فیلم و سریال
چرا ساخت دنباله برای فیلمهای عاشقانه و کمدی نیازی نیست؟
فیلمهای عاشقانه شرایط منحصر بفردی نسبت به دیگر انواع فیلمها دارند. آثاری که در این ژانر قرار میگیرند، معمولاً از لحاظ داستانی آثار کاملی هستند که سرنوشت شخصیتهای اصلی ماجرا به طور واضح به تصویر ...
نوشته شده توسط سورنا رضایی | ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۴:۳۰
حدودا یک سال قبل، شبکه نتفلیکس فیلم The Kissing Booth را در سبک عاشقانه کمدی پخش کرد که انگار برای بررسی میزان صبوری مخاطب ساخته شده بود. تماشای این فیلم که طنزهای بی مزهای داشت و به طور کلی ناامید کننده بود، آنقدر زجر آور است که مخاطب حین تماشای آن احساس میکند فردی در حال رنده کردن بخشهای مختلف مغز اوست!
شرکت نتفلیکس با وجود این نقدها با انتشار یک تریلر از دنبالهی The Kissing Booth رونمایی کرد؛ اتفاقی که از دیدگاه من بسیار عجیب و غریب بود. نه بخاطر اینکه از قسمت اول آن لذت نبردهام، به خاطر اینکه معمولاً دنبالهای برای فیلمهای عاشقانه کمدی ساخته نمیشود. این قانون را هیچ کجا را به صورت مکتوب پیدا نمیکنید اما همه به آن عمل میکنند. این شرایط برای کتابهای عاشقانه هم پیش نمیآمد اما امروزه جوجو مویز برای کتابهای عاشقانهاش دنباله مینویسد و بت رکلز هم برای همین The Kissing Booth دنبالهای نوشته که احتمالا منشا اقتباس فیلم دوم از آب در بیاید.
فیلمهای عاشقانه شرایط منحصر بفردی نسبت به دیگر انواع فیلمها دارند. آثاری که در این ژانر قرار میگیرند، معمولاً از لحاظ داستانی آثار کاملی هستند که سرنوشت شخصیتهای اصلی ماجرا به طور واضح به تصویر کشیده میشود. در نتیجه هیچ نیازی به ساخت دنباله برای آنها نیست. این در حالی است که شرایط برای آثار موفق در ژانرهای دیگر از جمله اکشن، کمدی و ترس متفاوت است.
برای درک بهتر این موضوع به فیلمهای Pretty Woman، When Harry Met Sally، Sleepless In Seattle، The Proposal، Four Weddings and a Funeral و Shallow Hal اشاره میکنم. این آثار زمانی روی پردههای نقرهای سینما آمدند، موفق ظاهر شدند و سپس برای همیشه رفتند و هیچ گاه هم برنگشتند.
همان طور که پیش از این به آن اشاره کردم، دلیل این اتفاق کاملاً ساده و مشخص است. فیلمهای ساخته شده در سبک عاشقانه کمدی از یک سری مقررات خاص و از پیش تعیین شده پیروی میکنند تا در نهایت به عنوان محصولی رضایت بخش شناخته شوند. در تمامی آثار این سبک، سکانسی وجود دارد که در آن 2 شخصیت اصلی همدیگر را [گاهاً به طور اتفاقی] ملاقات کرده و یکی از آنها یک دل، نه صد دل عاشق طرف مقابل میشود که همین مسئله باقی ماجرا را پی ریزی میکند. از همه مهمتر، در آثار عاشقانه کمدی همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود.
پایان بندی خوب، ویژگی جدا ناپذیر آثار عاشقانه کمدی است؛ در پایان این دسته فیلمها 2 شخصیت اصلی را در حالی مشاهده میکنیم که با پشت سر گذاشتن سختیهای فراوان به یکدیگر رسیدهاند، شادی مطلق را حس میکنند و در این توهم بسر میبرند که قرار است برای همیشه در کنار هم روزها را یکی پس از دیگری سپری کنند. در نهایت نیز تیتراژ پایانی روی پردهی نقرهای ظاهر میشود و تمام!
