریکی

فریدون چـو شد بر جهـان کامکار
ندانست جز خویشتن شهریار
به رسم کیان تاج و تخت مَهی
بیاراست با کاخ شاهَنشهی
زمانه بی‌اندوه گَشت از بَدی
گرفتند هر کس ره ایزدی
دل از داوری‌ها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
پرستیدن مهرگان دین اوست
تن‌آسایی و خوردن آیین اوست

شاهنامه فردوسی

در مقاله جمشیدشاه، با جشن زمان تاج‌گذاری او در روزِ نو یا همان نوروز آشنا شدیم که اول فروردین ماه را یادگار او می‌دانند. یکی دیگر از جشن‌های بزرگ ایرانیان باستان، جشن مهرگان است که به مناسبت پایان عصر تاریک و رنج و ظلم ضحاک و تاج‌گذاری فریدون برگزار می‌شود.

ضحاک به دستور فریدون در غاری در دماوند به بند کشیده می‌شود

لازم به ذکر است که سال خورشیدی ایرانیان از 12 ماه سی روزه تشکیل می‌شد که هر یک از این سی روز نامی برای خود داشت. زمانی که نام روز با نام ماه یکی می‌شد، ایرانیان آن روز را جشن می‌گرفتند. مثل روز تیر از تیر ماه، روز اردیبهشت از اردیبهشت ماه. بنابراین در هر ماه دو الی سه بار جشنی در ایران‌زمین برگزار می‌شد.

در میان این جشن‌های زیبای باستانی، سه جشن از همه مهم‌تر بوده و با شکوه هر چه تمام برگزار می‌شدند، یکی از آنها نوروز است که به مناسبت تاج‌گذاری اولین پادشاه ایرانی، یعنی جمشید‌شاه برگزار می‌شد. دومین جشن هم همین جشن مهرگان است که به مناسبت تاج‌گذاری فریدون‌شاه صورت می‌گرفت. سومین جشن هم جشن سده است که در مقاله‌های آینده به بررسی مناسبت آن خواهیم پرداخت.

مراسم فراموش‌شده جشن مهرگان از بزرگ‌ترین چشن‌های ایران باستان

جشن مهرگان در آغاز فصل پاییز و در مهرماه، از دهمین روز تا شانزدهمین روز ماه مهر، به مدت شش روز به طول می‌انجامید و شانزدهم مهرماه را روز مخصوص پادشاهان می‌دانستند. در تمدن‌های باستانی تحویل سال با آغاز پاییز صورت می‌گرفت نه بهار، و دلیل آن هم این است که در فصل پاییز دست‌رنج یک سال زحمت کشاورزان و دام‌داران به بار می‌نشست و مردم، با دستی پر برای زمستان پیش‌رو و از سر گرفتن کار خود آماده می‌شدند.


ایران‌شهر تقسیم می‌گردد

فریدون، پانصد سال به عدالت پادشاهی می‌کند و در زمان فرمان‌روایی او مردم در آسایش و عدالت بسر می‌بردند. فریدون شاه صاحب سه فرزند پسر به نام‌های تور، سَلم و ایرج می‌شود. پیش از مرگ، فریدون سرزمین ایران‌شهر را میان فرزندانش تقسیم می‌کند تا هر یک، راه او را در قلمروی وسیع ایرانیان ادامه دهند.

فرزندان فریدون؛ از بالا ایرج، راست سلم و چپ تور

فریدون قسمت شرقی را به تور، قسمت مرکزی یا ایران فعلی را به ایرج و غرب یا رُم را به سَلم واگذار می‌کند، یعنی سرزمینی یک‌پارچه به توران، ایران و رُم تقسیم شده و داستان این سه برادر وضعیت و سرنوشت ایران را رقم می‌زند.

در انتهای مقاله هم لازم می‌دونم که از شمار زیادی از دوستان که در تهیه و تنظیم مقالات اساطیر ایرانی و دسترسی به منابع، به ویژه آهوم، پگاه و محمدحسین عزیزم، کمک زیادی بهم می‌کنند تشکر کنم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (10 مورد)
  • magictwix
    magictwix | ۲۱ بهمن ۱۴۰۱

    خیلی زیبا و مفید. و جذاب بود ممنونیم ?♥️

  • AminHdri
    AminHdri | ۱۴ بهمن ۱۴۰۱

    تک تک مقالات اساطیری شما رو میشه یک بازی در سطح ویچر تهیه کرد اما چه حیف که....
    حقیقتا خسته نباشید??

  • danicraft25
    danicraft25 | ۱۴ بهمن ۱۴۰۱

    مثل همیشه عالی بود
    ( ایرج،سلم و تور یه سری مسائل درمورد تقسیمات کشور داشتند که بنظرم باید نوشته می‌شد. می‌خواستم بدونم که توی مقاله بعدی به این مسائل اشاره می‌شه یا نه؟)

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۱۵ بهمن ۱۴۰۱

      بله

  • mohamad7234
    mohamad7234 | ۱۴ بهمن ۱۴۰۱

    مرسی عالی بود همینجوری ادامه بدید

  • Aliareza
    Aliareza | ۱۴ بهمن ۱۴۰۱

    اون عکسی که برای جشن مهرگان گذاشتید مال دوران صفویست و فکر نمیکنم ربطی به این جشن داشته باشه

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۱۵ بهمن ۱۴۰۱

      ممنونم از اشاره‌ شما ولی من هر چی توی اینترنت گشتم یا یه چیزی مثل میز هفت‌سین اما مشابه میزی که ما برای شب یلدا میچینیم هستش محتواش :(

  • emperorpalpatin
    emperorpalpatin | ۱۳ بهمن ۱۴۰۱

    مثل همیشه خیلی عالی
    بازم هزاران تشکر از ویجیاتو پردیس احمدی و تمام کسانی که در نوشته شدن مقاله از وقت خود گذاشتند تا اساطیر ایران زمین را تکرار به مردم ایران یاد آوری کنند و از تاریخ اساطیری و ملی ایرانی محافظت کنند
    واقعا هزار ممنون

  • Os Reza2008 x
    Os Reza2008 x | ۱۳ بهمن ۱۴۰۱

    عالی تر از همیشه
    بسیار زیبا و دل نشین
    اساطیر ایران زیبایی خاص خودشون رو دارن که توی هیچ اساطیری ندیدم ( نه که بد اساطیر دیگه رو بگم، ابدا ولی اساطیر دیگه هم یه زیبایی هایی رو مختص به خودشون دارن)
    اساطیر ایران رو که میخونم انگار یه حس آشنایی داره یه گرمی دیگه ای داره ولی اساطیر دیگه برای من به شخصه اینجوری نیستن

  • Ali-Khaligh
    Ali-Khaligh | ۱۳ بهمن ۱۴۰۱

    مثل همیشه خفن و عالی?

مطالب پیشنهادی