این پایان بندی به گونهای است که دیگر هیچ دلیلی برای ادامه دادن باقی نمیگذارد. چطور میتوانید برای فیلمی دنباله بسازید که در پایان قسمت اول گفته شد زوجِ قصه قرار است به خوبی و خوشی زندگی کنند؟ میخواهید زندگی بدون نقص و فوق العاده آن 2 را به تصویر بکشید؟ محصول نهایی شما چیزی جز یک فیلم کسل کننده نخواهد بود.
میخواهید زندگی آن دو را در حالی به تصویر بکشید که با مشکلات رابطه عاشقانه بلند مدت شان دست و پنجه نرم میکنند و از شرایط شان راضی نیستند؟ باید بگویم نمیشود، زیرا با انجام اینکار هر چه را که رشته کردهاید، پنبه میکنید. این را هم در نظر بگیرید که به عنوان نویسنده نمیتوانید زوج قصه را از یکدیگر جدا کنید و داستان قسمت دوم را بر پایه رابطه عاشقانه جدید شخصیتهای قسمت اول بنویسید، زیرا با انجام این کار عملاً ژانر عاشقانه کمدی را زیر سوال میبرید!
به همین دلیل معمولاً دنبالهای برای فیلمهای عاشقانه کمدی ساخته نشده است. البته تهیه کنندگان که ماهیت پول پرستشان را بهتر از من میشناسید، راه حلی برای این موضوع پیدا کردند. راه حل آنها، ساخت فیلمهایی بر اساس آثار موفق بود که عملاً میتوان آنها را بازسازی آثار قدیمی دانست. برای مثال، فیلم Runaway Bride که در سال 1999 اکران شد را میتوان بازسازی فیلم Pretty Woman محسوب کرد که 9 سال قبل روی پرده نقرهای سینما رفته بود. نکته جالب توجه این جاست که بازیگران اصلی هر 2 فیلم، یک زوج هنری (ریچارد گیرد و جولیا رابرتز) بودند. از دیگر مثالهای مشابه میتوان به You’ve Got Mail بر اساس فیلم Sleepless in Seattle و فیلم 50 First Dates بر اساس The Wedding Singer اشاره کرد.
اگر دقت کرده باشید، گفتهام «معمولاً» دنباله مستقیمی برای فیلمهای عاشقانه کمدی ساخته نمیشود، زیرا تاکنون چندین بار این اتفاق رخ داده است و سازندگان سعی کردند تا با به کار گرفتن ایدههای مثلاً نو و خلاقانه، فیلم خود را از شکست حتمی نجات دهند؛ این دسته ایدهها گاهی جواب دادند و گاهی هم نه. حال باید دید سازندگان The Kissing Booth از چه ایدهای برای بیرون آوردن فیلم از منجلابهای احتمالی استفاده خواهند کرد.
اگر فیلم The Kissing Booth را دیده باشید، باید بدانید که یکی از 2 شخصیت اصلی داستان مجبور است محل زندگی خود را ترک کرده و برای تحصیل به دانشگاهی صدها مایل دورتر سفر کند. در قسمت دوم احتمالاً زوج داستان را خواهیم داد که دوباره و به شکل پیش بینی نشدهای یکدیگر را در شهر جدید ملاقات میکنند و چرخهی مشابهی از اتفاقات قسمت اول تکرار خواهد شد تا در نهایت تصمیم میگیرند که برای همیشه در کنار هم بمانند. شاید هم در فیلمنامهای واقع گرایانه تر، زوج داستان از یکدیگر جدا شوند!
چه کسی میداند، شاید The Kissing Booth 2 موفقیت آمیز باشد و بتواند جایگاه ماندگاری را برای خود در سینمای عاشقانه کمدی دست و پا کند. اگر از طرفداران این سبک فیلمها هستید، فراموش نکنید که فیلمهای To All the Boys I’ve Loved Before 2 و Crazy Rich Asians 2 نیز در دست ساخت قرار دارند که میتوان به آنها نیز امیدوار بود. با وجود اینکه The Kissing Booth 2 شانس موفقیت دارد اما بگذارید رُک بگویم: تنها یک چیز از فیلم بد در سبک عاشقانه کمدی زجرآورتر است: فیلم عاشقانه کمدی که قرار است بر اساس یک فیلم عاشقانه کمدی بد ساخته شود!
بیشتر بخوانید:
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.